یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

احزاب ایرانی و پارادایم های سه گانه


احزاب ایرانی و پارادایم های سه گانه

بررسی دوره های پارادایمی در عرصه سیاست و احزاب سیاسی می تواند نکته های بدیع در شناسایی نقاط قوت و ضعف احزاب و سازمان ها در ایران را به ما نشان دهد فقدان احزاب و سازمان های برنامه گرا یا احزاب حوزه عمومی در جامعه ما قابل تامل است

بررسی دوره های پارادایمی در عرصه سیاست و احزاب سیاسی می تواند نکته های بدیع در شناسایی نقاط قوت و ضعف احزاب و سازمان ها در ایران را به ما نشان دهد. فقدان احزاب و سازمان های برنامه گرا یا احزاب حوزه عمومی در جامعه ما قابل تامل است. احزاب سیاسی در جامعه ما در سه پارادایم فکری، سیاسی شکل گرفته اند.

در پارادایم دولت- ملت مدرن که با انقلاب مشروطه آغاز و تا نهضت ملی ادامه می یابد، احزاب با انگیزه ملی یا دینی، قانون گرایی را مطرح می کنند و پارلمان را به عنوان نماینده ملت تبلیغ می کنند. تکیه گاه این احزاب در جامعه انجمن های ایالتی، ولایتی هستند که به سود و زیان انجمن ها به محافل روشنفکری و سیاسی و افراد ذی نفوذ برای تکیه گاه این احزاب تبدیل می شوند. اعتدالیون اجتماعیون، دموکرات عامیون، جبهه ملی و نهضت آزادی از جمله احزاب متعلق به این پارادایم (سرمشق) هستند.

در پارادایم عدالت سوسیالیستی که بحث حاکمیت خلق به جای دولت- ملت مدرن مطرح می شود و به جای انگیزه و قانون در پارادایم اول، ایدئولوژی و توجه به خلق مطرح می شود. احزاب، طرفدار برنامه های توسعه گرا بوده و اتحادیه های صنفی و اصناف مورد توجه قرار می گیرند. حزب توده ایران، مجاهدین خلق، فدائیان خلق محصول این نوع تفکر هستند و همچنین بسیاری از سازمان های کوچک و بزرگ دیگر که بسیار فراوان بوده اند.

در پارادایم سوم توجه به دموکراسی و حوزه عمومی و دیدگاه نظام- حوزه عمومی عمده تر می شود. جنبش های اجتماعی طرفداران آزادی های مدنی و سیاسی و مبارزه با محرومیت های اجتماعی مخاطب این نوع احزاب هستند. مردم در نگاه این احزاب در اصناف و نهادها و NGOها سازمان داده شده یا می شوند و برنامه عملی در این دوره به جای ایدئولوژی دوره دوم می نشیند، اگرچه لزوماً ایدئولوژی را نفی هم نمی کند. جریاناتی مانند جبهه مشارکت، شورای فعالان ملی- مذهبی و برخی از احزاب کوچک تا حدودی محصول این پارادایم هستند.

● احزاب پارادایم دولت - ملت مدرن

۱) ویژگی ساختاری؛ پیدایش احزاب در ایران متکی بر طبقه و صنف و اتحادیه نبوده است. کند و کاو در پیدایش اولین احزاب ایرانی مدرن متعلق به دوره مشروطیت ادعای ما را ثابت می کند. با این وصف احزاب ما سنت مناسبی را به ارث نبرده اند.

احزاب در پارادایم دولت- ملت مدرن، ساختاری پارلمان- محفل داشتند به عنوان مثال دموکرات عامیون مرامنامه ای شبه سوسیالیستی داشت و اعتدالیون اجتماعیون عقایدی محافظه کارانه- سرمایه داری تجاری، اما هر دو حزب ساختاری محفلی داشتند.

