سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا

دانش و مهارت انسانی, زیربنای توسعه ملی


دانش و مهارت انسانی, زیربنای توسعه ملی

سرمایه انسانی به طیف گسترده ای از دانش و مهارت های افراد که آنان را قادر به تولید کالا و خدمات می کند, اشاره دارد

سرمایه انسانی به طیف گسترده ای از دانش و مهارت های افراد که آنان را قادر به تولید کالا و خدمات می کند، اشاره دارد. در مقایسه با سرمایه مادی، سرمایه انسانی، ابزار تولید محسوب می شود.

البته باید گفت با آن که سرمایه مادی را می توان از دارنده آن تفکیک کرد، ولی طبعا سرمایه انسانی را نمی توان از صاحب آن جدا نمود. در نتیجه، تلقی سرمایه انسانی به عنوان شکل خاصی از سرمایه مادی، موضوع بحث و منازعه می باشد.

تلقی انسان ها یا دانش و مهارت آنان به مثابه سرمایه به سر ویلیام پتی در قرن هفدهم باز می گردد که ارزش پولی ذخیره سرمایه انسانی در انگلستان را مورد تخمین قرار می داد. کارل مارکس نیز به تامل در باب سرمایه انسانی پرداخت و نیروی کار را به عنوان مجموع قابلیت های ذهنی و جسمی موجود در انسان ها تعریف نمود، از نظر وی هر زمانی که فرد هر گونه تولیدی انجام می دهد، این قابلیت ها به فعالیت گمارده می شوند.

تورشتاین وبلین مفهوم کیفیت کار را بسط داد که از نظر وی شامل ذخیره دانش و مهارت های انسانی می شد. آدام اسمیت، ژان باپتیست، ناسائو سنیور، لئون والراز، ایروینگ فیشر، و دیگر اقتصاددانان معروف نیز درباره مفهوم سرمایه انسانی به بحث پرداخته و برای نشان دادن تاثیرات آموزش و پرورش، خدمات بهداشتی، و مهاجرت بر بازدهی و از این رو بر ثروت ملی، از این مفهوم استفاده نمودند.

با این حال، آلفرد مارشال از بسط بیشتر نظریه نئو کلاسیک سرمایه انسانی جلوگیری کرد؛ زیرا وی استدلال می نمود که در نظر گرفتن منابع انسانی به عنوان نوعی سرمایه، غیر تجربی می باشد.

در اواخر دهه۱۹۵۰ و اوایل دهه۱۹۶۰ ، افرادی همچون تئودور شولتز، گری بکر و یاکوب مینسر خود را از سیطره انتقادات مارشال رها ساخته و شروع به بسط نظریه ای در باب سرمایه انسانی کردند که در چارچوب نهادینه شده تحلیل های نئوکلاسیک جای داشت.

نظریه سرمایه انسانی تاکید دارد که افراد می توانند از طریق هزینه هایی در آموزش و پرورش، تعلیم، مراقبت های بهداشتی، جستجوی شغل و مهاجرت، ذخیره سرمایه انسانی خود را افزایش دهند. فرض بر این است که افزایش سرمایه انسانی به افزایش بازدهی و آن نیز به نوبه خود، به افزایش درآمدهای افراد منتج می شود.

طبق نظر گری بکر، از آنجایی که سرمایه گذاری های مذکور در زمان حال انجام می شوند و در آینده به سود دهی می رسند، (برخلاف هزینه های مصرفی) می توان آنها را به عنوان پس اندازهای سرمایه ای در نظر گرفته و مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.

از این رو، در صورتی که نرخ بازده داخلی از نرخ بهره بازار فراتر رود، افراد سرمایه گذاری هایی را در راستای افزایش سرمایه انسانی خود انجام خواهند داد.

نرخ بازده داخلی، میزان سودی است که با ارزش کنونی مزایای سرمایه گذاری همراه با ارزش کنونی هزینه های مستقیم و غیر مستقیم، برابری می کند. مزایای سرمایه گذاری نیز، افزایش مورد انتظار در دستمزدها و رضایت غیر مالی است که در طول زندگی کاری افراد حاصل می شود. هزینه های مستقیم و غیر مستقیم نیز، مخارجی هستند که در طی دوران سرمایه گذاری، صرف می شوند. هر چیزی که مزایای مورد انتظار را افزایش داده و هزینه ها را کاهش دهد، نرخ بازده داخلی را بیشتر کرده و سرمایه گذاری را جذاب تر می سازند.

علیرغم انتقاداتی که بر نظریه سرمایه انسانی وارد شده است، این نظریه همچنان در کانون تحلیل نئوکلاسیک جای دارد. این نظریه جزء لاینفکی از نظریه نئوکلاسیک، از جمله اقتصادهای جدید تدبیر منزل، و نظریات جدید رشد درون زا محسوب می شود.

مترجم: یعقوب نعمتی وروجنی

الیزابت پائولین