جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مجله ویستا

داستان و شعر معاصر, تا کی غریب و مهجور می ماند


واقعاً مشکل ناشناخته ماندن داستان و شعر معاصر ما در دنیا, در کجاست با کدام شخصیت باید گلایه هامان را درمیان بگذاریم
می گویند این خاصیت یا روشن تر بگوئیم, تنگنای غریب ماندن ادب فارسی, به خاطر خط و زبان ماست

واقعاً مشکل ناشناخته ماندن داستان و شعر معاصر ما در دنیا، در کجاست؟ با کدام شخصیت باید گلایه‌هامان را درمیان بگذاریم؟

می‌گویند این خاصیت یا روشن‌تر بگوئیم، تنگنای غریب‌ماندن ادب فارسی، به خاطر خط و زبان ماست.

می‌گوئیم زبان و خط تمام کشورهای کوچک‌تر، کشورهای مسلمان، کشورهای به حاشیه رانده‌شده با کف قدرقدرت سردمداران قلدر آمریکا و کشورهای دیگر اروپایی هیچ‌وقت و هیچ دوره‌ای به مذاق اربابان غرب و اروپا، خوش نیامده و نخواهد آمد. گمان می‌کنید عربی و اردو، مرتبه و جایی بهتر دارند از فارسی ما در دایره‌ی وسیع زبان‌های رایج انگلیسی و اروپایی؟

اما چرا ادبیات عرب و اردو و هندی را، دنیا می‌شناسد و داستان و شعر معاصر ما را نمی‌شناسد؟

شنیده‌ایم بیشتر کشورهای عربی‌زبان ـ حتا دوبی و شارجه ـ ارگانی از طرف دولتمردان‌شان راه افتاده شبیه به فرهنگستانی که ما هم داریم. اما شنیده‌ایم یکی از مسئولیت افراد آگاه و اداره‌کنندگان این ارگان، این است که آثارخوب شعر و داستان معاصر را هرساله انتخاب می‌کنند و به زبان انگلیسی و فرانسوی و آلمانی و... ترجمه می‌کنند و ترجمه‌ها را توسط سفیران و عوامل خود به دست شاعران و نویسندگان مطرح آن کشور می‌رسانند.این شنیده‌ها درست یا نادرست، به نظر می‌رسد ما هم جز این چاره‌ای نداریم، باید فرهنگستان و وزارت ارشاد، آستین بالا بزنند و نهضت ترجمه‌ی فارسی را لااقل به زبان‌های انگلیسی و آلمانی و فرانسه راه بیندازند.قرار نیست که ما فقط برای فرش و گبه و نفت بازاریابی کنیم؟در همین راستا البته عمل‌کرد سال ۸۳ فرهنگستان، با سردمداری ارشاد و آقای «محمدخانی» (سردبیر کتاب ماه ادبیات و فلسفه) قابل تقدیر بوده.این تحسین به خاطر سمینار دوروزه‌ای است که دی‌ماه ۸۳ در هتلی در تهران برگزار شد. سمیناری زیر عنوان بررسی ادبیات داستانی امروز جهان فارسی‌زبان.کار مهم و جذابی که در این نشست انجام شد، دعوت از نویسندگان و آگاهانی بود از افغانستان و ازبکستان و گویا یکی دو کشور فارسی‌زبان دیگر. اما کاش همت گردانندگان بیشتر به این صرف می‌شد که در راستای جهانی‌شدن شعر و داستان‌های فارسی‌زبان، چه باید کرد؟

این نشست، از این نظر که سبب آشنایی نویسندگان و منتقدان چند کشور با هم می‌شد که فارسی زبان مشترک نوشتاری آن‌هاست، بسیارخوب بود، اما اشکالاتی هم داشت که طرحشان البته به قصد نقد و انتقاد نیست، بل حکم یادآوری دارند تا آزمون و خطا را به نحله‌ای مفیدتر برای بزرگان قوم بدل کنند.

آنچه گفتنی است اشاره به همت و پایمردی آقای محمدخانی است که از مسائل اصولی و مرکزی گریبانگیر شعر و داستان معاصر، بی‌خبر نیست.اما، دوستانه بگوئیم، تا کی در چنین جلسه‌هایی حرف‌های تکراری چندبار شنیده‌ی جناب آقای «دکتر پاینده» و «حقشناس» را باید صبورانه بشنویم و روز از نو و روزی از نو؟

واقعاً هیچ استاد دیگری غیر از دکتر پاینده و حقشناس نداریم که در امر داستان امروز و شعر امروز مداقه کرده و به نتایجی رسیده باشند؟ درباره‌ی شعر، خود من غیر از دکتر «شفیعی کدکنی» و دکتر «پورنامداریان»، لااقل چند شاعر جوان‌تر را می‌شناسم که در شعر و تطبیق هنر شعر فارسی با زبان‌های دیگر، کار کرده و راحت‌تر بگویم جان کنده‌اند.در مسایل داستان امروز هم آدم‌های خبره‌ای را می‌شناسم که نمی‌دانم چرا از وجودشان استفاده نمی‌شود؟

آیا از کفگیر به ته دیگ رسیدن حرف و حدیث دکتر پاینده و حقشناس نیست که نوشته‌ی بی‌ارزشی مثل «عادت می‌کنیم» به عنوان اثری همپای «فانوس دریایی» ویرجینیا ولف، هسته‌ی جلسه‌ای نقد می‌شود؟ نقدی که گاه حاضران را به این نتیجه برساند، با چنین نگاهی که به «عادت می‌کنیم» و «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم»، در جلسه‌ی نقد «کتاب ماه» شد، می‌توان کتاب‌های «ر ـ اعتمادی» و «م. مؤدب‌پور» را هم همتای شاهکاری مثل «اولیس» جویس و «گرینگوی پیر» فوئتنس، دانست.

به‌راستی چرا هر ارگان و عنصر و انسان، تنها به اذناب و حواشی خود لطف دارد و بس؟ ادبیات داستانی و شعر ـ اگر هست ـ متعلق به تمام آدم‌هاست. چگونه است که کارهای ماندگاری در این میادین چاپ می‌شود، اما در جلسه‌های نقد ادبیات و فلسفه، از آن‌ها نامی به میان نمی‌آید، اما انگار که منتظر نشسته‌اند تا خانم «زویا پیرزاد» و آقای x و خانم y، داستان و شعری دربیاورند و برای یافتن کنه و زیبایی آن‌ها، از وقت و پول کاملاً مایه بگذارند؟ و جالب اینکه زیبایی و جذابیت نداشته‌شان هم کشف شود؟ زیبایی و جذابیتی که گاه هم وجود خارجی ندارند اما منتقدان محترم نمی‌دانی از کجا، برایشان تهیه می‌فرمایند؟

این کارخوب را به بیراهه نکشانیم و کارهای قابل طرح را، طرح و نقد کنیم، هرچند نویسنده و شاعرش از نزدیکان و دوستان ما نباشد.

قرار بر این است اثر خوب به مردم معرفی شود و آبروی کار بد برود (آن هم منطقی و اصولی) تا مردم آن را نخوانند. حالا اگر کار بد، حاصل دست نزدیکان ماست، باشد.

ما از آن فیلسوف خوب یونانی آموخته‌ایم که گفت: «فلانی استاد من است، اما من حقیقت را از استادم برتر می‌دانم و بیشتر دوست می‌دارم.»

دانیال بویایی

info@khazzeh.com

آثار دیگری از این نویسنده