سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

فقر و قحطی شكست جهان مدرن


فقر و قحطی شكست جهان مدرن

انسان پرمدعای هزاره سوم, سرمست از اكتشافات و اختراعات متنوع, با داعیه ۲ برابر شدن علم در هر دو سال, گرفتار معضلات و نابسامانی هایی است كه نمی تواند از آن ها چشم پوشی كند و یا در پس دنیای مدرن خود را پنهان می سازد در این راستا, می توان فقر و قحطی ها را بعد از جنگ و كشتار همنوعان, دومین معضل بشر دانست كه هنوز برای رهایی از آن اقدامات مؤثری انجام نشده است

انسان پرمدعای هزاره سوم، سرمست از اكتشافات و اختراعات متنوع، با داعیه ۲ برابر شدن علم در هر دو سال، گرفتار معضلات و نابسامانی هایی است كه نمی تواند از آن ها چشم پوشی كند و یا در پس دنیای مدرن خود را پنهان می سازد. در این راستا، می توان فقر و قحطی ها را بعد از جنگ و كشتار همنوعان، دومین معضل بشر دانست كه هنوز برای رهایی از آن اقدامات مؤثری انجام نشده است.

● فقر در آمار

مسلماً شمار كمی از مردم می دانند، سالانه ۳۰ میلیون نفر از مردم جهان فقط به خاطر گرسنگی می میرند و ۸۰۰ میلیون نفر از سوء تغذیه مزمن رنج می برند و یا روزانه فقر، موجب مرگ ۳۰ هزار كودك در جهان می شود. جمع كل كودكان گرسنه در جهان در حدود ۱۰۰ میلیون نفر و مادرانی كه از سوء تغذیه مزمن رنج می برند، حدود ۱۵ میلیون نفر است. همچنین نرخ گرسنگی پنهان در جهان به علت كمبود ریزمغذی ها به مقوله ای نگران كننده مبدل شده است.

با وجود اقدامات انجام گرفته، كاهش گرسنگی در جهان دریك دهه گذشته پیشرفت اندكی داشته است. برای مثال، كشورهای در حال توسعه در خلال دهه ۹۰ میلادی، تنها موفق به كاهش یك درصد از جمعیت مبتلا به سوء تغذیه خود شدند. هر چند چین از دهه ۹۰ بدین سو به موفقیت های چشمگیری در زمینه كاهش گرسنگی نائل شد، لیكن گرسنگی در بسیاری از كشورهای در حال توسعه روبه افزایش است. براساس گزارش سازمان ملل متحد، در فاصله سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵ شمار كودكانی كه دركشورهای آفریقایی از كم وزنی مفرط رنج می برند، افزایش داشته است، اگرچه این شاخص در سایر كشورهای در حال توسعه كاهش یافته است. كارشناسان معتقدند كمبود ریزمغذی ها كه یكی از عوامل اصلی كم وزنی مفرط كودكان است، یكی از اصلی ترین مشكلات بهداشتی جهان را تشكیل می دهد، زیرا كمبود ویتامین A و كم خونی ناشی از كمبود آهن و روی، احتمال مرگ زود هنگام كودكان و مادران، كاهش بهره هوشی كودكان و تنزل قابل توجه كیفیت زندگی، بهره وری و رشد اقتصادی را در كشورهای در حال توسعه به شدت افزایش داده است. این درحالی است كه كم خونی ناشی از كمبود آهن، حدود ۷۰ درصد از مادران غیرباردار در هند و بیش از ۵۰ درصد از زنان منطقه صحرای آفریقا را رنج می دهد. كمبود ویتامین A نیز بر سیستم ایمنی ۴۰ درصد از كودكان زیر پنج سال كشورهای در حال توسعه اثرگذاشته و به طور معمول سالانه به مرگ یك میلیون كودك در این كشورها منجر می شود. دربرخی از كشورها، این آمارها بسیار ناامیدكننده تر هستند كه از میان آن می توان به آمار ۴۰درصدی كودكان هندی اشاره كرد كه از كمبود ویتامین A پیش از رفتن به مدرسه رنج می برند.

● باور نادرست

عصر ما از اتفاقات هولناك و زشت بهره كمی ندارد اما تداوم گرسنگی در سطحی گسترده، در جهانی كه به لحاظ رونق و رفاه بی سابقه است، مطمئناً یكی از بدترین آنهاست. قحطی ها با شدت تعجب آوری به كشورهای متعدد سر می زنند. علاوه بر این گرسنگی گسترده و رایج موجب بدبختی شمار عظیمی از انسان ها در بسیاری از نقاط جهان می شود و صدها میلیون نفر از جمعیت جهان را به ضعف و ذلت و بخش قابل توجهی از آن ها را به طور مستمر به كام مرگ می كشاند. آن چه این گرسنگی گسترده را فراتر از یك تراژدی می كند، رفتاری است كه ما نسبت به آن داریم و آن را به صورت بخشی جداناپذیر از جهان مدرن پذیرفته و تحمل می كنیم. گویی تراژدی ای است كه ذاتاً گریزناپذیر و لاعلاج است.

اغلب فرض می شود كه كار چندانی برای علاج این وضع بسیار بد نمی توانیم انجام دهیم. به هر حال نمی توان به عنوان انسان هایی كه در یك مفهوم كلی با هم زندگی می كنیم و یا به خاطر وظایف دینی و انسانی از این مسئولیت بزرگ شانه خالی كنیم و به مصائبی كه در اطراف ما وجود دارند و یا رخ می دهند بی توجه باشیم. سیاست های مناسب می توانند مشكلات را حل كنند، آنچه مهم است این است كه سیاست ها و برنامه های مبتنی بر نتایج به دست آمده از تحقیقات تحلیلی مطالعات تجربی را طراحی و اجرا كنیم.

آنچه در درجه اول حق طبیعی انسان یعنی حق زندگی را تهدید می كند، مرگ ناشی از گرسنگی است. برای حذف گرسنگی از جهان معاصر، لازم است كه علت قحطی ها را درك كنیم، (نه بر حسب یك موازنه مكانیكی بین غذا و جمعیت، كه واقعاً علت قحطی ها این نیست.)

● تحلیل گرسنگی

آنچه در تحلیل گرسنگی مهم است این است كه فرد و خانواده بتوانند از آزادی اساسی اعمال مالكیت بر مقدار كافی غذا برخوردار باشند، كه می توان آن را یا از طریق تولید غذا توسط فرد، یا با خرید آن از بازار انجام داد، حتی اگر وقتی كه غذای زیادی وجود داشته باشد یك فرد ممكن است مجبور به تحمل گرسنگی بشود و این زمانی است كه او توانایی خرید غذا در بازار را به خاطر از دست دادن درآمد نداشته باشد و از طرف دیگر، حتی وقتی كه عرضه غذا در یك كشور یا یك منطقه شدیداً كاهش یابد، می توان با تقسیم بهتر موادغذایی موجود از گرسنگی همه جلوگیری كرد (از طریق ایجاد اشتغال و درآمد اضافی برای قربانیان بالقوه قحطی) این كار را می توان با دریافت غذا از خارج تكمیل و كارآمدتر كرد، در این راستا كانون توجه باید به قدرت اقتصادی و آزادی اساسی فرد و خانواده ها در خرید غذای كافی معطوف باشد، نه فقط به مقدار غذا در كشور.

تغذیه ناكافی، گرسنگی و قحطی، نه تنها به تولید غذا و توسعه كشاورزی مربوط می شود، بلكه همچنین به كاركردن كل اقتصاد و حتی گسترده تر از آن به عملكرد مناسبات سیاسی و اجتماعی مربوط می شود كه می توانند به طور مستقیم یا غیرمستقیم بر توانایی مردم در به دست آوردن غذا و كسب سلامتی و تغذیه تأثیر بگذارند. غذا در اقتصاد از طریق بنگاه های خیریه یا نظام تقسیم خود به خود توزیع نمی شود. توانایی به دست آوردن غذا را باید كسب كرد. كالاهایی را كه فرد می تواند مالكیت و كنترل خود را بر آنها اعمال كند، حقوق حقه می گویند. مردم وقتی از گرسنگی رنج می برند كه نمی توانند استحقاق خود را بر مقدار كافی غذا احراز كنند. استحقاق یك خانواده بستگی به تأثیرات عوامل متمایز و گوناگونی دارد. نخست این كه موهبتی ذاتی در دست غالب مردم وجود دارد.

برای اغلب مردم تنها موهبتی كه دارند و برایشان بسیار مهم است نیروی كار است. اكثریت مردم جهان منبع دیگری جز نیروی كار ندارند كه ممكن است با میزان متفاوتی از تخصص و تجربه تلفیق شده باشد. اما به طور كلی كار، زمین و سایر منابع مجموعه دارایی ها را تشكیل می دهند. دوم این كه یك عامل مؤثر مهم شامل امكانات تولید و استفاده از آنهاست و این جایی است كه فناوری مطرح می شود. فناوری وجود امكانات تولید را تعیین می كند كه تحت تأثیر دانش موجود و نیز توانایی مردم در مرتب كردن آن دانش و استفاده عملی از آن است.

در ایجاد حقوق حقه، دارایی در شكل زمین و كار را می توان مستقیماً برای تولید غذا مورد استفاده قرار داد یا روش دیگر این است كه یك خانواده یا یك فرد ممكن است توانایی خرید غذا را با كسب درآمد از دستمزد خود به دست آورد. این درآمد بستگی به فرصت های اشتغال و نرخ های متداول دستمزد دارد. فرصت های اشتغال و سطح دستمزدها نیز بستگی به امكانات تولید دارند. اغلب مردم جهان مستقیماً موادغذایی را تولید نمی كنند، بلكه از طریق یافتن شغل درتولید سایر كالاها و كسب درآمد و با خرید موادغذایی آنها را تهیه می كنند. این وابستگی متقابل می تواند در تحلیل قحطی بسیار مهم باشد، چون شمار زیادی از مردم ممكن است توانایی كسب غذا را به خاطر مشكلات موجود در تولید كالاهای دیگر از دست بدهند، نه در تولید غذا. سوم این كه تحقق این امر تا حدود زیادی بستگی به شرایط مبادله دارد؛ توانایی خرید و فروش كالاها و تعیین قیمت های نسبی كالاهای مختلف. این شرایط مبادله می تواند در یك شرایط اضطرار اقتصادی فوق العاده تغییر و منجر به تهدید به قحطی شود. این تحولات می توانند در نتیجه تأثیرات گوناگونی به سرعت اتفاق بیفتد. قحطی هایی وجود داشته اند كه مرتبط با تغییرات شدید در قیمت های نسبی كالاها پدید آمده اند و علت های آن كاملاً متفاوت بوده اند. از آن جمله می توان علل زیر را برشمرد: خشكسالی، سیل یا كاهش سطح عمومی اشتغال، یا رونق ناموزونی كه درآمد بعضی را افزایش می دهد و نه درآمد همه را، یا حتی ترس مبالغه آمیز از كمبود غذا كه موجب افزایش موقت قیمت غذا و خسارت گسترده می شود.

● علل گرسنگی و قحطی

شناخت علل گرسنگی و قحطی نیازمند تحلیلی از كل مكانیسم اقتصادی است نه فقط تفسیری از تولید و عرضه غذا؛ تحقق نیافتن حقوق حقه ای كه منتهی به قحطی ها می شوند و می توانند علل مختلفی داشته باشند. در تلاش برای علاج قحطی ها و حتی پیشگیری از آنها، این گوناگونی تقدم علل را باید در نظر داشت. قحطی ها منعكس كننده یك وضع نامساعدكننده مشترك هستند، اما ضرورتاً علتی مشترك ندارند. بعضی اوقات مردم باید غذاهای گران خود را همچون محصولات حیوانی بفروشند تا كالری های ارزانتر حاصل از غلات خریداری كنند، كاری كه اغلب فقیران روستایی انجام می دهند.

این تعادل های ناپایدار مبادله می توانند با تغییرات نرخ های مبادله از هم بگسلند. كاهش قیمت محصولات دامی نسبت به قیمت غلات غذایی می تواند برای این مردم روستایی مصیبت باشد. بعضی از قحطی های آفریقا با عناصر تشكیل دهنده روستایی شامل فرایندی از این نوع هستند. یك خشكسالی می تواند منجر به كاهش قیمت نسبی محصولات حیوانی در مقابل غذای سنتی تر شود، چون مردم اغلب الگوی مصرفشان را در مقابل غذای گران و كالاهای غیرضروری در شرایط اضطرار اقتصادی تغییر می دهند. این تغییر در قیمت های نسبی می تواند خرید موادغذایی كافی برای زنده ماندن توسط روستانشینان را غیرممكن كند.

قحطی ها می توانند بدون كاهش تولید غذا یا موجودی آن روی دهند. یك كارگر روزمزد ممكن است به خاطر بیكاری و نیز فقدان یك نظام تأمین اجتماعی كه دربردارنده حمایت های ایمنی (همچون بیمه بیكاری) است؛ گرفتار قحطی شود. این شرایط می تواند به سهولت اتفاق بیفتد و در حقیقت حتی قحطی بزرگی می تواند رخ دهد، با وجود این كه ممكن است سطح كلی غذا موجود بوده و كاهش نیافته باشد. حتی ممكن است این قحطی در حالی رخ بدهد كه به طور كلی سطح اوج موجودی غذا در كشور وجود داشته باشد.

حتی زمانی كه یك قحطی به كاهش تولید غذا نسبت داده می شود( مانند قحطی های چین در سال های ۱۹۶۱ـ ۱۹۵۸ یا قحطی های ایرلند در دهه ۱۸۴۰)، برای تبیین علت این كه چرا بخش هایی از جمعیت یك كشور از بین می روند در حالی كه بقیه مشكلی ندارند؟ باید فراتر از آمار تولید غذا برویم. بعضی از قحطی ها با منطق تفرقه انداز و حكومت كن به وجود می آیند. به عنوان مثال، وقتی تولید غذا در قلمرویی به خاطر خشكسالی كاهش می یابد كشاورزان آن منطقه ممكن است از حقوق حقه خود یعنی حق غذاخوردن محروم شوند، درحالی كه كمبود و قحطی در كشور وجود نداشته باشد.

قربانیان چنین شرایطی قدرت خرید غذا از جای دیگر را ندارند، چون در صورتی كه محصولاتشان را از دست بدهند چیز چندان دیگری برای فروش ندارند. كسانی كه درآمدهای مطمئن تری در مشاغل دیگر یا در جاهای دیگر دارند ممكن است بتوانند به راحتی با خرید غذا از جای دیگر این مشكل را پشت سر گذارند. چیزی بسیار شبیه این در قحطی ایالت ولو در سال ۱۹۷۳ در اتیوپی رخ داد كه در آن ساكنان محنت زاده این ایالت قادر به خرید غذا نبودند، با وجود این واقعیت كه قیمت های غذا در دسیه (مركز ولو) بیشتر از قیمت ها در شهر آدیس آبابا یا اسمره نبودند، واقع این است كه شواهد حكایت از آن دارند كه مقداری غذا از ولو به مناطق مرفه اتیوپی، منتقل شد جایی كه مردم درآمد بیشتری برای خرید غذا داشتند. یا می توان مورد متفاوت دیگری را در نظر گرفت كه قیمت های غذا به خاطر افزایش قدرت خرید بعضی از گروه های شغلی افزایش یابد و در نتیجه دیگرانی هم كه باید غذا بخرند به خاطر كاهش شدید درآمدهای پولی قادر به خرید غذا نباشند وگرفتار مصیبت شوند. چنین قحطی ای ممكن است بدون این كه كاهشی در تولید غذا صورت گرفته باشد و فقط به خاطر تقاضاهای دیگران و نه كاهش عرضه كل روی دهد. این چیزی است كه موجب بروز قحطی بنگال در سال ۱۹۴۳ شد و در آن شهرنشینان منتفع از رونق جنگ ـ ارتش ژاپن آماده حمله بود و مخارج دفاعی بریتانیا و هند در مناطق شهری بنگال از جمله كلكته بسیار زیاد بود ـ صاحب درآمدهای خوبی شده بودند. وقتی كه قیمت برنج بشدت بالا رفت، وحشت عمومی همراه با احتكار تعمدی نقش خود را ایفا كرد و قیمت ها سر به آسمان كشیدند به نحوی كه بخش عمده ای از جمعیت روستایی بنگال از عهده پرداخت آن ها برنمی آمدند.

سید حسین امامی

منابع:

۱- آمار تیا سن. توسعه به مثابه آزادی. حسین راغفر. انتشارات كویر. چاپ اول. ۱۳۸۱.

۲- گزارش توسعه انسانی سازمان ملل در سال ۲۰۰۶. منبع اینترنت.

۳- گزارش پیام كوفی عنان. روزنامه همشهری. شماره ۳۸۲۷. تاریخ ۸۴‎/۷‎/۲۵.

۴- چالش امنیت غذایی در جهان. مجله اقتصاد ایران. شماره ۹۲. مهر ۱۳۸۵. سال نهم.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.