چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
ادبیات کردی راه خودش را پیدا می کند
بسیاری از شاعران کرد زبان معتقدند شعر کردی در میان فارسیزبانان نتوانسته است به جایگاهی مناسب دست پیدا کند، زیرا موانع مختلفی بر سر راه ترجمهاش بهصورتی جدی قرار گرفته و علاوه بر این کمکاریها و سهلانگاریهایی را هم از جانب کسانی که زبان مبدا (کردی) را میدانند به خود دیده است اما باوجود فراهمنبودن بستر مناسبی برای مطرحشدن شعر و شاعران کرد در میان فارسیزبانان، شعرکردی در جهان به جایگاهی بسیار والا دست یافته است.
مرحوم «منوچهر آتشی» شعر کردی را بخشی از پیکره فرهنگ ایرانی و جهانی میدانست و در این باره در زمان حیاتش در گفتوگو با نگارنده گفته بود: «شوربختی تاریخی و گسستها از پی شکستها، اگرچه کردها را از مراکز اولیه خود به دوردستها پراکنده کرد؛ سبب این خیز نیز شد که زبان و شعر کردها نیز همراه با آنان و در بطن امن فرهنگ آنان به بخشهای مختلفی از جهان سفر کند و با جان و زبان مردمان قشلاقهای خود، سازگاری پیدا کند و پیوند پویا و مانا نصیبش شود. گواه این مدعا اشعار شاعرانی چون: شیرکو بیکس، لطیف هلمت، رفیق صابر، عبدالله پشیو، فرهاد پیربال و...»
● شعر جلوتر از رمان و داستان
باوجود اینکه شعر کردی هنوز به جایگاه جهانیاش در ایران دست نیافته است اما این نکته را هم باید در نظر داشت که شعر کردی در مقایسه با داستان و رمان کردی، بسیار جلوتر حرکت کرده و توجه بیشتری را از جانب مخاطبان فارسیزبان ـ نسبت به داستان و رمان کردی ـ برانگیخته است. در دیداری که با «علیاشرف درویشیان» داشتم، به این قضیه اشاره کرد و سپس به دلایل بروز این اتفاق پرداخت و گفت: «شعر کردی زودتر از داستانهای کردی و رمان کردی در نشریات ایران مورد توجه قرار گرفت و مشهور شد. این شعر بیشتر توسط شعرهای «شیرکو بیکس» به ایرانیان شناخته شد زیرا «شیرکو» درباره چهرههایی که مورد علاقه مردم ایران هستند، شعر گفته بود، کسانی چون خسرو گلسرخی و صمد بهرنگی که من یکی از شعرهای «شیرکو» را که راجع به «صمد بهرنگی» بود در یادمان «صمد» آوردهام».
ناشناختگی و منزلت کم داستان و رمان کردی در ایران بهحدی است که نویسنده مطرح و بزرگی چون «محمود دولتآبادی» هم آثار داستانی کردی را بیشتر با آثار داستانی «ابراهیم یونسی» و فرهنگ افسانههای کردی «علیاشرف درویشیان» میشناسد. در گفتوگوی تلفنی کوتاهی که با «دولتآبادی» داشتم، با اشاره به عدم تسلطش به زبان کردی گفت: «تنها آثاری که در این زمینه خواندهام، میتوانم به «افسانههای کردی» که دوستم «علیاشرف درویشیان» زحمت جمعآوری، تدوین و تالیف آنها را کشیده است، اشاره کنم».
«محمود دولتآبادی» در ادامه به وجوه اشتراک همه افسانههای ایرانی اشاره کرده و گفت: «افسانههای کردی که «علی اشرف» گردآوری کرده است، با بقیه آثاری که در این خصوص موجود هستند، از لحاظ شخصیتها، محیط و فضا، اشتراکاتی دارند و بسیار هم دلپذیر و جالب هستند».
از «محمود دولتآبادی» درباره ترجمه آثارش به کردی پرسیدم و گفت: «هر وقت که مترجمان کرد از من خواستهاند که آثارم را به کردی ترجمه کنند، این اجازه را به آنها دادهام. دو تا از کتابهایم را خیلی وقت پیش به کردی ترجمه کردند که یکی از آنها «آهوی بخت من غزل» بود».
با این حال، همواره کارهایی قابلتامل در زمینه ترجمه داستان هم انجام گرفته است. وقتی از «علیاشرف درویشیان» پرسیدم که چطور شد به ترجمه داستانهای ادبیات کردستان ـ بخصوص کردستان عراق ـ پرداختید؟ او در جواب این سوال به تاریخچه و سیر ترجمه آثار داستانی کردی در ایران پرداخت و گفت: «سالهاست که داستانها و اشعار کردی در نشریات ما چاپ میشوند. یادم است اولین داستانی که از کردی به فارسی ترجمه شد، توسط «ناصر سینا» در ماهنامه «چیستا» بود. وقتی که دیدم نویسنده و داستان کردی به جامعه ما معرفی میشود، خیلی خوشحال شدم چون خودم هم از همان روزهای اولی که نوشتن را آغاز کردم، حساسیت خاصی نسبت به مسائل کرمانشاه و کردستان داشتم.
گاهگاهی هم در آثارم واژههای کردی میآوردم تا بهصورتی زبان کردی مطرح باشد، حتی بعضیها به من میگفتند چه لزومی دارد که واژههای کردی میآورید و من در جوابشان میگفتم تا آنجا که لازم است و لطمهای به متن نمیخورد، این واژهها را میآورم زیرا اعتقاد دارم زمانی زبان فارسی به غنای کامل خودش دست پیدا میکند که از تمام زبانها و لهجههای مختلف اقوام ایرانی استفاده بکند. هنگامی که فرهنگ کردی کرمانشاهی را تدوین میکردم؛ قصدم این بوده که واژههای کردی را که میتوان از آنها در فارسی استفاده کرد بیاورم».
«درویشیان» در اینجا به بحث اصلیاش بازمیگردد و میگوید: «زمانی که داستان «ناصر سینا» را در ماهنامه چیستا خواندم؛ توجهم به این مساله بیشتر شد. از این گذشته به شاعران کرد علاقه زیادی داشتم. بهخصوص به شاعرانی چون: شیرکو بیکس، لطیف هلمت، رفیق شامی و رفیق صابر که آن زمان هم آثارشان در ایران ترجمه میشد. به مرور با نویسندههای کردی مثل: شیرزاد حسن، بختیار علی، رئوف بیگرد، عطاء نهایی و ناصر وحیدی آشنا شدم توجه من زمانی بیشتر به این مساله جلب شد که با «مریوان حلبچهای» که خودش از مردم «حلبچه» است آشنا شدم. «مریوان حلبچهای» در هنگام بمباران شیمیایی شهر حلبچه عراق به همراه خانوادهاش صدمه دیده بود و به ایران آمد. او مرا پیدا کرد و بسیاری از نشریات کردی مثل «رامان» و «سه ردهم» را برایم آورد و مرا با مسائل ادبی کردی بیشتر آشنا کرد. تصمیم گرفتم که از کتابهایی که آورد مجموعهای را انتخاب بکنم زیرا حس میکردم که توجه به مسائل و داستانهای کردی زیاد شده است.
زندهیاد «گلشیری» چند بار راجع به داستاننویسی در کردستان با من صحبت کرد و آن وقت داستانهایی از «شیرزاد حسن» برایش فرستاده بودند و برایش عجیب بود که چرا کردهای عراق اسمشان اینگونه است و من برایش توضیح دادم که این بهخاطر نظام اداری است که متکی بر ادبیات عربی است و در واقع نامخانوادگی آنها اسم پدرشان است. در صحبتهایی که با «گلشیری» داشتیم توجهش به ادبیات کردی بسیار بود و بهخصوص از داستان «گردنبند استیل» نوشته «محمد فریق حسن»، داستانهای «شیرکو بیکس» از جمله «عزرائیل» و رمان «حصار و سگهای پدرم» نوشته «شیرزاد حسن» که اکنون مریوان با کمک من ترجمه کرده است بسیار خوشش میآمد. به مرور در سایر نشریات هم بهخصوص ماهنامههای ادبی، ترجمه ادبیات کردی رونق پیدا کرد. خود من چند تا از داستانهای: محمد فریق حسن، شیرزاد حسن، رئوف بیگرد و نجیبه احمد را با شرح زندگیشان در ماهنامه کلک ترجمه کردم، اینگونه بود که این مساله برایم به وجود آمد که باید مجموعهای از داستانهای کردی را ارائه بدهم تا خوانندگان ادبیات داستانی ایرانی با آنها آشنا شوند. سعی کردم از قدیمیترین داستاننویسان کرد ایرانی شروع کنم».
