پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
سال «سیصد», سال «سیوند»
![سال «سیصد», سال «سیوند»](/web/imgs/16/164/jdedj1.jpeg)
غروب یکی از آخرین روزهای فروردین ۸۶، هنگامی که غرق در پرسه زدن میان کتابها و کتاب فروشیهای انقلاب بودم، چند جوان از دغدغههای شان برای میراث ارزشمند کوروش، از کمیته دانشجویی دفاع از پاسارگاد، از سد سیوند که میآید و همچون بیماری مهلک ریشههای پاسارگاد - کهن بنای این سرزمین که در پشت بنا بودنش، اندیشههایی بدیع نهفته است - را سست میکند، جملات شان در دعوت از دانشجویان و ایرانیان برای تجمع در اعتراض به شروع به کار سد سیوند، روی کاغذی که میان حرفهایشان به من دادند، خودنمایی میکرد. ناگهان نوستالژی حضور برای حفظ فرهنگ و آزادی، دانشجویان آن روزها، انتخابات، خاتمی، تلاش و پیروزی را در خاطرم زنده کرد و افتخار کردم که دانشجوی امروز هم اگرچه به گفتهها، شنیدهها و دیدههای عدهای، نسل اکستازی و بیهویتی و ابتذال و بیفرهنگی است، هنوز میداند که ما فرهنگی غنی و تمدنی پیش رفته داشتیم، هنوز هم در عصر اینترنت و نوآوریهای روزگار میداند پاسارگاد یعنی سرمایه همه مردم.
در مراسم آبگیری سد سیوند بسیاری از مردم شهرستانهای پاسارگاد و ارسنجان كه در زمان آبگیری در محل حضور داشتند با دادن شعارهایی مانند «ای دولت عدالت، تشكر تشكر» و «ای دولت عدالت محبوب قلب مایی، با آب سد سیوند كردی گرهگشایی» مراتب تشكر خود را از رئیسجمهوری اعلام كردند.(۱) این تشویق درست مانند شادمانی کوتاه و زودگذر کودک خردسالی است که هنگام رانندگی، والدین خود را به سبقت از اتومبیلهای دیگر تشویق میکند و والدین بدون تفکر،به حرفهای کودک که از بسیاری واقعیتها و خطرها آگاهی ندارد گوش فرا میدهند.
متاسفانه جایگاه نظرسنجی در ایران علمی نیست، مسوولان ما به هر تشویقی دلخوش میشوند و با هر تهدیدی پشتشان میلرزد. آیا با تشویق مردم میتوان دلخوش شد؟ احداث یک سد حتی اگر قرنها برای مردم آن مناطق باعث رفاه شود، آیا ارزش از بین بردن تمدن کهن غیرقابل بازگشت را دارد؟
متولیان امر در این کشور باید دید خود را نسبت به آن چه ورای ذهن و تفکر مردم عادی که دور از واقعیتهای جاری جامعه هستند گسترش دهند نه اینکه مانند افرادی که در پیچ و خم جادهای تاریک نوری در دوردست میبینند و خوشحال میشوند، بدون اینکه به دلیل وجود این نور پی ببرند، چه بسا منبع این نور آتشی باشد که دامن خیلیها را گرفته! آیا لذت دیدن آن نور، برای چند لحظه به هیبت آتش ویرانگر میارزد؟
«کوروش کبیر» ترجمه باستانی پاریزی را در ذهنم مرور میکنم، آن همه جمله در نشان دادن غنای فرهنگی گذشته ایرانیان، حتی در تایید پیامبر بودن کوروش(۲)، سالهاست میان خاطرات خیلیها که امروز سکان کشتی فرهنگ ما را به دست گرفتهاند، خاک میخورد. به راستی چند نفر از آنها میدانند که پشت بنای پاسارگاد چه اندیشهای نهفته است؟ که اگر میدانستند، اگر همانقدر که نگران «۳۰۰» و آثار مخرب آن در دنیا بودهاند، همانقدر که در مقابل تحریف تاریخ ایران برخاستند و مقابله کردند، برنامهها ساختند، مقالهها نوشتند و محکوم کردند، مانند درختی که تبر به دست گرفته و به جان شاخ و برگهای خود افتاده است، این کار را با فرهنگ خود نمیکردند... با خودم فکر میکنم حالا که پاسارگاد هست، کتابها هستند، آثاری که تاییدی بر تمدن ما هستند، هنوز خودنمایی میکنند، آنان که بویی از تمدن کهن و پیشینه درخشان نبردهاند، به سادگی به خود اجازه تحریف تاریخ را میدهند، حال اگر همین اندک سرمایه باقی مانده پس از آن همه تاراج را خود به باد دهیم، دیگر چه میماند که بر اساس آن بیاییم و برنامه بسازیم و مدرک بیاوریم که همه دروغ بوده و تحریف تاریخ...
آنها از فرهنگ ایران میگفتند، از تجمعشان در روز اول اردیبهشت ۸۶ و من ناخودآگاه با شنیدن اول اردیبهشت به یاد طرح تکراری نیروی انتظامی در برخورد با زنان بدحجاب که امسال با عنوان جدید «طرح تحقیق علمی در مبارزه با زنان بدحجاب» مطرح شده است، افتادم. روشی که پس از شکست طرحهای دولت و مسوولان در ارائه راهکاری مناسب جهت سامان دادن وضع حجاب در جامعه، به زور و تهدید و فشار منتهی میشود. این سناریو که هر سال تکرار میشود و واکنش مردم که به گفته بسیاری از روانشناسان و جامعهشناسان ریشه در نوع فکر و اندیشه افراد دارد و گاه حتی بازخورد سختگیریها و عدم تطابق در گفتهها و عملکرد مسوولان است.
خوب است که تصمیمگیران فرهنگ و سازندگی دوشادوش هم بر پایه عمل مبتنی بر علم در زمینهای مساعد در جهت ترویج احترام به گذشتگان و مواریث علمی، فرهنگی، تاریخی، هنری و سیاسی خود باشند. نه اینکه ایدههای خود را به دلیل سطحینگری در مسیری نادرست به کار ببرند و سر انجام کارهایشان، پایان زندگی بذرهایی شود که به دلیل بی دقتی میان سنگها و خاکهای کم عمق افتاد و گرچه زود رویید و سبز شد و چون ریشه نداشت به همان سرعت دچار زوال شد.
آنها میروند، نگاهی به کاغذ میاندازم، جملات هنوز در تکاپو هستند، کاغذ را تا میکنم، بین صفحات یکی از همان کتابها که در پرسه وسوسهانگیز میان کتابفروشیها خودش را به من رسانده بود، میگذارم. درست مانند خاطرات وسوسهانگیز سالهای نه چندان دور که سالهاست لای کتاب روزگار مانده گاهی، فقط گاهی، تلنگری کوچک مرا به آن روزهای خوب میبرد، خرداد ۷۶، انتخابات، خاتمی.
امین افقی ( کارشناس ارشد مدیریت امور فرهنگی)
(۱)- ایرنا پنجشنبه ۳۰ فروردین
(۲)- مراجعه شود به تفسیر المیزان ترجمه موسوی همدانی ج ۲۶ صفحه ۳۰۴ و ۳۱۱
و در تفسیر کشف الحقایق عن نکت الآیات و الدقایق ج ۲ صفحه ۴۲۷
و کوروش کبیر ترجمه باستانی پاریزی
(۳) تاریخ و فرهنگ-مجتبی مینوی – چاپ سوم – انتشارات خوارزمیص ۳۸۰
![](/imgs/no-img-200.png)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست