پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا

رمانتیسم اگزوتیک دیریاب


رمانتیسم اگزوتیک دیریاب

چند نکته درباره «دربند» ساخته پرویز شهبازی

نمی‌شود کتمان کرد که «دربند» با اختلاف فازی محسوس ساخته شده است. فضا، دنیا و جنس شخصیت‌ها مال دهه ۷۰ است. گردی شاعرانه از گذشته‌یی نزدیک روی همه‌چیز هست. آدم‌های دربند هیچ ربطی به دهه جدید ندارند. انگیزه‌ها و رفتارهایشان، جنون‌ها و اشتباهات‌شان، مال جوان‌های الان نیست. مال جوان‌های اقلا ۱۲ - ۱۰ سال پیش است. یعنی مال دوران «نفس عمیق» است و همین احتمالا باعث شود ایرادهای فیلمنامه‌یی از دربند بگیرند. اکت قهرمانانه دختر این فیلم حالا دیگر حماقت تعبیر می‌شود و عشق جنون‌آمیز فیلم هم به چشم بسیاری نخواهد آمد. و همین تلخی شاعرانه‌یی که ویژگی فرمی شهبازی است را چند برابر می‌کند. شهبازی انگار دارد کیمیایی جوان‌های دهه ۷۰ می‌شود. آنها را مدام در دهه‌های بعد بازسازی می‌کند و تا اینجایش خوب است.

دربند فیلم غریبی است. تماشاگرش را جوری شرطی می‌کند که یک فاجعه اجتماعی در شرف وقوع است ولی با پایانی بسیار رمانتیک، تلخ و کوبنده چنان میخ خود را در یاد مخاطب می‌کوبد که بسیاری از ایرادهای منطقی واردآمدنی به فیلمنامه را از یاد ببرد. کدام فیلمسازی در سینمای ایدئولوژی زده ایران آن همه خمیرمایه پتا نسیل‌دار برای تظاهر به دغدغه اجتماعی داشتن را رها می‌کند و جنونی اثیری را از پنهانی‌ترین لایه فیلمش بیرون می‌کشد تا چنان پایانی را رقم بزند؟ عشقی در این فیلم هست که دیده نمی‌شود تا آخر و وقتی فیلم تمام می‌شود تازه قصه عاشقانه در ذهن تماشاگر شکل می‌گیرد. این دورافتادگی از زمانه - برعکس نفس عمیق - و این رمانتیسم اگزوتیک دیریاب از دربند اثری معصوم می‌سازد. اثری که می‌تواند تبدیل به روز و شب تماشاگر همراهش شود.

تماشاگری که احیانا رفتارهای غیرمنطقی شخصیت‌ها را تاب آورده و پذیرفته که تمام مولفه‌هایی که دربند را به سینمای «اجتماعی» وصل می‌کنند مشتی «مک گافین» بیشتر نیستند. اصل جای دیگری است. جایی که هیچ کدام‌مان - از جمله شخصیت اصلی – ندیده‌ایمش. از روبر برسون نقل است که: «دوست ندارم بازیگرانم بعد از فیلم‌های من در فیلم‌های دیگری بازی کنند.» و شهبازی هم احتمالا - و باید - چنین باشد. تک‌تک نقش‌هایی که این دختر - نازنین بیاتی- از این پس بازی کند قطعا به ارتباط ویژه‌یی که مخاطب معدود و خاص دربند با فیلم دارند، ضربه خواهد زد.

- کما اینکه بازی نکردن بازیگران «نفس عمیق» به ویژه مریم پالیزبان در فیلمی دیگر در حفظ جایگاه قله‌وار این فیلم در تمام این سال‌ها بسیار موثر بوده است- شخصا قطعا از نخستین امضاکننده‌های توماری با این مضمون که: «خانم بیاتی لطفا تا پنج سال آینده در هیچ فیلمی بازی نکنید.» خواهم بود.

شهبازی فیلمساز پاپیولار نیست. فیلمساز اجتماعی هم نیست. حرف دل مردم را هم نمی‌زند. حتی حرف دل یک نسل را هم نمی‌زند. فیلمساز کالت است. برای جنون تشخص ویژه‌یی قایل است و این ارزشی بسیار والاست. دل آدم برای تنهایی آدم‌های فیلم‌های شهبازی تنگ می‌شود. آدم دلش می‌خواهد کنار آنها باشد و در جنون‌شان سهیم. آدم‌های تک‌افتاده‌یی‌اند ولی در دنیایشان قهرمان خودند. تحقیر نمی‌شوند و راه‌حل مشکل‌شان را با جنونی آنی پیدا می‌کنند. دوست نداشتن این سینما به ویژه در این دوران و جو غالب سینمای اجتماعی این سال‌ها می‌تواند قابل درک باشد ولی در محترم بودنش تشکیکی روا نیست.

محمدعلی عرب