جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

معمای هسته ای


طی طریق در مرغزار موفقیت و اعتبار در صحنه جهانی به ضرورت نیاز به درك عینی علل و شرایط شكل دهنده سیاست های دیگر بازیگران دارد

استمرار در نادیده انگاشتن این واقعیت سبب گام برداشتن در كوره راه های منتهی به خطرات موجودیتی و خدشه دار شدن وجهه جهانی می شود. اینكه چرا مجموعه ای از بازیگران مطرح به گونه ای آشكار و مجموعه ای دیگر به طور تلویحی با تلاش گروهی از كشورها برای دستیابی به فناوری هسته ای به مخالفت برخاسته اند محققاً منطق خواست خود را دارد. آمریكا. در جهان پساكمونیسم، تعریف نخبگان این كشور از منافع ملی به گونه ای وسیع متفاوت از گذشته نه چندان دور است. به تبع این تعریف، خطراتی كه در برابر آمریكا است ماهیتی متفاوت با گذشته یافته است. به همین روی جغرافیاهای حیات دهنده این خطرات با دوران جهان دوقطبی را باید همسو ندانست. در این چارچوب تحلیلی است كه تصمیم گیرندگان آمریكایی به این ارزیابی دست یافته اند كه اشاعه سلاح های كشتار جمعی و تروریسم، دو تهدید استراتژیك هستند كه آمریكا با توسل به هر سیاست و وسیله ای كه در اختیار دارد باید به مبارزه با آنها قد علم كند. آمریكا تمام منابع مادی و روانی را از ۱۹۴۷ تا ۱۹۹۱ در جهت تحقق مبارزه با كمونیسم به كار گرفت. از ۲۰۰۰ به بعد هدف آمریكا بر ممانعت از دستیابی به فناوری هسته ای به وسیله كشورهایی كه از دید آمریكا در تعارض موجودیتی با این كشور هستند قرار گرفته است. با آگاهی به این تحلیل استراتژیك آمریكا از موضوع فناوری هسته ای است كه كشورهای خواهان این تكنولوژی باید خط مشی ها و روش ها را سامان دهند. این نیازمند تحلیلی به شدت مبتنی بر واقعیات بین المللی و توانمندی های روانی داخلی است.

اروپا. كشورهای اروپایی بالاخص محور سیاسی اتحادیه اروپا - فرانسه، محور اقتصادی اتحادیه اروپا - آلمان و محور نظامی - انگلستان، در «ارزیابی تهدید» كاملاً همسو با آمریكا هستند. این كشورها به لحاظ جایگاه متفاوت بین المللی با آمریكا و ویژگی های داخلی به شدت متمایز از قاره جدید، در عین همسویی در ارزیابی تهدید در شرایطی ضروری می دانند كه طرق و روش های مقابله با خطرات مطلوب نظر آمریكا را مطرود اعلام كنند. در دوران جنگ سرد نیز به وضوح شاهد همسویی متقارن از ارزیابی تهدید در عین تمایز در روش های مبارزه بودیم. بنابراین كشورهایی كه در زمینه دستیابی به فناوری هسته ای در تعارض با آمریكا هستند بایسته است كه اختلافات مقطعی آمریكا و كشورهای مطرح اروپا درخصوص روش ها را با موضوع ارزیابی تهدید یكسان قلمداد نكنند. عملكرد اروپا برای عده ای در كشورهای متعارض موجودیتی با آمریكا این گمان اشتباه تحلیلی را دامن زد كه صحبت از راه سوم كنند. این اشتباه، هزینه فراوانی را در رابطه با زمان، اعتبار جهانی و قدرت مانور در چانه زنی های دیپلماتیك بر این بازیگران تحمیل كرد. تقارن در ارزیابی تهدید، اتحاد استراتژیك بین اروپا و آمریكا را در مورد اینكه از دسترسی كدامین كشورها به فناوری هسته ای جلوگیری كنند، قوت بخشیده است. رفتارهای این سه كشور در فرآیند مذاكرات بین المللی در موضوع انرژی هسته ای به روشنی نمایانگر این واقعیت است.

روسیه. تنزل جایگاه جهانی این كشور به دنبال درهم فروپاشی نظام كمونیستی، رهبران روسیه، ارتقای جایگاه قاره ای را جایگزین توسعه طلبی بین المللی ساخته اند. به همین روی است كه این كشور اتحاد استراتژیك با دو سوی آتلانتیك را ضروری می یابد. روسیه در سطح كلان همسویی با نظام آمریكایی را كم هزینه ترین و در عین حال محتمل ترین چارچوب برای تامین منافع جهانی خود یافته است. در سطح قاره ای روسیه مطلوب ترین مسیر برای تامین منافع ملی و دستیابی دوباره به اعتباری همانند قرن نوزدهم را تنها در همسویی با مثلث قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی می داند. به لحاظ این ارتباط اندام وار با دو سوی آتلانتیك در رابطه با ملاحظات بین المللی و قاره ای است كه روسیه در تحلیل نهایی دستیابی بعضی از كشورها را به فناوری هسته ای كه مطلوب نظر آمریكا و اروپا نیست با وجود اینكه تهدیدی برای خود نمی یابد، تسهیل نخواهد كرد.

چین. كشوری كه در آینده بسیار نزدیك به رقیب استراتژیك آمریكا در آسیا و در آینده ای نه چندان دور به همطراز این كشور در گستره جهانی تبدیل خواهد شد، حركت با چراغ های خاموش را پی گرفته است. چین به مانند آمریكا در قرن نوزدهم و برخلاف روسیه بعد از ۱۹۹۱ تمامی منابع و انرژی ملی را تخصیص به توسعه متوازن اقتصادی و تبدیل شدن به یك قطب همطراز با آمریكا داده است. به جهت این تلاش همه گیر مجموعه ساختار قدرت در چین برای به وجود آوردن یك غول اقتصادی است كه رهبران این كشور در صحنه بین المللی از مقابله با آمریكا خودداری می كنند. چین استراتژی توسعه اقتصادی را در پیش گرفته است و تحت هیچ شرایطی خواهان این نیست كه از بازار اروپا و بالاخص آمریكا محروم شود. بنابراین دولتمردان چینی دست آمریكا را در صحنه امنیتی باز گذاشته اند.

چین و همین طور روسیه با نظر آمریكا كه تروریسم و اشاعه سلاح های كشتارجمعی مشكل اصلی هستند موافق هستند اما نمی خواهند برای تحقق این سیاست ها هزینه كنند. پس این دو كشور به سیاست «سواری مجانی» روی آورده اند و همگام با آمریكا گام برمی دارند بدون اینكه هزینه ای را تحمل كنند. آمریكا هزینه ای را می پردازد كه احتمالاً چین و روسیه نیز در آینده با آن روبه رو خواهند شد. اما این دو كشور امروزه این فرصت را به آمریكا داده اند كه خواست آنها را اجرا كند بدون اینكه هزینه ای برای آن بپردازد. چین و روسیه سیاست «سواری مجانی» را انتخاب كرده اند. بنابراین كشورهایی كه در تعارض با آمریكا بر سر دستیابی به فناوری هسته ای هستند نباید دل به یاری چین بدوزند. با در نظر گرفتن این واقعیات كتمان ناپذیر معیارهای حیات دهنده سیاست قدرت های بزرگ است كه متوجه می شویم چرا فضای بین المللی همسو با دیدگاه های آمریكا شده است هرچند كه تمامی كشورها حق دستیابی به هر نوع تكنولوژی برای تامین بهینه رفاه و امنیت جامعه خود را دارا هستند.

دكتر حسین دهشیار