جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
اخذ آخرین دفاع از متهم حق یا تکلیف
آیین دادرسی کیفری به عنوان یک قانون عادی بسیاری از حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی را شامل میشود که در قانون اساسی هر کشوری به آنها اشاره شده و یکی از این حقوق حق دفاع متهم است. دادن فرصت به متهم برای تدارک دفاع از جمله موضوعاتی است که قانونگذار ایرانی در مواد متعدد قانون آیین دادرسی کیفری به آن پرداخته است. موضوعی که این نوشتار درصدد تشریح آن است نیز یکی از حقوق دفاعی متهم میباشد که از آن به عنوان آخرین دفاع برای متهم یاد شده است. چگونگی اخذ آخرین دفاع از لحاظ زمانی در یک دادرسی ممکن است حالات متعددی داشته باشد. مرحلهای که درصدد تبیین آن هستیم، مربوط به حالتی است که مرجع قضایی پس از تفهیم اتهام و صدور قرار تامین کیفری برای متهم، سپردن تامین لازم از سوی وی، آزاد شدنش و تکمیل تحقیقات قضایی، اعتقاد به مجرم بودن متهم داشته و قصد دارد وی را بار دیگر برای اخذ آخرین دفاع احضار نماید. پرسش این است که در چنین وضعیتی آیا مقام قضایی باید ابتدا نسبت به احضار چنین متهمی اقدام کند و در صورت حاضر نشدن او بدون داشتن عذر موجه، نسبت به جلب نمودن وی اقدام نماید؟ چنانچه دسترسی به متهم غیرممکن باشد، آیا مقام قضایی میتواند از طریق کفیل و یا وثیقهگذار (اگر شخصی غیر از متهم باشد) اقدام کند یا اینکه وظیفه آن مقام در حد احضار و خواستن متهم برای اخذ آخرین دفاع است و بس و تکلیفی بیش از این ندارد؟ شکی نیست که عدماخذ آخرین دفاع از متهم در حالت اول زمانی است که پس از تفهیم اتهام بینیاز از تحقیقات دیگری باشیم. این امر در دادسرا میتواند از مصادیق نقص تحقیقات و بیاعتباری قرار مجرمیت صادر شده تلقی گردد و در محاکم نیز بیاعتباری حکم را به دنبال داشته و از موارد نقض حکم عنوان شود و از لحاظ انتظامیهم موجبات تعقیب انتظامی را فراهم کند.
و اما درخصوص موضوع احضار نمودن متهمی که تحت یکی از قرارهای تامین کیفری آزاد میباشد، برای اخذ آخرین دفاع، محل اختلاف نیست؛ زیرا زمانی که مقام قضایی اعتقاد به مجرم بودن متهم داشته و پس از تکمیل تحقیقات به این باور رسیده باشد، باید متهم را بار دیگر برای استماع آخرین دفاع احضار نماید. اختلافنظر و تعدد رویه در مباحث نظری و عملکرد مراجع قضایی درست از مرحلهای آغاز میشود که مقام قضایی به مجرم بودن متهم اعتقاد دارد و وی را احضار میکند؛ اما متهم با وجود ابلاغ قانونی و یا واقعی احضاریه از حضور در مراجع قضایی استنکاف مینماید. حال باید دید آیا تکلیف مرجع قضایی با احضار متهم پایان مییابد و یا تکالیف دیگری بیش از احضار دارد؟ حق شمردن آخرین دفاع از سوی برخی حقوقدانان و تکلیف دانستن اخذ آخرین دفاع برای مرجع قضایی از سوی برخی دیگر موجب شده است که هر یک از این دو دیدگاه طرفدارانی را به خود اختصاص دهند.
اما پذیرش هریک از این دیدگاهها به صورت مطلق چندان منطقی به نظر نمیرسد؛ زیرا تکلیف دانستن جلب متهم بهمنظور اخذ آخرین دفاع برای مقام قضایی براساس دیدگاه اول و حق تلقی نمودن آن برای متهم براساس دیدگاه دوم، همیشه به نفع جامعه و متهم نیست؛ بلکه میتوان راهحل سومی هم برای این موضوع ارائه نمود که هم به مقصود قانونگذار نزدیکتر بوده و هم منافع جامعه و متهم در آن نهفته باشد. در تعدیل و جمع این دو دیدگاه میتوان گفت:
۱) همانگونه که ماده یک قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۷۸ صراحت دارد، آیین دادرسی کیفری مجموعه اصول و مقرراتی است که برای کشف و تحقیق جرائم، تعقیب مجرمان، نحوه رسیدگی و صدور رأی و تجدیدنظر، اجرای احکام و تعیین وظایف و اختیارات مقامات قضایی وضع شده است. در این تعریف قانونگذار هم به وظایف مقامات قضایی اشاره نموده است و هم به اختیارات آنها. از این رو میتوان نتیجه گرفت که اجرای تمامیمواد قانون آیین دادرسی کیفری برای مقام قضایی جنبه آمرانه ندارد.
