جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

آداب باطنی تلاوت قرآن


آداب باطنی تلاوت قرآن

قرآن به عنوان آخرین وحی الهی که بر افضل انبیاء الهی نازل شده, نور هدایت ابدی برای بشریت و تجلی خداوند در کلامش بود

قرآن به عنوان آخرین وحی الهی که بر افضل انبیاء الهی نازل شده، نور هدایت ابدی برای بشریت و تجلی خداوند در کلامش بود. قرآن شاهد زنده بر نبوت رسول اکرم(ص) و گرامی ترین برهان بر حقانیت اوست، زیرا دلیلی دائمی و حجتی همگانی به شمار می آید که تمامی ابعاد و جوانب آن نشان از دانش نامتناهی ربانی دارد و هیچ کس را یارای آن نبوده و نخواهد بود که مانند این کتاب را از پیش خود بیاورد.

از جمله عواملی که قرآن را در دلها و مصاحف حفظ می کند، تلاوت و مداومت در مطالعه آن است. تلاوت قرآن نیز مانند هر عمل مستحب دیگر دارای آدابی است که خود بر دو نوع است: ظاهری و باطنی. از این دو قسم، آداب باطنی تلاوت قرآن از اهمیت بیشتری برخوردار است که در هنگام تلاوت قرآن بایستی مدنظر قرار گیرد. برای تلاوت قرآن ده ادب باطنی است که به ترتیب در پی می آید:

● فهمیدن اصل کلام

تلاوت کننده، باید بداند که با چه سخن بزرگی مواجه است، سخنی که نشانه لطف و رحمت و عنایت آفریدگار هستی به آدمی است. سخنی که حقایق بسیار بلندی را تا مرز فهم و درک انسانها تنزل داده است.

فهم عظمت کلام، درک فضل و لطف خداوند درباره بندگان است که این کلام را از عرش جلال خود تا سطح فهم مردم نازل فرموده است و باید اندیشید که چگونه خداوند در رسانیدن معانی کلام خود- که صفتی قائم به ذات اوست- به مرتبه فهم مردم، به بندگان لطف و کرم فرموده چگونه آن صفت در قالب حروف و اصوات که از صفات بشری است بر آنان تجلی کرده است.

قاری قرآن بایستی کلام الهی را درس بگیرد و بیاموزد و به قرائت آن اکتفا نکند، چنانکه در سوره اعراف آیه ۱۶۹ آمده است: «و درسوا مافیه» یعنی کلام الهی را فرا گرفتند. همچنین قاری قرآن بایستی آیات الهی را با گوش جان بشنود و آن را به خاطر بسپارد، چنانکه در سوره حاقه آیه ۱۲ آمده است: «وتعیها اذن واعیه؛ قرآن را گوش های حافظ به یاد می سپارند». درک عظمت کلام الهی، جز با اندیشه در محتوای آن میسر نیست.

● آگاهی به عظمت متکلم

شایسته است که قاری قرآن، در آغاز تلاوت، به عظمت گوینده قرآن توجه کند و بداند که قرآن سخن بشر نیست، در هنگام تلاوت باید به خود گوشزد کرد که گوینده این سخنان، آفریدگار همه چیز و روزی دهنده همه جنبندگان است و همه، تحت سیطره او قرار دارندو در فضل و رحمت او غوطه ورند. اگر نعمت دهد از فضل اوست و اگر مجازات کند از عدلش، و در نهایت هم اوست که می گوید: اینان اهل بهشت و اینان اهل دوزخند.

اندیشیدن به حقایقی از این قبیل، عظمت و تعالی گوینده قرآن را در دل می نشاند و کلام او را مؤثر می سازد. چرا که برای آدمیان، گذشته از اصل کلام، گوینده آن نیز اهمیت داشته و اعتبار کلام تا حد زیادی به اعتبار و شأن متکلم بستگی د ارد.

● تدبر

کسی که قرآن می خواند و کسی که به آن گوش می دهد، لازم است که در آیات کتاب الهی به تدبر و تفکر بپردازند و با اندیشیدن در مضامین آیات، خود را در معرض تابش نور الهی قرار دهندو در یک فضای معنوی تنفس کنند. تدبر در آیات قرآنی انسان را در دنیایی از معارف والا و مفاهیم بلند قرار می دهد که هیچ چیز با آن برابری ندارد و آیات قرآنی به عنوان کلیدهای سعادت انسانی در اختیار او قرار می گیرند.

قرآن کریم، مردم بخصوص صاحبان اندیشه را به تدبر در آیات خود فراخوانده است: «کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته و لیتذکر اولوا الالباب؛ قرآن کتابی است مبارک که آن را نازل کردیم تا مردم در آیات آن تدبر کنند و صاحبان اندیشه متذکر باشند.» (۱)

و نیز درجای دیگر از کسانی که در آیات قرآن تدبر نمی کنند گله می کند و دلهای آنها را مهر شده می نامد که سخن حق در آنها نفوذ ندارد: «افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها؛ چرا در قرآن تدبر نمی کنند یا بر دلهایشان قفلها زده شده است؟ (۲)

و نیز درجای دیگر اهل معنا را به توجه و تذکر در آیات قرآنی که به آسانی در اختیار آنهاست و هیچ گونه پیچیدگی ندارد فرا می خواند: «و لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر: همانا قرآن را برای توجه به آن آسان قرار دادیم آیا توجه کننده ای هست؟ (۳)

تدبر، پس از حضور قلب و توجه قرار دارد. زیرا چه بسا انسان هنگام تلاوت قرآن به چیز دیگری نیندیشد ولی از سوی دیگر به شنیدن آیات، بسنده کند و در آن تدبر نکند اما چنان که می دانیم غرض از تلاوت قرآن، تدبر در آن است نه چیز دیگر.

● حضور قلب و ترک حدیث نفس

حضور قلب از توجه بیشتر سرچشمه می گیرد. زیرا تعظیم کلامی که قرائت می شود، ریشه در توجه انسان به آن کلام دارد و اندیشه خود را در چیز دیگری مصروف نمی دارد و این تمرکز اندیشه و همت، سبب شادی و انبساط خاطر می شود. می گویند در معنا و تفسیر آیه «یا یحیی خذالکتاب بقوه : با جدیت و کوشش کتاب را بگیر» (۴) یعنی اینکه در هنگام تلاوت قرآن وجود خود را از تمامی افکار خالی کن و همت را به آن مصروف بدار.

مهار ذهن و خودداری از انحراف ذهن از یک مسئله به مسائل دیگر امری بس دشوار و نیازمند تمرین است یعنی آنچه که عموم مردم، «حواس پرتی» می دانند به راحتی قابل پیشگیری نیست و حضور قلب نیز چیزی جز «حواس جمعی» نیست.

کسی که قرآن می خواند، باید به آنچه می خواند عنایت و توجه داشته باشد و کلمات را برحسب عادت و چرخش زبان نگوید زیرا قاری قرآن، تنها به مقداری که با توجه خوانده است، بهره می برد و آنچه بی توجه خوانده شود مانند آبی است که هدر می رود و مزرعه را سیراب نمی کند، منظور آن است که هنگام تلاوت تمام حواس قاری به آیات الهی باشد و هیچ هم و غم دیگری را به دل راه ندهد.

● تفهم

منظور از تفهم آن است که از هر آیه ای آنچه سزاوار آن است برداشت و استنباط کند (یعنی مراد از تفهم آن است که برای هر آیه ای، توضیح و شرحی مناسب با موضوع آن بدست آورد) تفهم در ادامه تدبر است. چه بسا کسی تدبر کند اما حصول نتیجه ای نباشد، یعنی باید آن قدر تدبر کرد تا مفهوم آیه را دریافت. براین اساس آیات قرآن مشتمل بر مطالب گوناگونی است (از صفات آفریدگار گرفته تا صفات آدمیان و...) که دانستن هریک چراغی است فرا راه تکامل انسان.

● ترک موانع فهم

بعضی از مردم به خاطر اینکه شیطان پرده ای بر فهم آنان افکنده، از فهم معانی قرآن محروم و از درک اسرار و شگفتی های آن بی بهره اند، قاری قرآن بایستی در رفع موانع و حجب شیطانی بکوشد. مهم ترین حجابهای فهم چهار مورد است:

حجاب اول: برخی از افراد (قاریان)، تمام تلاش و توجه خویش را صرف تلفظ صحیح کلمات قرآن می کنند تا مبادا حرفی را از مخرج نادرست، ادا کنند، در چنین وضعیتی دیگر برای توجه به معانی، مجالی باقی نمی ماند که این کار به عهده شیطان است که موکل بر قرآن شده تا با وسوسه، مردم را از درک معانی کلام الهی بازداشته و مردم را وا دارد که در ادا به حروف تردید نمایند.

حجاب دوم: اینکه تلاوت کننده در مسایل، متقلد نظریه ای باشد که به تقلید آن را یاد گرفته و نسبت به آن جمود و تعصب داشته باشد. این چنین اعتقاد و تعصبی مانع از ارتقاء است و به او اجازه نمی دهد که غیراز مورد اعتقادش به مطلب دیگری بیندیشد.

حجاب سوم: این است که قاری و تلاوت کننده قرآن بر گناهی اصرار ورزد و یا متکبر و یا مبتلا به هوای نفس باشد. این گناهان سبب تاریکی دل می گردد و مانند غبار بر آینه قلب نشسته، از تجلی حق جلوگیری می کند و این بزرگ ترین حجاب دل است و بیشتر مردم به این حجاب گرفتارند.

حجاب چهارم: این است که تفسیر ظاهری آیه را بخواند و بپذیرد که کلمات قرآن در معانی خود منحصر به آن است که از ابن عباس و مجاهد و امثال آنها نقل شده است. و بقیه، تفسیر به رأی است و این خود از حجاب های بزرگ فهم قرآن است.

● تخصیص

تخصیص یعنی اینکه تلاوت کننده درنظر بگیرد که مقصود از هر خطاب قرآن، خود اوست پس اگر نهی از امری را در قرآن می خواند یا وعده و وعیدی را می شنود خود را مخاطب بداند و اگر داستان های انبیاء و اقوام گذشته را قرائت می کند آنها را به منزله افسانه تلقی نکند، بلکه بداند که مقصود از آنها عبرت است و قاری بایستی از لابلای آنها آنچه را مورد نیاز است برگیرد. در قرآن کریم می خوانیم: «و لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر؛ یعنی ما قرآن را برای پند گرفتن آسان ساختیم. پس آیا پند گیرنده ای هست؟(۵)

● تأثیر

تأثیر آن است که قرائت کننده قرآن، از آیات گوناگون کلام الهی متأثر شود و به حسب مضمون هر آیه حالت حزن و اندوه یا نشاط و شادی برایش حاصل شود، چنانکه پیامبر اکرم(ص) خود از آیات الهی متأثر بود. در این صورت قلب، آماده تأثیرپذیری می شود. قاری باید به تناسب معنای آیه حالتی مناسب در دل احساس کند، اگر به آیه عذاب می رسد احساس وحشت نماید و اگر به آیه مغفرت می رسد، شاداب باشد. از این رو گفته اند بنده ای که با ایمان، قرآن را بخواند، اندوهش افزون و شادی اش اندک، گریه اش فراوان و خنده اش کم، دل مشغولی اش بسیار و راحتی اش قلیل است.

● ترقی

ترقی یعنی اینکه تلاوت کننده قرآن به مرحله ای ارتقاء یابد که گویا کلام را از خداوند می شنود. قرائت سه درجه دارد: پایین ترین آن این است که قاری آن را بر خدا می خواند و خود را در برابر او می بیند، در این مرحله حال او، حالت درخواست و تضرع و گریه و زاری خواهد بود.

درجه فراتر اینکه تلاوت کننده با قلب خود شهادت دهد که پروردگار با الطافش او را مخاطب ساخته و مشمول نعمات خود قرار داده است، در این مرحله مقام قاری، مقام حیا و تعظیم و گوش دادن و فهم است.

درجه سوم اینکه در کلام، متکلم و در کلمات، صفات او را ببیند و لذا به خود و قرائت خود ننگرد و همت و کوشش او تنها گوینده این کلمات باشد و اندیشه اش را متوجه او کند گویا مستغرق در دیدار گوینده است نه به قرائت و حتی نه به نعمت و شکر منعم. امام صادق(ع) می فرماید «والله لقد تجلی الله لحلقه فی کلامه و لکن لا یبصرون» به خدا قسم، خداوند در کلام خود تجلی کرد ولی آنان نمی بینند.تبری

تبری آن است که تلاوت کننده قرآن، در هنگام تلاوت از نیرو و توان و توجه خود دوری کند و با چشم خشنودی و تزکیه به خود ننگرد، هنگامی که آیات بهشت و مدح صالحان را می خواند به خود تطبیق ندهد، بلکه برای اهل یقین و صدیقین گواهی دهد و ابراز اشتیاق نماید که به آنان بپیوندد و زمانی که آیه غضب و مذمت گناهکاران و مقصران را می خواند به خود تطبیق دهد و در خشیت و خوف، خود را مخاطب سازد. امیرالمؤمنان علی(ع) به همین نکته اشاره دارد در آنجا که می فرماید؛ «اذا مروا بآیه تخویف اصغوا الیها مسامع قلوبهم وظنوا ان زفیر جهنم وشهیقها فی اصول آذانهم؛ هنگامی که به آیه ای برمی خورند که در آن ذکر تهدیدی است، با گوش قلب آن را می شنوند و چنین می اندیشند که صدای آتش جهنم در گوش هایشان است.(۶) در پایان از خداوند منان خواهانیم که ما را از فواید معنوی آداب باطنی قرآن برخوردار بگرداند.

سیدسعید آل طه

پی نوشت ها :

۱- ص، ۹۲

۲- محمد، ۴۲

۳- قمر، ۷۱.

۴- مریم، ۲۱.

۵- قمر، ۴۲.

۶- نهج البلاغه، خ ۱۹۱.