پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا

تامل فلسفی درباره سینما


تامل فلسفی درباره سینما

به طور سنتی کسانی که به سینما می‌‌پردازند در مباحثی که معمولا به عنوان تئوری کلاسیک فیلم شناخته می‌‌شود، پرسش‌هایی درباره ماهیت فیلم مطرح می‌‌کنند با این انتظار که فرد قادر …

به طور سنتی کسانی که به سینما می‌‌پردازند در مباحثی که معمولا به عنوان تئوری کلاسیک فیلم شناخته می‌‌شود، پرسش‌هایی درباره ماهیت فیلم مطرح می‌‌کنند با این انتظار که فرد قادر باشد خصیصه یا خصوصیات اساسی فیلم را تشخیص دهد، آن‌گاه می‌‌تواند در این موقعیت قرار گیرد که بداند چه سبک یا انتخاب‌‌های سبکی، برای این رسانه از همه مناسب‌‌تر است. ایده اساسی در اینجا که ما آن‌‌ را ذات‌‌باوری (essentialism) می‌‌نامیم، این است که ذات یک رسانه مانند یک فیلم مشخص می‌‌کند که چه سبکی در این رسانه باید حاکم باشد. برای مثال آندره بازن‌ نوشته است: «واقع‌گرایی سینما از ماهیت تصویری آن ناشی می‌‌شود.»

آنچه شاید درباره قوی‌‌ترین روایت این نوع مخصوص از ذات‌‌گرایی جلب توجه می‌کند این است که به رسانه‌‌های هنری به عنوان انواع طبیعی (natural kinds) نگاه می‌‌کند که با مکانیسم‌‌های غیرقابل تغییر مجهز شده‌‌اند، اما این پیشفرض از دو جهت خطاست، زیرا اولا رسانه‌‌های هنری به طور کلی پذیرای طرح‌‌‌های سبکی متعدد، غیرهم‌‌راستا و حتی به طور بالقوه متضاد هستند (مانند مونتاژ در برابر عکسی که به طور عمیق فوکوس شده باشد) و ثانیا رسانه‌‌های هنری انواع طبیعی نیستند. آنها توسط انسان‌‌ها ساخته شده‌‌اند تا در خدمت اهداف انسان باشند، بنابراین رسانه‌‌های هنری غیرقابل تغییر نیستند. در حقیقت آنها بارها تغییر کرده و جرح و تعدیل شده‌‌اند تا اهداف سبکی را برآورده کنند. دقیقا در جهت مخالف رویدادی که ذات‌‌گرایی پیش‌بینی می‌‌کرد.

برای مثال پیانو در زمانی توسعه پیدا کرد که آهنگسازان کم‌‌کم به اوجگیری [در آهنگ‌‌ها] متمایل می‌‌شدند، در حالی که این قابل استدلال است که تمایل بتهوون برای یک دامنه گسترده‌‌تر از نت‌‌ها در دانگ‌‌های بالا طراحی پیانو را تحت تاثیر قرار داد. در مواردی مشابه این، گسترش صفحه‌‌کلیدها سبک را محدود نکرد، بلکه برعکس جاه‌‌طلبی‌‌های سبکی، رسانه را دوباره شکل داد، بنابراین ذات‌‌گرایی پیشگام، یک شکل از پیش‌موجود رسانه نیست که سبک را تحمیل می‌‌کند، بلکه این سبک است که تعیین‌کننده شکل و ساختار رسانه است.

این برای انکار چنین مساله‌ای نیست که یک نگاه دقیق به رسانه از جانب یک هنرمند خاص ممکن است یک راه پیشرفت سبکی باشد. این تنها برای رد یک استدلال مرکزی ذات‌‌گرایی، یعنی [این استدلال که] ماهیت یک رسانه همیشه این را که چه سبکی مناسب است تعیین می‌‌کند یا به عبارت دیگر این است که تاثیرگذاری همیشه یکطرفه از طرف رسانه به سبک است زیرا نه‌تنها امکان دارد یک رسانه هنری چند سبک متفاوت و حتی مغایر را پشتیبانی کند، بلکه حتی ممکن است سبک شکل رسانه را تعیین کند.

به هر حال حتی اگر همبستگی میان سبک و رسانه را که ذات‌‌گرایان سینمایی از آن حمایت می‌‌کنند رد کنیم، هنوز ممکن است به این پرسش که آیا فیلم ماهیت یا مجموعه‌‌ای از خصوصیات ذاتی یا مجموعه‌‌ای از شرایط لازم را دارد که برای تعریف یک مصداق از سینما لازم است یا نه، علاقه‌مند باشیم؛ البته چنین ذاتی به چیزی درباره این که چه انتخاب‌‌های سبکی مناسب هستند اشاره نمی‌‌کند. ذات‌‌گرایی همان طور که در بالا اشاره شد غیرقابل پذیرش است، اما به هر حال برخی خصوصیات عمومی فیلم وجود دارد که برای تمییز گذاشتن میان سینما و دیگر هنرهای نزدیک به آن مفید است.

نویسنده: نوئل کرول

مترجم: مهدی رعنایی