۲) نگاهی سطحی به مواد قانون آیین دادرسی کیفری حاکم بیانگر آن است که هر جا قانونگذار نظر بر آمرانه بودن دارد، از عبارتهای «قاضی مکلف است»، «قاضی باید» و از این قبیل استفاده نموده و در بسیاری از مواد هم عبارت «قاضی میتواند» را به کار برده است که این امر بیانگر اختیاری بودن بسیاری از مواد و نظری بودن آن نزد مقام قضایی در استفاده از اختیارات قانونی و یا عدماستفاده از آن دارد، به گونهای که قانونگذار از ابتدای ماده یک تا باب سوم این قانون در مواد متعددی (حدود ۲۶ ماده) از لفظ «میتواند» استفاده نموده است. قاضی کیفری مکلف به کشف حقیقت است و خلاف قاضی حقوقی مبسوطالید میباشد. از این رو چنانچه قاضی اخذ آخرین دفاع از متهم را ضروری بداند، به نحوی که بدون اخذ آخرین دفاع و استماع اظهارات متهم اتخاذ تصمیم قانونی و حصول قناعت وجدانی غیرممکن باشد، جلب متهم ضروری و اجتنابناپذیر است.
۳) آمره بودن مقررات جلب متهم پس از احضار وفق ماده ۱۱۷ قانون آیین دادرسی کیفری، مربوط به زمان پیش از دستیابی به متهم و تفهیم اتهام بوده و امری است که نمیتوان در آن تردید نمود، زیرا چنانچه ادله کافی برای احضار و جلب متهم فراهم باشد، قاضی مکلف به انجام آن است. اما آیا جلب در این مرحله با مرحلهای که متهم تحت قرار تامین صادر شده آزاد میباشد و دسترسی به وی هم از مجرای قانونی فراهم است و متهم یکبار از حقوق دفاعی خود استفاده نموده و از دلایل اتهامیآگاهی یافته، یکسان میباشد؟
بهیقین پاسخ به این پرسش نمیتواند مثبت باشد، زیرا پیش از دستگیری متهم با توجه به نوع اتهام و جرم ارتکابی، منافع شاکی خصوصی و جامعه در معرض خطر و تهدید قرار دارد.
در این مرحله قاضی باید با استفاده از تمامی اختیارات و ابزارهای قانونی لازم نسبت به دستگیری و جلب متهم اقدام نماید و پس از دستیابی به متهم و تفهیم اتهام و دلایل، بهمنظور سهولت دسترسی به وی از قرارهای تامینی متناسب استفاده کند.
اما به نظر میرسد که این تکلیف قانونی در مرحله اخذ آخرین دفاع رنگ و لعاب کمتری دارد تا جایی که میتوان گفت در تعارض دو نظریه؛ یعنی تکلیف به جلب متهم برای اخذ آخرین دفاع برای مقام قضایی بهمنظور حفظ حقوق جامعه و حق تلقی نمودن اخذ آخرین دفاع برای متهمی که با وجود احضار از این حق دفاعی خود چشمپوشی میکند، مرجح شمردن حق بر تکلیف عقلاییتر و قانونمندتر به نظر میرسد، زیرا هیچ یک از مواد قانون آیین دادرسی کیفری حاکم جلب متهم برای اخذ آخرین دفاع را تجویز ننموده است. همانگونه که استفاده از اختیارات قانونی مقرر در ماده ۱۵۹ قانون آیین دادرسی کیفری در خصوص جلب شاهد پس از دو بار احضار صرفا از باب کشف حقیقت و احراز واقع است، نه اینکه نتیجه عدمحضور متهم بدون اعلام عذر موجه جلب باشد، زیرا مدلول ماده ۱۵۹ اختیار جلب گواه را به مقام قضایی تحت شرایطی اعطا نموده است و لازمه داشتن حق، اعمال آن نیست. دادن این اختیار به مقام قضایی برای این است که مقتضیات و ضرورت امر را از هر حیث در نظر گرفته و سپس از این حق قانونی استفاده نماید. چهبسا مقام قضایی ابتدا برای کشف واقع حضور گواهی را در مرحله تحقیقات و یا دادرسی ضروری بداند، اما پس از احضار و فراهم بودن اختیار جلب از استماع شهادت شاهد بینیاز گردد. از این رو اگر در این مرحله قائل به این باشیم که قاضی به دلیل آنکه نتیجه عدمحضور جلب میباشد، مکلف است گواه را جلب نماید، امری است که با هدف قانونگذار از جلب و فایده حضور گواه در تعارض میباشد.
از آنچه تاکنون گفته شد میتوان نتیجه گرفت که برگزیدن راهحل سوم پیشنهادی به صواب نزدیکتر است؛ یعنی اینکه جلب متهم برای اخذ آخرین دفاع نه به صورت مطلق تکلیف قانونی است و نه از جمله حقوق متهم میباشد؛ بلکه امری است که ضرورت تشخیص آن حسب مورد برعهده مقام قضایی نهاده شده و آنگونه که از مفاد ماده ۱۸۱ قانون آیین دادرسی کیفری مستفاد میشود، در صورت ضرورت حضور متهم در مرحله تحقیقات مقدماتی یا دادرسی به نحوی که بدون حضور وی و استماع دفاعیاتش اتخاذ تصمیم قانونی با صعوبت روبهرو بوده و حصول قناعت وجدانی جز از طریق جلب میسر نباشد، جلب نه تنها مخالف حق متهم نیست؛ بلکه چشمپوشی از آن و اتخاذ تصمیم قانونی بدون اخذ آخرین دفاع خلاف صراحت ماده ۱۸۱ قانون آیین دادرسی کیفری و حفظ حقوق متهم و جامعه میباشد.
اسماعیل طاهرنژاد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست