چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

روزگار مرغ سوخاری با تم بندری


روزگار مرغ سوخاری با تم بندری

«دندان مار» ساخته مسعود کیمیایی

«دندان مار» مسعود کیمیایی یک سال پس از جنگ و یک دهه پس از پیروزی انقلاب ساخته شده است در سال ۱۳۶۸. همان سالی که ناصر تقوایی «ای ایران» را ساخت، علی حاتمی «مادر» را، عباس کیارستمی «کلوزآپ» و داریوش مهرجویی «هامون» را. در این بین فیلمی که در فضای سینمایی داخلی خوش درخشید، «هامون» هم مورد تایید مدیریت سینمایی آن سال‌ها قرار گرفت که پس از اداره امور سینمایی کشور نه‌تنها به ثبات کمی در تولید فیلم‌های سینمایی رسیده بودند بلکه بر بستر ثبات کمی‌شان به ارتقای کیفی می‌اندیشیدند.

امروز که به فهرست فیلم‌های تولیدشده در سال ۶۸ نظر می‌اندازیم شاهد به ثمر نشستن رویکرد مدیریتی «هدایت، نظارت و حمایت» مدیریت سینمایی آن سال‌ها هستیم. فهرست ۵۹ فیلم سال ۶۸ ترکیبی است نسبتا متنوع از سینمای کم‌تنوع و محافظه‌کار ایران، یک سر این فهرست، «شب بیست و نهم» ساخته حمید رخشانی از معدود فیلم‌های ژانر وحشت سینمای ایران قرار دارد یک سر فهرست هم ملودرام کمدی‌های مرسومی همچون «خواستگاری» مهدی ‌فخیم‌زاده و «زیر بامهای شهر» اصغر هاشمی قرار دارد. در تولیدات این سال همچنین «مهاجر» ابراهیم حاتمی‌کیا در ژانر جنگ و سینمای دفاع مقدس آن سال‌ها و «ریحانه» علیرضا رئیسیان هم وجود دارد که قرار است به مضامین اجتماعی نگاه متفاوتی داشته باشد و دست‌کم به این دلیل که یک زن شخصیت اصلی فیلم است. آنچه از روش مدیریتی آن سال‌ها نشات می‌گیرد این است که در این سینمای نوپا در حکومتی انقلابی نورس، همه سینماگران از مسعود کیمیایی همواره معترض پیش از انقلاب که به هر روی پس از انقلاب جزو فاتحان قرار می‌گرفت، تا ابراهیم حاتمی‌کیا فیلمسازی برآمده از انقلابی اسلامی و جنگی ایثارگرانه و فیلمسازانی که در بدنه اصلی تولید سینمای ایران فیلم می‌ساختند همگی باید روی یک خط قرار می‌گرفتند.

دیگر مهم نبود که در کارنامه فیلمسازی کارگردانی «قیصر» وجود دارد، «گاو» یا «آرامش در حضور دیگران». می‌باید در این دوران جدید در کنار دیگر فیلمسازان نوآمده قرار می‌گرفتی و فیلم می‌ساختی و در معرض قضاوت سینمای دوران جدید، مخاطبان و منتقدانش قرار می‌گرفتی. در چنین شرایطی بود که در سال ۱۳۶۸ مسعود کیمیایی «دندان مار» را ساخت و برای اولین بار فیلمش را بر اساس قصه احمد طالبی‌نژاد جوان استوار کرد که در کودکی و نوجوانی قهرمان‌های زندگی‌اش قهرمان‌های فیلم‌های کیمیایی بودند و «فردین». «دندان مار» قصه کارگر چاپخانه بود و به زعم کیمیایی چون «چاپچی» بود «اهل سواد» هم بود، اما به دلیل عارضه‌یی در چشمش از کار بیکار شده است و مادرش به تازگی فوت کرده است و حالا باید با بیکاری و بی‌مادری روزگار بگذراند، در جامعه‌یی جنگ‌زده که حال و روزش بهتر از حال و روز «رضا چاپچی» نیست. از پدر رضا در تمام فیلم هیچ چیز نمی‌شنویم و تنها خواهرش زن شوهرداری است که به جرم نازایی قسمتش از زندگی کبودی صورت است و نصیبش در تمام زندگی‌اش یک وانت‌بار است.

خانه خلوت مادری رضا با مرگ مادر خلوت‌تر می‌شود و رضا در شب‌های پایتخت دست به گریبان جنگ در مسافرخانه‌یی پایین شهری پیش رویش مردی جنوبی به نام «احمد آقا» را می‌بیند که با همه تقیدش به قاموسی اخلاقی، راه معیشتش از بازار سیاه است اما برای احمد نیز همچون امور مشترک و مشخصی عزیز است همچون ناموس.در «دندان مار» بین پیش‌زمینه قصه که شخصیت رضا چاپچی چیست و پس‌زمینه که محیط و شخصیت‌های پیرامونی‌ او هستند رابطه‌یی ارگانیک برقرار است و اتفاقا او نه یک قهرمان تیپیکال قصه است نه اینکه ضد قهرمان همیشگی فیلم‌های کیمیایی که هم محبوب طرفداران کیمیایی و بالطبع محبوب کیمیایی. رضا چاپچی کارگری است که دست بالا در دورانی آرمان‌های دور و درازی داشته است اما همچون بسیارانی زندگی مطابق میل و خواست و در جهت آرمان‌های او پیش نرفته است و حالا مرد تنها، بیکار و بیماری است که حتی استطاعت کافی برای اداره امور زندگی شخصی خودش ندارد، چه برسد به اینکه بتواند خواهرش را از نوازش‌های کبودکننده شوهرخواهر مافنگی‌اش رهایی دهد.

