دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا

مبانی گفت و گو میان ادیان


مبانی گفت و گو میان ادیان

در این مقاله سه رویه كنونی نگرشها و راهبردهای انحصار گرایی, شمول گرایی و تكثر گرایی در زمینه گفت و گو میان ادیان مورد بررسی قرار گرفته و برای گفت و گو چهار پیش شرط مطرح گردیده و در پایان به سه ویژگی شناخت و معرفت بشری اشاره شده است

آگاهی روزافزونی نسبت‏به لزوم اقدامات مستمر جهت گفت و گو میان ادیان جهان و بویژه میان مسلمانان و مسیحیان وجود دارد، در این میان آنچه تازه است واقعیت ادیان چندگانه نیست، بلكه درونی ساختن آگاهی از تكثر بنیادین در ضمیر معتقدان به ادیان می‏باشد . با افزایش آگاهی نسبت‏به تنوع و تكثر، دیگر نمی‏توان وجود سایر معتقدان را به منزله بیگانگان كه دنباله‏رو شیوه‏های عجیب و نامانوس هستند تلقی كرد . البته تنوع ژرف مشكلی در روابط میان پیروان مذاهب مختلف نیز مطرح می‏كند . در این مقاله سه رویه كنونی - نگرشها و راهبردهای انحصار گرایی، شمول گرایی و تكثر گرایی - در زمینه گفت و گو میان ادیان مورد بررسی قرار گرفته و برای گفت و گو چهار پیش شرط مطرح گردیده و در پایان به سه ویژگی شناخت و معرفت‏بشری اشاره شده است .

حمد و سپاس خداوند را سزاست . درود بر او و بر شما . من به عنوان یك مسیحی كاتولیك نزد شما آمده‏ام تا در مورد گفت و گو میان ادیان با شما سخن بگویم . لطفا نظرات مرا فقط به صورت یك طرح و پیشنهاد كه برخاسته از میراث مسیحی من ست‏بنگرید و نه به منزله سخن آخر، كه روح و جوهره اصلی گفت و گو بیان و ارائه یك دیدگاه و سپس آماده شدن برای اظهار نظر دیگران و پاسخ آنان از منظر تجربه و اعتقاد دینی خود و دستیابی به فهم درست‏تر و متقابل یكدیگر است . بسیاری از ما مؤمنان، اعم از مسلمان و مسیحی، به این نكته واقفیم كه گفت و گو میان ما امروزه ضرورتی بسیار مهم است . ژان پل دوم، پاپ كنونی، بارها اهمیت گفت و گو با اسلام را به كاتولیكها گوشزد كرده است . واقعیت این است كه در خلال حدود سه دهه گذشته، پاپ پل ششم (متوفی ۱۹۷۸) و ژان پل دوم (از ۱۹۷۸ تاكنون) بیش از هفتاد و پنج پیام و درخواست ویژه خطاب به گروههای گوناگونی از مسلمانان صادر كرده و در آنها احترام عمیق خود را به دین شما ابراز داشته و خواستار پای بندی و ایمان مشترك به خداوند ابراهیم شده‏اند .

اجازه دهید از میان این پیامهای فراوان به نقل یكی از آنها بپردازم كه لحن و آهنگ سایر پیامها را منعكس می‏سازد . این پیام با عنوان «پیام به معتقدان اسلام در پایان ماه رمضان‏» (۲۲ آوریل ۱۹۹۱) در سوم آوریل همان سال از رم فرستاده شده است:

