پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

دوم خردادی ها و جناح بندی نافرمان


دوم خردادی ها و جناح بندی نافرمان

هر چند تاریخ افراطی گری در این کشور به پایان رسیده است اما فحول دوم خردادی بهتر از هر کسی می دانند که بروندادهای متناقص جناح بندی نافرمان در جریان اصلاحات اولین لطمه را به مواضع انتخاباتی آنها خواهد زد و افکار عمومی را نسبت به کل این جریان بی اعتماد می سازد

یکی از آفات تفرقه انگیز دوم خردادی ها چند صدایی غیر قابل کنترل است که در علوم سیاسی می توان از آن به عنوان جناح بندی نافرمان یاد کرد .

جناح‌بندی نافرمان در درون احزاب سیاسی محصول توسعه نیافتگی فرایندهای فرهنگ تحزب در کشورهای جهان سوم است. جناح‌گرایی اشاره به یک سازمان غیر رسمی در درون حزب دارد که در نهایت منجر به چندپارگی سیاست‌های حزبی و گاه بروندادهای متناقض می‌شود.

افراطی‌گری در جریان دوم خرداد که بازتاب وابستگی بخش‌هایی از این جریان به بیگانگان به منظور بر هم زدن ثبات سیاسی کشور است را می‌توان در قالب جناح‌بندی نافرمان در بین گروه‌های دوم خردادی تحلیل کرد.

هر چند تاریخ افراطی‌گری در این کشور به پایان رسیده است اما فحول دوم خردادی بهتر از هر کسی می‌دانند که بروندادهای متناقص جناح‌بندی نافرمان در جریان اصلاحات اولین لطمه را به مواضع انتخاباتی آنها خواهد زد و افکار عمومی را نسبت به کل این جریان بی‌اعتماد می‌سازد. برای آحاد ملت ایران وطن‌فروشی به هر دلیلی مذموم است چه برسد به جریانی که به خاطر مطامع زودگذر انتخاباتی بخواهد منافع ملی کشور را فدا کند. جریان دوم خرداد اگر مبتنی بر یک مانیفست اصلاح‌گرایانه سامان یافته است باید بر جناح‌بندی نافرمان در میان گروه‌های دوم خردادی مهر پایانی بزند و رسما پایان تاریخ افراطی‌گری در میان اصلاح‌طلبان را اعلام کند. و الاکل این جریان لطمه خواهد دید.

رویکرد افراطیون دوم خردادی بیشتر ‌به گرایشات متنازع حزبی نزدیک است واین موضوع نتایج خوشایندی برای جریان اصلاحات در پی نخواهد داشت. کسانی که خود را داعیه‌دار اصلی دفاع از تخرب ‌در کشور می‌دانند باید به گونه‌ای رفتار کنند که اگر نمی‌خواهند بین منافع مختلف پل بزنند حداقل تمام پل‌های پشت سرشان را خراب نکنند. روزنامه‌ها و جریاناتی که دم از تخطئه احزاب در دولت نهم می‌زنند باید به حداقل‌های فرهنگ تخرب واقف باشند.

چنین رویکرد افراطی نمی‌تواند پاسخ مناسبی به مسائل فضای سیاسی و اجتماعی کشور باشد. میانه‌روهای دوم خردادی باید هوشیار باشند که لطمه زدن به سرمایه اجتماعی کشور و بی‌اعتماد کردن مردم در مرحله اول دامنگیر خود آنها خواهد شد و اقبال عمومی را از آنها برمی‌گرداند. دوم خردادی‌ها نهایت افراطی‌گری را با تحصن در مجلس ششم تجربه کرده‌اند و نه تنها نتوانستند هیچ نتیجه‌ای را تحصیل کنند بلکه حداقل توجه افکار عمومی به خود را نیز از دست دادند.

آگاهان جبهه دوم خرداد نباید اجازه دهند که رویکرد عمومی جریانشان در ساحتی منازعه‌گرا تعریف شود. ژست خشونت ادامه حیات سیاسی دوم خردادی‌ها را با چالش‌های جدی مواجه می‌کند و این خطر بزرگی برای گروه‌‌های میانه رو دوم خردادی است که ضمن اعتقاد به انقلاب، نظام و رهبری دغدغه پیشرفت و اصلاحات اصولگرایانه دارند.

بر کسی پوشیده نیست که با شعارهای لیبرالی چون صلح و دموکراسی و آزادی نمی‌توان مشکلات معیشتی مردم را حل کرد. اگر شدنی بود در ۸ سال دوم خرداد بخشی از مشکلات اقتصادی کشور کاسته می‌شد.

به هرحال اگرچه به نظر می‌رسید موقعیت خارج بودن از قدرت فرصتی را برای گروه‌های دوم خردادی فراهم کند اما هر چه به زمان معرفی لیست‌های انتخاباتی نزدیک می‌شویم واگرایی در میان دوم خردادی‌ها افزایش می‌یابد.

جریان اصولگرا هیچ وقت نخواسته و نمی‌خواهد که در کشور نوعی تکصدایی حاکم شود. تکصدایی آفت پویایی یک سیستم سیاسی است. گروه‌های معتدل دوم خردادی باید با حذف جریانات افراطی و درس آموزی از تجارب گذشته به بازتعریف مواضع خود بپردازند و مبتنی بر واقعیات جامعه و نگاه به داخل کشور، مانیفست رفتار سیاسی خود را مجددا بنویسند و اجازه دهند که این مانیفست در معرض افکار عمومی نقد شود تا رهیافتی استراتژیک برای فعالیت سیاسی گروه‌های دوم خردادی در حداقل چند دهه آینده به دست آید.

با آشکار شدن نیمه پنهان برخی از دوم خردادی‌ها بدون تردید افکار عمومی نسبت به این جریان واکنش نشان خواهد داد و این موضوع حیات کل جریانات دوم خردادی را به مخاطره می‌اندازد. لذا هرچه سریع‌تر جریان اعتدالی باید ضمن جداسازی مسیر خود از افراطیون، مواضع آتی‌اش را تعریف کند و با یک گفتمان تحلیلی جدید درون چارچوب‌های سیاسی کشور برای انتخابات مجلس هشتم آماده شود.