دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

سینمای جنگ به پایان نرسیده است


سینمای جنگ به پایان نرسیده است

سینمای جنگ از جمله ژانرهای سینمایی بود که در واقع در دوران دفاع مقدس شکوفا شد اگرچه در سینمای سالهای دورتر نیز به فیلم هایی مانند «خون و شرف» و «خداحافظ تهران» از ساخته های ساموئل خاچیکیان برمی خوریم

سینمای جنگ از جمله ژانرهای سینمایی بود که در واقع در دوران دفاع مقدس شکوفا شد. اگرچه در سینمای سالهای دورتر نیز به فیلم هایی مانند: «خون و شرف» و «خداحافظ تهران» (از ساخته های ساموئل خاچیکیان ) برمی خوریم که البته چندان در نوع سینمای جنگ قرار نمی گیرند و بیشتر آثاری با صحنه های جنگی محسوب می گردند، خصوصا خداحافظ تهران که اساسا ملودرام به شمار می آید و فیلمی دیگر به نام تپه۳۰۳ که اکران محدودی داشت و بیشتر مستندی درباره یک مانور نظامی به شمار می آمد تا یک فیلم جنگی.

اما می توان گفت سینمای پس از انقلاب، پس از یک دوره فترت نسبی سالهای ۵۹-۵۸ اصلا با سینمای جنگ در کنار نوعی دیگر که موضوعات تاریخی انقلاب را در کادر دوربین قرار می داد، متولد شد.

به این مفهوم که آثار جنگی از نخستین فیلم های تولید شده در سینمای بعد از انقلاب بودند. بسیاری از تخصص های سینمایی روز که غالبا در سینمای قبل از انقلاب مهجور مانده بودند، با همین نوع سینما به عرصه آمدند و بسیاری از موضوعات تابو شده در همین سینمای جنگ به تصویر کشیده شدند.

فیلمسازان جوان مستعدی با ساخت فیلم در ژانر جنگ، به سینمای ایران گام گذاردند که در سالهای بعد هریک، علاوه بر خلق آثار قابل اعتنا با صحنه های ماندگار سینمایی، توجه کارشناسان و علاقمندان هنر هفتم این دیار و آن سوی مرزها را برانگیختند. سینمای جنگ ابتدا با گونه حادثه ای بر پرده سینماها رفت و با استفاده از الگوهای تجربه شده در تاریخ سینمای جهان، در همان ابتدا مخاطبان زیادی را جذب نمود. فیلم های برزخی ها ( ایرج قادری ) و مرز(جمشید حیدری)، اولین آثاری بودند که در ژانر جنگ سینمای ایران جلوی دوربین رفتند، اگرچه به نظر عده ای از منتقدان، آنچنان که باید، فیلمی درخور دفاع عقیدتی مردم ایران در مقابل تهاجم گسترده عراق به شمار نیامدند.

اما خیلی زود با ورود سینماگران جوان و بعضا حاضر در جبهه های جنگ به عرصه سینمای جنگ، نوع جدیدی از این ژانر به منصه ظهور آمد که حتی درفیلم های جنگی شوروی سابق و کشورهای هم مسلک آن هم که به باورهای ایدئولوژیک پهلو می زدند، نیز سابقه نداشت. در واقع این نوع سینما به لحاظ سوژه، درونمایه و حتی ساختار سینمایی ملهم از نوع نبرد اعتقادی رزمندگان ایرانی به نظر می آمد و از این جنبه اورژینال ترین گونه سینمایی تلقی شد که از فرهنگ دینی و ملی سرزمین ایران نشات گرفته است.

