پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

دنیایی نهفته در پس چهره ای آرام


دنیایی نهفته در پس چهره ای آرام

به مناسبت هفتادمین سالروز تولد عباس کیارستمی

«پسر بچه سخت ساکت و آرامی را می‌یابم... باوقار و تودار. هنر را دوست دارد و نقاشی خوب را که می‌بیند، در ته چشمان آرامش،‌گذار برقی را می‌بینی؛ درخشش گوهری گاه و بی‌گاه در افق شبی ساکت و تیره...»

● آیدین آغداشلو درباره نوجوانی کیارستمی

عباس کیارستمی متولد اول تیرماه ۱۳۱۹ در تهران است؛ فارغ التحصیل نقاشی از دانشکده هنرهای زیبا و از هم نسلان و همگامان داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی، علی حاتمی، بهرام بیضائی، امیر نادری، سهراب شهیدثالث و پرویز کیمیاوی. کیارستمی مسیر هنری‌اش را با طراحی جلد کتاب و ساخت فیلم‌های کوتاه تبلیغاتی آغاز کرد تا اینکه با طراحی پوستر و اجرای تیتراژهای استثنائی «قیصر» و «رضاموتوری» نزد اهالی سینما شهرت یافت. کیارستمی مهم ترین بانی راه اندازی بخش فیلمسازی «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» در اواخر دهه ۴۰ بود و نخستین فیلم کانون را خود وی از روی یک ماجرای واقعی ساخت.

نکته‌ای که کیارستمی را از سایر فیلمسازان متعلق به موج نوی سینما منحصر به فرد می‌کرد، ایده‌های بکر و سبک بدیع فیلمسازی او بود که از همان فیلم نخستش که اثری ۳۵ میلی متری و نئورئالیستی به نام «نان و کوچه» بود، نمود پیدا کرد؛ فیلمی که به دلیل پیروی نکردنش از امتداد طبیعی سینما و قاعده متداول فیلمسازی در آن دوره، و نیز وسواس و دقت در کارگردانی، کار را به بحث و جدل با مهرداد فخیمی فیلمبردار کشاند؛ جست‌وجوی طولانی مدت کیارستمی برای یافتن کوچه و خانه‌ای مناسب، و به درازا کشیدن تصویربرداری بدون کات یک سکانس در چهل روز تا روی بیننده تاثیری مضاعف بگذارد، از ویژگی‌های سبک و سیاق فیلمسازی او درآمد.

فیلم مورد استقبال گسترده مخاطبان و تقدیر و ستایش هیات داوران جشنواره بین المللی فیلم‌های کودکان قرار گرفت. کیارستمی بعد از کارگردانی چند اثر کوتاه و نیمه بلند، «مسافر» را ساخت که فیلمی زمینه ساز در کارنامه وی ارزیابی می‌شود، از این جهت که المان‌هایی صوری و روائی در آن وجود دارد که تا به امروز، در همه آثار کیارستمی مشترکند و آن سبک مستندگونه و ادغام دو ویژگی پارادوکسال یعنی سادگی و پیچیدگی است. آثار کیارستمی آغاز و پایان کامل و نتیجه گیری معمول نداشتند و مخالفان‌شان که عادت داشتند فیلم پایانی مشخص داشته باشد، آنها را «در تضاد با الفبای سینما» می‌خواندند.

فیلم بلند «گزارش» که سال پیش از انقلاب به نمایش عموم درآمد، اولین اثر سینمای ایران بود که گزارشی عینی از روابط پیچیده زوجی جوان در جامعه‌ای که در برزخ بین سنت و مدرنیسم دست و پا می‌زد، ارائه می‌داد و ترکیب واقع گرایی و هنر، و شکستن مرز ظریف بین آن دو در این اثر، منتقدان را غافلگیر کرد.

اما رنسانس سینمای کیارستمی در اوج محدودیت‌های بی‌حد و حصر هنری دهه اول پس از انقلاب، با «خانه دوست کجاست» رخ داد. فیلمی که نه نتیجه سانسور، بلکه سرچشمه گرفته از هوش ذاتی و نیروی خلاقیت و ابتکار خود کیارستمی بود؛ اثر نمونه و کلیدی سینمای بعد از انقلاب ۵۷ و نقطه عطفی برای کوشش‌های اصیل و نوآورانه کیارستمی. «خانه دوست...» علاوه براینکه جریان خون تازه‌ای را به سینمای ایران تزریق کرد، پنجره‌ای از ایران و سینمایش به سوی جهان گشود. فیلم از زوایای بسیار قابل بررسی است: از جنبه ساختاری فیلمی مینی مالیستی به شمار می‌رود که سعی در حذف زوائد فیلمسازی را دارد؛ از جنبه محتوایی توانسته با بهره گیری از قصه‌ای ظاهرا ساده، با عبور از سطح روزمرگی زندگی و عمق بخشیدن به آن، به طرح پیچیده ترین مفاهیم انسانی و فلسفی برسد؛ و از جنبه اجتماعی - سیاسی، با نمایش فیلم در سال‌های پایانی جنگ تحمیلی و در اوج شرایط سیاسی بحرانی، قهرمان کودک آن، سمبل ملت ایران و معصومیت و روحیه خستگی ناپذیرش قلمداد شد.

«خانه دوست...» را می‌توان تولد دوباره زندگی حرفه‌ای کیارستمی نامید، به این دلیل که با ارائه تعریفی نوین از پتانسیل‌ها و قابلیت‌های سینما، او را

به عنوان پایه‌گذار یک مکتب سینمایی اورجینال و یگانه به جهان معرفی کرد. سینمایی که با تکاملش در «کلوزآپ: نمای نزدیک»، تمجید و تحسین بزرگان سینمای جهان مانند تارانتینو، اسکورسیزی، هرتسوگ، گدار و مورتی را برانگیخت.

آثار دهه ۷۰کیارستمی، همگی ستایش نامه‌هایی شورانگیز در وصف طبیعت، زندگی و عشق را به تصویر می‌کشند؛ «زندگی و دیگر هیچ» و «زیر درختان زیتون» در بطن فاجعه و مرگ و ویرانه‌های خانمان برانداز ناشی از زلزله، به دنبال یافتن بهانه‌هایی برای ادامه زندگی اند و «طعم گیلاس» و «باد ما را خواهد برد» در ورای پوشش موضوعی مرگ، زیرکانه از زندگی و شگفتی‌های آن سخن می‌گویند.

تلفیق مایه‌های مستند با سینمای داستانی، دیالوگ‌های زندگی وار و کنایه‌های طنازانه، عدم حضور بازیگران حرفه‌ای، بهره گیری شاعرانه از مناظر روستایی، وسواس و کمال گرایی در ترسیم عناصر، فقدان موسیقی، روایت مضمونی در قالب‌های بصری مسحورکننده، رویارویی بین مرگ و زندگی، گفت‌وگو بین شخصیت‌ها در اتوموبیل و ایجاد تعلیق با تکرار وقایع، از خصوصیات بارز این آثارند که برای بسیاری از فیلمسازان مهم نسل پس از کیارستمی، الهام بخش بوده اند.

کیارستمی در طول پنج دهه کار فیلمسازی، هرگز از تجربه گرایی ابایی نداشته و همواره در حد اعلایی کوشیده تا هرآنچه را که از دریچه نگاهش «ضد سینما» تلقی می‌شود، از آثارش حذف نماید تا به رئالیسم مدنظرش یعنی واقعیت عینی زندگی دست یابد. هر اثر او، حرکتی رو به جلو و اتفاقی فرخنده برای سینما بوده و نکته‌ای تازه را به آن افزوده است.

در فصل پایانی «زیر درختان زیتون»، درست در نقطه اوج عاطفی اثر که بیننده در عطش سهیم شدن در لذت و شادمانی شخصیت اصلی می‌سوزد، کارگردان دوربین‌اش را بی‌رحمانه تا حد امکان از مرکز ماجرا دور نگاه داشته و قهرمانانش را تنها می‌گذارد؛ در «طعم گیلاس» با ایجاد‌هاله‌ای از ابهام و تردید حول شخصیت آقای بدیعی و حذف انگیزه‌اش برای خودکشی، در ذهن بیننده صدها سوال برمی انگیزاند؛ در «باد ما را خواهد برد» حضور فیزیکی تعدادی از پرسوناژها را حذف می‌کند؛ در «ده» با تبدیل فضای تنگ و محدود یک اتوموبیل به فضایی سینمایی، حذف دکوپاژ، بهره گیری از دوربین دیجیتال و فیلمبرداری از دو زاویه، به تجربه‌ای ناب دست می‌زند؛ در «پنج» حیوانات و اجزای طبیعت را همچون نابازیگران به بازی گرفته و با انواع ترکیب‌های قابل تصور صدا و تصویر، اثری فی البداهه خلق می‌کند؛ و در نهایت در «شیرین» کل فیلم دارای فیلمنامه و دکوپاژ و بازیگر را حذف کرده و از آن فقط صدا و موسیقی و واکنش‌های تماشاگران را به مخاطب می‌دهد تا خود، فیلم را به طور کامل با توسل به قدرت تخیلش بیافریند...

دامنه و تنوع جست‌وجوگری‌های کیارستمی تنها به هنر سینما منتهی نمی‌شود: کارگردانی و اجرای نمایش تعزیه در پاریس و رم، عکاسی، چیدمان، شاعری، انتشار دو کتاب حافظ و سعدی به روایت کیارستمی، اجرای اپرای موتسارت و... از تجارب غنی کارنامه هنری این هنرمند محسوب می‌شوند.

با اینکه جایگاه والای کیارستمی در تاریخ سینمای جهان غیرقابل انکار است و نشانه آن اهدای نخل طلای کن و ده‌ها جوایز معتبر سینمایی و افتخاری، و برگزیدن وی در مقام «ششمین» کارگردان برتر سینمای معاصر دنیا از سوی هیات منتقدان روزنامه گاردین می‌باشد، در ایران به طرزی غریب بسیار کمتر از آنچه شایسته اوست، قدر دیده و علاوه بر این، آثارش اغلب با سانسور و عدم نمایش مواجه شده اند.

ژان لوک گدار درباره کیارستمی گفته است: «سینما با گریفیث آغاز می‌شود و با کیارستمی پایان می‌یابد.» به‌رغم اینکه بسیاری به شدت با این اظهارنظر گدار مخالفند، عده‌ای بر این باورند که در آینده سینمای دنیا تحت تاثیر کیارستمی حرکت خواهد کرد؛ فیلمسازی که آثارش به دلیل ژرفنای انسانی و فراملیتی مضامین، و درنتیجه قابل درک بودن‌شان در سراسر جهان، مرزهای جغرافیایی و زمانی را درمی نوردند و اصلا ماهیت اثر هنری اصیل و ارزشمند به گونه‌ای است که مخاطبش تنها به ملیت و عصر هنرمند محدود نمی‌شود؛ زبان هنر جهانی و جاودانه است و کیارستمی هنرمندی است متعلق به همه جهان که ایران هم جزئی از آن به شمار می‌رود.

دنیا میرکتولی