جمعه, ۱۵ تیر, ۱۴۰۳ / 5 July, 2024
مجله ویستا

وقت با هم بودن را نداریم


پسری به دنیا آوردم . بسیار ناز و دوست داشتنی بود، اما هر روز مشغول کار بودم و وقت نداشتم با او باشم.
او را کنار می گذاشتم و او هم شخصا راه رفتن را یاد می گرفت. اولین بار که جمله اش را …

پسری به دنیا آوردم . بسیار ناز و دوست داشتنی بود، اما هر روز مشغول کار بودم و وقت نداشتم با او باشم.

او را کنار می گذاشتم و او هم شخصا راه رفتن را یاد می گرفت. اولین بار که جمله اش را شنیدم، جمله بسیار طولانی بود. آن جمله را هنوز در یاد دارم : با با جان، شبیه تو هستم، زندگی آینده من هم شبیه تو خواهد بود .

روی صورتش دست کشیدم و او را ناز کردم و بعد هم با کیف خود به بیرون خانه دویدم، او لباسم را گرفت و پرسید:بابا، کی بر می گردی؟

گفتم " مطمئن نیستم عزیزم، اما اگر وقت داشته باشم،حتما باهم خواهیم بود . روزی سعادت با ما همراه خواهد شد.

روز تولد ده سالگی پسرم رسید، توپ بسکتبالی برای او خریدم و در دستش گذاشتم.از من تشکر کرد و پرسید: با با، باهم بسکتبال بازی کنیم ؟

من باز هم جواب دادم : نه امروز نمی توانم کار های زیادی برای انجام دادن دارم . باشد برای یک روز دیگر .

" خوب، خودم می روم و بازی می کنم " پسرم این را گفت و رفت. بتدریج نگاه های ناامیدکننده ای را در چهره اش دیدم . پسری دارای شخصیتی نیرومند بود.

روزها گذشت و او از دانشگاه فارغ التحصیل شد، دیگر مرد جوان و پر انرژی بود. به او گفتم: پسرم، به تو افتخار می کنم. بیا بنشین تا باهم صحبت کنیم.

سرش را تکان داد و با لبخند به من گفت: وقت زیاد است . باشد برای زمانی دیگر . الان دوستم منتظرم است . اگه ممکن است با ماشین شما بیرون بروم. خیلی ممنون پدر.

روزی بعد از کار خود را در آینده می نگریستم . با دیدن پیرمردی سپیدموی در آینه، دلم برای فرزندم تنگ شد. او دیگر ازدواج کرده بود و الان در جای دیگری زندگی می کرد. روزی به او زنگ زدم و گفتم: پسرم، اگر ممن است ، به خانه ات بیایم ؟

پسرم جواب داد: با با، دلم می خواست تو را ببینم. اما امروز کارهای زیادی دارم که باید انجام دهم .

با این وضیعت ها بسیار آشنا بودم . در این میان فقط نقش ما عوض شده بود . آخر از او پرسیدم: کی بر می گردی؟

" مطمئن نیستم ، با با جان، اما اگر وقت داشته باشم، حتما پیشتان می آیم.

امیدوارم این داستان در زندگی هیچکسی تکرار نشود . خدا فرصت تنهائی را به ما می دهد و بودن با دیگران نیز برای ما مهم است . باید از روزها و زمان ها بهتر استفاده کنیم و زمان با هم بودن را گرامی بداریم ، زیرا روزهایی که گذشت دیگر باز نمی گردد.