فیلم هایی مثل: دیار عاشقان، پیشتازان فتح و ما ایستاده ایم با همه نقاط ضعف ساختاری، آغازگر موج یادشده بودند و پس از آن فیلمسازانی همچون رسول ملا قلی پور با فیلم پرواز در شب و ابراهیم حاتمی کیا با هویت و دیده بان به آن هویت بخشیدند و به دنبالشان سینماگران دیگری مثل: شهریار بحرانی، کمال تبریزی ،جمال شورجه،علی شاه حاتمی، احمد رضا درویش، جواد شمقدری، حسین قاسمی جامی، احمد مرادپور و. . . . وارد میدان گردیدند که کم و بیش به همان سینمای تحت عنوان دفاع مقدس تاسی جستند.

ویژگی های این سینمایی که به دفاع مقدس معروف شد براساس پرداختن به روحیات و درونیات رزمندگان و چالش های باورها و عقایدشان با واقعیات، استوار بود که به تدریج از شکل شعر و شعاری آن فیلم های اولیه به فرم سینمایی و بصری این نوع سینما در اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ رسید.

فی المثل به جای توصیف لفظی اینکه جنگ ما بر پایه اعتقاد است و سلاح و ابزارهای دیگر مادی به عنوان وسیله در سیطره این اعتقاد قرار دارند ( در فیلم هایی مانند دیار عاشقان )، ابراهیم حاتمی کیا در مهاجر این ویژگی را در قالب هوشمندانه استحاله یک هواپیمای شناسایی بی موتور درون باورهای هدایت گران آن، به نمایش گذارد و همه را در آن نمای پایانی که مهاجر، پلاک های رزمندگان به شهادت رسیده را بر دماغه خویش و میان ابرهای آسمان بی کران، پرواز می دهد، مستتر ساخت که گویی این ارواح شهداست که در اوج آسمان درپرواز می باشد و یا در فیلم دیده بان ، امدادهای غیبی و همراهی سمبلیک فرشتگان براساس آیات قرآنی را در باند صوتی سکانس تنهایی رفتن دیده بان به محل ماموریتش، وجهی سینمایی بخشید. همچنین است کاربرد بیان تصویری تفکر و باور زنده بودن شهداء در طول زمانها در فیلم سفر به چزابه که رسول ملاقلی پور آن را با استفاده از جریان سیال ذهن در ساختار روایتی و سینمایی اثرش گسترانید.

سینمای جنگ که در دهه ۶۰ به دو گونه مشخص حادثه ای و دفاع مقدس تفکیک گشته بود در اوائل دهه ۷۰ با فیلم هایی مانند: آخرین شناسایی،حماسه مجنون و سجاده آتش به تلفیقی جذاب از این دو رسید و برای سینمایی که

می خواست برای اندیشه های فلسفی و عرفانی، فرمهای سمپاتیک ایجاد کند، نمونه سازی کرد.

سینمای جنگ در سالهای پس از اتمام جنگ نیز با پردازش تصویری ناگفته های جبهه ها و پشت جبهه ها در طول ۸ سال نبرد، با قوت در صحنه سینمای ایران باقی ماند. در این سالها فیلم های قابل توجهی مانند: هیوا، روبان قرمز، قارچ سمی، برج مینو، شیدا، متولد ماه مهر و. . . به آرمان های سوخته یک نسل فداکار و تقابل آنها با واقعیات تلخ دنیای امروز پرداختند و نقاط برجسته ای در تاریخ سینمای ایران برجا گذاشتند.

سینمای جنگ از پرمخاطب ترین ژانرهای سینمایی بعد از انقلاب بوده است، همچنانکه ۴ فیلم از ۱۰ فیلم بالای لیست پربیننده ترین فیلم های سینمای این سالها را آثار جنگی تشکیل می دهند و پر تماشاگرترین فیلم، عقابها، نیز یک فیلم جنگی می باشد.

اما متاسفانه آمار، نشانگر آن است که از اواسط دهه ۷۰ تولید و ساخت فیلم جنگی رو به افول نهاده و به بهانه های مختلف از قبیل اینکه دوران جنگ سپری شده و یا هزینه تولید فیلم جنگی بالاست و تماشاگر آن را نمی پسندد، سال به سال از تعداد اینگونه فیلم ها در چرخه تولید سینمای ایران کاسته شد.

این در حالی است که در سینمای روز جهان، پس از گذشت حدود ۶۰ سال از پایان جنگ جهانی دوم و ۴۰ سال از جنگ ویتنام، هنوز پیرامون این دو مقطع تاریخ جنگ، انواع و اقسام فیلم ها ساخته شده که بعضا راجع به برخی وقایع مهم آن مانند: حمله به پرل هاربر، فیلم های مشابه متعددی جلوی دوربین رفته است و هنوز این فیلم های جنگی با داستان های مربوط به ۴۰ تا ۶۰ سال قبل از استقبال فوق العاده مخاطب در سراسر دنیا برخوردار می شود.

به همین دلیل است که تولید فیلم جنگی در سینمای جهان به جز بعد از دهه نخست پس از پایان جنگ دوم و یا جنگ ویتنام، هیچگاه افت چشمگیری نشان نداده و هر سال معمولا شاهد چند اثر قابل توجه در این ژانر از فیلمسازان برجسته بوده ایم.

چنانچه همین سال گذشته فیلمی به نام پیانیست از رومن پولانسکی هم توجه اروپاییان هنری را در جشنواره کن جلب کرد و بابت آن نخل طلا دریافت نمود و هم در مراسم اسکار امریکاییان توفیق به دست آورد. ولی در سینمای ایران به رغم گذشت تنها ۱۵ سال از پایان جنگی که در یک دوران ۸ ساله زندگی همه ملت را تحت تاثیر قرار داد و هنوز هم آثار آن بر زندگی ما سنگینی می کند در سالهای اخیر، توجه چندانی به یکی از مهمترین مقاطع حیات این ملت نشان نداده و حتی سال گذشته دربخش مسابقه سینمای ایران جشنواره فیلم فجر حتی یک فیلم در باب سینمای جنگ، به نمایش در نیامد!

به راستی چه بر سر این اصیل ترین ژانر سینمای ایران آمده است که اینچنین فیلمساز و مخاطب و سینمادار از آن گریزان گشته اند. زمانی گفتند از رزمندگان، چهره های تخت و یک بعدی زاهد مآبانه و قهرمان گونه بسازید ولی کارگردانانی مثل کمال تبریزی در لیلی با من است ، رسول ملا قلی پور در نجات یافتگان ، ابراهیم حاتمی کیا در موج مرده و احمد رضا درویش در سرزمین خورشید ، آن تابو را شکستند و تماشاگر را به نظاره چالش های روحی رزمندگان بردند.

روزگاری گفتند که شهادت های دلخراش را به تصویر نکشید ولی در فیلم هایی مانند سفر به چزابه و هیوا جسارت آمیزترین این گونه صحنه ها بر پرده سینما رفت. دورانی گفته شد که فیلمسازان جنگ جرات نمی کنند از کمبود های رزمندگان بگویند ولی در قارچ سمی از نبود عشق زمینی به عنوان طلیعه ای از عشق معنوی در وجود رزم آوران جبهه های نبرد روایت شد و صداقتشان در جبران آن کاستی بر نوار سلولوییدی ثبت شد. اما وقتی امور تولید به دست واسطه های بخش خصوصی افتاد و سودجویی محض در دستور کار قرار گرفت، همانطورکه فیلم های کلیشه ای به اصطلاح جوانانه و دختر / پسری سالن های سینما را تسخیر نمودند، سینمای اندیشمند و اصیل از جمله ژانر جنگ نیز از میدان تولید سینمای ایران رخت بر بست چراکه در محاسبات چرتکه ای آن واسطه ها اساسا نوعی همچون فیلم جنگی آن هم با ویژگی های دفاع مقدس مردم ایران جایی نداشت و در قبال !این جفای تاریخی هیچیک از مسوولین سینمای عکس العملی نشان ندادند ! آیا آنها هم بر این تصور بودند که دوران سینمای جنگ در ایران به پایان رسیده است.

سعید مستغاثی