ساختار محفلی به معنی تجمع عده ای چهره های شناخته شده که اشتراک عقیده کلی، دوستی و منافع مشترک با یکدیگر داشتند و چهره ها و شخصیت هایی که به جای حزب دارای نفوذ بودند به واسطه امکانات و نفوذ کلام و اعتبار خود برای حزب هوادار جمع می کردند. چنین ساختاری در شعبات حزبی شهرستان ها نیز حاکم می شد. آموزش به مفهوم خاص آن در این احزاب وجود ندارد و آموزش عقاید، برنامه و آموزش تشکیلاتی در عمل چندان مطرح نیست. کادرسازی در این احزاب در عمل مورد توجه قرار نمی گیرد.

در حالی که نهاد، تئوری و کادر، اساس وجودی و پیدایی احزاب است. هواداران این احزاب به مناسبت های انتخاباتی فراخوانده شده و دستورات حزبی را عملی می کنند. سلسله مراتب معقول در این احزاب وجود ندارد و شوراهای رهبری با افراد حزبی رابطه یک طرفه دارند و برای افراد حزبی حقوقی متصور نیستند. در عین حال وظایف مهمی را نیز انجام نمی دهند. گاهی روابط براساس دوستی و فامیلی است.

احزاب پارلمانی- محفلی دارای تشکیلات موسمی هستند که بیشتر در هنگام انتخابات و مناسبات فعال می شوند. در این احزاب مدل ساختاری محفل- تشکیلات، چندان پایدار نیست و با تغییر و یا انشعاب اعضای اصلی حزب، هواداران نیز متفرق می شوند. تشکیل احزاب جدید از درون این احزاب به سادگی صورت می گیرد. علل ماندگاری این احزاب به روابط فامیلی و دوستی اعضای اصلی آن است (نهضت آزادی ایران) یا وجود فرد صاحب نفوذ یا پیوستگی اعضای اصلی با یکدیگر است (حزب پان ایرانیست و حزب ملت ایران و جاما) یا اینکه نام حزب از وجهه مهمی برخوردار است.

که آن را در حد محفل نگه می دارد که جبهه ملی ایران، نمونه بارز احزاب اخیر است. به عبارتی اگر ساختار حزب را بر مبنای تئوری، برنامه و کادر و نهاد توضیح دهیم این نوع احزاب خصلت پویایی و استمرار خلاق خود را از دست می دهند. اما در جامعه ما که احزاب دارای رابطه معقول با اصناف و نهادها نیستند، چنین احزابی کارکرد خاص خود را دارند و به عنوان شبه حزب در شرایط سیاسی ایران فعالیت می کنند.

۲) نگاه به قدرت، دولت و حاکمیت؛ احزاب و سازمان های پارادایم دولت- ملت، دولت محور هستند. دیدگاه هابزی بر لزوم گرفتن قدرت سیاسی و اندیشه معروف جان لاکی بر مدار مداراگری دولت سیاسی اما حفظ آن استوار است. احزاب مثبت و منفی پارادایم دولت- ملت، به نمایندگی از ملت قصد تسخیر دولت را دارند. تسخیر دولت به شیوه مبارزه پارلمانی هدف بارز این احزاب است.

این نوسانات برای احزاب دولت محور، حول محور شرکت در انتخابات پارلمانی برای نقش گرفتن در قدرت معنی یافته و چنین افرادی در این دوره ها فعال می شوند و به شکل فصلی عمل می کنند، چرا که حاکمیت ها در چنین دوره هایی فضای جامعه را برای احزاب باز می کنند. دولت محوری از طریق پارلمان این احزاب را نسبت به نهادها، اتحادیه ها، سندیکاها، شوراهای صنفی چندان فعال نمی سازد، مگر در مواقع انتخابات و فعالیت های سیاسی و هیجانات همراه آن.

البته جبهه ملی در دور اول فعالیت خود به خاطر مبارزات ملی شدن صنعت نفت رابطه ای خلاق با جامعه پیدا کرد و توانست از چارچوب کلاسیک حزب انتخاباتی و دولت محور خارج شود، اما این وضعیت پایدار نماند. دولت محوری از ویژگی این احزاب است. این جریانات ملی در فضای غیرعادی جامعه، حالت صبر و انتظار در پیش می گیرند و در حالت محفلی به فعالیت خود ادامه می دهند، البته فعالیتی که این احزاب را مطرح می سازد، اما دیگر نقش موثر یا تعیین کننده بر سیاست را ندارند.

۳) نگاه به جامعه و حوزه عمومی؛ احزاب دولت محور، حوزه عمومی گرا نیستند، در نگاه این احزاب حوزه عمومی اصل نیست. در حالی که در جوامع اروپایی احزاب تلاش می کنند تا از طریق حضور در حوزه عمومی، حاکمیت و دولت را مهار کنند. این در حالی است که در جامعه ما حوزه عمومی قوی وجود ندارد. احزاب پارادایم دولت - ملت مدرن بدون توجه به تقویت حوزه عمومی قوی، تلاش می کنند، نقش تقلیدی همچون احزاب همانند خود در غرب بازی کنند، یعنی دولت محور عمل کنند.

این نقش تقلیدی و نادرست، نتیجه خوبی در بر ندارد. چراکه این احزاب تکیه گاه سازمان یافته طبقاتی - اجتماعی که همان نهاد مدنی و صنفی در حوزه عمومی است را در اختیار ندارند. احزاب ایرانی توجه ندارند که در زمین سیاست دیگری بازی می کنند. احزاب غربی وارث ویژگی سرزمین خود هستند که در آن حوزه عمومی شکل گرفته است.

در حالی که سرزمین ما چنین وضعیتی را ندارد. در چنین شرایطی حتی احزاب دولت محور را وادار می کند که به دلیل نیاز مبرم و ضرورت، تقویت حوزه عمومی نهادهای مدنی را مورد توجه قرار دهند. چراکه در صورت شکل گیری نهادهای مدنی است که احزاب امکان ارتباط سازمان یافته با مخاطب را پیدا می کنند و در نتیجه به طور منظم تجدید سازمان می کنند و حضور مستمر و خلاق در صحنه قدرت سیاسی خواهند داشت.

چنین رفتاری را از احزاب پارادایم دولت - ملت شاهد نیستیم. بایستی توجه داشت جوامع غربی دارای جامعه مدنی یا حوزه عمومی قدرتمند هستند که احزاب بر بستر این حوزه، کارکرد کلاسیک خود را که همانا دولت محوری است انجام می دهند، اما در جامعه ای که حوزه عمومی قوی نیست، منافع احزاب ایجاب می کند که تقویت حوزه عمومی را سرلوحه فعالیت خود قرار دهند. البته چنین فعالیتی با ساختار احزاب مزبور همخوانی ندارد و ساختار محفلی و شخصیت محور نمی تواند به سمت جامعه مدنی سازمان یافته سمت گیری خلاق و سازنده داشته باشد.

۴) نگاه به تئوری، ایدئولوژی و برنامه؛ اگر تئوری را به روشنفکران نسبت دهیم و ایدئولوژیک بودن را به احزاب عدالت طلب، برنامه محوری باید از ویژگی های احزاب پارادایم دولت - ملت مدرن باشد، اما در جوامع ما در عمل احزاب مزبور به دنبال تئوری، ایدئولوژی و برنامه محوری نیستند. ناسیونالیسم دموکراسی این احزاب فاقد ایدئولوژی شورانگیز است. این احزاب قانون مدارند و تئوری مناسبی برای ناسیونالیسم جدید ایرانی تدارک ندیده اند، از طرفی با برنامه های توسعه و سازندگی خلاق چندان میانه ای ندارند.

نگاه این احزاب نسبت به برنامه توسعه چندان مثبت نیست، ایدئولوژی را جزمیت می دانند و تئوری پردازی را روشنفکری محض می دانند. با توجه به اینکه این احزاب قانون محور هستند، در حالی که بعد از جنگ دوم جهانی کشورهای جهان سوم با اجرای برنامه های توسعه به دموکراسی رسیده اند. آن هم برنامه های توسعه که با عزم ملی همراه بوده است. فقدان برنامه گرایی در تمام امور این احزاب را در حالت مشکل و سهل و ممتنع قانون گرایی قرار می دهد.