تمام دارایی رضا نه حاصل دسترنجش از کار کردن در چاپخانه که حاصل پس‌انداز ناچیز مادرش در یک عمر است. به عبارت ساده او برخلاف اغلب ضد قهرمان‌های آرمانگرای فیلم‌های کیمیایی، یک بازنده (looser) است که نه‌تنها به آرمان‌هایش دست نیافته که در تدبیر امور هر روزه زندگی نیز ناتوان است. هرچند که چون رضا چاپچی حیاتش وابسته به جهان سینمایی فیلمی کیمیایی است لاجرم نمی‌تواند تا انتها بازنده بماند و با نگاه یک بازنده به جهان بنگرد با این حال رضا چاپچی نیز همچون دیگر اعضای جامعه‌اش گرفتار جامعه‌یی جنگ‌زده است و در همان فضایی نفس می‌کشد که در حیات تاریخی‌ ایران معاصر مشهور شد به دهه ۶۰ که با همه عام و عادی بودن این صفت، برای دوران مشخصی از تاریخ ایران، جامع می‌نماید.

دهه‌یی مبتنی بر کمبودهای کشوری انقلابی که درگیر جنگی ناخواسته نیز هست. ارگانیک بودن نسبی فیلم تنها به متن خلاصه نمی‌شود بلکه این ارتباط ارگانیک بین جهان فیلم و جامعه‌یی که فیلم در آن ساخته شده است قابل تشخیص است. روزگاری که برق می‌رفت فیلم‌های سیلوستر استالون با سه عنوان «رامبو، راکی و استالونه» کالاهای اساسی زندگی توده از طریق دفترچه بسیج و کوپن تامین می‌شد، خانواده‌های بسیاری بودند که یا شهید داشتند یا جانباز یا گرفتار سرنوشت نامعلوم عزیزشان بودند و بلاتکلیف از اینکه برادر رفته به جبهه اسیر است، شهید است یا مفقودالاثر. روزهایی که ترانه‌های کوچه و بازار تنها به خواننده‌های لس‌آنجلسی خلاصه نمی‌شد و بلندگوهای رسمی کشور فقط سرود پخش می‌کردند و حتی «کجایید ای شهیدان خدایی» کامکار تصنیفی نبود در دستگاه‌ ماهور که سرودی بود در میان بی‌شمار سرودهای حماسی مرسوم آن روزها، اما در کنار همه نواهای وطنی، ترانه‌های ترکی استامبولی هم در فضای عمومی زیاد شنیده می‌شد و «ماوی، ماوی» ابراهیم تاتلیس جزو ترانه‌های «mega hit» فضای عمومی و غیررسمی بود. روزهایی که «پیتزا» و «مرغ سوخاری» فست نبودند بلکه نهایت تفریح بودند و تفرج و در فیلم «دندان مار» با صدای سینی سیلرز همراه می‌شود

. این نشانه‌های نه‌چندان دوست‌داشتنی آن سال‌ها که تمی بندری را می‌نوازد و به طرز غریبی نوستالژیک این روزها هم در زمان ساخت و اکران فیلم قابل شناسایی و بازشناسی بودند و هستند. وضعیتی که چه در کلیات و چه در جزییات برای مخاطبان ایرانی آشنا بود و کیمیایی در «دندان مار» نه با نگاهی صرفا ‌آرمانگرایانه که در فیلم‌های پیش از انقلابش دیده می‌شد و با نگاهی ذهنی و برساخته استنباط‌های شخصی‌اش که در فیلم‌های دهه ۷۰ و ۸۰ او می‌بینیم، با وضعیت پیش روی شخصیت اصلی و جامعه‌اش روبه‌رو می‌شود و پوست انداختن یک جامعه را در حد بضاعت به تصویر می‌کشد. پوست انداختنی که چه قایل به محاسنش باشیم، چه قایل به معایبش، بیش از هر چیز آغاز یک دوران جدید است که هر فرد باید جایگاهش را در آن بیابد، اما از آنجایی که «دندان مار» ساخته مسعود کیمیایی است با ذایقه و سابقه‌یی مشخص در فیلمسازی ترجیحش این است که به از دست رفتن برخی ارزش‌ها در بزنگاه‌های اجتماعی- تاریخی بپردازد و پایان غیرمنتظره فیلم که به شکل افراطی حماسی و استعاری است از همین نگاه فیلمساز ناشی می‌شود تا فرآیند طبیعی سیر شخصیت در جهان داستان. طرفه اینکه همین رویکرد ناسازگار و آمیخته با چاشنی اعتراض که در پایان فیلم شیبی تند می‌یابد در سال ۶۸ از هامون واخورده با همه آن بن‌بست‌های معرفتی و شخصی‌اش عقب بماند، فیلمی که هم محبوب منتقدان شد و مورد تایید مدیران.

محمد بیات