سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

آخرین انقلاب قرن


آخرین انقلاب قرن

نظریه های انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی ایران که برخی از آن به عنوان آخرین انقلاب قرن بیستم یاد می کنند و برخی آن را انقلاب دوران پست مدرن می دانند، بدون تردید یکی از مهم ترین وقایع تاریخی قرن بیستم می باشد که خود سازنده بسیاری از حوادث تاریخی و تحولات سیاسی و اجتماعی است. این واقعه نه تنها موجب سرنگونی نظام شاهنشاهی و تحولات بنیادین در عرصه های اجتماعی و سیاسی در ایران شد، بلکه در خارج از مرزهای ایران نیز بازتاب ها و آثار فراوان و متنوعی را از خود به جای گذاشت. بسیاری از نظریه پردازان غربی معتقدند انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی که به دنبال این انقلاب بر ایران حاکم شد، الگو و نمونه مناسبی برای کشورهای مسلمان نبوده و هیچ یک از ملت ها و کشورهای مسلمان خواهان ایجاد نمونه ای مشابه نظام جمهوری اسلامی ایران در کشور خود نیستند؛ بنابراین این انقلاب، تاثیر مثبتی در جهان اسلام نداشته است و به تعبیری اندیشه صدور انقلاب که توسط حضرت امام مطرح شد، به شکست انجامیده است. در حالی که به نظر می رسد برعکس آنچه این نظریه پردازان تصور کرده اند، اسلامی و ایدئولوژیک بودن این انقلاب، موجب تاثیر ویژه آن در جهان اسلام و کشورها و ملت های مسلمان شده است.

ظهور انقلاب اسلامی ایران، ناتوانی بسیاری از نظریه های انقلاب را در تحلیل و تبیین انقلاب های سیاسی و اجتماعی نمایان کرد. شاید وقوع انقلاب اسلامی را بتوان نقطه عطفی در نظریه پردازی های اندیشمندان علوم سیاسی و اجتماعی دانست که بسیاری از آنان را به بازاندیشی در نظریه های خویش وادار نمود و بعضی آشکارا به ضعف نظریه های خود در مواجهه با انقلاب اسلامی ایران اعتراف کردند.

درباره انقلاب، نظریات متفاوت و گاه متضادی بیان شده است. نویسندگان زیادی به کالبد شکافی انقلاب ها پرداخته اند و هر کدام از منظر خاصی انقلاب ها را بررسی نموده اند. پیرامون انقلاب اسلامی ایران نیز کتاب های زیادی نوشته شده است، نویسندگان نظریه های متفاوتی درباره چرایی و چگونگی رخداد آن بیان نموده اند.

برخی از نظریه ها و فرضیه های که در بارهانقلاب اسلامی ایران مطرح است، قرار ذیل است:

۱) نظریه توطئه

۲ نظریه اقتصاد

۳) نظریه مدرنیزاسیون

۴) نظریه استبداد

۵) نظریه مذهب

بررسی نظریه های موجود و ادبیات مختلف تولید شده درباره انقلاب اسلامی ایران در سطوح مختلف داخلی و خارجی علمی و غیرعلمی، موافق و مخالف، چ‘ و راست و مذهبی و غیرمذهبی قابلیت دسته بندی این نظریات در پنج بخش را به ترتیب ذیل آشکار می سازد:

۱) آثار و نظریاتی که عمدتا نقش ایدئولوژی، رهبری اسلام گرایان بویژه مرجعیت تشیع و مسئله مشروعیت را در سقوط رژیم برجسته می کنند: مانند نهضت روحانیون ایران، ریشه های انقلاب اسلامی، عمامه به جای تاج، ایران اسلامی انقلاب ضد انقلاب.

۲) آثار و نظریاتی که عمدتا نقش و تاثیر اقتصاد و مباحث و مسائل اقتصادی چون دولت تحصیل دار، استبداد نفتی و نیز مباحث کمابیش فرهنگی چون تکیه بر ظاهر مدرنیته و نفی غیرنقادانه سنت ها را مورد تحلیل قرار می دهند آثاری چون اقتصاد سیاسی ایران، دولت تحصیل دار در این بخش قرار می گیرند.

۳) دیدگاه های که علت اصلی وعمده شکست شاه و سقوط رژیم پهلوی را در تحلیل های روانشناختی و شخصیت و ویژگی های شاه بویژه در سال های پایانی مورد ارزیابی قرار می دهند، در این زمینه کتاب شکست شاهانه علت سرنگونی رژیم را خود شیفتگی عظمت طلبانه شاه می داند.

۴) آثار و نظریاتی که به بررسی علل و عوامل سیاسی انقلاب مانند توسعه ناموزون و یا ساختار استبدادی می پردازند.

۵) دیدگاه ها و نظریاتی که از شیوه چند عاملی سود می برند و هم زمان به عواملی چون ریشه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ... اشاره دارد، آثار قابل توجه در این زمینه نیز عبارتند از: از اختلاف مذهبی تا انقلاب، ریشه های انقلاب ایران، انقلاب ایران، توسعه ناموزون و مردم گرایی مذهبی و...

در ابتدا قابل ذکر است که نقد اصلی وارد بر هریک از چهار بخش تک عاملی فوق، نادیده انگاشتن تاثیر و تاثرات و تعامل حوزه های دیگری که مورد غفلت واقع شده اند، می باشد. در واقع در تحلیل های اجتماعی سیاسی این بسیار حائز اهمیت است که همواره به عوامل متعدد و بیشتری توجه داشته و آنها را مورد ارزیابی قرار دهیم. چرا که نمی توان برای ارزیابی پدیده ای چون انقلاب با ابعادی چنین گسترده تنها به تاکید و توجه بر یک عامل بسنده کرد. به این ترتیب لزوما نظریات اقتصاد محور با نادیده گرفتن تحولات اجتماعی، فرهنگی، فکری و سیاسی در سطوح گوناگون در واقع دایره ارزیابی خودو شناخت از مسئله را محدود کرده و حتی به نگاهی غیرواقع بینانه و غیر موثر گرفتار آمده اند.

● نظریه های اقتصاد محور

این نظریات که عمدتا نیز توسط نظریه پردازان چ‘ و مارکسیست ارائه شده اند، سقوط رژیم پهلوی را ناشی از پیامدهای بحران اقتصادی در حوزه سیاسی و اجتماعی و تبدیل آن به انقلاب دانسته اند. این دیدگاه ها که به شیوه ایدئولوژیک، به مدل سازی و باز یابی نمونه ای از انقلاب روسیه و دیگر انقلاب های مشابه دست زده اند، تاکید غیر واقع بینانه ای بر تاثیر طبقات اقتصادی و حضور ایشان درعرصه انقلاب ارائه می دهند.

البته در این امر که مسلما مواردی چون اصلاحات ارضی و تاثیرات آن چون حاشیه نشینی، تغیر طبقات اجتماعی و گسترش فقر و یا مسئله شوک نفتی که با افزایش بی سابقه قیمت نفت و تزریق آن در جامعه که سبب افزایش سطح تقاضا (بویژه از طریق بوروکراسی دولتی) و دامن زدن به شکاف طبقاتی بوده است، قابل بررسی و تامل ویژه ای هستند، جای انکار و پرسش نیست، اما اینکه موارد یاد شده به عنوان مهم ترین ،اصلی ترین و در واقع تنها عامل موثر انقلاب ایران بازشناخته شوند، محل نقد و تردید جدی می باشد.

● نظریه های سیاست محور

با تاکید براین نکته که عدم رضایت و اعتراض نسبت به نظام پهلوی در طی دورانی طولانی تری وجود داشته دیدگاه های مذهبی و اقتصادی را که با توجه به حوادث تاریخی به ارائه نظریات مرتبط با دیدگاهی خاص می پردازند مورد نقد قرارداده است، به این ترتیب مخالفت بارژیم طی۳۷ سال قبل از انقلاب وجود داشته و صرفا دراین مدت ماهیت مخالفان تغییر یافته، دهه۳۰ عناصر مذهبی تر جبهه ملی، دهه۴۰ قم و روحانیت، دهه۵۰ معتقدان به مبارزه مسلحانه، در حالی که آنچه در طی این سال ها ثابت باقی ماند همان ساختار استبدادی رژیم و خودکامگی شاه بود و آنچه که به شکست شاه انجامید ناشی از فضای باز سیاسی بود که فرصتی برای انقلاب محسوب می شد.

● نظریه های روان شناختی

نظریه ماروین زونیس در اینجا قابل توجه است، وی به خود شیفتگی عظمت طلبانه شاه به عنوان عامل شکست اشاره دارد، زونیس پایداری این خصلت در شاه را طی عوامل ذیل می داند:

۱) جشن ها و برنامه های مختلف، باور او نسبت به محبوبیت در میان مردم را تقویت کرده بود.

۲) ارتباط با افرادی چون علم و شرف که مرجع اعتماد به نفس او بودند، در این امر موثر بود.

۳) اعتقاد به نظرکردگی شاه بود که او را مطمئن از خطرات، تحولات و حوادث سخت می ساخت.

در تحلیل این نظریه باید گفت: نویسنده با تکیه بر روانشناسی فردی، استبداد در تاریخ ایران را به پدیده ای شخصی تقلیل داده است. در یک نگاه سه نوع استبداد فردی، ساختاری سیاسی، اجتماعی فرهنگی را می توان از یکدیگر تفکیک کرد و چنین به نظر می رسد که استبداد در سطوح دوم و سوم علل اصلی پایداری استبداد در تاریخ ایران بوده و سطح اول متغیر وابسته دو سطح اخیر بوده است.

● نظریه های مذهبی

این نظریه ها عمدتا در دو مرحله روی مذهبی بودن تاکید می کنند:

زمینه پیدایش و جرقه آغازین انقلاب که به علت خلا مذهبی در حکومت پهلوی در دو حادثه رخ نمود:

۱) فوت حاج آقا مصطفی فرزند امام خمینی.

۲) انتشار مقاله توهین آمیز به روحانیت در روزنامه اطلاعات.

در این زمینه افرادی چون جلال الدین مدنی معتقدند: که اولین جرقه های انقلاب از قم آغاز شد. همچنین حمید دهقان به طرح زمینه های فکری انقلاب که عمدتا مذهبی اند می پردازد. عمید زنجانی نیز در ریشه های عقیدتی و تاریخی، امر مذهبی و سیاست اسلام زدایی شاه را باز می یابد.

در مجموع عمدتا به چهار علت ذیل اشاره می شود:

۱) نارضایتی عمیق با جنبه های عقیدتی مذهبی.

۲) پذیرش و گسترش ایدئولوژی اسلامی.

۳) گسترش روحیه انقلابی.

۴) نقش آفرینی رهبری و نهادهای بسیج گر دینی.

در بررسی نظریات مذهبی، نکات قابل توجهی وجود دارد:

۵) تاثیر جدی عوامل فوق مادی در شکل گیری و پیروزی انقلاب ایران.

۶) تفاوت مضمون انقلاب ایران با دیگر انقلاب ها در سطح جهان.

انقلاب مذهبی در ایران نه در راستای نفی تجدد که در ادامه تعارض کاهنده سنت و تجدد در تاریخ معاصر ایران صورت پذیرفت و هدف آن از یک سو گریز و غلبه بر ابزاری شدن مناسبات اجتماعی با تن دادن یک سویه بر ارزش های سیستمی حاکم بر مدرنیته است و از سوی دیگر، در انداختن طرحی نو در ترکیب پالوده ارزش های تجدد با سنت، درصدد است تا عقلانیت را از چهره سنت بزداید و بر تعامل دائمی بین آنها مهر تائید بزند. از این رو انقلاب اسلامی ایران در ادامه انقلاب مشروطه، وقوع گسست در تاریخ کهن را تکمیل نمود و طلیعه تاریخ جدید این مرزوبوم قرار گرفت.

تبیین دو ساحتی از انقلاب اسلامی ایران چنین است که امر فرهنگی درون نظریه کنش ارتباطی در آن برجسته گردد و نشان دهد که عامل فروپاشی رژیم پهلوی نه امر صرفا اقتصادی یا سیاسی بلکه فرهنگی نیز هست.

به هم خوردن انسجام اجتماعی در سال۵۷ ، حاصل تغییرات نامتوازن در دو ساحت اجتماعی بود:

۱) گسترش بی رویه سیستم با واسطه قدرت سیاسی درون دولت های مطلقه نظام های سلطانی مدرن پهلوی و در نتیجه استعمار جهان زیست ایرانی.

۲) در دوره گذار تاریخی بعد از مشروطه، که آگاهی تاریخی، عقلانیتی مندرج در نظام اجتماعی را بارور ساخته بود، نیروی محرکه جامعه را متوقف کرده و با شکل گیری بحران مشروعیت در نظام سیاسی و بحران انگیزش در نظام فرهنگی، انسجام اجتماعی مختل و نظام موجود فرو پاشید.

سیاست های دولت پهلوی به تمامی حوزه های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تسری یافته و در تداوم هنجارهای جامعه فاصله ایجاد کرده و بحران انگیزش به بحران مشروعیت و درنهایت دگرگونی نظام انجامیده بود.

گلناز مقدم فر

منابع

۱.فرهنگ علوم اجتماعی، آلن بیرو، ترجمه: باقر ساروخانی.

۲. جنبش های اسلامی در جهان عرب، هرایرد دکمیجیان، ترجمه: حمید احمدی.

۳. انقلاب اسلامی ایران چالشی بر نظریه های انقلاب، زیبا اکبری، عباس ایمان پور.

۴. انقلاب در ایران،رضا عظیمی مطلق.

۵. نظریه های انقلاب، کرین برینتون.

۶. انقلاب اسلامی ایران، احمد سیدزاده.

۷. نگرشی اجمالی به نظریه های انقلاب در علوم اجتماعی، انقلاب اسلامی و ریشه های آن (مجموعه مقالات)، حمیرا مشیرزاده.