«هر سال، رسم شورای گفت و گو میان ادیان، وابسته به مقام پاپ، بر این است كه پیام تهنیت و شاد باشی از سوی كاتولیكهای سراسر جهان به مسلمانان به مناسبت عید فطر شما در پایان ماه رمضان ارسال دارد . امسال به دلیل وقایع ناگوار ماهها جنگ و مخاصمه در خاورمیانه و درد و رنج مستمر بسیاری از انسانها، تصمیم گرفته‏ام این پیام را شخصا به شما ارسال كنم . ابتدا مایلم همدردی و همبستگی خود را با تمام كسانی كه عزیزان خود را از دست داده‏اند ابزار كنم . همان طور كه شما معتقدید و ما مسیحیان نیز معترفیم، آنها به داوری سراسر رحمت الهی باز گشته‏اند . باشد كه این ایام حزن و اندوه با این آگاهی تسكین و تلطیف شود كه رحمت‏خداوند و عشق او، بی كرانه است . فقط اوست كه می‏داند» برای صالحان و برگزیدگان خود چه تدارك دیده است، آنچه كه چشمی ندیده و گوشی نشنیده، چیزهایی فراتر از فكر انسانها (۱ Co, ۲:g) مایلم آمادگی كلیسای كاتولیك را برای همكاری با تمامی مسلمانان جهان و همه خیر اندیشان در كمك رسانی به قربانیان جنگ و بر پایی ساختارهای صلحی پایدار، نه فقط در خاورمیانه، كه در همه جهان اعلام دارم [ . پاپ پس از چند بند می‏گوید: ] من پیام تبریك و احترام خود را با سخنان یكی از اسلاف خود، پاپ گرگوری هفتم، پایان می‏بخشم . او در سال ۱۰۷۶ به الناصر، حاكم مسلمان «بیجایه‏» ، نوشته است:

«خداوند متعال كه می‏خواهد همگان رستگار شوند و كسی به گمراهی نرود، چیزی را بیش از آن دوست ندارد كه ما پس از عشق و محبت او، به همنوعان خود عشق ورزیم، و به دیگران آنچه را كه نمی‏خواهیم با ما كنند، روا نداریم . ما و شما این عطوفت را به یكدیگر وام داریم و هر روز پروردگار جهان و فرمانروای هستی را حمد و تكریم می‏كنیم . «[پاپ كنونی آنگاه نتیجه می‏گیرد: ] این سخنان كه تقریبا هزار سال پیش نگاشته شده، بیانگر احساسات من نسبت‏به شما كه عید فطر را امروز جشن گرفته‏اید می‏باشد . ای خداوند متعال، وجود ما را آكنده از رحمت و آرامش خود ساز .»

در این اواخر، مطبوعات آمریكا از قول فرانسیس جورج، اسقف اعظم شیكاگو نوشته‏اند كه وضعیت آتی مذهب در قرن بیست و یكم بستگی به گفت و گو، به ویژه میان مسیحیان و مسلمانان، دارد . این گفت و گو باید به روی ادیان دیگر نیز گشوده باشد . شاید شما نظرات مرا تاكیدی بر تفاوت میان ادیان بیابید، ولی هدف من كوچك انگاشتن حقایق بزرگ مشترك میان ما نیست‏بلكه به جهت تاكیدی است كه ما غربیها بر فردیت و تفاوت می‏نهیم . هدف گفت و گو آن است كه از رهگذر تفاوتها و از مجرای آنها به مشتركات نایل آییم .

● نوع جدیدی از آگاهی:

شكی نمی‏توان داشت كه در خلال قرن گذشته آگاهی و هشیاری تازه‏ای از تكثر مذاهب عمده پدید آمده است، كه البته مفهومی كاملا نو نیست‏بلكه نوع جدیدی از حساسیت است . روند فراگیر مدرن سازی و مرحله اخیرتر آن یعنی جهانی سازی، آگاهی از خصلت‏بنیادی تنوع دینی را تشدید كرده است . این هشیاری جدید پیوندی نزدیك با تفاوتهای فرهنگی دارد، تفاوتهایی كه ادیان گوناگون حامی و پشتیبان آن بوده‏اند، زیرا هر یك از ادیان، بینشی متفاوت به معنای غایی و نهایی حیات و ماهیت و سرشت ازلی واقعیت عرضه می‏دارد . در این میان آنچه تازه می‏نماید، صرفا آگاهی از ادیان و مذاهب دیگر نیست . باری، آیین بودا در فضا و حال و هوای هندوئیسم رشد و نمو یافت و اسلام نیز همچون مسیحیت، كتب آسمانی یهود را به رسمیت می‏شناسد . قرنها روابطی میان مذاهب وجود داشته كه همواره جنبه خصمانه نداشته است . در یك سخن، آنچه تازه است واقعیت (۳) ادیان چندگانه یست‏بلكه درونی ساختن (۴) آگاهی از تكثر بنیادین در ضمیر معتقدان به ادیان می‏باشد .

