سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

اهداف نهضت تولید علم


اهداف نهضت تولید علم

در این مقاله اهداف تولید علم Science و نهضتی كه با خودآگاهی و رشد چشمگیری كه در دههٔ اخیر, ایران را در برگرفته و به ضرورت تولید علم و جنبش نرم افزاری رسیده, بررسی می گردد

●مقدمه:

در این مقاله اهداف تولید علم(Science) و نهضتی كه با خودآگاهی و رشد چشمگیری كه در دههٔ اخیر ایران را در برگرفته و به ضرورت تولید علم و جنبش نرم‌افزاری رسیده، بررسی می‌گردد.

اهداف تولید علم به طور كلی در دو دستهٔ اصلی قابل تقسیم است:

الف- اهداف مادی و دنیوی تولید علم.

ب- اهداف معنوی و اخروی تولید علم.

یعنی علم و دانش هم این جهان را آباد می‌سازد و نیازمندی‌های مادی انسان را برطرف می‌نماید و رفاه و آسایش ببار می‌آورد و هم فریضه‌ای الهی است و سعادت اخروی را تأمین می‌سازد و نوعی عبادت به شمار می‌آید كه جنبهٔ معنوی آن باشد.

در تمدن غربی معاصر، هدف از تولید علم به جنبهٔ مادی آن محدود گردیده و برای تسلط بر طبیعت، رفاه مادی، زندگی راحت‌تر، غلبه بر بیماری‌ها و كسب لذت بیشتر در این جهان، به علم می‌پردازند كه یكی از فایده‌های علم و فن‌آوری جدید می‌باشد. اما اهداف تولید علم به همین جنبهٔ مادی محدود نمی‌شود و چه بسا فایده‌های معنوی علم نتایج ارزشمندتری را برای بشریت به همراه داشته باشد. متأسفانه علم‌گرایی Scientism در غرب به سراسر جهان نیز رخنه كرده و اكتفا به اهداف مادی علم را تنها راه نجات بشریت قلمداد نموده‌اند، و همین دیدگاه باعث گردیده كه انسان معاصر به پوچی رسیده و بیماری‌های روحی و روانی زندگی فردی و اجتماعی انسان را به مخاطره اندازد. چنانكه این زیاده‌خواهی‌های مادی جهان را به عرصهٔ جنگ‌هایی دنیاخواهانه می‌كشاند كه جان میلیون‌ها انسان را در خطر قرار می‌دهد.

در برابر چنین دیدگاهی، از نظر اسلام و ایران، تولید علم هنگامی ثمربخش خواهد بود كه در كنار اهداف مادی و دنیوی علم به اهداف معنوی آن نیز پرداخته ‌شود و چه بسا نیازهای معنوی انسان در مواردی بر نیازهای مادی اولویت پیدا كند. به همین دلیل اسلام هم به سعادت و خوشبختی انسان در دنیا اهمیّت داده و هم به سعادت اخروی پرداخته است.

تولید علم و فن‌آوری، بدون در نظر گرفتن جنبه‌های معنوی و نیازهای روحی انسان، به صورت مسابقه‌ای جنون‌آمیز درمی‌آید كه جهان را در معرض بحران‌هایی جبران‌ناپذیر قرار می‌دهد، چنانكه تولید سلاح‌های غیرمتعارف، نابودی طبیعت و لایهٔ اوزن، آلوده‌سازی دریاها و جنگل‌ها و بالاخره تولید سلاح‌های شیمیایی و انرژی‌های زیان‌آور، زندگی انسان را بر روی كرهٔ زمین با خطر جدی مواجه كرده است. بخش عمدهٔ پیشرفت علمی غرب مدیون ورود به چنین میدان مسابقه‌ای است كه می‌خواهند به هر قیمت و با هر حیله‌ای در علم به پیش بروند و عواقب و نتایج زیانبار آن را در نظر نمی‌گیرند، زیرا هیچ تعهدی به معنویت و اصول الهی در خود احساس نمی‌كنند تا آنها را از این زیان‌ها باز دارد.

