پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

نگاه تاکتیکی بی نتیجه است خواه به غرب خواه به شرق


نگاه تاکتیکی بی نتیجه است خواه به غرب خواه به شرق

هجوم تجاری چین به اروپا و آمریکا به نحوی است که آنها مستأصل شده اند آمریکا خود پی ریزی کننده سازمان جهانی تجارت است, اما در برابر چین در چنان مخمصه ای قرار گرفته که به ناچار از قوانین این سازمان عدول و در برابر صادرات چین به ایالات متحده مانع ایجاد می کند

بحث رویکرد به شرق را باید از زاویه مباحث هسته‌ای آغاز کرد، زیرا به واقع این رهیافت در آستانه اجلاس ۲۴ سپتامبر شورای حکام و صدور قطعنامه علیه ایران در دستور کار سیاست خارجی کشور قرار گرفت؛ قطعنامه‌ای که کمتر مسئولی گمان می‌برد با چنان رأی بالائی به تصویب برسد. البته تصویب قطعنامه علیه ایران نخستین تجربه از این دست نیست و متأسفانه در کشورمان نوعی خوش‌بینی نه چندان علمی درباره مسائل و موضوعات مهم وجود داشته است. براساس همین خوش‌بینی آمریکا را یک کشور منفرد و منفک از امکانات اقتصادی، نظامی، سیاسی و تکنولوژی‌اش می‌انگاریم و گمان می‌کنیم با یارگیری ۱۰، ۱۵ کشور غیرمتعهد می‌توان نیروی کافی را ایجاد کرد. سیاست اروپا را مستقل از آمریکا ارزیابی می‌کنیم و بر این تصور پای می‌فشاریم که می‌توان با نزدیک شدن به اروپا، ایالات متحده را نادیده گرفت و یا اینکه تصور می‌کنیم با جلب توافق روسیه می‌توانیم مسائل را اداره کنیم. به‌نظر من یکبار برای همیشه باید نسبت به این خوش‌بینی‌ها بیشتر دقیق بود تا از اشتباهات بزرگ پرهیز شود.

به هر روی هنگامی‌که بار دیگر جدائی‌ناپذیر بودن منافع اروپا و آمریکا در بسیاری موارد را تجربه کردیم، یعنی قبل از اجلاس ۲۴ سپتامبر و صدور قطعنامه شورای حکام، به صرافت نزدیک شدن به شرق افتادیم. ظرف دو هفته دیپلماسی کشور و مسئولان عهده‌دار سیاست خارجی کشور، مذاکره با کشورهائی چون چین، هند، پاکستان، مالزی و روسیه را مورد توجه قرار دادند؛ با این تصور که می‌توان در قایق این کشورها نشست و سیاست آمریکا را خنثی کرد. در حالی‌که نگاه واقع‌بینانه به ما گوشزد می‌کند که بسیاری از این کشورها پیوندهای مستحکم و بلندمدت با آمریکا دارند و احتمالاً حاضر نیستند آن‌را به خطر بیندازند.

بدون تردید در جهان کم نیستند کشورهائی که خواستار کنترل قدرت آمریکا هستند. منتهی روش آنان با روش ما متفاوت است. آنها کوشیده‌اند با تقویت توان و بنیان‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خود قدرت آمریکا را مهار کنند. مثال بارز در این زمینه کشور چین است. هجوم تجاری چین به اروپا و آمریکا به‌نحوی است که آنها مستأصل شده‌اند. آمریکا خود پی‌ریزی‌کننده سازمان جهانی تجارت است، اما در برابر چین در چنان مخمصه‌ای قرار گرفته که به‌ناچار از قوانین این سازمان عدول و در برابر صادرات چین به ایالات متحده مانع ایجاد می‌کند.

حتی فرانسه و انگلیس و آلمان نیز در فکر مهار قدرت آمریکا هستند. با این تفاوت که آنها ارزیابی دقیقی از نقطه قوت‌ها و ضعف‌های خود دارند و می‌دانند که از کدام جبهه می‌توانند وارد نبرد با آمریکا شوند، اما ما همیشه شیوه برخورد مستقیم را انتخاب می‌کنیم. با همین نگرش، اشتباه دوم را مرتکب می‌شویم، یعنی تصور می‌کنیم چین و هند در منازعه میان ما و آمریکا همواره جانب ما را خواهند گرفت. حال‌آنکه این کشورها و نیز مالزی، روسیه و... براساس منافع و امنیت ملی خود تصمیم می‌گیرند. صریح‌تر بگویم چون ما به دقت در منافع ملی خود اندیشه نکرده‌ایم، تصورمان نیز چنان است که دیگران منافع ملی خود را به‌خوبی نمی‌شناسند و به آن پای‌بند نیستند. حال آنکه تجربه بارها نشان داده است که این کشورها برپایه منافع ملی خود به‌هنگام انخاب میان ایران و اروپا و یا ایران و آمریکا ترجیح‌شان به کدام سمت است.

درک علل و اسبا‌ب ترجیح این کشورها کار دشواری نیست. کافی است به حجم تجارت هر یک از این کشورها با اروپا و یا آمریکا دقت کنیم. حجم تجارت میان چین و آمریکا، سرمایه‌گذاری‌های آن‌دو در قلمروهای زیر نفوذ یکدیگر و نیز پروژه‌های اقتصادی میان دو کشور به‌هیچ روی قابل مقایسه با حجم مبادلات ایران و چین نیست.

همین موضوع درباره هند هم صادق است، با این توضیح که در تعامل هند با ایالات متحده موضوعات دیگری نیز مطرحند. می‌دانیم که هند و پاکستان پس از آزمایش‌های هسته‌ای در سال ۱۹۹۸ از سوی آمریکا تحریم شدند. ۱۱ سپتامبر موقعیتی را فراهم آورد تا این دو کشور با هم‌صدا شدن با ایالات‌متحده در مبارزه با تروریسم از دامنه تحریم‌های آمریکا بکاهند، اما هنوز تحریم آمریکا به‌طور کامل برطرف نشده است. رفع کامل تحریم قطعاً از موضوعات جدی در دیپلماسی خارجی هند است و بی‌شک این کشور حاضر است برای تحقق آن برخی منافع خود را نیز قربانی کند.

البته تصمیم‌گیری‌هائی چنین ممکن است مخالفت‌هائی را در داخل علیه دولت هند برانگیزد، همچنان‌که پس از رأی مثبت هند به قطعنامه شورای حکام علیه ایران حزب کمونیست و مسلمانان آن کشور به اعتراض برخاستند و حتی از انتخابات زودهنگام سخن به میان آمد. اما واقعیت این است که کشورها همیشه در تصمیم‌گیری‌های‌شان به مصالح و منافع ملی خود می‌اندیشند و نه مصلحت‌های دیگران.

اکنون جای این پرسش است که چرا رویکرد ما به شرق تنها دوهفته به‌طول انجامید و پس از آگاهی از رأی کشورهای شرق در منازعه بین‌المللی در سیاست‌های اقتصادی، سیاسی، بین‌المللی، نظامی و... نگاه به شرق همواره باید بخشی از سیاست خارجی ما را تشکیل دهد. در واقع بهترین گزینه پیشاروی ما آن است که به سیاست خارجی و اقتصادمان تنوع ببخشیم و هم با شرق و هم غرب رابطه داشته باشیم.

برای تحقق این امر، توجه به یک معضل اساسی در دریافت و تبیین جهان ضروری است. ما برای نزدیک شدن به کشورها یا از سیاست‌ها یا از سیاست برای اقتصاد و یا از اقتصاد برای سیاست خرج می‌کنیم، که شیوه‌ای نادرست است. هم‌اکنون چهار برنامه سرلوحه حرکت کشور قرار دارد: پیشبرد برنامه چهارم براساس چشم‌انداز ۲۰ ساله و از رهگذر آن تبدیل شدن به قدرت نخست منطقه، پیشبرد برنامه هسته‌ای و بومی کردن دانش و فن‌آوری آن، مبارزه با آمریکا و مبارزه با اسرائیل. حال آنکه نمی‌توان هر چهار هدف را همزمان پیش برد و باید در میان آنها اولویت‌بندی کرد. اولویت‌بندی نیز الزاماتی دارد و همین الزامات هستند که به ما دیکته می‌کنند در برنامه توسعه ملی چه موضوعاتی را مدنظر قرار دهیم. برای مثال اگر قرار است بر طبق سند چشم‌انداز به قدرت نخست منطقه تبدیل شویم جذب ۴۰۰ میلیارد دلار سرمایه امری الزامی است. جذب چنین سرمایه‌گذاری نیز نیازمند یک سیاست خارجی میانه روانه است. در واقع کشوری که سیاست خارجی تند و رادیکال داشته باشد در جذب سرمایه خارجی موفق نخواهد بود. هنگامی‌که بنیه اقتصادی کشور قوی شد آن‌گاه می‌توان به انتقاد از سیاست‌های کشورهای دیگر پرداخت. مهاتیر محمد، نخست‌وزیر سابق مالزی، می‌گفت برای اینکه بتوانیم به انتقادهای نه چندان تند علیه آمریکا بپردازیم ۱۵ سال سیاست خارجی آرامی را در پیش گرفتیم تا بتوانیم در رشد اقتصادی و توسعه ملی موفق شویم.

رویکرد کشورهای دیگر به فن‌آوری هسته‌ای مصداق دیگر این مدعاست. هم‌اکنون کره‌جنوبی، مصر و ترکیه به‌سوی هسته‌ای شدن گام برمی‌دارند و چه بسا در این زمینه از ایران جلوتر نیز باشند، برزیل و آرژانتین اساساً به این فن‌آوری دست یافته‌اند، پس چرا پرونده هیچ‌یک از این کشورها در شورای حکام طرح نمی‌شود؟

بنابراین باز تأکید می‌کنم مادام که نگاه به شرق و غرب تاکتیکی است، به نتیجه نخواهیم رسید. باید در برنامه ملی خود شرق و غرب، شمال و جنوب همگی را مدنظر قرار دهیم. با چنین رهیافت و براساس اولویت‌بندی منطبق با منافع و امنیت ملی می‌توان از تعامل با همه کشورها بهره گرفت. هند را باید در حد و اندازه واقعی هند ارزیابی کرد؛ همچنان‌که چین و مالزی و روسیه و ژاپن و فرانسه و آلمان را. با ارزیابی درست است که می‌توانیم رفتار این کشورها را در بزنگاه‌ها پیش‌بینی کنیم و پیوسته نگران نباشیم که آیا روسیه قطعنامه علیه ایران را وتو خواهد کرد، آیا هند به نفع ما رأی خواهد داد و...

از یاد نبریم که بدون این ارزیابی ممکن است حتی رابطه معمول‌مان با کشورها نیز به خطر بیفتد.

علی خرّم