● ادبیات کردی مدیون محمد قاضی و ابراهیم یونسی
«درویشیان» در ادامه به تلاشها و کوششهای مترجمان معروف کردی همچون مرحوم محمد قاضی و ابراهیم یونسی اشاره میکند و میگوید:«در کنار این تلاشهایی که دیگران درخصوص ترجمه ادبیات کردی میکردند؛ ابراهیم یونسی و مرحوم محمد قاضی سالها در این زمینه کار کرده بودند بهخصوص «ابراهیم یونسی» راجع به مسائل کردستان خیلی کارها از نویسندگان و محققان خارجی ترجمه کرده بود و خودش هم چند تا رمان نوشته بود که زمینه آنها کردستان بود. به هر حال مجموعه این کارها بود که به مرور ادبیات کردی را در ایران بر سر زبانها انداخت و بدینگونه بود که یک نیاز عمومی برای دانستن مسائل ادبی و فرهنگی ملت کرد ایجاد شد».
«درویشیان» در ادامه به رواج نوشتن داستانهای سوررئالیستی و پستمدرنیستی و استقبال از سبک رئالیسم جادویی به حدی بسیار زیاد در میان نویسندگان کردستان اشاره میکند و میگوید: «رمانهایی که «بختیار علی» نوشته است در جهان استقبال زیادی از آنها شده است و به زبانهای مختلفی ترجمه شدهاند.
بهخصوص رمانهای غروبپروانه (ایواره به روانه) و آخرین انار جهان (داویین ئهناری جیهان) که خیلی مورد توجه واقع شدهاند و به چندین زبان جهانی ترجمه شدهاند.
از درویشیان میپرسم که شما این پسزمینه را چقدر در شکلگیری و رواج این مکتب در میان نویسندگان کردستان موثر میدانید؟ او میگوید: «وقتی رمانها و داستانهای کوتاه آمریکای لاتین را میخوانم بلافاصله به یاد کردستان خودمان میافتم. اینکه در کردستان چه زمینه وسیعتر، اسرارآمیزتر و توهمانگیزتری نسبت به آمریکای لاتین وجود دارد. در لرستان هم همین طور ولی متاسفانه خیلی کم به آنها میپردازند. عیب نویسندگان ما این است که به مردم نزدیک نیستند. یک نویسنده جوان لرستانی وقتی که به تهران میآید دیگر لرستان را رها میکند و نمیرود در افسانهها و فرهنگ خود بگردد و آنها را هضم کند.
درست است که او در لرستان یا من در کرمانشاه به دنیا آمدهام و میتوانم بگویم که نوددرصد روستاهای کرمانشاه و کردستان را با پای پیاده طی کردهام اما به نظر من این ارتباط باید ادامه پیدا کند. البته باید از فاکتهای کم هم نتیجه زیادی بگیریم. من نمیگویم که یک نویسنده باید تا آخر عمرش در کرمانشاه زندگی بکند بهطوری که این مساله گریبانگیر دوست عزیز خودم منصور یاقوتی شده است و سالهاست که در کرمانشاه زندگی میکند. این کافی نیست و به نظر من یاقوتی باید بیرون بیاید و دنیاهای دیگری را هم ببیند و دیگر تجربهاش در آنجا کافی است. این را میخواستم بگویم که فضای آمریکای لاتین خیلی به فضای کردستان ما نزدیک است. بنابراین در این فضا میتواند آثار موفقتری در رئالیسم جادویی به وجود بیاید. همینطور در لرستان ما. در واقع فضای آمریکای لاتین به فضای کردستان و لرستان بسیار نزدیک است. یعنی هم از لحاظ جغرافیایی و هم از لحاظ اسطورهها و افسانهها. شما وقتی وارد جنگلهای منطقه اورامانات میشوید انگار که دارید وارد یک جهنم سبز میشوید و این فضا برای خلق داستانهایی در این سبک بسیار مناسب است.»
اورامان که قسمتهایی از کردستان ایران و عراق را شامل میشود بیشتر از سایر مناطق کردستان بکرتر مانده است. این بکریت هم به اصالت فرهنگی مردمان آنجا برمیگردد و هم به طبیعت و جغرافیای آنجا. در واقع پسزمینه افسانهای اورامان از سایر مناطق کردستان بسیار غنیتر است و از قدیم خاستگاه عارفان زیادی بوده است که هر کدام برای خود زندگی خارقالعادهای داشتهاند. مردمان این منطقه آداب و رسومی منحصر به فرد دارند که ویژگیهای خاصی به آنان داده است و به همین خاطر میتوان آثار داستانی شگفتی با تکیه بر این ویژگیها خلق کرد. از اینها گذشته تجربههای جنگ هشتساله و درگیریهای داخلی کردستان که این مردم به خود دیدهاند پسزمینه داستانی بسیار غنی را در خود دارند. «علیاشرف درویشیان» هم بر این نکات صحه میگذارد و میگوید: «کاملا درست است. این مساله هم یادمان نرود که اگر تاریخ کردستان را بررسی کنیم در جریان مبارزه با حکومت مرکزی و جنگهای چریکی که در کردستان وجود داشته چهرههایی حضور داشتهاند که کمتر از چهرههای آمریکای لاتین نیستند.
به عنوان مثال میتوانید چهره زاپاتا را در یارمحمدخان کرمانشاهی ببینیم. یعنی وقتی زندگی این دو آدم را با هم مقایسه کنید میبینید که زندگیشان کاملا شبیه هم است از طرف دیگر مبارزاتی هم که مردم کردستان بر ضد دیکتاتورها و حکومتهای غارتگر و استبدادی مرکزی کردهاند بسیار شبیه مبارزات مردم آمریکای لاتین است و این مبارزات دستمایه خوبی برای خلق آثار داستانی هستند. در نواحی کردستان چهرههای زیادی داریم که شبیه «گلمحمد» رمان کلیدر هستند».
تنوع مضامین در ادبیات کردی
«علیاشرف درویشیان» در ادامه به تنوع مضامین در ادبیات کردی اشاره کرد و گفت: «جنگهای تحمیل شده به کردها، فرار جوانان، از لحاظ رفتار مستبدانهای که رژیم صدام و پدران متعصب آنان در حق آنها اعمال کردهاند از جمله مضامینی هستند که در ادبیات کردستان عراق دیده میشوند. مضامین عاشقانه هم در آثار «شیرزاد حسن» و «بختیار علی» به نحو بسیار بارزی به چشم میخورد. آداب و رسوم، ضربالمثلها و فرهنگ خاص خودشان، بهخصوص از لحاظ زبان، تاثیر عمیقی در آثارشان گذاشته و همچنان مسائلشان مسائلی است که در کردستان داشتهاند.» در دنیای معاصر مسائل و دغدغههای جدیدی برای انسان پدید آمده است و به نوعی انسان امروز درونگراتر شده و بیشتر در فردیت خویش غلتیده است.
به همین خاطر تا حدی انگیزههای جمعی را از دست داده و درگیر و دارهای ذهنی خودش افتاده است. شاید به این خاطر است که نویسندگان امروز از رئالیسم اجتماعی به رئالیسم جادویی رسیدهاند و داستانهای پستمدرنیستی که پرداخت به فردیت در آنها پررنگتر است رواج یافته و جریانی به نام جریان سیال ذهن در ادبیات شکل گرفته است. نویسندگان کرد هم از این جریانات به دور نبودهاند.
مختار شکری پور
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست