یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا

چرا انقلاب کردیم


چرا انقلاب کردیم

ای بابا با این همه گرونی آخه دلمون به چی خوش باشه مردم بدبختن, بیچاره ان, زندگی سخته, همه چیز گرونه هر روز قیمتا می ره بالاتر, می گن زمون شاه ارزونی بوده این همه جوون بیکار داریم, اینا رو نمی بینید نه

ای بابا با این همه گرونی آخه دلمون به چی خوش باشه؟! مردم بدبختن، بیچاره‌ان، زندگی سخته، همه چیز گرونه! هر روز قیمتا می‌ره بالاتر، می‌گن زمون شاه ارزونی بوده! این همه جوون بیکار داریم، اینا رو نمی‌بینید نه؟! خونه، خونه رو بگو، کی می‌تونه خونه بخره تو این وضعیت، یه سرپناه شخصی ندارن این مردم! این هم از رفاه، کارمند جماعت آه نداره با ناله سودا کنه، می‌دونی چه قدر حقوق کارمندا پایینه!؟ تو اصلا تا حالا کارتن خواب‌ها رو دیدی؟ بچه‌های خیابونی رو چی؟ می‌دونی چه‌قدر از جوونا معتادن؟ اینم که از فناوری مون، قربونش بشم تکه تو دنیا! موندم این بزرگ‌ترای ما ۳۰ سال پیش واسه چی انقلاب کردن؟! برای پاسخ یه این حرف‌ها کافی است نگاهی به تاریخ داشته باشیم و سری به اسناد بزنیم و ببینیم کارنامه خاندان پهلوی چه بوده است! با بررسی فساد و ظلم و ستمی که در رژیم پهلوی به مردم شد درمیابیم که هزینه‌هایی که برای انقلاب‌مان پرداخت می‌کنیم ارزشش را دارد یا نه؟

● وقتی بزرگ‌ترها انقلاب کردند

اگر صفحه‌های کتاب‌های تاریخی را ورق بزنیم به جاهایی می‌رسیم که دلایل مهمی بودند که مردم از وضیعت‌شان خسته بشوند و تصمیم بگیرند همه چیز را منقلب کنند. سوم شهریور ۱۳۲۰ یادآور روزی است که نیروهای سه کشور انگلیس، شوروی و آمریکا خاک ایران را به اشغال خود در آوردند. به علت آن‌که راه ایران مناسب‌ترین راه برای کمک به جبهه شوروی بود، خاک ایران توسط سه کشور متفق به آسانی و تقریبا بدون مقاومت ارتش رضاخان به اشغال در آمد و تا سال ۱۳۲۴ در اشغال این نیروها باقی ماند. اشغال ایران، عوارض و آثار گوناگونی در پی داشت؛ از سویی با یورش نیروهای بیگانه تمامیت ارضی و حاکمیت سیاسی ایران پایمال شد که باعث حضور و سلطه قدرت‌های بیگانه تا سالیان زیادی شد؛ از سوی دیگر بر اثر بروز جنگ، مشکلات فراوانی از قبیل قحطی، گرانی، کمبود مایحتاج عمومی و... گریبانگیر مردم شد.

با سفر شاه به آمریکا در تیرماه ۱۳۴۳ و مذاکراتی که صورت گرفت، آمریکا اعطای کمک‌های نظامی را به وضع مقرراتی در زمینه مسائل قضایی منوط کرد. شاه برای دریافت ۲۰۰ ‌میلیون ‌دلار کمک نظامی، به آمریکا قول مساعد داد. پس از بازگشت شاه از آمریکا، لایحه کاپیتولاسیون در مجلس سنا طرح شد سردمداران مملکت در ازای دریافت ۲۰۰ ‌میلیون‌ دلار وام مرتکب چنین خیانتی ‌شدند. این مصوبه که به صورت قانونی، سند اسارت ملت و دولت ایران را به دست آمریکا امضا می‏کرد در حقیقت، روح و جان انقلاب شاه و آمریکا بود. امام(ره) در سخنرانی رسواگرانه‌اش درباره این لایحه گفت: «...دولت ایران با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری کرد.ملت ایران را از سگ‏های امریکایی پست‏تر کردند!... چرا! برای این‌که می‏خواستند وام بگیرند...»

امتیاز دارسی یکی از امتیازات نفتی که ایران به انگلیس داد، اولین بار در سال ۱۹۰۱م/ ۱۲۸۰ش امتیاز بهره‏برداری از نفت ایران به یکی از اتباع انگلیسی به نام دارسی واگذار شد. این امتیاز که به «قرارداد دارسی» معروف است با مساعدت آرتور هاردینگ، وزیرمختار وقت بریتانیا در تهران به آلفرد ماریوت، نماینده دارسی واگذار شد. نفت ایران هنگامی اهمیت بیشتری پیدا کرد که دولت انگلستان در پی محاسبات کارشناسان اقتصادی – سیاسی این کشور درصدد برآمد به‌طور مستقیم‏تری در این پروژه عظیم مشارکت کند و آن تصمیم به خرید سهام دارسی توسط دولت انگلستان بود این هدف تا جنگ جهانی اول حاصل شد و پس از آن دولت انگلستان خود مالک بلامنازع منابع نفتی عظیم ایران در بخش‌های جنوب و جنوب شرقی ایران شد. از نقش قاطعی که نفت ایران در سراسر دوران جنگ اول جهانی در تأمین انرژی و سوخت لازم جهت ناوگان دریایی انگلستان داشت آگاهی داریم، به ویژه پس از جنگ اول جهانی بود که انگلستان درصدد برآمد نفوذ خود را در حوزه‏های نفتی ایران بیش از پیش مستحکم‏تر سازد و از ورود هر کشور یا شرکت نفتی خارجی به این مناطق ممانعت کند.

ژان لوروریه، روزنامه‌نگار فرانسوی می‌نویسد: «اگر در کوچه و خیابان از ایرانیان بپرسید که چرا رژیم شاه را مورد انتقاد و سرزنش قرار می‌دهند و جواب آن‌ها را جمع کنید، فساد و انحطاط اخلاقی رژیم در ردیف اول پاسخ آن‌ها خواهد بود.» («ایران برضد شاه»؛ ژانلوروریه و احمد فاروقی ترجمه مهدی نراقی، انتشارات امیرکبیر)

فساد جنسی اشرف از دید سازمان‌های جاسوسی نیز قابل چشم‌پوشی نبود: «یکی از گزارش‌های سیا در سال ۱۹۷۶ (۱۳۵۵) اعلام داشت که» والاحضرت شهرتی افسانه‌ای در فساد مالی و تور زدن مردان جوان دارد.» («آخرین سفر شاه (سرنوشت یک متحد آمریکا)»، ویلیام شوکراس ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، نشر البرز)

اشرف در قاچاق مواد مخدر نیز شهرت جهانی یافته بود. فردوست معتقد است «اشرف قاچاقچی بین‌المللی و به‌طور مسجل عضو مافیای آمریکاست» فردوست به عنوان مسئول دفتر ویژه اطلاعات مدعی است «اشرف هر جا که می‌رفت در یکی از چمدان‌هایش هروئین حمل می‌کرد و کسی جرأت نمی‌کرد آن را بازرسی کند.»

انواع قمار در دربار پهلوی به شکل یک تفریح روزمره درآمده بود. اما در دربار هیچ کس در قماربازی به پای اشرف نمی‌رسید. «از مشکلات اخلاقی اشرف قماربازی مفرط او بود... اشرف بیشتر شب‌های تابستان در رستوران دربند، بساط قمار راه می‌انداخت و زمستان‌ها هم این بساط در کاخ اختصاصی به راه بود.» («ملکه پهلوی»، فریده دیبا ص ۲۵۹.)

طبق اسناد منتشر شده هزینه‌های اشرف در مسافرت‌های به خارج، رشد تصاعدی داشته است. در حالی که در سال ۱۳۴۹ در مسافرتش به آمریکا فقط هزار دلار بابت مخارج از وزارت دربار دریافت کرده، در سال ۱۳۵۶ در سفری به آمریکا نیم میلیون دلار هزینه به بیت‌المال تحمیل کرده است. البته اگر مسافرت‌های اشرف نیز مانند هزینه‌هایش رشد داشته باشد، باید تحمیل هزینه سفر اشرف بر دولت ایران سرسام‌آور باشد. طبق همان اسناد، اشرف برای مسافرت‌های خارجی خود در چند نوبت دیگر به دستور وزارت دربار ارز گرفته است. ۶ دی ماه ۵۶، دو میلیون دلار برای مسافرت به سوئیس. در ۸ دی ماه ۵۶، ۳۰۰ هزار دلار برای مسافرت یک ماهه و نیمه به سوئیس و تایلند. در ۹ اسفند ۵۶، ۳ میلیون فرانک فرانسه برای مسافرت به پاریس.

برای مطمئن شدن از صحت این‌ها کافی است سری به مرکز اسناد انقلاب اسلامی بزنید.

● وقتی ما انقلابی بودیم

وقتی دبستانی بودیم یکی از اصول مهم زندگی کودکانه مان خریدن کاغذ رنگی و شرشره و کاغذ کشی واسه تزئین کلاس در ایام دهه فجر بود، بعدش هم مسابقه‌ای کلامی بین بچه‌های کلاس‌های مختلف بر سر این که کدام کلاس خوشگل‌تر درست شده‌اند، حواس‌مان نبود مامان و بابا چه‌قدر خوشحال بودند، حواس‌مان نبود آن روزها عکس امام خمینی(ره) که همیشه گوشه اتاق بود رنگ و رویش بهتر شده، مامان بیشتر تمیزش می‌کرد، بابا بیشتر به مسجد سر می‌زد و بیشتر از قدیم‌تر ها حرف می‌زد. بزرگ‌تر شده بودیم، حالا می‌رفتیم دنبال پیدا کردن شعرها و سرودهای انقلابی تا با چند نفر دیگر از همکلاسی‌ها تمرین کنیم تا حفظش کنیم و یکی از روزهای یک ده روز هیجان انگیز سر صف مدرسه بخوانیم و دل‌مان قنج بزند که چه شعر حماسی خواندیم و چه‌قدر خوب اجرایش کردیم. حالا حواس‌مان به اجرا بود و به انتخاب شعر، باید بهترین شعر را برای گروه‌مان انتخاب می‌کردیم، باید خوب اجرایش می‌کردیم، غرور کلاس‌مان مهم بود. حواس‌مان نبود به مامان و بابا که فیلم‌های سال‌های ۵۷ و ۵۸ را با چه اشتیاقی نگاه می‌کنند.

دبیرستانی بودیم و پر از شور و هیجان، هدف‌مان شده بود ساختن کشوری بهتر از این چیزی که هست. یک عالمه آرزو و آرمان داشتیم با یک عالمه انرژی، وقتش بود همه برنامه یکی از روزهای دهه فجر را به عهده بگیریم و ثابت کنیم ما هم می‌توانیم کارهای بزرگ انجام بدهیم، می‌توانیم یک گروه ۳۰ نفره را بچرخانیم و دکور انقلابی بزنیم و شعر انقلابی بخوانیم و حال و هوای انقلابی به مدرسه بدهیم. حواس‌مان بود توی راهپیمایی ۲۲ بهمن ردیف‌های جلو باشیم، حواس‌مان نبود به مامان و بابا که صبح زودتر از ما بیدار شده بودند تا به راهپیمایی برسند.

حالا جوان شدیم، شعرهای انقلابی می‌شنویم، تلویزیون سعی می‌کند روی مفاهیم کار کند، برنامه‌های با محتوا پخش می‌کند، مستند نشان می‌دهد از اتفاقات انقلاب و از دوره‌های مختلف جمهوری اسلامی، حواسم هست که بابا و مامان‌ها با حسرت بیشتری فیلم‌های تازه از آرشیو درآمده صدا و سیما را نگاه می‌کنند و آه می‌کشند، حواسم هست وقتی از کنار مسجد محل رد می‌شوم به پرده زردی که رویش نوشته «انقلاب ما انفجار نور بود» نگاه کنم، حواسم هست وقتی از کنار یک مدرسه رد می‌شوم و صدای سرودهای انقلابی را می‌شنوم دچار هیجان بشوم و غرور ملی‌ام تقویت بشود. فردا هم می‌رسد، نمی‌دانم آن موقع حواسم هست که غرور ملی‌ام را به بچه‌ام منتقل کنم.

● حس پیروزی

دوست داشتم حس پیروزی‌ام را منتقل کنم، دوست داشتم حس پیروزی‌ام را نمایش بدهم، دوست داشتم همه بدانند که چه حس خوبی از انقلاب دارم. دوست داشتم معنی منقلب شدن را با تمام وجودم لمس کنم. دوست داشتم. دوست داشتم جشن انقلاب برای‌مان مثل جشن نوروز بود، برای همه‌مان، همه آدم‌های شهر، آدم‌های کشور، جوان‌ها، پیرها، بچه‌ها. همه می فهمیدند وقتی یک کشور و همه آدم‌هایش با هم منقلب می‌شوند چه حسی دارد.

نویسنده: صدیقه سادات بهشتی