یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

جاسوسی امریکایی و نقش رسانه ها در افشای اطلاعات محرمانه


جاسوسی امریکایی و نقش رسانه ها در افشای اطلاعات محرمانه

استمداد رسانه ها از اولین اصلاحیه در ارتباط با افسانه «حق دانستن» است که در آن بر این حق عمومی تاکید شده است اما هرگز اولین اصلاحیه به صورت تلویحی و عینی حق دانستن را آنچنان فراگیر تضمین نکرده است که افشاگری های محرمانه را هم در برگیرد

در هر حال اثبات جایگاه قانونی این فعالیت ها مشکل بود. فعالیت های جاسوسی به دلیل ماهییتشان از رویه های طبیعی دولت تخطی می کنند و هنجارها و فرم های رفتاری معمول را زیر پا می گذارند و قوانین بیشتر اوقات نقض می شوند.

جاسوسی موفق، به پنهانکاری و راز پوشی و گمراهی نیاز دارد. اما چنین نیازمندیهایی بندرت با نظارت قانون سازگار هستند.ماموران جاسوسی برای احترام و حمایت از قانون، سوگند یاد می کنند. آنان شهروندانی هستند که برای حقوق قانونی شان ارزش و احترام قائلند. آنها هرگز درصدد تخریب قوانین نیستند.حتی اگر در مساله ای که تاثیری فوری و سریع بر منافع ملی دارد، آنان در پی تخطی از قانون نیستند.

اندیشه « منافع ملی» زمانی که براساس علایق شخصی و غیر اصولی تعریف و تفسیر شود خطرناک و آسیب زا است. بنابراین ماموران جاسوسی باید مراقب تعاریف مصلحتی و شخصی از قوانین و منافع ملی باشند.

اگر به تاریخ برگردیم موارد زیادی از جاسوسی های موفق را مشاهده می کنیم . از جمله جورج واشنگتن که عملیات جاسوسی بزرگی را مدیریت کرد.جاسوسی های فوق العاده موفقیت آمیزش،الکسا ندر هامیلتون، بنیامین فرانلکین و دیگران را نیز در پروپاگاند ای سیاهی گرفتار کرد. واشنگتن هرگز جزئیات عملیات جاسوسی را فاش نساخت و انگار که این مساله رخ نداده است، چرا که به عملیات های جاسوسی به عنوان بخشی از فعالیت های نظامی نگاه می شد و به عنوان لازمه فعالیت های نظامی بار قانونی به خود می گرفت.

طبق قانون امور و فعالیت های نظامی و خارجی به دولت ملی سپرده می شوند و در حالی که هیچ جا اشاره ای به فعالیت های جاسوسی نشده بود، نیاز به پنهانکاری و مخابره در انجام جنبه های معینی از سیاست های ملی اشکار قابل درک بود. قانون اساسی تصریح کرده است که صورت جلسات روزانه کنگره باید منتشر شوند به استثنای مواردی که نیاز به پنهانکاری داشته باشد.

نویسنده فدرالیست در شماره ۶۴ این مجله اعلام داشته است که تاکنون و قبل از این، به دلیل نبود پنهانکاری و مخابره در انجام کارهایمان، زیان دیده ایم. بنابراین اگر قانون نسبت به پنهانکاری توجهی نداشته، ناقص بوده است. بر همین اساس تدوین کنندگان قانون اساسی طرحی را آماده کردند که به موجب آن هم به بخش اجرایی وبه بخش قانونگذاری مسئوولیت هایی درامورنظامی وخارجی عهده دارشدند که بخشی از این مسئوولیت ها نیازمند پنهانکاری و مخابره است. فعالیت های جاسوسی شامل یکی از مسئوولیت هاست.

تاریخ جاسوسی امریکا به ندرت ثبت و ضبط شده است. جاسوسی امریکا تا دهه ۱۹۸۰ شکل قانونی و رسمی به خود نگرفته بود و تنها به عنوان ادارۀ جمع آوری اطلاعات نسبتاً کم اهمیتی مطرح بود. زمانی که ستاد کل ارتش در سال ۱۹۰۲ توسط الیهو روت تاسیس شد، جاسوسی در جایگاه مستقل و برابری میان بخش های چهارگانه ستاد کل قرار گرفت.

کُلُِنل وان دیمن نخستین مفهوم واقعی جاسوسی را در سال ۱۹۱۷ ارائه کرد و یکی از موفق ترین عملیات که او مدیریت کرده در زمینه جاسوسی علائم و نشانه ها بود. این فعالیت بر کارهای اچ.او.یاردلی، دبیر عالی علائم هیات دولت وقت متمرکز شده بود. برنامه رمزشناسی( Cryptanalytic) که او ساخت بود، black Chamber نام داشت. نتایج این رمزشناسی برای سیاستگذاران ملی در طول جنگ بسیار مفید بود.

پس از جنگ جهانی دوم فعالیت های جاسوسی بویژه به دلیل وفاق سیاسی گرهها در مورد فعالیت ها ی جاسوسی ادامه یافت. اما با از بین رفتن این وفاق سیاسی، چالش قدیمی قانونی کردن جاسوسی در هر شکل آن، سر برآورد. بدین معنی که توجیه فعالیت های جاسوسی به عنوان عملیاتی نظامی در دورۀ صلح به آسانی قابل پذیرش نبود. بویژه ایدۀ «حالت فوق العاده مستمر» با نگرش ها و تجربیات امریکایی ها سازگار نبود. اما حقیقت موضوع این بود که امریکا در تلاش برای ساختن یک نظم امنیتی مستمر بین المللی پس از جنگ، در مقابله با شوروی سابق بود. کشوری که از نظر قانونی در وضعیت صلح قرار داشت اما از نظر سیاسی در جبهه علیه امریکا فعالیت می کرد.

جاسوسی امریکا امروزه و حتی در دورۀ صلح ظاهری همچنان در همان حالت جنگی باقی مانده است. از نظر ماموران جاسوسی کشور در جنگ بسر می برد در حالی که از نظر قانونی ملت ما در صلح زندگی می کنند.

جنگ از طریق جاسوسی، تنش هایی را در داخل دولت بوجود آورده است. بویژه اختیار دولت درانجام فعالیت هایی جاسوسی بسیار سؤال برانگیز است. طی سالهای متمادی، دولت به دلیل سهل انگاری کنگره به عملیات جاسوسی ادامه داد. اما پس از بین رفتن وفاق سیاسی و بویژه پس از جنگ ویتنام، کنگره به اعمال دولت مشکوک شد و آن را به چالش کشیده و مدعی حقوق و امتیازات خود گردید. این ادعاهای خود را در قوانینی همچون War power resolution و قانون نظارت بر جاسوسی خارجی (Fisa) نشان داد.

اما در دهه ۱۹۷۰ بررسی های کنگره نه تنها دربارۀ عملیات جاسوسی قوانین کنترلی مانند (fisa) را وضع نکرد، بلکه مقیاس فعالیت های دولت را توسعه داد و آیین نامه هایی اجرایی و رویه های عملیاتی را برای قاعده مند کردن فعالیت های جاسوسی تشریح و ارائه کرد. حالا بیشتر قانونگذاران و کارگزاران سیاسی از فعالیت های جاسوسی پشتینانی می کنند، چرا که آنها می دانند این فعالیت ها برای تضمین امنیت عمومی ضروری هستند. عامه مردم نیز به عنوان اکثریت از این فعالیت ها حمایت می کنند.

از سوی دیگرهنوز ماموران جاسوسی نمی توانند موفقیت هایشان را اعلام کنند و از این راه پشتیبانی و حمایتی را کسب کنند. آنها نیاز دارند که رهبران سیاسی ملی به آنها اعتماد کنند و از خدمات ارزنده آنان تقدیر کنند و عموم مردم را به حمایت از آنان تشویق کنند. البته در سالهای اخیر و در مواقع بحرانی کنگره و ریئس جمهور آشکارا از فعالیت های ماموران جاسوسی پشتیبانی کرده اند.

اما ماموران جاسوسی نیز باید محدویت های قانونی را بپذیرند و به آن وفادار بمانند. آنها نمی توانند به تعاریف شخصی و مصلحتی خود ا ز منافع ملی بپردازند. آنها نمی توانند خود را عاقل تر و داناتر از نظام های سیاسی و قانونی بدانند.مسئوولیت جاسوسان تغییر سیاست ها به طور سری و پنهانی و اقدام علیه آنها از طریق افشاگری رسانه ای نیست.

جاسوسی مقاصد و نیات خود را اثبات کرده است. عدۀ اندكی از دولتی ها و مردم کاملاً از جنگ رژیم های شناسایی و بازرسی و کنترل – که روزانه میان رقبای نظامی جهان در جریان است- اطلاع دارند. وقایع اخیر از جمله Whith worth، walker و Pelton و Pollard spy به روشنی نشان دادند که سرویس های جاسوسی خارجی افسانه ای و ساختگی نیستند. این سرویس ها هم ا ز نظر کمی و هم کیفی موثر هستند.

تلاشهای این سرویس ها هزینه هایی را برای منابع و قابلیت ها و برگشودگی( (openness جامعه امریکا دارد. کنترل برخی از عوامل خارجی، اساساً از توانای های ما در خنثی سازی شان خارج هستند و جامعه باز امریکا نیز دسترسی آنها را به اطلاعات و به تازه ماموران جاسوسی تسهیل می کند.

با وجود این، گروه جاسوسی ما سالم و نیرومند باقی مانده و د رکنار گروه نظامی به باز دارندگی و صلح کشور کمک کردند. امروزه دیگر پرل هاربری محمتل نیست؛ دیگر تودۀ عظیمی از نیروهای نظامی از کنار ما نخواهندگذشت. امروزه ایالات متحده می تواند به خو ببالد که تلاشهای جاسوسی گسترده و موثرش هنوز ناشناخته باقی مانده است.

یکی ا ز چالش های رو در رو با گروههای جاسوسی نبود منابع مالی کافی است. البته باید ماهیت پیچیده و تکنیکی فعالیت های ضد جاسوسی را نیز مورد توجه قرار داد. شاید مشکل اساسی ای که گروه جاسوسی با آن دست به گریبان است، موضوع افشا و انتشار اطلاعات مضر برای عملیات جاسوسی است. این مشکل در دهه ۱۹۷۰ ظاهر شد و روندی نسبتاً نگران کننده و هشدار دهنده را نمایان کرد. در دهه ۱۹۸۰ این پیامدها نه تنها باعث شکست عملیات جاسوسی شد، بلکه هزینه های مالی سنگینی را نیز به دنبال داشت.

افشاگران بدون هیچگونه مسئوولیت پذیری نسبت به بیت المال، با بی پروایی تمام سرمایه های عمومی را تلف کردند.افشاگری های خود سرانه و غیر مجاز جاسوسی موجب شکست های سیاسی عظیمی شده است.پیامدهای ناگوار افشاگری ها زمانی رخ می نماید که این مساله به سلاح اکثریت در سیاستگذاری ها تبدیل می شوند، به طوری که سیاست ها فلج می شوند و روندهای جاسوسی هم تعدیل خواهد شد. کاهش توانایی های نظارت جنگی و ناتوانی ایالات متحده در مبارزه با فعالیت های تروریستی، نمونه هایی از پیامدهای افشاگری هستند.

البته منبع اولیه افشاگری خود دولت است. اما رسانه ها به شکل یک همکار و دستیار در افشای اطلاعات عمل می کنند. بسیاری از رسانه ها سعی دارند که اطلاعات بسیار محرمانه را جستجو کرده و پس از یافتن آنها، افشاگران را مورد انتقاد و سرزنش قرار می دهند، در حالی که هیچگونه مسئوولیت شخصی و حرفه ای را در این زمینه نمی پذیرند.

آنها در انتقاد از افشاگران اطلاعات محرمانه حق دارند، اما آنها در مورد نقش و تاثیر خود بر منافع ملی، خودو عامه مردم را گمراه می کنند. زمانی که افشاگری دررسانه ها به چالش کشیده می شود، آن ها دست به دامان اولین اصلاحیه می شوند.

استمداد رسانه ها از اولین اصلاحیه در ارتباط با افسانه «حق دانستن» است. که در آن بر این حق عمومی تاکید شده است. اما هرگز اولین اصلاحیه به صورت تلویحی و عینی حق دانستن را آنچنان فراگیر تضمین نکرده است که افشاگری های محرمانه را هم در برگیرد.

این موضوع که رسانه ها با اختیارات قانونی، حق جستجو و بیرون کشیدن همه نوع اطلاعات دولت و انتشار آن به عموم را دارند، هیچگونه بنیان قانونی و تاریخی ندارد. برای اثبات چنین اختیاری، رسانه ها، هدف و ماهیت واقعی اولین اصلاحیه را تحریف می کنند. هیچ محکمه ای هرگز شرایط و قواعد «حق دانستن» کاملاً آزاد و بی قید و بند را به رسمیت نشناخته است. بیان ساده انگارانه این حق از سوی رسانه ها، نیاز شدید به پنهانکاری و فعالیت های جاسوسی را اثبات می کنند.

مشکل دوم در ارتباط با اولین اصلاحیه سرپیچی رسانه ها از مسئوولیت پذیری است. در حالی که رسانه ها از مراقبت ها و محافظت های ویژه اولین اصلاحیه برخورددار هستند، اما آنها در انجام آبرومندانه این مسئوولیت سهل انگاری کردند.البته رسانه ها هم در برخی موارد بر سر دوراهی قرار می گیرند از یک طرف باداشتن احساس مسئوولیت، نمی خواهند اطلاعات محرمان را منتشر کنند و خط قرمز ها را به خوبی تشخیص می دهند، و از سوی دیگر افشاگر آنها را تهدید کرده که اطلاعات را به رسانه دیگری خواهد داد.

در هر حال اگر این روند افشاگری آسیب زا کنترل نشود، سرانجام احتمال دارد رژیم شناسی و جاسوسی ما تخریب شود و نتوانیم از تهدیدها و حملات غافلگیرانه اقتصادی و سیاسی جلوگیر ی کنیم.

افشاگران و رسانه ها سعی می کنند تا دربارۀ توانایی هایمان به دول خارجی اطلاع رسانی کنند و از سوی دیگر دشمنان و رقیبان نیز خواهند کوشید تا مجموعه تلاشهای ما را خنثی سازند.

● چه باید کرد؟

۱) شناخت و درک کامل نسبت به سهل انگاری ها و اصلاح آنها توسط کنگره

۲) تربیت و آموزش حرفه ای افشاگران از سوی دولت در مورد مسایل مهم و حساس و عملکرد سریع و موثر آنان در زمان رخداد یک مساله

۳) انجام تحقیق ها و پیمایش هایی از سوی کنگره برای توقف جریان افشاگری

۴) ایجاد یکپارچگی و همگرایی بین ماموران جاسوسی برای محافظت از قانون

۵) بالا بردن استانداردهای مسئوولیت پذیری و احساس مسئوولیت از سوی رسانه ها در انتشار اطلاعات در این شرایط است که هم و توان از امنیت ملی دفاع کرد و هم یک جامعه باز آزاد و اطلاعاتی داشت.

*ابن مقاله ترجمه بخشی از کتابmass media and american foreign policy است که خودم ترجمه کردم.

**استنادات و آمارهای ذکر شده در این مقاله براساس پیمایش لینسكی (یک محقق امریکایی) در گفتگو و مصاحبه با کارگزاران سیاست خارجی امریکااست.



همچنین مشاهده کنید