امروز دیگر ممكن نیست‏حضور و رفتار واقعی پیروان سایر مذاهب را نادیده گرفته و از آن اجتناب كرد و یا در مقابل آن ایستادگی نموده و آن را اجنبی و خصوصیتی بیگانه وصف كرد كه ارتباط چندانی با ما ندارد . آنها كه ما دیگران می‏نامیم هم اینك در میان ما زندگی می‏كنند; ما روزانه در شهرها و مراكز بزرگ با آنان روبرو می‏شویم . از این گذشته، حتی كسانی كه در اقصی نقاط دنیا بسر می‏برند از طریق اینترنت، تلویزیون، رادیو و كتابخانه از این تكثر مطلع و با آن آشنا هستند . این مؤمنان دیگر، از این پس صرفا دیگر نیستند; آنها در اعماق ضمیر و ذهنیت ما وارد شده‏اند و در مورد معنا و مقصد غایی زندگی عقایدی كاملا متفاوت دارند .

عموما پذیرفته‏اند كه تمدنهای دنیا تحت تاثیر و الهام یكی از مذاهب بزرگ جهان تاسیس یافته و شكل گرفته است . باز بی تردید آگاهی از تكثر بنیادین و «همدوشی‏» در فضای فرهنگی مشابه یا مجاور، موجب پیدایش و برآمدن شیوه‏های گوناگون واكنش در برابر آگاهی میان ادیان شده است . از یك سو، با عنایت‏به حوادث خونبار بوسنی و كوزوو، گفته‏اند كه مسلمانان، كاتولیكها و مسیحیان ارتدوكس، قرنها در یك محیط جغرافیایی تا این اواخر در فضایی نسبتا مسالمت‏آمیز در كنار هم زیسته‏اند . از دیگر سو، حساسیت روز افزون از وجود دیگران، كه با چاشنی ترس، بی اعتمادی یا جاه‏طلبی توام شده، به بروز مخاصماتی انجامیده و اعث‏به وجود آمدن «گسلها» (۵) به تعبیر ساموئل هانیتنگتون شده كه می‏تواند گسل‏های انفجار جنگها باشد .

با افزایش آگاهی نسبت‏به تنوع و تكثر، دیگر نمی‏توان وجود سایر معتقدان را به منزله «بیگانگان‏» كه دنباله رو شیوه‏های «عجیب و نامانوس‏» هستند تلقی كرد . چرا كه این آگاهی بیشتر، خود را در تصوری كه ما از معنا و هدف نهایی داریم، دخالت داده و همچنان دخالت می‏دهد . (۶) كسی كه به طور جدی به این تنوع بیندیشد به جای آنكه كسانی را كه با او متفاوت هستند به صرف «اغیار و دیگران‏» بودن طرد كند و اگر قابل درك نیستند تحمل نماید، چاره‏ای جز این ندارد كه بپذیرد هر دین باوری باید به وجود و حضور شمار بی‏پایانی كه دیدگاههایی بس متفاوت از معنا و هدف بنیادین حیات دارند گردن نهد .

یكی از راه‏حلهای روز و البته صرفا ظاهری برای تنوع اساسی فوق عبارتست از سكولاریسم; این جریان تفاوتهای مهم را نادیده گرفته و حتی سركوب می‏كند . ایدئولوژی سكولار اجازه نمی‏دهد این تفاوتها در نهادها و رفتارهای عمومی و اجتماعی ما ظهور و جلوه كند و در حالی كه راه حلی سیاسی پیشنهاد می‏كند كه مزیت و نفع فوری آن صلح و آرامش ناپایدار مدنی است، به مساله دیدگاههای اساسی پیرامون زندگی كه ادیان گوناگون عرضه داشته‏اند و راه و رسم حیات آنان وقعی نمی‏نهد و نیز حرمتی كافی به اصالت، تنوع و نقش احتمالی آنان در حیات پربارتر جامعه روا نمی‏دارد; بلكه هر گونه سهم احتمالی آنان در كل جامعه را منكر می‏شود . وقتی این مصالحه سیاسی در قالب ایدئولوژی سكولار تصلب یافت، با پرداختن به موضوعات اساسی معنا و ارزش مخالفت می‏كند و هر گونه جستجو برای یافتن حقیقت را می‏خشكاند و به وضعیت تصنعی و ظاهری حیات می‏انجامد .

اعلامیه شورای دوم واتیكان راجع به رابطه كلیسا با ادیان غیر مسیحی، به خوبی این مساله، را - البته از خاستگاه آشكار مسیحی - بیان می‏دارد:

«انسانها برای یافتن پاسخ معضلات حل ناشده موجودیت‏بشر به ادیان متفاوت خویش روی می‏آورند . مسائلی كه امروز بر روح و جان انسانها سنگینی می‏كند همان هایی است كه در اعصار گذشته نیز وجود داشته است: انسان چیست؟ معنا و هدف زندگی كدام است؟ رفتار درست و صحیح چیست و رفتار خطا و گناه آلود كدام؟ سرچشمه رنج و تالم كجاست و چه هدفی را تعقیب می‏كند؟ سعادت اصیل چگونه قابل دستیابی است؟ به هنگام مرگ چه اتفاقی می‏افتد؟ . . .

و بالاخره رمز و راز نهایی در آنسوی توجیه و تشریح بشری كه كل موجودیت ما را فراگرفته كدام است، یعنی رمزی كه از آن ریشه می‏گیریم و به سوی آن باز می‏گردیم؟» (۷)

این خواست و میل غالب در انسان حاكی از توان و ظرفیت پرداختن به موضوعاتی است كه به منشا، سرانجام و معنای نهایی حیات بشری مربوط می‏شود . و نیز حداقل بیانگر این امید است كه نوعی بصیرت و شناخت نسبت‏به موضوعات ژرف‏تر زندگی و واقعیت، هر چند به صورت ناقص یا غیر كافی، قابل حصول یا دریافت است و اینكه وضعیتی كافی‏تر یا تحقق یافته‏تر قابل وصول می‏باشد . و این یكی از خصوصیات برجسته مذهب است . شكاكیت و یا بدبینی نمی‏تواند این میل و اشتیاق را برآورده سازد و مكتب پوچ انگاری نیز اساسا منكر آن است . (۸) از طرف دیگر، مذاهب بزرگ، بر شناخت و بصیرت انسان به اعماق وجود صحه گذاشته و راههایی برای پی جویی و نیل به این اعماق توصیه كرده‏اند، اعم از پیروی از مسیح، متابعت از سلوك هشت مرحله‏ای بودا یا تسلیم در برابر الله . هر یك از این مذاهب، حقیقت نهایی را ارائه می‏دهد و راهی برای درك و فهم آن پیش رو می‏نهد . در عین حال این طرحها، تنوعی عمیق دارند و از همین جاست كه تكثر اساسی مذاهب پدید می‏آید .

پی‏نوشت‏ها:

۱) این مقاله در تاریخ ۲۸/۲/۸۰ توسط پرفسور اشمیتز استاد بازنشسته گروه فلسفه دانشگاه تورنتو كانادا در دانشگاه مفید ارائه شده است .

۲) دانشجوی دكتری حقوق بین الملل دانشگاه شهید بهشتی .

۳. fact

۴. internalization.

۵. Faultlines

۶) مساله جدایی‏طلبی در كشور خود من یعنی كانادا نمونه مشابهی در حوزه‏ای تقریبا متفاوت می‏باشد . مادام كه فرانسوی‏ها و انگلیسی‏ها «دو ملت جدا از هم‏» بودند تعامل نسبتا اندكی میان آنان وجود داشت . ولی به محض آنكه روابطی آشنا میان آنان برقرار شد امكان همكاری نزدیك‏تر پدید آمد و در عین حال احساس روبه رشدی از تفاوت بویژه از سوی اقلیت فرانسوی پدیدار گردید و آنها مصمم شدند هویت فرهنگی و زبانشناختی خویش از دست ندهند .

۷) - شورای واتیكان در ادامه با عباراتی روشن‏تر می‏افزاید: «و بدین گونه است كه در هندوئیسم انسانها رمز و راز الهی را كشف می‏كنند و آن را در غنای بی انتهای اسطوره و نیز روشن نگری‏های دقیق فلسفه بیان می‏دارند . آنان در تلاش‏اند تا با رضایتها، تامل و مكاشفه و توكل و عشق به خداوند از گرفتاریهای زندگی كنونی رها شوند . آیین بودا در اشكال گوناگون خود مبشر طریقی از زندگی است كه انسانها با اعتماد و اطمینان به آزادی كامل دست‏یابند و با تلاش و مجاهدت خویش یا با استمداد الهی به روشنایی برتر برسند . و نیز سایر ادیانی كه در پهنه گیتی یافت می‏شوند به طرق خاص خود می‏خواهند با ترسیم برنامه زندگی مشتمل بر آموزه، مفاهیم اخلاقی و مناسك مقدس، قلوب انسانها را تسكین بخشند . كلیسای كاتولیك منكر هیچ امر حقیقی و مقدس در این ادیان نیست و احترامی عمیق به شیوه زندگی و سلوك، عقاید و آموزه‏هایی دارد كه با وجود تفاوت زیاد با تعالیم آن كلیسا، انعكاسی از پرتو حقیقتی است كه روشنگر همه انسانهاست .» این سند در عین اینكه مسیح را طریق نجات بخش می‏داند به بیان شباهت‏های نزدیك‏تر با مسلمانان و یهودیان می‏پردازد و با اذعان به مخاصمات و درگیری‏های گذشته، به تلاش مشترك برای تفاهم متقابل فرا می‏خواند . رهنمودهای مربوط به روابط با یهودیان، كه نه سال پیش (۱۹۷۴) صادر شده، خواهان گفتگو بوده و توصیف كوتاهی از آن ارائه می‏دهد: «گفتگو مفروض می‏گیرد كه هر طرف مایل به شناخت دیگری است و می‏خواهد معرفت و آشنایی خود با طرف دیگر را افزایش داده و تعمیق بخشد . گفتگو ابزار بسیار مناسبی در جهت نیل به شناخت‏بهتر متقابل است . . . و نیازمند احترام به طرف دیگر آن گونه كه هست می‏باشد; و پیش از هر چیز احترام به ایمان و اعتقاد و عقاید دینی او . . . و مراعات نهایت احترام به آزادی مذهبی همسو با تعالیم شورای دوم واتیكان

(Declaration Dignitatis Humanae) (Section I)

۸) این فرض (توان و ظرفیت انسانی برای حقیقت‏بنیادین) به نوبه خود حاكی از این اصل است كه این میل و اشتیاق درونی و عمومی، عبث و بیهوده نیست، اصلی كه دست كم از زمان ارسطو بیان شده است . از سوی دیگر، تفكر پس از فروید در پی تضعیف این اصل بوده و استدلال كرده است كه این میل تجربه شده، چنان كه وانمود می‏كند نیست، بلكه عقلانی ساختن انگیزه‏ای دیگر است، یعنی غریزه جنسی، (Libido) یا غریزه مرگ .، thanatos) البته در این صورت بسیاری از چیزها در معرض تهدید خواهد بود، چرا كه اصل قابل فهم بودن حیات انسانی و خود واقعیت‏بستگی به كارآیی همین اصل دارد .

۹. ۷ Huntington, Chapter ۷. P.۱۵۵.

«در سیاست جهانی در حال ظهور، دولت‏های محوری تمدنهای بزرگ جانشین دو ابر قدرت جنگ سرد به عنوان قطب‏های اصلی جذب و دفع برای سایر كشورهای می‏شوند . . .» نیز در فصل ۹، صص ۲۰۸- ۲۰۷ آمده است: «تعارض میان تمدنها دو شكل می‏گیرد . در سطح ملی یا خرد، تعارضهای گسل، (fauit line) میان دولت‏های همجوار متعلق به تمدنهای متفاوت، میان گروههایی از تمدنهای متفاوت در درون یك دولت و میان گروههایی كه . . . سعی می‏كنند دولت‏های جدیدی بر خرابه‏های دولتی قدیمی بر پا دارند رخ می‏دهد . . . در سطح جهانی یا كلان، تعارضهای دولت‏های محوری میان دولت‏های بزرگ و عمده متعلق به تمدنهای متفاوت پدید می‏آید . . . جنگ دولت‏های هسته‏ای و محوری می‏تواند از تغییرات در موازنه جهانی قدرت میان تمدنها ناشی شود .»

۱۰) در سند موسوم به «خطاب به ملتها» ، (Ad Gentes) ، شورای دوم واتیكان از «آن دسته از مردم عادی كه با تحقیقات تاریخی یا علمی - مذهبی خود در دانشگاهها و مؤسسات علمی به ارتقاء شناخت ملت‏ها و مذاهب می‏پردازند و به مبلغان انجیل كمك می‏رسانند و برای گفت و گو با غیر مسیحیان آماده می‏شوند» تمجید ویژه‏ای به عمل آمده است .

۱۱) پاپ ژان پل دوم در سخنرانی اخیر خود (۸ دسامبر ۲۰۰۰) به مناسبت روز جهانی صلح (۱ ژانویه ۲۰۰۱) گفته است: «گفتگو به شناخت تنوع منتهی می‏شود و فكر را به روی پذیرش متقابل و همكاری و تعاون اصیل كه لازمه اشتیاق اساسی خانواده بشر به وحدت است می‏گشاید . بدین سان، گفتگو ابزاری ویژه برای بنا كردن تمدن عشق و صلح است . . .»

(Dialogue between cultures for a civilization oflove and peuced, no. ۶۰; vatican velease, Dec. ۱۴)

۱۲) پاپ ژان پل دوم در همان سخنرانی اظهار داشته است: «گفت و گو میان فرهنگ‏ها امروزه به دلیل اثرات فن آوری ارتباطات بر زندگی افراد و ملت‏ها از ضرورت ویژه‏ای برخوردار است . عصر ما عصر ارتباطات جهانی است كه جامعه را همسو با الگوهای فرهنگی جدید كه كم و بیش با الگوهای گذشته فاصله می‏گیرد شكل می‏دهد . . . ملاقاتهای فراوان من با نمایندگان سایر ادیان . . . مرا در این اعتقاد راسخ‏تر كرده است كه گشایش و سعه‏صدر متقابل میان پیروان ادیان گوناگون كمك مؤثری برای پیشبرد صلح و سعادت مشترك خانواده بشری خواهد بود .»

۱۳. The power of truth.

۱۴) قابل ذكر است كه ویرایش گران یكی از مجلدات اخیر مجموعه

Oxford Reading in Philosophy: truth (edd. S.Blaclburn & K. Simmons, Oxford up, ۱۹۹۹. pp.۳-۴)

از طرح مساله ماهیت كلی حقیقت در مقابل طرفداران مكتب اثبات گراتر یا اثبات گرای جدید كه منكر موضوعیت چنین بحثی هستند و آن را «غلط و نادرست‏» می‏دانند، دفاع می‏كنند . به اعتقاد آنان اگر مساله حقیقت از میان برداشته شود، بخش اعظم فلسفه محو خواهد شد; چرا كه این مساله به «رابطه میان فكر و جهان به طور عام مربوط می‏شود . . . و ما با روشن ساختن ماهیت دریافت‏خود از واقعیت، ماهیت‏حقیقت را روشن می‏سازیم .»

۱۵. Augustine Di Noia.

۱۶. exclusivism.

۱۷. inclusivism.

۱۸. Augustine Di Noia, OP, The Diversity og Religions: A Christian Perspective ( Washington, D.C The Catholic University of America. ۱۹۹۳).

۱۹. Dominus Iesus.

۲۰. Ad Gentes.

۲۱) از میان آثار متعدد از باب نمونه رك:

An Interpretation of Religion: Human Responses to the Transcendent (New Haven: Yale, ۱۹۸۹).

در مقابل تكثرگرایی تقلیلی هیك، به بحث ممتاز تكثرگرایی غیر تقلیلی توسط محمد لگنهاوزن در اثر زیر مراجعه كنید:

M.Legenhausen, Islam and Religions Pluralism (London, ۱۹۹۱, e.g.p.۱۷۹).

كه اگر درست فهمیده باشم، در صدد بیان همان چیزی است كه من در حال حاضر، «شناسایی تنوع ادیان‏» توصیف می‏كنم، كه در آن، تفات‏ها مانع گفت و گوی بیشتر نیست .

۲۲. Karl Rahner

۲۳) رك . به تحقیق وی با عنوان:

"Anonymius christiacans", Theological Investigations (London: Darton, Longman & Todd, ۱۹۶۱-) V ۰۱.۶, ۳۹۰-۹۸.

و نیز رك:

"Observations on the Problem of the "Anonymous Christian", vol.۱۴, ۲۸۰-۹۴.

۲۴. DINoia, P.۱۵۹: «در گفت و گو، شركت كنندگان نه تنها دیگران را از آموزه‏های خود مطلع می‏سازند بلكه آنها را به عنوان آموزه‏هایی واقعی و درست مطرح می‏كنند .» رك . به: بحث وی پیرامون براهین ارجاعی، ص ۱۴۶ به بعد .

۲۵. avatar

۲۶. theotokos

۲۷. demodo loquendi

۲۸) به همین دلیل، فرد مسیحی وقتی وارد مكالمه با پیرو مذهبی غیر مسیحی می‏شود، برداشت‏خود از عناصر كلیدی آن مذهب را باید به تعبیر «دی نویا» به صورت «فرضی‏» بیان دارد . او در مورد كتاب خود می‏گوید كه برای پرهیز از اشتباهات فاحش در فهم و برداشت، «مثالها در قالبی فرضی عنوان شده‏» ، شاید - اگر درست فهمیده باشم - به این خاطر كه در جریان گفت و گو ممكن ست‏برای فهم واقعی‏تر و منصفانه‏تر یكدیگر، تعدیل گردد . (DiNoia, P.۱۵۷) و این تذكر احتیاط‏آمیز در مورد تمام طرف‏ها و شركت‏كنندگان گفت و گو به صورتی متقابل صدق می‏كند .

۲۹. normative

۳۰. perfective

۳۱) در مورد تحلیل احساسی و ظریف چنین تجربه‏ای رك:

Gabriel Marcel, The Mystery of Being (The Gifford Lectures, ۱۹۴۹-۵۰; New York: University Press of America reprint of Regenry Gateway, ۱۹۷۸), vols. vol.I: Reflection and mystery: C.۴: "Truth as value. The I Ntelligible Background" esp.pp.۶۳-۶۴. ۶۷-۶۹.

۷۱-۷۹.

مترجم: محمد حبیبی مجنده

منبع:فصلنامه نامه مفید، شماره ۲۵


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.