یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

مفهوم عدالت در اندیشه سیاسی امام علی ع


مفهوم عدالت در اندیشه سیاسی امام علی ع

عدالت رعایت تناسب هر چیز است و در جهان آفرینش, اعطای هر چه را كه فراخور حال آن است به او دادن و چون جهان آفرینش دارای اصالت است, عدالت كه وصفی از اوصاف آن است نیز دارای اصالت می باشد

● تعریف عدالت

از عدالت تعاریف مختلفی ارائه شده; از آن جمله است:راغب اصفهانی در مفردات می گوید: عدل و عدالت به معنای مساوات است, تقسیم كردن به طور مساوی عدل است و در روایت آمده است: آسمان وزمین بر عدالت بنا شده اند, بدین معنا كه اگر یك ركن از چهار ركن جهان بر دیگری زیادتر یا كمتر شود جهان نظم خود را از دست می دهد. (۲) ابن منظور نیز عدل را به معنای تساوی میان دو چیز تعریف كرده است.(۳)

شیخ طوسی در معنای آن چنین می گوید:

العداله فی اللغه إن یكون الانسان متعادل الاحوال متساویا;(۴) عدالت در لغت این است كه انسان احوال متساوی و متعادلی داشته باشد.

علامه طباطبایی در معنای آن چنین گفته است:

هی اعطإ كل ذیحق من القویحقه و وضعه فی موضعه الذیینبغی له;(۵) عدالت این است هر نیرویی هر حقی دارد به حق خود برسد و در جایی كه شایسته است قرار گیرد.

این تعاریف با وجود اختلاف در الفاظ به یك حقیقت اشاره دارند و آن تقسیم شایسته و رسیدن حق به حقدار است.

امیرالمومنین نیز عدالت را چنین تفسیر كرده است:

سئل (ع), إیهما إفضل العدل إو الجود. فقال العدل یضع الامور مواضعها و الجود یخرجها عن جهتها و العدل سائس عام والجود عارض خاص فالعدل إشرفهما و إفضلهما;(۶) از آن حضرت پرسیدند: عدالت بهتر است یا سخاوت. فرمود: عدالت هر چیزی را در جای خود قرار می دهد و سخاوت آن را از جهتی كه دارد بیرون میآورد. عدالت رهبری همگانی است و سخاوت عارضه ای است محدود; پس عدالت شریف ترین و بهترین این دو صفت است.

● حقیقت عدالت

عدالت رعایت تناسب هر چیز است و در جهان آفرینش, اعطای هر چه را كه فراخور حال آن است به او دادن و چون جهان آفرینش دارای اصالت است, عدالت كه وصفی از اوصاف آن است نیز دارای اصالت می باشد. برخی از اندیشمندان معتقدند عدالت اعتباری است و با قرارداد اجتماعی و عقلایی پدید میآید و برخی نیز بر این باورند كه عدالت مسإله ای اخلاقی است نه طبیعی و نهادی اجتماعی است كه باید وضع شود; زمانی كه نهادهای اجتماعی امكانات و توانمندیهای خود را بر حسب قواعد عادلانه توزیع كنند عدالت بر قرار می شود; مثلا عدالت سیاسی یعنی این كه نهادهای سیاسی امكانات یا مناصب را بر حسب قواعد عادلانه توزیع كنند. بنابراین هیچ رابطه منطقی قانع كننده میان طبیعت و عدالت وجود ندارد و می توان عدالت را از اصولی كه ساخته و پرداخته عقل انسان است استنتاج كرد.(۷)

این پندار علاوه بر عدم سازگاری آن با معنای عدالت, چون به دور (توقف توزیع عادلانه بر عدالت و برعكس) منتهی می شود, پذیرفته نیست.

عدالت همسان با پدیده های جهان كه اصالت دارند و هستی ویژه خود را از جهان هستی گرفته اند وجود دارد و آن تناسب فیزیكی در آفریده های جهان است كه هر پدیده ای اجزا و شرایط مناسب خود را دریافت كند و در جای مناسب خود قرار بگیرد و در حدیث آمده است: ((بالعدل قامت السموات و الارض))(۸).

هر چند عدالت در انسان یكی از فضایل نفسانی و از صفات حقیقی اوست و در سیاست رعایت حقوق افراد و جامعه است, لیكن تفاوت عدالت در مواردی كه ظهور می كند, سبب تفاوت در معنای كلی آن نیست, هر چند در مصادیق گوناگون, ظاهرا مختلف نشان می دهد.

معنای كلی عدالت همان تناسب و شایستگی است كه توضیح داده شد; اما این تناسب و شایستگی در صفات انسان, تعادل میان آنها و پرهیز از افراط و تفریط و میانه روی و صفت عدالت را در انسان ایجاد می كند. رعایت حقوق افراد و حق مناسب هر كس را به او دادن و او را در جای خود قرار دادن, عدالت سیاسی است و بر همین اساس, عدالت اقتصادی, اجتماعی و فردی است كه هرگاه معنای كلی عدالت را بر افراد و مصادیق خارجی تطبیق كنیم, در هر مصداق وفردی, معنای ویژه ای به خود می گیرد; اما در كلی معنا تفاوتی ندارند.

● امام علی(ع) مظهر عدالت هستی

خداوند در آفرینش هستی, عدالت تكوینی را بخشیده و هر پدیده ای را با اجزا و شرایط مناسب در جای شایسته خود آفریده است و نیازهای آن را به شایستگی و تناسب با حال وی اعطا كرده است. امام علی هستی خود را با هستی و عدالت تكوینی كه در جهان آفرینش وجود دارد, هماهنگ كرد و دریافت كه تمام اجزای جهان هستی با هم ارتباط دارند و هماهنگ هستند, گرمای طاقت فرسای تابستان و سرمای سوزان زمستان, برگ های سبز و شاداب درختان در بهاران و برگ های خشك و پلاسیده آنها در خزان و دیگر فراز و نشیب ها كه در این جهان هستی برای پدیده های گوناگون به وجود آمده, تمام اینها قانون و ناموس ویژه ای دارند كه از آن پیروی كرده و هیچ وقت از آن تخلف نمی كنند, و این قانون عدالت است كه در سراسر جهان هستی و در تمام پدیده های آن استوار است. امیرالمومنین هستی خود را با هستی جهان هماهنگ كرد و عدالتی را كه در آسمان و زمین و تمام پدیده های جهان وجود دارد; در زندگی شخصی خویش و خانواده و یاران و جامعه مسلمانان پیاده كرد و همه را با هم هماهنگ ساخت. او دریافت كه آسمان و زمین بر پایه عدالت استوارند و فرمود:

و عدل حركاتها بالراسیات من جلامیدها;(۹) و تناسب بخشید خداوند حركت های زمین را با كوه های سر سخت و سر بلند.

امام با بینش ژرف خود دریافت كه قانون حاكم در پدیده های هستی كه به هم پیوسته و با هم ارتباط دارند, باید در میان افراد انسان نیز كه در هستی خود نیاز به هماهنگی با دیگر پدیده ها دارند حاكم باشد, زیرا افراد انسان در واقع جزئی از اجزای این هستی بزرگ هستند و ناچارند این قانون را بپذیرند, همان طور كه دیگر پدیده ها پذیرفته اند.

عدالت تكوینی, تشریعی و انسانی در علی بن ابی طالب به هم آمیخته شده بودند و او را وجودی كامل و انسانی والا قرار داده بود, به گونه ای كه نمی توان علی و عدالت را از هم جدا ساخت. امام علی می خواست عدالت را چنان فراگیر كند كه تمام ابعاد زندگی انسان را بگیرد و می فرمود:

فان فی العدل السعه و من ضاق علیه العدل فالجور علیه إضیق;(۱۰) همانا در عدالت گسترش و رهایی است و هر كس عدالت بر او سخت باشد, ستم بر او سخت تر خواهد بود.

یعنی كسانی كه از عدالت گریزان هستند باید ازستم بیشتر گریزان باشند, زیرا عدالت در همه اجزای هستی و همه جا وجود دارد و ستم ضد و خلاف سیر و چرخش جهان هستی است.

