جمعه, ۲۸ دی, ۱۴۰۳ / 17 January, 2025
طنز ایرانی
چراغ و نابینا
نابینایی در شب تاریک چراغی در دست و سبویی بر دوش در راهی میرفت. فضولی به وی رسید و گفت:
«ای نادان، روز و شب پیش تو یکسان است و روشنی و تاریکی در چشم تو برابر؛ این چراغ را فایده چیست؟»
نابینا بخندید و گفت:
«این چراغ نه از بهر خود است، از برایچون تو کوردلان بیخرد است تا با من پهلو نزنند و سبوی مرا نشکنند!»
مسخ
فاضلی که صورتی قبیح و هیاتی کریه داشت، به فرزدق رسید. وی را دید که روی وی به جهت مرضی زرد شدهبود. گفت: «تو را چه بوده است که رنگ تو چنین زرد شدهاست؟» گفت: «چون تو را دیدم، از گناهان خود اندیشیدم،رنگ من زرد برآمد.» گفت: «در وقت دیدن من، چرا ازگناهان خود یاد کردی؟» گفت: «ترسیدم که خدای تعالیمرا عقوبت کند و همچون تو مسخ گرداند!»
بخیل زشت
شخصی زشترویی را دید که گناهان خود استغفار میکرد و نجات از آتش دوزخ میطلبید. گفت: «ایدوست، بدین روی چرا به دوزخ بخیلی میکنی و آن را از آتش دریغ میداری؟!»
چون نبینی تو روی خود زان رو
بر کسان ناخوش است، نی بر تو
گر بدین رو در آتشت فکنند
حیف بر آتش است، نی بر تو!
بهارستان
جامی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست