چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

برابری صوری


برابری صوری

عباس میلانی, مدرنیسم و پست مدرنیسم

در آثار عباس میلانی این بحث بسیار مهم که اصولا مدرنیته چیست و چرا ایران از سیر پیشرفت تاریخی عقب ماند، همه به بررسی متون ادبی و گردآوری قطعات و تکه‌پاره‌های ادبی تقلیل می‌یابد. چیزی به نام ساختارها و سازوکارهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و شیوه تولید در جامعه ایران بررسی نمی‌شود؛ بلکه شیوه نگارش و رویکردهای ادبی و نوشتاری را به مثابه نمادهای مدرنیته یا تجدد معرفی می‌کند. آنچه در دوره خود می‌توانسته است ایران را به مدرنیته سوق دهد و امکاناتی که ایران به طور واقعی از آنها برخوردار بوده است و علل عدم‌تحقق این‌گذار را تنها در بررسی شیوه سازماندهی اقتصادی اجتماعی طبقاتی جغرافیایی فرهنگی و به طور خلاصه در شیوه تولید و بازتولید ایران آن عصر می‌توان جست.

پس از آن می‌توان بحث کرد که آیا واقعا ایده‌ تجددخواهی آن طور که میلانی بدان‌ها اشاره کرده است در ایران می‌توانسته به منصه ظهور برسد یا نه. پس از بررسی و مطالعه تجربی تاریخ ایران و صورت‌بندی دوران‌های مختلف رشد و تحول جامعه می‌توان نظر داد که آیا تجدد که به نظر میلانی به تأسی از رورتی، در عین حال اقتصاد سرمایه‌داری، عرفی‌شدن سیاست، تحدید مذهب به عرصه معنویات خصوصی انسان‌ها، رواج شک و تفکر خردمدار، مشارکت عمومی مردم در سیاست و گسترش عرصه‌هایی عجین است که خصوصی و خارج از دسترس دولت و قانون به شمار می‌روند در ایران مبنای عینی مادی و تاریخی برای رشد و پای‌گیری داشته است یا نه؛ چرا که به قول آلتوسر در کتاب «سیاست و تاریخ»، «همان اصولی که یک جامعه معین را توضیح می‌دهند باورهای آن‌را نیز توضیح می‌دهند» (۱۹۷۲: ۲۳). یعنی برای بررسی باورهای یک جامعه معین مثلا اینکه درک سعدی از برابری چه بوده است، باید شیوه تولید و بازتولید آن جامعه معین تاریخی (در اینجا ایران) را بررسی کرد که ادبیات، ایدئولوژی، مذهب و اخلاق عناصر درونی آن را تشکیل داده و توسط آن جامعه شکل یافته و تغییر می‌کنند. به بیان دیگر، تولید مادی و معنوی در ارتباط ناگسستنی با یکدیگر هستند گرچه این رابطه‌ای یکسویه و انعکاسی نیست و با میانجی‌گری‌های فراوانی انجام می‌پذیرد.

مارکس در کتاب «تئوری‌های ارزش اضافی» در این رابطه می‌گوید: «از دل یک نوع تولید معین مادی در درجه اول یک نوع معین ساختار اجتماعی پدید می‌آید و در مرحله دوم یک رابطه مشخص بین انسان و طبیعت به وجود می‌آید» (۱۹۸۷: ۲۸۵). این دو رابطه برای تعیین شکل دولتی، اشکال سیاسی مبارزات طبقاتی، اشکال حقوقی و سرانجام مفاهیم ذهنی مانند مفاهیم سیاسی حقوقی و تئوری‌های فلسفی و مذهبی مهم هستند. این مفاهیم بازتاب‌ نبردها و جدال‌های واقعی در ذهن کسانی است که در این نبردها شرکت جسته‌اند و چیزی نیست که در مخیله یک یا چند نفر بی‌ارتباط به شرایطی شکل گرفته باشد که در آن زندگی می‌کرده‌اند. به این معنا این یا آن ایده که نزد متفکر یا ایدئولوگی شکل می‌گیرد (که سعدی ابدا در این سطح نیست، او عقاید منسجمی را فرموله نکرده است که بتوان بدان‌ها به مثابه آموزه‌ها یا نظرات او پرداخت).

محصول «ذهن» و تصورات و تخیلات فرد او نیست بلکه یک محصول دسته‌جمعی و اجتماعی است که در ذهن عده‌ای به شکل منسجم‌تری شکل می‌گیرد. آنچه من می‌گویم این است که جست‌وجوی تجدد و مدرنیته در لابه‌لای اشعار این یا آن شاعر یا متفکر اجتماعی تنها وقتی مفید می‌افتد که آن را در پیوند با شرایط معین تاریخی آن شاعر یا متفکر بررسی کرد. برخی سوالات هستند که تنها به شکل تجربی می‌توان بدان‌ها پاسخ داد؛ یعنی یافتن انبوه داده‌های تاریخی و بررسی ریز و جزئی شرایط آن دوره باید انجام شود تا در مرحله بعدی به بررسی رابطه بین ایده‌های رایج یا غیر رایج آن دوره با شرایط تکوین و شکل‌گیری آنها پرداخت. البته در اینجا مشخص است که هر ایده‌ای مورد نظر من نیست، بلکه ایده «برابری» به شکل مدرن آن در جامعه بورژوایی مورد نظر است که پایه دموکراسی و حقوق بشر موجود در این جامعه است. به بیان دیگر آنچه برای من مورد سوال است این است که آیا امکان دارد سعدی در آن عصر به ایده «برابری» مدرن بورژوایی نظر داشته باشد؟ پاسخ مثبت یا منفی به این پرسش مستلزم بررسی تاریخ آن عصر و نوع سازماندهی جامعه و صف‌بندی طبقات و مبارزات جاری و مطالبات طبقات مختلف است. شیوه تولید و بازتولید زندگی مادی و معنوی و نوع سازماندهی جامعه و ساختارهای حقوقی سیاسی دولتی و تقسیم کار اجتماعی است که در مرحله آخر تعیین می‌کند کدام ایده‌ها اصولا شکل می‌گیرند، چگونه شکل می‌گیرند و کدام یک از آنها شکل غالب می‌یابند.

میلانی در کتاب «تجدد و تجددستیزی در ایران» به این بیت شعر سعدی احاله داده:

بنی آدم اعضای یکدیگرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند

و آن را چنین تفسیر می‌کند: «این همان اصل برابری انسان‌هاست که رکن اصلی اندیشه دموکراسی در تجدد بود» (۱۳۸۱: ۹۷). اینکه «رعیت» و «پادشاه» در شرایط نگارش گلستان چگونه با هم برابرند اصولا بحث نمی‌شود. به زمینه شکل‌گیری انسان صاحب حق، به منشاء حاکمیت که «مردم»‌اند پرداخته نمی‌شود. به مفهوم برابری و تعریف آن در آن عصر پرداخته نمی‌شود بلکه ناگهان آن را مترادف با معنای مدرن و امروزی‌اش قرار می‌دهد. برابری در جامعه مدرن بورژوایی از سویی به معنای برابری در مقابل قانون است و همین برابری صوری بورژوایی در مقابل قانون تنها با مبارزات عدیده طبقه کارگر و اقشار دیگر این جامعه جنبه عینی و واقعی پیدا کرده است. از سوی دیگر این برابری را باید مانند «پدیداری» از «ذات» جامعه مدرن سرمایه‌داری دید که همان حوزه تولید است؛ یعنی اگر مطابق بحث‌های پیشین (بحث گالاگر در بخش پست‌مدرنیسم) به مرحله اونتولوژیک/ هستی‌شناسی سرمایه (یا هستی‌شناسی اجتماعی) قدم بگذاریم آنگاه علت این امر را در می‌یابیم که چرا و چگونه امکان آزادی و برابری بورژوایی فراهم می‌شود. آزادی و برابری در این جامعه صوری است، پدیداری از «ذات» آن یعنی حوزه تولید است. شرایط اجتماعی استقرار تدریجی «برابری» در اروپا بر اساس برابری در حوزه گردش ـ آزادی و برابری فروشنده و خریدار نیروی کار برای انعقاد قرارداد کار ـ استوار گشت؛ یعنی اینکه این برابری حقوقی در بستر روابط اقتصادی و اجتماعی نوینی پای گرفت که قرن‌ها به طول انجامید تا در اروپا تکوین و استقرار یابد.

فروغ اسد‌پور

پی‌نوشت:

۱- Louis Althusser: Politics and History, Montesquieu, Rousseau, Hegel and marx, ۱۹۷۲

۲- برای مطالعه بیشتر در این زمینه رجوع شود به

Geert Reuten, Michael Williams, Value-form and the state: the tendencies of accumulation and the determination of economic policy in capitalist society, ۱۹۸۹

۳- این تفسیر از آزادی و برابری ابدا به معنای آن نیست که ما با نقد آن دچار رمانتیسیسم یا برخورد ارتجاعی شده و خواهان بازگشت به گذشته باشیم. سرمایه‌داری یک گام تاریخی به جلو بوده است، اما در اینجا بحث بر سر میزان واقعی این آزادی و برابری است.