۵) نگاه به قانون؛ خصیصه دولت محوری و قانون مداری رسم دیرینه این احزاب است. مشکل جامعه ما فقدان قانون نبود. در جامعه بی ساختار مناسب برای دموکراسی قانون گرایی دستاورد مشروطیت بود. احزاب پارادایم دولت - ملت مدرن، به درستی بر روی رعایت قانون، حتی قانون بد تاکید می کنند. اگرچه در عین حال خواستار تغییر قوانین بد و نامناسب هستند، با این وجود مشکل بزرگ این است، در جامعه ای که قانون رعایت نمی شود، چگونه می توان از اجرای قانون حرف زد. در دوره های مختلف احزاب قانون گرا در رابطه با قوانین حاکم و مدرن شده دو نوع رفتار دارند: یا اینکه قوانین مصوب را باور ندارند.

در نتیجه به قوانین مترقی اتکا کرده و قوانین حقوق بشری را مورد استناد قرار می دهند.این نوع قانون مداری در جامعه ای که قانون به درستی رعایت نمی شود به معنی در انزوا یا انفعال قرار گرفتن احزاب سیاسی و از دست دادن خصلت پیش تازی و جلوافتادگی آنان است. قانون گرایی و قانون مداری موجب دنباله رو شدن این احزاب در تحولات اجتماعی - سیاسی شد.

۶) نگاه به توسعه؛ احزاب پارادایم دولت - ملت مدرن فاقد نگاه اصولی به برنامه های توسعه هستند. چهره های شاخص این احزاب دارای تحصیلات عالی، تخصص و فناوری بوده و به دلیل سلامت مالی معتقدند که با رعایت قوانین و حاکم شدن جریانات سالم مشکلات مملکت حل خواهد شد و قانون مداری به سبک دوره مشروطه می تواند راهگشای مشکل جامعه باشد. این احزاب به دلیل مخالفت با سیاست های برنامه گرا که آن را مخالف اقتصاد بازار آزاد می دانند، تمایلی به برنامه های توسعه ندارند، در حالی که در کشورهای دارای اقتصاد بازار آزاد سیاست های توسعه گرا و برنامه گرا به کار گرفته می شود. جوامع جهان سومی بعد از جنگ دوم جهانی با برنامه های اقتصادی که نقش دولت را در دخالت، هدایت، نظارت و کنترل در سیاست های اقتصادی معین می کرد، به سوی پیشرفت و ترقی رفته اند، فقدان چنین دیدی در این احزاب نشان از فقدان برنامه راهبردی این احزاب دارد.

۷) نگاه به مردم؛ مردم در دیدگاه این احزاب، شریف هستند، توجه این احزاب به اقشار طبقه متوسط است، اما رابطه با این اقشار نیز سازمان یافته نیست که عامل اصلی آن شرایط خاص و عامل فرعی آن ساختار غیر تشکیلاتی این احزاب است. به طوری که مناصب در این احزاب به دلیل کمبود کادر به شکل مادام العمر است. در حالی که اقتضای کار حزبی تغییر متناسب و تناوبی اعضای اصلی حزب است، چنین کاری احتیاج به وجود رابطه مستمر با مخاطبان دارد.

▪ نتیجه:

احزاب پارادایم دولت - ملت مدرن در مجموع کم دستاورد بوده اند، این جریانات بر زمین خالی بذرپاشی کرده و نتیجه دوران ساز نگرفته اند. بنیان کار حزبی در ایران به دلیل فقدان اقشار و اصناف شکل گرفته، از میانه راه صورت گرفته است. این میانه رفتن نتایج مبارکی در بر نداشته، اگرچه بی دستاورد نبوده است. بی گمان این احزاب در مواردی قابل نقد نیستند، چراکه تمرکز قدرت، فعالیت احزاب در ایران را دچار مشکل کرده، اما در مواردی این احزاب قابل نقد هستند.

تقی رحمانی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.