از دیدگاه اسلام، تولید علم، عبادتی بزرگ به شمار می‌آید و علم بهترین وسیله برای رسیدن به اهداف مادی و معنوی بشر است كه باید زندگی بهتر و آسایش بیشتر را به همهٔ انسان‌ها هدیه بدهد و این كوشش به سعادت اخروی آنها نیز كمك خواهد كرد. «نهضت تولید علم، جنبش نرم‌افزاری و آزاداندیشی» با این دیدگاه برپا گردیده و قصد دارد كه نیروهای علمی و مغزهای با استعداد این كشور را در زیر چتری وحدت‌بخش گرد آورده و كوشش‌های آنها را در جهت پیشرفت و توسعهٔ علمی كشور هماهنگ سازد. این هدف بزرگ و این نهضت نشان می‌دهد كه در ایران زمینهٔ لازم برای تحول علمی فراهم گردیده و این كشور قصد دارد به جایگاهی كه لایق و شایستهٔ آن است، برسد.

●اهداف مادی تولید علم

علم و فن‌آوری امری جهانی است و چنان گسترش یافته كه به عقیدهٔ بسیاری از اندیشمندان، «جهانی نو» در حال شكل‌گیری است. انقلاب فن‌آوری و اطلاعات همهٔ زندگی بشر را دگرگون می‌كند و اگر كشوری از این پیشرفت باز بماند امكانی برای ادامهٔ حیات خود در این دنیای جدید نخواهد داشت. «نهضت تولید علم» با درك اصولی از این روند جهانی قصد دارد، ایران را پا به پای مترقی‌ترین كشورهای جهان از دستاوردهای نوین علمی بهره‌مند نماید.

دربارهٔ پیدایش این جهان نو مانوئل كاستلز می‌گوید: «جهانی نو در این پایان هزاره در حال شكل‌گیری است. این جهان در حدود اواخر دههٔ ۱۹۶۰ و نیمهٔ دههٔ ۱۹۷۰، بر اثر تقارن تاریخی سه فرآیند مستقل پدیدار شد: انقلاب تكنولوژی اطلاعات، بحران‌های اقتصادی سرمایه‌داری و دولت‌سالاری و تجدید ساختار و متعاقب آنها؛ و شكوفایی جنبش‌های اجتماعی فرهنگی، همچون آزادی‌خواهی، حقوق بشر، فمینیسم و طرفداری از محیط‌زیست. تعامل میان این فرآیندها و واكنش‌هایی كه به آن دامن زدند، یك ساختار نوین اجتماعی مسلط، یعنی جامعهٔ شبكه‌ای، یك اقتصاد نوین، یعنی اقتصاد اطلاعاتی- جهانی؛ و یك فرهنگ نوین یعنی فرهنگ مجاز واقعی را به عرصهٔ وجود آورد. منطق نهفته در این اقتصاد، این جامعه و این فرهنگ، زیر بنای كنش و نهادهای اجتماعی در سرتاسر جهان به هم پیوسته است.»

انقلاب تكنولوژی اطلاعات، جهانی نوین را شكل داده كه اقتصاد و سیاست و فرهنگ را به توانایی تكنولوژی جامعه وابسته نموده یعنی برای تولید ثروت كه مهم‌ترین بحث در اقتصاد است، تكنولوژی اطلاعات حرف نخست را می‌گوید و همین‌طور در اعمال قدرت كه اساسی‌ترین موضوع در سیاست است و گسترش فرهنگ كه تغذیهٔ معنوی جامعه را به عهده دارد. به همین دلیل هدف علم در روزگار ما تولید تكنولوژی در عصر اطلاعات است كه از طبیعت و نیروهای موجود بیشترین استفاده را می‌نماید تا زندگی فردی و اجتماعی انسان را با رفاه بیشتری همراه سازد. در مناسبات اقتصادی و تولیدی كوشش می‌شود تا خود را به سمت به حداكثر رساندن نوآوری و انعطاف‌پذیری سوق دهند، كه نوع جدیدی از سازمان و مدیریت در حال شكل‌گیری است.