در این مقال عدالت سیاسی امام علی را از چند بعد بررسی می كنیم:

● عدالت امام علی در حكومت

به نمونه هایی از عدالت امام علی در حكومت اسلامی می پردازیم:

۱) عدالت راز بقای حكومت

امام علی عدالت را پایه بقا و استمرار حكومت می داند و حكومت مبتنی بر ظلم را متزلزل و ناپایدار معرفی می كند. در این باره می فرماید:

إتإمرونی إن إطلب النصر بالجور فیمن ولیت علیه... إلاو ان اعطإ المال فی غیر حقه تبذیر و اسراف و لم یضع إمرو ماله فی غیر حقه و لا عند غیر إهله الا حرمه الله شكرهم و كان لغیرهم ودهم;(۱۱) (در زمانی كه از او خواستند چون معاویه برای جذب بزرگان بخشش كند و بالطبع عده ای را از حقشان محروم گرداند فرمود:) آیا به من فرمان می دهید كه پیروزی را با ستمگری به دست آورم در مورد آنانی كه بر آنها حكومت دارم... بدانید پرداخت مال بی جا و بی مورد, زیاده روی و ریز و پاش است و هیچ مردی مال را بی جا مصرف نكرد وبی جا آن را به كس نداد مگر این كه خدا او را از سپاس گزاری آنها محروم كرد و دوستی آنها را برای دیگران قرار داد.

بنابراین ستم در حكومت نمی تواند دوستی مردم را جذب كند و یاری آنها را در خدمت خود داشته باشد. ستم در بخشش سبب می گردد آنهایی كه از آن بخشش بهره مند شدند روزی دشمن شوند و یا به یاری بر نخیزند و یا سپاس آن بخشش را حرمت ندارند و در نتیجه حكومتی كه بر پایه این بخشش ها قرار گرفته فرو می ریزد و از میان می رود و پیروزی و قدرتی كه از آن كسب شده است به ضعف و ناتوانی می گراید و به شكست می انجامد. در مقابل حكومتی كه بر پایه عدالت استوار باشد, حقوق مردم را رعایت كند و مال را در موارد شایسته صرف كند, استمرار می یابد تا زمانی كه ستارگان آسمان كه بر پایه عدالت تكوینی چرخش دارند استمرار دارند; بر این اساس حضرت می فرماید:

والله لا إطور به ما سمر سمیر و ما إم نجم فی السمإ نجما;(۱۲) به خدا سوگند هرگز ستم نكنم و به ستم نزدیك نشوم تا روزگار هست و تا ستاره ای به دنبال ستاره ای دیگر روان است.

ثبات و استمرار روزگار و حركت ستارگان بر پایه عدالت تكوینی استوار بوده و راز بقای جهان و استمرار آن, بر قراری عدالت فیزیكی در آنهاست, حكومت نیز اگر بخواهد بقا و استمرار داشته باشد باید بر پایه عدالت سیاسی استوار باشد. امام علی می خواهد عدالتی را كه در میان ستارگان برپاست و با همان برنامه دقیقی در مدار خاص خود در حركت هستند و از آن تجاوز نمی كنند را در مورد حكومت نیز پیاده كنند.

از دیدگاه ایشان اصلی كه می تواند تعادل حكومت را حفظ كند و مردم را خشنود نماید و به پیكر اجتماع سلامت و آرامش دهد, عدالت است; عدالت صراط مستقیم است كه روشنگر مسیر زندگی افراد جامعه می شود.

۲) عدالت, هدف حكومت

از دیدگاه نهج البلاغه حكومتی دارای ارزش است كه هدف آن گسترش عدالت و گرفتن حق بر باد رفته ستمدیدگان و انتقام گرفتن از ستمگران باشد. هدف در حكومت نباید جاه طلبی, سودجویی, كسب قدرت و پیروی از خواسته های شخصی باشد. حكومت وظیفه اش احیای اسلام و احكام فراموش شده اش و نیز احقاق حق ستمدیدگان و كیفر ستمگران است. امام علی درباره هدف از حكومت خویش می فرماید:

اللهم انك تعلم إنه لم یكن الذی كان منا منافسه فی سلطان و لا التماس شیء من فضول الحطام و لكن لنرد المعالم من دینك و نظهر الاصلاح فی بلادك فیإمن المظلومون من عبادك و تقام المعطله من حدودك;(۱۳) خدایا, تو می دانی تلاش ما در حكومت برای رسیدن به قدرت نیست و برای به دست آوردن كالای بی ارزش دنیا نیست, بلكه برای آن است كه نشانه ها و پرچم های هدایت دین را بر افرازیم و در شهرهای تو اصلاح كنیم تا بندگان ستمدیده تو در امان و آرامش قرار گیرند و حدود فراموش تو بر پا گردد و اجرا شود.

در جای دیگر می فرماید:

لم تكن بیعتكم ایای فلته و لیس إمری و إمركم واحدا انی إریدكم لله و إنتم تریدوننی لانفسكم إیهاالناس إعینونی علی إنفسكم و إیم الله لانصفن المظلوم من ظالمه و لاقودن الظالم بخزامته حتی إورده منهل الحق و ان كان كارها;(۱۴) بیعت من با شما بدون اندیشه نبود, كار من و كار شما یكسان نیست ; من شما را برای خدا می خواهم كه در راه او كار زار كنید و شما مرا برای خود می خواهید. ای مردم, مرا به خاطر خودتان یاری دهید. به خدا سوگند حق ستمدیده را از ستمگر از روی عدل و انصاف بستانم و دماغ ستمگر را بر زمین بمالم تا او را به سرچشمه حق برسانم هر چند ناخشنود باشد.

امیرالمومنین اجرای عدالت را برای حكومت وظیفه الهی می داند و آن را پیمانی الهی قلمداد می كند و اجازه نمی دهد فرد مسلمانی كه به تعلیمات اسلام آگاهی دارد ساكت نشیند و تماشاگر بی عدالتی در جامعه باشد تا چه رسد به حكومت اسلامی كه عهده دار اجرای این وظیفه است. طبقه بندی افراد جامعه به ستمگر و ستمدیده, سیر و گرسنه, توانا و ناتوان و دیگر طبقاتی كه با روح عدالت سازگار نیست, نباید در جامعه باشد و در این راستا یكی از وظایف اصلی حكومت, مبارزه با این طبقات غیر عادلانه است; حضرت در این باره می فرماید:

لو لا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر و ما إخذ الله علی العلمإ إن لایقاروا علی كظه ظالم و لاسغب مظلوم لالقیت حبلها علی غاربها و سقیت كإس آخرها بكإس إولها;(۱۵) اگر آن اجتماع بزرگ نبود و اگر تمام شدن حجت و بسته شدن راه عذر بر من نبود و اگر پیمان خدا از دانشمندان نبود كه در برابر پرخوری و سیری ستمگر و گرسنگی ستمكش ساكت ننشینند و دست روی دست نگذارند, همانا افسار خلافت را بر دوش او می افكندم و مانند روزهای نخست در خانه می نشستم.

۳) زیبایی حكومت در عدالت است

در دیدگاه علی بن ابی طالب(ع) زیبایی و جمال حكومت به عدالت است و حكومت غیر عادلانه زشت چهره می نماید:

و العدل منها علی إربع شعب علی غائص الفهم و غورالعلم و زهره الحكم و رساخه الحلم;(۱۶) و عدل بر چهار شعبه است: فهمی ژرف نگر و دانش به حقیقت رسیده و حكومتی زیبا و بردباری استوار.

۴) بی عدالتی و فساد در حكومت

در اندیشه امام, اگر درحكومت عدالت نباشد. چنین حكومتی منجر به فساد و تباهی می شد و صلاح و شایستگی از جامعه رخت بر می بندد. عدالت شرط مشروعیت حكومت است و حكومت غیر عادل مشروعیت ندارد و باید علیه آن مبارزه كرد, زیرا چنین حكومتی جز گسترش فساد و تباهی وآلودگی چیزی به ارمغان نمیآورد. امام در نامه ای به اهل مصر دلیل پذیرش حكومت را چنین بیان می كند:

و انی الی لقإ الله لمشتاق و حسن جواره لمنتظر راج ولكننی آسی إن یلی إمر هذه الامه سفهائها و فجارها فیتخذوا مال الله دولا و عباده خولا و الصالحین حربا و الفاسقین حزبا;(۱۷) همانا من به دیدار خدا اشتیاق فراوان دارم و زیبایی همسایگی او را در انتظارم و امیدوارم ولیكن بیم آن دارم كه حكومت این امت به دست ابلهان و ستمگران بیفتد و آنها مال خدا را میان خود دست به دست بگردانند و بندگان خدا را به بردگی گیرند و با صالحان به ستیز برخیزند و تبهكاران را حزب خود و یاران خویش قرار دهند.

آیه الله سید نورالدین شریعتمدار جزائری(۱)

پی نوشت ها

۱. استاد حوزه علمیه قم و دانشگاه ها.

۲. راغب اصفهانی, معجم مفردات الفاظ القرآن (دارالكتب العربی) ص ۳۳۶.

۳. ابن منظور, لسان العرب (نشر ادب الحوزه) ج ۱۱, ص ۴۳۲.

۴. شیخ طوسی, المبسوط (چاپ المكتبه المرتضویه) ج ۷, ص ۲۱۷.

۵. محمد حسین طباطبایی, المیزان فی تفسیر القرآن, ج ۱, ص ۲۷۱.

۶. نهج البلاغه, كلمات قصار, كلمه ۳۷.

۷. مجله نقد و نظر, سال سوم, ش ۲ و ۳ , ص ۸ و ۹.

۸. ملامحسن فیض كاشانی, تفیسر صافی, ذیل آیه ۷, سوره الرحمن.

۹. نهج البلاغه, خطبه ۹۱.

۱۰. نهج البلاغه, خطبه ۱۵.

۱۱. نهج البلاغه, خطبه ۱۲۶.

۱۲. همان.

۱۳. همان, خطبه ۱۳۱.

۱۴. همان, خطبه ۱۳۶.

۱۵. همان, خطبه ۳.

۱۶. همان, كلمات قصار, كلمه ۳۱.

۱۷. همان, نامه ۶۲.

۱۸. همان, خطبه ۹۳.

۱۹. همان, خطبه ۲۱۶.

۲۰. همان, نامه ۴۵.

۲۱. همان, خطبه ۲۰۹.

۲۲. همان, خطبه ۱۳۱.

۲۳. همان, خطبه ۱۶۴.

۲۴. همان, خطبه ۲۲۴.

۲۵. همان, ۲۵.

۲۶. محمدتقی شوشتری, بهج الصباغه, ج ۱۲, ص ۲۴۴.

۲۷. توبه (۱۰) آیه ۱۰۳.

۲۸. نهج البلاغه, نامه ۴.

۲۹. همان, نامه ۱۲.

۳۰. ر. ك: همان, نامه ۱۴.

۳۱. همان, نامه ۶۰.

۳۲. همان, نامه ۵۱.

۳۳. همان, نامه ۵۹.

۳۴. زمر (۳۹) آیه ۵۶.

۳۵. انعام(۶) آیه ۳۱.

۳۶. نهج البلاغه, نامه ۶۷.

۳۷. ابراهیم(۱۴) آیه ۵.

۳۸. ابن شعبه حرانی, تحف العقول, ص ۳۸۳.

۳۹. محمد بن حسن حرعاملی, وسائل الشیعه, باب۳, آداب القاضی, ح۱.

۴۰. همان, باب ۱۸, ابواب صفات القاضی, ح ۲۰.

۴۱. همان, باب ۲, صفات القاضی, ح ۳.

۴۲. نهج البلاغه, خطبه ۱۷۰.

۴۳. همان, نامه ۵۳.

۴۴. آل عمران(۳) آیه ۱۵۹.

۴۵. شوری (۴۲) آیه ۲۸.

۴۶. بقره (۲) آیه ۲۳۳.

۴۷. نهج البلاغه, كلمات قصار, كلمه ۱۶۱.

۴۸. محمد باقر مجلسی, بحارالانوار, ج ۷۲, ص ۱۰۵.

۴۹. همان, ص ۱۰۴.

۵۰. همان, ص ۱۰۵.

۵۱. همان.

۵۲. همان, ص ۱۰۲.

۵۳. همان, ص ۱۰۱.

۵۴. همان, ص ۹۸.

۵۵. همان, ج ۷۵, ص ۱۰۳.

۵۶. نهج البلاغه, نامه ۵۳.

۵۷. همان, خطبه ۲۱۶.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.