علم و دانش همواره برای پیشبرد انسان در نظر گرفته شده اما چنین نیست كه از آن سوءاستفاده نشده باشد و برای جنایت و فساد بكار نرفته باشد. بخشی از دانش جدید بشر برای كارهای خلاف قانون استفاده می‌شود. مافیای آمریكا، كارتل‌های مكزیك و كلمبیا، قاچاق در تركیه و مانند اینها از دست‌آوردهای علمی استفاده می‌كنند. این انحراف‌ها زندگی انسان را در روی كرهٔ زمین با تهدید مواجه نموده و نشان می‌دهد كه علم و تكنولوژی به همان اندازه كه مفید و سعادت‌آور است، خطرناك و نابودكننده نیز می‌باشد. به گزارش پلیس آلمان در سال ۱۹۹۳ معاملات غیرقانونی مواد رادیواكتیو به ۲۴۱ مورد رسیده كه سال به سال به آن افزوده می‌گردد، قاچاق زنان و كودكان به ویژه در آمریكای لاتین و قاچاق اعضای بدن انسان به طور سرسام‌آوری رو به افزایش است. پدیدهٔ پول‌شویی و ده‌ها نمونهٔ دیگر خطرهای بهره‌برداری نادرست از علم و تكنولوژی را خاطرنشان می‌سازد.

پروفسور رنه‌گنون می‌نویسد: «در چنین جهانی، دیگر نه برای فهم و عقل قدسی مقام و محل اعرابی وجود دارد و نه برای هر آنچه خصلت باطنی و روحی محض دارد، زیرا این امور در جهان نامبرده نه دیده می‌شود و نه لمس می‌گردد، به حساب و شمار در نمی‌آید. آیا جای شگفتی نیست كه جنون و شهرت آنگلوساكسون‌ها در بازی‌های ورزشی هر روزه زمینه‌هایی به كف می‌آورد. آرمان و هدف آنها، «حیوان انسانی» است كه نیروی عضلانی خود را به حداكثر ممكنه رشد داده باشد. هدف تمدن متجدد عبارتست از افزایش نیازمندی‌های ساختگی، این تمدن همیشه بیش از آنچه می‌تواند ارضاء نماید نیازمندی بوجود می‌آورد، در این راه توقف دشوار می‌باشد. دیگر جز «تحصیل پول» منظوری دیگری در میان نیست، نتیجه این كه برای این دنیای مادی پایانی غم‌انگیز و مصیبت‌بار پیشگوئی می‌كنیم.»

به این ترتیب بسیاری از دانشمندان غربی تكیه بر اهداف مادی علم را زیانبار و بحران‌ساز می‌دانند و مانند رنه‌گنون چنین تمدنی را نابودشدنی ارزیابی نموده‌اند. در مجموع همهٔ كسانی كه علم و فن‌آوری را در جنبه‌های مادی آن خلاصه كرده‌اند دچار دیدگاهی ماده‌گرایانه (ماتریالیستی) هستند كه فلسفه‌ای یك بعدی و دنیاگرایانه است كه همهٔ ارزش‌های معنوی را نادیده می‌گیرد.

یكی از طرفداران علم جدید نیز از اینكه هدف علم تسلط بر طبیعت باشد، نگران است و می‌گوید: «اندیشهٔ استیلا بر طبیعت شاید به خودی خود اندیشه‌ای خنثی و بی‌طرف است. آنجا كه مورد كمك به همنوعان مطرح است، آنجا كه مورد پیشرفت پزشكی و مبارزه علیه گرسنگی و تیره‌بختی مطرح است، البته من از قدرتی كه به واسطهٔ معرفت دربارهٔ طبیعت به دست می‌آید استقبال می‌كنم. اما اندیشهٔ استیلا بر طبیعت نوعی كفرورزی، اهانت به مقدسات، جسارت و گستاخی و استكبار است. انسان‌ها در جای خدایان قرار ندارند، و می‌باید این نكته را فهم كنند.»

مارتین هایدگر (۱۹۷۶-۱۸۸۹) كه قرن بیستم را نیازمند به خدایی تازه می‌دید و به قول خودش در «طلب هستی» بود عقیده داشت كه: «جهان رو به تاریكی می‌رود. حوادث اساسی این رو به تاریكی رفتن عبارت است از: هجرت خدایان، نابودی كرهٔ خاك، بر الگو بریدن انسان، غلبهٔ میانمایكی و تأویل نادرست روح.»

این اندیشمندان به اهداف مادی تولید علم اعتراض دارند و آن را زیانبار ارزیابی می‌نمایند. از این مطلب روشن می‌شود كه در غرب هم به این ایراد رسیده‌اند و با بیان‌های مختلف به عدم توجه به اهداف معنوی علم اذعان نموده‌اند.

تجددگرایی (Modernism) از غرب به سوی همهٔ جهان گسترش یافته و با شعارهای اصالت انسان (Humanism) از اندیشه‌های دینی فاصله گرفته و با فراموش كردن معنویت، بشریت را دچار بحران معنوی نموده، چنانكه بیش از همه پوچ‌گرایی (Nihilism) و نسبیت‌گرایی (Relativism) عقاید و اخلاق جوانان را تهدید می‌كند. دیدگاه جدید غربی نسبت به علم كه پس از رنسانس عمومیت یافته، هستی را در ماده و جلوه‌های مادی منحصر نموده و از دین و عرفان دور شده كه عواقب ناگواری را در زندگی دنیایی انسان ببار آورده است.

سنت‌گرایان یا پیروان حكمت جاوید (Philosophia perennis) مانند رنه‌گنون، كوماراسوامی، بوركهارت، لینگز، فریتیوف شووان، سیدحسین نصر و دیگران عقیده دارند كه انحصار علم و فن‌آوری جدید در اهداف مادی آن بحران‌آور است. می‌گویند: «فن‌آوری جدید كه كاربرد مستقیم علم جدید است، تا همین اواخر در پی دخل و تصرف در طبیعت با تمام توان و بی‌اعتنایی كامل نسبت به جوانب كیفی طبیعت و آنچه كه سرانجام بر سر محیط انسانی و طبیعی می‌آید، بود. به همین سبب است كه چنین بحران عمیقی را ایجاد كرده كه هم‌اینك آینده خودش را به طور جدی مورد تردید قرار داده است. فن‌آوری جدید در تخریب محیط‌زیست به مرحله‌ای رسیده كه برای اولین بار در تاریخ بشری، انسان یا دقیق‌تر بگوییم، انسان متجدد، هم‌اینك هماهنگی كل نظام طبیعی را به مخاطره افكنده است. در حقیقت، بسیاری از منتقدان فن‌آوری جدید در غرب، در این كه تمدن انسانی بتواند از این مهلكه جان سالم به در ببرد، تردید بسیار دارند، مگر آنكه به آن خطری كه جهان جدید خوانده می‌شود، از جمله به علم و فن‌آوری آن یكسره خاتمه بخشیده شود.» تخریب طبیعت را مهم‌ترین نمونهٔ این بحران ارزیابی می‌كنند، به ویژه در بحران انرژی كه كشورهای جهان در مصرف انرژی، با سرعتی سرسام‌آور، به منابع طبیعی انرژی هجوم برده و آن را از بین می‌برند و حتی می‌دانند كه این مواد جایگزین ندارند.

در طبیعت، نفت در چهارصد میلیون سال تولید شده و انسان جدید با استفاده از علم و فن‌آوری خود در حدود چهارصد سال آن را به اتمام می‌رساند و همینطور انرژی‌های دیگر كه آیندهٔ بشریت را تهدید می‌كند. اهداف مادی علم تنها به نابودی طبیعت اكتفا نمی‌كند بلكه انسان را از نظر معنوی نیز دچار بحران نموده و فرد و جامعهٔ جدید را بی‌هویت و بی‌ایمان نموده كه آمار جرائم و جنایات و دیگر انحرافات اجتماعی بهترین دلیل بر صحت این مدعاست.

این واقعیت‌ها نشان می‌دهند كه بشر نباید تنها به علوم مادی تكیه نماید و از حقایق معنوی غافل گردد. آلبرت انیشتین دانشمند بزرگ می‌گوید: «در تكامل فكر علمی، حقیقتی به صورت خیلی روشن ظاهر و بارز گشته است. هیچ رازی در جهان فیزیكی نیست كه به راز دیگری در وراء خود منتهی نشود. همهٔ شاهراه‌های عقل و همهٔ كوره‌راه‌های علوم نظری و فرضیات و حدسیات سرانجام به فضای بی‌پایانی منتهی می‌گردد كه عقل بشر از ادراك اندازهٔ آن قاصر است، زیرا كه بشر به زنجیر اوضاع وجود خود بسته و در درون حدود و قیود طبیعت خویش زندانی است. جای آن است كه با حیرت‌زدگی جمله‌ای را كه هزار و نهصد سال قبل پولس مقدس بر زبان آورد تكرار كند و بگوید كه: جهان به امر خدا به وجود آمد و در آن هر چیزی پیداست، ساخته و پرداختهٔ چیزی است كه پیدا نیست.»

نویسنده : علی‌اكبر افراسیاب‌پور


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید