پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

امتحان بزرگ یک پِِیامبر


امتحان بزرگ یک پِِیامبر

ابراهیم فرمان یافت تا یگانه فرزند خویش را بدست خود قربانی کند موضوع قربانی فرزندان در تاریخ مذاهب و عقاید بشری سابقه بسیار طولانی دارد که در مباحث گذشته به آن اشاره شد این سنت ضد انسانی و نابخردانه توسط اقدامات ابراهیم نفی و محکوم گردید

● ذبح اسماعیل

ابراهیم فرمان یافت تا یگانه فرزند خویش را بدست خود قربانی کند. موضوع قربانی فرزندان در تاریخ مذاهب و عقاید بشری سابقه بسیار طولانی دارد که در مباحث گذشته به آن اشاره شد. این سنت ضد انسانی و نابخردانه توسط اقدامات ابراهیم نفی و محکوم گردید. آنچه گفته می شود که ابراهیم در خواب دید که خداوند او را فرمان به ذبح اسماعیل می دهند، بیانی سمبلیک است که دو جهت اخلاقی - تربیتی خاصی دارد و پیام ویژه ای : ابتدا می خواهد این سنت غلط را بصورت اساسی نفی کند. سپس ‍ درس تربیتی بزرگ تری می دهد که باید در راه ایمان و عقیده صحیح و منطقی دست از عزیزترین ارزشها کشید. بنابراین بدیهی است این تعبیر، کاملا مجازی است و اراده حقیقی نشده است ؛ چرا که چنین پنداری نافی مطلق عدالت خداوندی است . و ذات باریتعالی از چنین پنداری بدور است . ابراهیم داستان رؤ یای خود را برای اسماعیل باز گفت : فرزندم ! در خواب دیدم که تو را دارم سر می برم . نظرت در این باره چیست ؟ اسماعیل پاسخ می دهد که : ای پدر به آنچه دستور یافته ای ، عمل کن ، بدان که مرا صابر خواهی یافت . ابراهیم دست بکار شد و کارد بر گلوی اسماعیل نهاد، ولی کارد از بریدن بازماند و هر چه فشار وارد کرد، تاءثیری نداشت . ابراهیم دریافت که به آزمایشی بزرگ مبتلاست و در آن مؤ فق گردیده است . خداوند ضمن تاءیید رؤ یای ابراهیم و تحسین صداقت و ایمان او پیام اساسی و هدف مطلوب را چنین اعلام داشت که دیگر این سنت نابخردانه از تاریخ حیات بشر محو باید گردد و به جای ذبح انسان ، از حیوانات استفاده شود.

قوم نژاد پرست یهود مدعی اند که قربانی ، اسحاق بوده است ، در حالی که منابع تاریخ و قرائن قرآن اسماعیل را تصریح می کنند

● بنای کعبه

ابراهیم فرمان می یابد که خانه کعبه را بنا کند و اساس خداپرستی را پی ریزی نماید. اسماعیل در کنار پدر به این مهم می پردازد. خانه کعبه که بنای نخستین آن توسط آدم آغاز شده بود، اینک بدست ابراهیم و اسماعیل تجدید بنا می گردید. ((حجر الاسود)) سنگ زیر پا یا نردبان ابراهیم بود که برای آراستن دیوارهای کعبه زیر پای ابراهیم قرار داشت . این سنگ سیاه آسمانی که اخیرا بر اساس پژوهشهای زمین شناسان ثابت شد از جنس ‍ سنگهای زمینی نیست و قطعا از کرات دیگر سقوط کرده ، در اطراف تپه ای بود که بنای اولیه کعبه در زیر آن نهفته بود. اسماعیل این سنگ سیاه را به کنار دیوار کعبه آورد تا زیر پای پدر قرار دهد. آن سنگ در بنای کعبه به یادگار بکار رفت و همچنان جاودانه ماند

● فرزندان ابراهیم

نخستین فرزند ابراهیم ، اسماعیل است که مادرش ((هاجر)) می باشد. اسماعیل مرکب از عربی و غیر عربی است و از ((اسماع )) و ((ئیل )) گرفته شده و به معنای بنده حرف شنو یا بنده شنونده خدا می باشد. اسماعیل ۱۳۷ سال زیست و شش ماه پس از مرگ مادرش ((هاجر)) درگذشت . مادر و پسر در ((حجر اسماعیل )) مدفون اند. اسماعیل صاحب فرزندانی بود.

پس از اسماعیل ، ((اسماعیل )) متولد شد که مادرش ((سارا)) بود. کنیه او((ابواسرائیل )) است یعنی بنده خدا عبدالله . اسحاق در هنگام پیری ابراهیم و سارا بهآنان اعطا شد.

در آن هنگام ابراهیم ۱۲۰ سال داشت و سارا ۹۶ سال . ((اسحاق )) ریشه عبری دارد: ((یصحق )) یعنی : ((می خندد)). در قرآن آمده است که وقتی مژده اسحاق به والدین داده شد، سارا از تعجب خندید.

اسحاق ۱۸۰ سال زیست و در شهر ((حبرون )) بدرود حیات گفت . او در مغازه مکفلیه مدفون است .

روایات اسلامی متفق اند که ذبیح ابراهیم همان اسماعیل بوده است

● زبان ابراهیم

زبان ابراهیم عبری بوده است . ما در صفحات گذشته در دین موسی از واژه عبری و وجه تسمیه آن سخن گفتیم . زبان عبری در یک دوره از حیات بنی اسرائیل رایج بوده است . عربی که زبان اسماعیل و اعقاب او است ، به عبری زبان اسحاق نزدیک است . عبری از شعب زبانهای سامی است و زبان رسمی بنی اسرائیل بوده و می باشد. کتب مقدسه عهد عتیق به این زبان و خط عبری نوشته شده است . این خط منشعب از خط فینیقی است . حروف الفبای عبری در ابتدا شبیه الفبای فنیقی بود و بعدها از الفبای آرامی تقلید کرد. در حال حاضر کتاب مقدس تورات به همان الفبای آرامی نوشته می شود.

الفبای عبری - آرامی دارای ۲۲ حرف است .

گفته اند نخستین کسیکه به زبان عبری سخن گفته ، ابراهیم بوده است . گویا این زبان را هنگامی که از نهر اردن عبور می کرد، فرا گرفت . نسب شناسان یمن گفته اند اولین کسی که زبان عبری را اختراع کرد و به آن سخن گفت ، یعرب بن قحطان بوده است

● بیت العتیق

کعبه مکرمه از مهم ترین معابد جهان عرب جاهلی بشمار می رفت . ((کعبه )) خانه مکعب شکلی است که سنگ نخستین آن را آدم کار گذاشته و توسط ابراهیم و اسماعیل تجدید بنا گردید. قرآن به سابقه تاریخی - عقیدتی این بنای مقدس تصریح کرده است و آن را ((بیت الله )) و ((بیت العتیق )) و... نام گذارده است . یک دانشمند یونانی که در قرن دوم میلادی می زیسته ، از معبدی به نام ((مکورابا)) که نام قدیم مکه است ، یاد کرده است . معلوم می شود که در زمان های بسیار دور، مردم بدوی آن ناحیه از سقوط سنگ سیاه آسمانی به وحشت افتاده بودند و سپس آن را مورد پرستش قرار دادند.

این خانه مقدس پس از ابراهیم ، سالهای درازی مکان و محل عبادت مردم عرب بوده و آن را احترام فراوان می کردند.

بعدها عقاید بت پرستی در میان قبائل عرب راه یافت و این مکان مقدس ‍ مرکز بتان گردید.

خانه کعبه چند مرتبه در طول تاریخ ویران شده و تجدید بنا گردیده است : در زمان قصی بن کلاب جد ششم پیامبر اسلام که رئیس قبیله قریش بود، کعبه ویران شد. قصی بن کلاب آن را از نو بنا کرد.

بار دوم که ویران شد، در سال ۱۸ یا ۲۸ قبل از بعثت بود که بزرگان قریش ‍ تصمیم گرفتند آن را مجددا بسازند. آنان کار ساختمان را آغاز نمودند و دیوار خانه را که کوتاه بود، بلندتر کردند و از تخته پاره های یک کشتی متروک رومی که در ساحل دریای سرخ بود، برای سقف آن استفاده کردند. و چون خواستند حجر الاسود را در جای آن نصب کنند، میان طوائف قریش اختلاف افتاد. سرانجام رسول اکرم که هنوز به مقام رسالت مبعوث نشده بود و به نام محمد امین شهرت و احترام بسیار داشت ، با تدبیری خردمندانه به اختلاف و خون ریزی حتمی پایان داد. آن حضرت پیشنهاد کرد که حجر الاسود را در گلیمی نهاده و هر طایفه قسمتی از گلیم را گرفته و نزدیک جایگاه مربوطه آورند. آنگاه رسول اکرم با دست خود، آن سنگ سیاه را کار گذاشت و به اختلاف پایان داد.

یک بار دیگر در زمان حکومت یزید بن معاویه در سال ۶۴ هجری در جریان درگیری با عبدالله بن زبیر، کعبه ویران شد. عبدالله بن زبیر کعبه را تجدید بنا کرد. بعد از او در سال ۷۵ هجری که حجاج بن یوسف ثقفی والی حجاز شد، بنای عبدالله بن زبیر را ویران کرد و دوباره بر اساس بنای قصی بن کلاب آن را تجدید بنا کرد.

بار دیگر در سال ۳۰۹ هجری قمری خانه کعبه بدست قرامطه ویران شد. این فرقه در سال ۳۰۹ قمری به اتفاق رئیس خود ابوطالب سلیمان قرمطی حاکم بحرین ، عازم مکه شدند. آنان در روز ترویه به حجاج حمله نموده و به قتل و غارت پرداختند. آنگاه وارد بیت الله شده ، پرده کعبه را قطعه قطعه کرده ، بین یاران خود تقسیم نمودند. حاجیان را کشته ، در چاه زمزم افکندند. حجر الاسود را برداشته ، با خود به بحرین آوردند. در سال ۳۲۹ هجری دوباره این سنگ سیاه را با خود به مکه آورده و در جای اولیه آن نصب نمودند

یکی دیگر از نامهای ((بیت الله )) مکه است که در قرآن آمده است . شهر ((مکه )) کهن ترین شهرهای حجاز پیش از اسلام بوده است و میان دو کوه ((ابوقبیس )) و ((قصیقصان )) در دره خشکی قرار دارد. این شهر قبل و بعد از اسلام دارای اهمیت مذهبی و تجاری بسیاری بوده است . در قرآن ((مکه )) و ((بکه )) آمده است . مفسران اسلامی می گویند که دو لفظ هر دو به یک معنا است . گاهی عرب حرف میم را به باء تلفظ و تبدیل می کرده است . مثل این که ((لازم )) را ((لازب )) هم گفته اند. برخی گفته اند: ((مکه )) نام شهر است و ((بکه )) نام کعبه می باشد.

زبان شناسان بر این پنداراند که واژه مکه ریشه ایرانی دارد و لذا گمان کرده اند که ریشه مکه : ((مهگه )) یعنی ((جایگاه ماه )) بوده است .

جغرافی دان یونانی بطلمیوس ((مکه )) را ((مگوبا)) گفته است .

در قرآن و روایات اسلامی از مکه به ام القرای تعبیر شده است .

ریاست مکه پس از فرزندان اسماعیل بدست قوم ((جرحم )) بود. و چون قوم ((خزاعه )) بر تیره جرحمیان غالب شدند، ریاست مکه را بدست گرفتند. پس از خزاعه ، قبیله ((قریش )) ریاست مکه را در دست داشتند. قبیله قریش از فرزندان اسماعیل هستند

● قوم عرب

▪ تقسیم بندی قوم عرب

اعراب امروزه در جهان جمعیت چشم گیری را تشکیل داده اند و ۲۴ کشور اسلامی جهان را بیشتر همین قوم پدید آورده اند که اگر هم از نژاد سامی نباشد، بهر حال زبانشان عربی است .

کمتر زبانی در دنیا وجود دارد که یک طیف بسیار بزرگ را در رابطه با یک زبان در برگیرد.

علماء انسان عرب ، اعراب را به سه دسته تقسیم کرده اند که چند صفحه قبل به آن اشاره شد، و اینک تفضیل آن :

اعراب بطور کلی به سه دسته تقسیم شده اند:

۱) عرب بائده .

۲) عرب عاربه .

۳) عرب مستعربه .

عرب بائده اعرابی بوده اند که منقرض شده و نسل آنان از بین رفته است و گفته شد که قبائل : عاد و ثمود و طسم و جدیس و جرحم از آنان بوده اند که در قرآن کریم به برخی از این اقوام اشاره شده است .

و اما عرب عاربه ، اعراب بومی و خالص را گویند که نسل ایشان هنوز ادامه دارد، مانند: قحطانیان که شاید همان یقطان باشند که در تورات آمده و منسوب به یعرب بن قحطان هستند که در یمن زندگی می کرده اند.

و اماع عرب مستعربه ، اعرابی را گویند که در اصل عرب نبوده اند و قبول عربیت کرده اند، مانند: عدنانیها که از اولاد اسماعیل فرزند ابراهیم بودند و قبول عربیت کرده و در حجاز ساکن شدند. رسول اکرم اسلام و قبیله قریش ‍ از همین نسل می باشند. اهالی سرزمین حجاز و نجد و یمامه به دو گروه شهرنشین و بیابانگرد تقسیم می شدند

▪ عمالقه

عمالقه یا عمالیق از اعراب قدیم بائده بودند که در قسمت شمالی حجاز و تهامه زندگی می کرد و تا شبه جزیره سینا پراکنده بودند. گروهی گفته اند که عمالقه نام تیره ای از عرب بوده که در نزدیکیهای خلیج عقبه و حدود شمالی آن زندگی می کردند و نام عمالیق را یهود فلسطین به آنان اطلاق کرده اند. اصل این کلمه در زبان بابلی ((مالیق )) یا ((ماکوت )) و ((مالوق )) بوده است که اهل تورات به آنها اطلاق نموده اند. بعدها این کلمه در زبان عرب به صورت : عمالقه و عمالیق درآمده که آن را بر تیره بزرگی از اعراب بائده اطلاق کرده اند. این اعراب در حدود ۲۵ قرن قبل از میلاد می زیسته اند. گروهی از اعراب عمالقه به خارج از عربستان ، یعنی به مصر و عراق مهاجرت کرده اند.

محققان معتقدند که تمدن درخشان و بی سابقه حمورابی در عراق ، کار همین عمالقه مهاجر است . این تمدن بزرگ که هنوز از استانداردهای تمدن معاصر جهان جلوتر است و برتری های حقوقی - انسانی بسیاری دارد، از سال ۲۴۶۰ تا ۲۰۷۰ قبل از میلاد در بابل برقرار بوده است . قوم آشور نیز تیره ای از عمالقه عربستان بوده اند که ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد در نواحی شمالی بین النهرین سکونت داشتند. دولت آشور که به مدت ده قرن اقتدار بی سابقه ای داشت ، محصول همین تیره از عمالقه است . در اینجا به خواننده گرامی یادآوری می شود که امام علی بن ابیطالب علیه السلام در بیان فلسفه تاریخ به سابقه شگفت این قوم اشاره می کند، و قدرتهای زمان و جهان را به عبرت از تاریخ سرنوشت اقوام متمدن گذشته از جمله عمالقه ، دعوت می فرماید.

گروه دیگری از عمالقه مهاجر به مصر در سال ۲۲۱۴ قبل از میلاد، از راه دریای احمر وارد مصر شدند. در ابتدا به مصر سفلی قدم گذاشتند و بعد به مصر علیا رفتند. فراعنه مصر از تیره همین عمالقه مهاجر هستند. در منابع یونانی از اقتدار سیاسی این قوم یاد شده است .

این قوم از سال ۲۲۱۴ تا ۱۵۸۹ ق .م . در قسمتی از مصر سلطنت می کردند. حکومت مطلقه عمالقه بر مصر از سال ۱۵۸۰ تا ۱۷۳۰ ق .م . بوده است .

مصریان ، عمالقه را بلای آسمانی تلقی کردند. برخورد خشن و غارت و تخریب این قوم باعث شد تا بومیان مصر چنین پندارند که عمالقه مظاهر خشم خدایان هستند. نبرد مصریان با عمالقه در طی سالهای ۱۶۸۰ تا ۱۵۸۰ ق .م بوده است . آنان توانستند عمالقه را از مصر عقب برانند. در این عقب نشینی گروهی از عمالقه در صحرای سینا و شمال حجاز دولت نبطیان را پدید آوردند. قوم ثمود که در شمال حجاز دولتی داشتند و قرآن از آنها یاد کرده ، از همین عمالقه یا اعراب بائده بودند.

اعراب عاربه یا اعراب اصیل شامل تیره های قحطانی هستند و از نژاد سام بن نوح . خاورشناسان ، تیره های سامی را عبارت از: اکدی ها، آشوری ها، کنعانی ها، عبری ها، آرامی ها، موآبی ها، عمونی ها، فنیقیها و... می دانند. این تیره ها همگی در شبه جزیره عربستان می زیسته اند و تا چهار هزار سال قبل از میلاد در همانجا متوطن بوده اند. علت مهاجرت این تیره ها، تغییر آب و هوا بوده است .

در قسمت جنوبی جزیره العرب تیره ای از اعراب می زیسته اند که به اعراب قحطانی مشهور بودند. آنان از نسل یعرب بن قحطان بودند که قحطان در هنگام جدا شدن فرزندان نوح ، از بابل به سمت یمن آمده و حکومت آن سامان را بدست گرفت . یعرب بن قحطان زبان عربی را از آنان فرا گرفت . اعراب مستعربه تیره ای بودند که از خارج عربستان به آن ناحیه رفته و قبول عربیت کرده بودند. مانند عدنانیها که از اولاد اسماعیل بودند. عدنان جد بیستم پیامبر اسلام است . وی پدر اعراب عدنانی است که در تهامه و نجد و حجاز تا شام و عراق زندگی می کردند.

اعراب عدنانی را عرب اسماعیلی ، عرب شمالی ، عرب مستعربه و عرب مضری نیز می گویند. ((عدنان )) دو پسر داشت : یکی ((معد)) و دیگری ((عک )). معذ بن عدنان مادرش از تیره جرحم بود. او ده فرزند داشت . کنیه وی ابو قضاعه بود در موقع سلطه بخت نصر به حران رفت و در آنجا سکونت یافت . پس از جنگ به مکه بازگشت . معد سرور همه پسران عدنان بود. اعراب مستعربه با دیگران اقوام عربی فرق اساسی داشتند. این اختلافات در فرهنگ ، نظام اجتماعی و مذهب بود. عدنانیها نیز پراکنده شدند و به سوی مصر و حبشه مهاجرت کردند.

● قبیله قریش

یعقوبی می گوید: ((نضر بن کنانه ))، نخستین فردی است که ((قریش )) نامیده شد. گفته اند چون مردی پاک دامن و بلند همت بود، او را قریش ‍ گفته اند. برخی گفته اند: چون بازرگان بود، به این نام شهرت یافت . و گروهی معتقدند که مادرش او را قریش نامید که تصغیر ((قرش )) است . و آن جانوری است که در دریا زندگی می کند. کسی که از فرزندان نضر بن کنانه نباشد، قریشی نیست . برخی گفته اند که چون این قوم پس از پراکندگی ، گردهم هم آمده اند، قریش نامیده شدند. ((تقرش )) به معنای ((تجمع )) است .

برخی قریش را لقب فهر بن مالک دانسته اند. وعده ای دیگر قریش را نام و فهر را لقب دانسته اند. گروهی قریش را نام طایفه ای می دانند که قبل از ریاست مکه ، در بیرون مکه می زیستند. برخی معتقدند که قریش از ادوار ساسانی در جزیرة العرب حضور داشته و در قرن چهارم میلادی بر مکه ریاست یافته است . محققان ایرانی می گویند: کلمه ((قریش )) عجمی است و معرب ((کورش )) است . و از طرفی قریش نژاد خود را برتر از اعراب جاهلی می داند و به سید و شریف قوم مشهور است . بنابراین قریشیها ایرانی اند و همان کورشیها هستند!! مانند کلمه ((زمزم )) که نام چاه معروف است و حال آنکه این کلمه ، ایرانی است و از ((زمزمه )) گرفته شده که یک دعای زرتشتی - ایرانی می باشد. و یا کلمه ((مسجد)) که معرب ((مزگت )) است و یا ((مکه )) که معرب ((مهکده )) یا معبد ماه است . قریش که لقب اجداد پیامبر اسلام است ، معرب همان ((کورش )) بوده که در عصر جاهلیت با دودمان خود به حوالی مکه مهاجرت کرده و بر مکه مسلط شده است .

قصی بن کلاب تولیت مکه را بدست گرفت . همو بود که ریاست طایفه قریش را نیز بر عهده داشت .

قصی بن کلاب رقبای خویش را از صحنه خارج کرد و از آن تاریخ به بعد، ریاست مکه و تولیت آن را در دست سران قبیله قدرتمند قریش بود تا که پیامبر اسلام به رسالت مبعوث گردید

● عقاید قوم عرب

▪ عقاید اعراب جزیرة العرب در آستانه ظهور اسلام

ادیان و مذاهب در میان مردم جزیرة العرب عبارت بود از: دین باستانی - تاریخی حنیف ، یهود، نصاری ، زرتشت ، صابئین ، مزدک و مانی .

بدیهی است که تنها دین بومی و اصیل جزیرة العرب آئین پاک و توحیدی حنیف بود که یادگار ابراهیم بت شکن بزرگ توحید می باشد. قرآن به سابقه این دین در جزیرة العرب تصریح کرده است .

دین حنیف آئین پاک و خالص ابراهیم خلیل بود. تاریخ عقاید اعراب از دیر باز نشان می دهد که افراد آگاه و روشن جامعه عربی حنیف و موحد بوده اند و از خرافات و شرک و بت پرستی اعراب سخت آزرده خاطر می گشته اند.

در دوره تحریف عقاید موسی و عیسی علیهما السلام ، برخی از رهبان و احبار و دیگر جاهلان دین پاک ابراهیم را به عقاید تحریف شده یهود و نصاری نسبت می دادند که قرآن صریحا هر گونه انتسابی را نفی و نهی می کند.

بطور کلی آئین حنیف یک اندیشه خالص و ناب توحیدی بوده و دارای مناسک و مراسم خاصی نبوده است .

حنفاء یا موحدان یکتاپرست ، روشنفکران جامعه جاهلی بوده اند. در زبان پارسی ((حنیف )) به معنای ((به حق گرائیدن )) و یا ((از گمراهی به رستگاری رو آوردن )) است . در لغت عربی ((حنیف )) به معنای : المائل الی الحق ، یعنی : ((گرایش به سوی حق و حقیقت )) است .

در جامعه جاهلی به هر کس که شعائر منسوب به ابراهیم را از قبیل حج ، طهارت و تطهیر و ختان و... انجام می داد، حنیف می گفتند. در جامعه جاهلی غلبه و اکثریت با جریان بت پرست و مشرک بود. آئین حنیف به صورت جریانی باریک و کمرنگ در حاشیه و پنهان از چشم ها به حیات خود ادامه داد.

▪ حنفاء جامعه جاهلی

چهره های برجسته جاهلی که به آئین حنیف وفادار بودند، عبارت اند از:

۱) ورقة بن نوفل ، عموزاده خدیجه بنت خویلد بود که با مطالعه کتب مذهبی ، اصالت عقیدتی خویش را حفظ کرد. و به همین دلیل به پیامبر اسلام ایمان آورد.

۲) عبیدالله بن جحش ، از قبیله قریش ، پسر عمه و برادر زن پیامبر اسلام . او در حبشه به مسیحیت گروید.

۳)عثمان بن حویرت . او در نزد قیصر روم مسیحی شد.

۴) زید بن عمروبن نفیل ، از قبیله قریش ، پدر سعد بن زید، صحابی معروف . او از اکل میته و حرام دوری می کرد، و به آئین ابراهیم وفادار بود. اعراب را از کشتن دختران نهی می کرد. او بر اساس پیشگوئی راهبی در شام ، از قبول مسیحیت و یهودیت خودداری کرد و در انتظار ظهور اسلام بود. اما در راه بازگشت به مکه توسط قبیله لخم کشته شد.

۵) نابغه جعدی قیس بن عبدالله ، از شعرای مشهور عرب عصر جاهلیت و اسلام . اشعار او در دوره جاهلی در رابطه با توحید و بعث و جزا و بهشت و دوزخ و ... بود. این شعر از او است :

الحمد لله لا شریک له

من لم یقلها فنفسه ظلما

((سپاس خداوندی را که شریکی برای او نیست ، هر کس این شعار را نگوید، به خود ستم کرده است )).

۶) امیة بن ابی صلت ثقفی ، از اهالی طائف و قبیله ثقیف ، از شعرای بزرگ جاهلیت . او با کتب آسمانی آشنائی داشت و لذا خمر را حرام می دانست و درباره بتان با شک و تردید اظهار نظر می کرد. برای بدست آوردن حق کوشا بود. خود در پیامبری طمع ورزید. وقتی پیامبر اسلام ظهور کرد، بر او حسد ورزید و گفت : تا کنون امیدوار بودم که پیامبر شوم . امیه در سال دوم یا نهم هجرت در شهر طائف جان سپرد. خواهرش که مسلمان شده بود، یکی از قصائد طولانی او را در محضر رسول اکرم خواند. حضرت فرمود:

امن شعره و کفر قلبه شعرش ایمان داشت و قلبش کافر بود. امیه نخستین کسی بود که :((بسمک اللهم )) را نوشت . این عبارت تا آمدن اسلام در میان اعرابمعمول بود.

۷) قیس بن ساعده ؛ حکیم و خطیب مشهور عرب جاهلی که رسول اکرم او را در بازار عکاظ در حال سخنرانی دیده بود، در اشعارش به توحید و معاد اعتراف داشت .

۸) ابو قبیس حرمة بن ابی انس ، از قبیله بنو نجار، که در عصر جاهلیت رهبانیت اختیار کرد و دست از بت پرستی کشید و خواست مسیحی شود، ولی از آن هم گذشت و برای خود عبادتگاهی تدارک دید و به عبادت پرداخت .

او می گفت : من پروردگار ابراهیم را پرستش می کنم .

ابوقبیس پس از هجرت پیامبر اسلام از مکه به مدینه ، اسلام آورد و در حق حضرت اشعاری سرود که در تاریخ تراجم ضبط شده است .

۹)خالد بن سفیان ؛ که پیامبر اسلام او را ستوده است . او بر دین حنیف بود که قومش را بشارت ظهور اسلام داد. وقتی دخترش سوره توحید را از پیامبر شنید، گفت : پدرم نیز چنین می گفت .

۱۰) تبال اسعد، پادشاه یمن که به گفته مورخان ، هفتصد سال قبل از نبوت پیامبر اسلام به دین اسلام ایمان آورد و در اشعار خود به رسالت پیامبر اسلام گواهی داد.

۱۱)زهیر بن ابی سلمی ؛ شاعر معروف عرب که او نیز از ظهور اسلام در اشعارش خبر داده است .

۱۲) ابو عامر راهب ؛ از قبیله ((اوس ))، پدر ((حنظله )) معروف به ((غسیل الملائکه ))، نیز از مومنان دین حنیف بود.

۱۳) بحیرای راهب ؛ از جمله کسانی بود که به پیامبر اسلام قبل از رسالت آن حضرت ایمان آورد و مژده ظهور اسلام را به مردم داد

گویا مسیحیان قبل از اسلام ، اصطلاح ((حنیف )) را برای اعراب غیر یهودی و غیر مسیحی بکار می بردند.

گاهی حنفاء بر صابئین اطلاق می شده است . واژه ((حنیف )) از ریشه ((حنف )) به معنای : میل کردن به چیزی است . ((تحنف )) نیز به معنای : ((کناره گیری از مردم و زهدورزی )) می باشد. اما در اصطلاح مذهبی یعنی : روی گرداندن از بت پرستی و میل به یگانه پرستی ، تعبیر می شود

▪ شعائر دین حنیف

گفته شد که آئین حنیف ، دارای مناسک و احکام خاص مدونی نبود، اما سننی از ابراهیم در باورها بیادگار مانده بود که در طهارت جسمانی و روحانی خلاصه می شد. حنفاء از ارتکاب محرمات پرهیز می کردند. حنفاء دین توده های آگاه بود و اشراف و سران جاهلی در زمره حنفاء نبودند. پس ‍ از اسلام ، برای برخی از سران جاهلی که در طی یک کودتا، قدرت را بدست گرفتند، بیوگرافی ساخته شد و آنان را در زمره حنفا قرار دادند. حال آن که تاریخ جاهلیت رد پای این بت پرستان را نشان می دهد.

حنفاء به ((الله )) اعتقاد داشتند. پرستش الله در تاریخ دین حنفاء به عصر ابراهیم و اسماعیل می رسد.

ترکیب ((الله )) از ((الف و لام )) تعریف که بر سر ((اله )) آمده ، شکل گرفته است . این حقیقت در کتیبه های عربی قدیم ثبت شده و امروز در دست است . الله در تلقی اولیه موحدان به معنای خدای اکبر و اعظم بوده است که در اشعار شعرای آن اعصار نیز دیده می شود. شاهد دیگر کثرت استعمال و قدمت نام ((عبدالله )) در میان اعراب است که دلیل روشنی بر این مطلب می باشد. آیات قرآن به پیشینه پرستش ((الله )) در اعصار بسیار قدیم اشاره دارند.

محققان می گویند: اعتقاد به ((الله )) در بیشتر اعراب مرکزی و شمالی دیده شده است . آنان به وجود خدای مقتدر و مجرد که در آسمانها جای دارد، بطور نامشخص باور داشتند. در اعتقاد آنان ((الله بوده که آسمانها را آفریده است . قرآن به این سابقه عقیدتی تصریح کرده است .

اعراب شمالی به موازات ایمان به خدایان متعدد و جن ها، اندیشه خدای اعلی یعنی ((الله )) را که شکل اختصاصی کلمه عربی ((الاله )) بود، در ذهن داشتند. ریشه ((الله )) همان ((ایل )) سامی است که به معنای خداوند می باشد.

در کتیبه های بدست آمده از صحرای عربستان و یمن جنوبی ، چنین آمده است که سابقه عبادت ((الله )) بسیار طولانی بوده و در اعصار بسیار دور آن را به صورت ((الاه )) می خواندند. برخی می گویند که منشاء آن کلمه ((ال )) بابلی است که در کتب یهود به صورت ((ایل )) یا ((ئیل )) آمده است . نبطیان ((الله )) را ((هلا)) خوانده اند. ((هرودت )) از خدای نبطیان به ((آلیوده )) تعبیر می کند.

بهر حال سابقه پرستش ((الله )) در میان بابلیان ، عبرانیان ، نبطیان و عربان مناطق گوناگون عربستان ، بسیار قدیمی است . برخی از یهودیان و مسیحیان نیز خدای خود را ((الله )) می نامیدند. این قرائن تاریخی - باستانی نشان می دهد که دین حنیف نخستین اندیشه توحیدی در تاریخ عقاید بشر مبتنی بر پرستش ((الله )) جل جلاله بوده است و اقوام موحد دیگر نیز تحت تاءثیر تعالیم و اندیشه این دین بوده اند

● عقاید عرب قبل از اسلام

گروهی از اعراب اجرام سماوی را می پرستیدند. ((خورشید)) خدای مؤ نث و ((ماه )) خدای مذکر همسر خورشید بود. آنان اسامی خورشید و ماه و ستارگان را بر فرزندان خود می نهادند: عبدالشمس ، عبدالشارق ، عبدالنجم ، عبدالثریا. ستاره زهره نیز پرستیده می شد. ((زهره )) معادل ((ونوس )) یونانی و ((عنثتروت )) بابلی بود که ((العذی )) نامیده می شد: عبدالعذی .

معبد ((العذی )) در ((نحله )) بین مکه و طائف قرار داشت . ((قزح )) خدای طوفان بود و ((لات )) خدای آفتاب شمرده می شد. ((منا)) به معنای مرگ از ریشه ((منیه )) که جمع آن ((منایا)) و ((منوات )) است ، در نزد اقوام کنعانی مورد پرستش بود. ((مناف )) خدای دیگر اعراب بود. ((ود)) خدای اعراب بود. اعراب به روح و جن و غول پرستی معتاد بودند.

دهرپرستی از عقاید اعراب بود. ((دهر)) معادل ((زروان )) در عقاید ایرانیان باستان است . در تلقی ((دهریون )) زمان ازلی و ابدی بود. قرآن به این عقیده تصریح می کند. پرستش حیوانات نیز در میان اعراب جاهلی رایج بود. این عقیده نوعی توتم پرستی بود که جزء عقاید بدوی بشر که در سراسر زمین معمول بوده ، می باشد. قبائل عرب اسامی خود را به اسامی حیوانات مورد پرستش خود، می نهادند.

احجار نیز پرستیده می شد و این همان فتیش پرستی بدوی بوده است . بت پرستی در اشکال و مظاهر گوناگون در میان عربها رواج بسیار داشت . گویند نخستین کسی که بت پرستی را در میان فرزندان ((اسماعیل )) رواج داد، ((عمرو بن لحی )) نیای قبیله ((خزاعه )) بوده است . او یکی از بت های شهر ((بلقا))ی شام را به مکه آورد.

عقاید وارداتی : نیز در جزیرة العرب راه داشت ، دین یهود و مسیح و زرتشت از جمله ادیان وارداتی بود که در جزیرة العرب پیروانی داشت . برخی از عقاید گنوسی و صابئی نیز رایج بود.

مورخان و محققان علل گوناگونی را در انتقال آئین یهود به عربستان بیان کرده اند، آنچه مشهور و معروف است این است که در هجرتها و قهر و غلبه هائی که در ادوار گوناگون بر یهودیان متوجه می شده ، بخشی از یهودیان به جزیرة العرب آمده اند.

این هجرت و انتقال در جریان جنگهای روم و بابل با یهودیان صورت گرفته است . گروهی از یهودیان بنونظیر، بنوقریظه و بنو بهدل از شام به حجاز گریختند و در مراکزی چون فدک ، تیما، خیبر، وادی القری ، یثرب و... ساکن شدند. در یثرب و حوالی آن بزرگ ترین طوایف یهود یعنی بنو قریظه و بنو نظیر و بنو قعقاع مستقر بودند و به کار تجارت و صنعت و زرگری و کشاورزی مشغول شدند. گویند پس از ویرانی اورشلیم گروهی از یهودیان به تدریج به عربستان راه یافتند. قبائل بنو نظیر، بنو قریظه ، بنو قعقاع ، بنو عکرمه ، بنو بهدل و بنو شعله خود را از نسل کاهن بن هارون بن عمران برادر موسی می دانستند و لذا خود را برتر از اعراب و دیگر اقوام یهود می شمردند. وقتی قبیله اوس و خزرج به یثرب آمدند، از نفوذ یهودیان کاسته شد. یهودیان برای حفظ ثروت خود به اعراب خراج می دادند. ولی یهودیان خیبر به دلیل داشتن دژهای مستحکم مستقل می زیستند.

دین مسیح نیز به همین شکل وارد جزیرة العرب شد. مسیحیان مهاجر از شام و فلسطین به حجاز راه یافتند. کشیشان مسیحی تبلیغات خود را از شام و عراق تا عربستان و یمن گسترش دادند. آنان دیرهای خود را در زیر چادر تشکیل می دادند، لذا به آنان ((اساقفه الخیام )) گفته شده است . این دین از یمن تا حبشه پیروانی یافت .

حبشیان در نجران کلیسائی بنا کردند که ((کعبة النجران )) نامیده شد. در شهرهای ((صغا))، ((مآرب )) و ((ظفار)) کلیساهائی تاءسیس شد. مردم ((حیره )) در نزدیک ((کوفه )) نسطوری مذهب بودند و از اسقف ایران دستور می گرفتند.

مردم غسان که تابع قدرت روم بودند، مذهب یعقوبی داشتند. گروهی از رهبانان مسیحی در حجاز می زیستند، پیامبر اسلام با آنان معاصره بوده و قرآن به وجود آنان در جزیرة العرب اشاره کرده است . باید دانست که عقاید یهودیان و مسیحیان حجاز با یکدیگر یهودیان و مسیحیان مراکز دیگر اختلاف اساسی داشت . تصریحات قرآن به عقاید آنان مبین این واقعیت است . گویا کهن ترین شاخه مسیحیت یعنی ((مونوفیزیت ))ها در حجاز ساکن بوده اند که اعتقاد به طبیعت واحد عیسی داشتند. این گروه از مسیحیان ((ابیونیان )) خوانده شده اند. کلمه عبری ((ابیونی ))، فقیر معنا می دهد. ((ابیونیان )) بر خلاف دیگر فرقه های مسیحی رابطه خود را از یهود نبریدند.

گویا مسیحیان مکه و.. . که با پیامبر اسلام معاصر بوده اند، از همین ابیونیان بوده اند. دین زرتشت از ایران به عربستان راه یافت و پیروان آن بیشتر ایرانیانی بودند که غالبا در یمن و عمان نو بحرین سکونت داشتند. در میان قبیله تمیم افرادی بودند که آئین زرتشتی داشتند.

گفته می شود که عقاید مزدکی و مانوی نیز در جهان عرب راه یافته بود و در میان قبیله قریش پیروانی داشت .

خالد بن سنان العبسی که در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم میلادی می زیست ، مردم را به دین عیسی دعوت می کرد. او آتشی را که در عربستان بر روی یکی از چاههای نفت روشن شده بود و طرفداران آن آتش مردم را به آئین زرتشت دعوت می کردند، خاموش کرد.گروهی از صابئین در حجاز زندگی می کرده اند. قرآن از آنان یاد می کند.در اسلام ، یهود و نصاری و مجوس ، در حکم اهل کتاب شمرده شده اند.

● تاریخچه بت پرستی ، جاهلیت و عقاید عرب جاهلی

▪ آغاز بت پرستی در جهان

صاحب ((الاصنام )) می گوید: منشاء بت پرستی از فرزندان آدم آغاز گردید. در اساطیر آمده است که پس از مرگ آدم به پرستش جسم او پرداختند و این منشاء بت پرستی گردید.

محققان معتقدند که بت پرستی شکل نخستین عقاید دینی انسان اولیه بوده و ادیان امروز ابعاد تکامل یافته و اصلاح شده عقاید اولیه انسان است . آنان مراحل تکامل ادیان را در چهار مرحله خلاصه می کنند:

۱) مرحله دیانت ابتدائی ، مانند: آنی میسم ، سحر و جادوگری ، و توتمیسم یعنی مذهب پرستش حیوانات و گیاهان مقدس .

۲) ادیان مبتنی بر شرک و چند خدائی .

۳) ادیان مبتنی بر یگانه پرستی و تک خدائی یا توحید، مانند: زرتشت ، یهود، مسیحیت و اسلام .

۴) ادیان و مکاتب فلسفی مبتنی بر وحدت وجود.

گروهی از جامعه شناسان از میان ادیان بدوی مذهب آنی میسم را منشاء بت پرستی دانسته اند. و گروه دیگری توتم پرستی را منشاء بت پرستی دانسته اند.

همان طور که گفته شد، بت پرستی از خارج جزیرة العرب در میان اعراب راه یافت .

صاحب ((الاصنام )) می گوید:... چون اسماعیل در مکه سکنی یافت و بر کثرت جمعیت افزوده شد، فرزندان اسماعیل ، عمالقه را از مکه بیرون کردند. بنو اسماعیل همچنان به ستیز با اهالی مکه پرداختند و گروهی دیگر را بیرون راندند. رانده شدگان پاره های سنگ اطراف کعبه را با خود بردند. آنان از آن پس این سنگها را تقدیس و تکریم می کردند.

به روایت دیگر نخستین ((بت )) از بلقای شام به حجاز آورده شد. اعراب بتان را ((اصنام و صنم )) خوانند. ((وثن و اوثان )) نیز گفته می شود.

بت های معروف عرب عبارت بودند از:

۱) شواع ؛ نام بتی است که مربوط به ((هذیل بن مدرکه )) بوده که در محل ((رهاطه )) قرار داشته است .

این بت پس از اسلام به دستور پیامبر و توسط ((عمرو بن عاص )) درهم شکسته شد.

۲) ود؛ این بتی بود که ((عمرو بن لحی )) آن را از کنار رودخانه جد به مکه آورد و به یکی از قبائل عرب داد.

این بت در وادی القری قرار داشت . ((عبدود)) به همین مناسبت است . پس از اسلام این بت به دستور پیامبر توسط ((خالد بن ولید)) درهم شکسته شد.

۳) یغوث ؛ بر وزن ((یهود)) نام بتی بود که قبیله مذحج و متحدانش آن را می پرستیدند. گویند یغوث یکی از پنج بت قوم نوح بوده است .

یغوث به معنای فریاد رس است . مردم شمال و جنوب یمن این بت را می پرستیده اند.

۴) یعوق ؛ این بت در قریه خیوان در شمال ((صنعا)) قرار داشت . قبیله ((همدان )) این بت را می پرستیدند.

۵) نسر؛ بر وزن عصر، به شکل کرکس ساخته شده بود و از پنج بتی بود که قوم نوح می پرستیدند. متولی این بت ، ((معدی کرب )) بود. نسر در میان حمیری ها مقام والائی داشت . نسر از جمله پنج بتی بود که قوم نوح می پرستیدند.

جان ناس ، محقق در تاریخ ادیان و عقاید، در این رابطه می گوید: اعراب شهرنشین و صحراگرد به خدایان مذکر و مونث معتقد بودند. هر یک از این خدایان مخصوص یک قبیله یا چند قبیله بود، مانند بت هبل که خاص ‍ مردم مکه و اطراف آن بود.

در شهر مکه سه خدای مونث وجود داشت :

۱) لاتی ، خدای یو ، خدای مادینه .

۲) منات ، خدای سرنوشت .

۳) عزم .

این سه خدا را ((بنات الله )) می نامیدند که در مکه پرستش می شد.

۶) لات ؛ که در قرآن به آن اشاره شده ، مورد پرستش قریش بود و در طائف قرار داشت . لات سنگ چهارگوشی بود که در محل آن اکنون مناره مسجد طائف قرار دارد. کلمه ((لات )) از ((لت )) گرفته شده و به معنای ((خلط و مزج )) است و ((لات )) با تشدید تاء، اسم فاعل است که بعدا ((تاء)) تخفیف یافته است .

محققان معتقدند که ((لات )) منقول از زبان نبطی است ، و آن نام یکی از خدایان ماده بابلی بوده است که در بابل رب الارباب دختران بوده و خواهرانش ((مامناتو)) و ((غشتار)) بوده اند. ((لات )) نیز مانند دیگر خدایان بابلی تحول یافته است : در سوریه همسر یکی از خدایان نر که ((حداد)) نام داشت ، شناخته شد. ((حداد)) خدای باران بود. بت لات در میان نبطیان ربة البیت نام داشت و بعد الهه آفتاب شد.

بت ((لات )) وقتی به ((حجاز)) انتقال یافت ، مورد پرستش ((ثقیف )) و ((قریش )) قرار گرفت و مورد احترام بسیار بود. پس از اسلام ، این بت در میان قبیله ((ثقیف )) همچنان از اعتبار بسیار برخوردار بود. وقتی قبیله ثقیف اسلام آورد، به دستور پیامبر اسلام این بت توسط خالد بن ولید درهم شکسته شد.

۷) عزی ؛ از بزرگ ترین بتهای عرب جاهلی مخصوصا قبیله قریش بوده است . بت عزی در وادی القری قرار داشت . قریش ((لات و عزی و منات )) را دختران خدا می دانستند. قرآن به این پندار جاهلانه اشاره کرده است . در الواح بابلی ((عزو ساری )) آمده است .

در زبان عبری ((عزی )) از ((عزرا)) یعنی ((شدت قوت )) گرفته شده است و عزی به معنای : اقوی و اشد است . عزی قدیمی تر از منات و لات است .

۸) ایت بت از قبیله هذیل و خزاعه بوده است . گویا قدیمی ترین بت عرب می باشد و لذا مورد احترام بسیار بوده است . ((منات )) از ((منی )) به معنای ((ریختن ))؟ است چون خون قربانیهای بسیاری به پای آن ریخته می شده است . بت منات پس از اسلام توسط امام علی بن ابیطالب در هم شکسته شد. محققان گویند که این بت نیز وارداتی است و از بت های بابل بوده است .

اعراب به این بت هدایائی می کرده اند، از جمله دو شمشیر بود که پادشاهی به منات هدیه کرده بود.

۹) هبل ؛ با ارزش ترین بت عرب جاهلی بوده است .

هبل بت مردم مکه بوده و در کعبه نگهداری می شده است .

هبل نیز بت وارداتی بود که از شام و فلسطین به حجاز راه یافته بود. این بت از عقیق سرخ و به شکل انسان تراشیده شده بود که دست راستش شکسته بود و قریش دستی از طلا برای آن ساخته بودند. این بت به ((هبل خزیمه )) نیز معروف بود؛ زیرا متولی اولیه آن ((قوم خزیمه )) بوده اند.

جلو روی هبل هفت تیره بود که برای تفاءل بکار می رفت . بر روی یک تیره نوشته شده بود ((صریح )) و بر روی دیگری ((ملعق )) آمده بود. اعراب جاهلی وقتی در مورد نوزادی شک داشتند، هدیه ای به هبل تقدیم می داشتند. آنگاه با تیره ها فال می گرفتند و بر اساس آن فال کودک را تعیین هویت و ملکیت می کردند.

همین بت در جنگ احد مورد شعار ((ابوسفیان )) بود که می گفت : ((اعل هبل اعل هبل ))، و پیامبر اسلام در جواب فرمود: ((الله اعلی و اجل )). هبل در پی فتح مکه بدست علی بن ابی طالب درهم شکسته شد.

۱۰) اساف ؛ بر وزن ((کتاب )) بتی بود به شکل انسان بر فراز کوه ((صفا)) که در هنگام سعی بین ((صفا)) و ((مروه )) به عنوان تبرک و تیمن دست کشیده می شد.

۱۱) نائله ؛ بت مؤ نثی بود که مانند اساف مورد احترام بود.

در اساطیر آمده است که اساف و نائله مرد و زنی بوده اند از قبیله جرحم که با هم معاشقه داشته اند. چون به مکه آمدند و حرمت آن نداشتند، مسخ شدند و به صورت دو قطعه سنگ در آمدند.

سعی بین صفا و مروه یک سنت دیرینه در مناسک حج بوده است . در ادوار جاهلیت این مراسم مکروه دانسته شد و اسلام با اصلاح و محتوی دادن به آن ، کراهت آن را برداشت .

۱۲) بعل ؛ نام این بت نیز در قرآن آمده است . این بت نیز از بت های وارداتی است که ابتدا در میان قوم الیاس در بعلبک بوده است .

محققان می گویند: یکی از بت های عرب شمال همین بعل بوده است که هنوز مکان آن بین شام و مدینه به نام شرف البعل مشهور است .

((بعل )) خدای آبها و چشمه سارها بوده است .

برخی گویند که بعل معبود قوم ((یونس )) بوده است . ((بعل )) از طلا ساخته شده بود و گویند که معبود قوم ((الیاس )) بوده است .

جامعه شناسان این بت را نیز از جمله بتان بابلی دانسته اند: ((انو)) خدای آسمان ، ((بعل )) خدای زمین و انسان و ((هیا)) خدای آب و گیاه . این سه خدا، ((تثلیث )) اول را تشکیل می داده اند. هر کدام برای خود الهه ای داشته اند و در خلقت ازآنان کمک می گرفته اند. ((بعل )) با ((بعلیتو)) ازدواج کرد. ((بعل )) ادوار تحول داشته است : ابتدا خدای فعل بوده و بعد خدای آفتاب و باران و انسان . خدایان دیگر بعدها تابع او شدند. سرانجام تمام صفات خدایان در بعل گرد آمد.

((بعل )) در لغت عرب به معنای ((شوهر)) است .

۱۳)فلس ؛ معبود قبیله طی ، بر وزن ((ترس )).

این بت احترام بسیاری داشت و هدایا و قربانیهای بسیاری دریافت می کرد. گویند روزی به فلس آسیبی رسید. حاتم طائی چهره افسانه ای عرب در انتظار معجزه بود، اما چون خبری نشد، از پرستش فلس دست برداشت . پس از اسلام ، این بت توسط امام علی بن ابیطالب در هم شکسته شد. این بت به شکل انسان ساخته شده بود و رنگی سیاه داشت و در میان کوه اجاء مکان داشت . جایگاه این بت دار الامن و پناهگاه مجرمان بود. باید دانست که پیرامون بت جاهلی افسانه های بسیاری وجود دارد.

۱۴) انصاب ؛ بت های بی نوایان عرب را انصاب گویند. این بت ها در اختیار فقیران قرار داشت . آنان در خانه های خود به پرستش این بتان می پرداختند. فقرا که توان ساختن بت های گران قیمت و.. نداشتند، به همین بت های ارزان و بی اعتبار قانع بودند. این بت ها شکل خاصی نداشتند و به پاره سنگهائی شبیه بودند. لذا به آنها انصاب گفته می شود. در قرآن از انصاب یاد شده است .

محققان انصاب را بت های خانگی اعراب می دانند.

گویا دو نوع بت در کار بوده ، بت بتخانه و معبد و بت در خانه . انصاب بت های خانگی بوده اند.

برخی گویند اعراب به هنگام مسافرت از فرط علاقه به کعبه پاره سنگهائی از اطراف کعبه را با خود حمل می کردند تا ارادت خود را به کعبه و بتان نشان دهند.

در مقابل ((انصاب ))، اصنام و اوثان که بت های شکل دار بودند، قرار دارند. ((اصنام )) را از زر و سیم و چوب می ساختند و ((اوثان )) را از سنگ می تراشیدند.

مفسران اسلامی ((انصاب )) را وجه مستعار ((حجر الاسواد)) دانسته اند که اعراب به جای حجرالاسود، ((انصاب )) را با خود حمل می کردند و بر گرد آن طواف می نمودند و قربانی می کردند.

۱۵) الدوار؛ دور زدن و طواف کردن بر گرد بتی خاص بوده است . این بت مورد پرستش بوده است و اعراب هفت بار برگرد آن می چرخیده اند. این بت به شکل کعبه تراشیده شده بود. مفسران چرخیدن دور کعبه را طواف گفته اند تا با دور زدن بر گرد ((الدوار)) تداعی نکند. ((الدوار)) بر وزن جبار و کفار و سوار نیز آمده است .

۱۶) زور؛ بر وزن ((گور)). نام هر چیزی که بجای خداوند عبادت شود. گفته می شود: این کلمه نام بتی معین بوده است که به جواهر آراسته بوده و در منطقه ((دوار)) قرار داشته است . گویا که این بت از طلا ساخته شده بود و دو چشم از یاقوت داشت و بر بالای سر آن گوهری نصب کرده بودند. این بت تا روزگار ((عثمان به عفان )) پایدار بود. ((عبدالرحمن بن سمرة بن حبیب ))، پس از فتح ((سجستان )) به سرزمین ((دوار)) رفت و بت پرستان را محاصره نمود. او دو دست بت زور را قطع کرد و یاقوتها را برداشت و پیش ((مرزبان )) انداخت و گفت : این جواهر از آن تو باشد، می خواستم ثابت کنم که این بت برای تو نفع و ضرری ندرد.

۱۷) ذوالخلقه ؛ این بت به شکل تخته سنگ سفید رنگی بود که نقش تاجی در روی آن حک شده بود.

این بت در سرزمین ((تباله ))، میان مکه و یمن قرار داشت . پاسداران این بت قوم ((امامه )) از قبیله ((باهله )) بودند. چند قبیله دیگر این بت را می پرستیدند و هدایائی تقدیم می کردند. پس از اسلام ، این بت در هم شکسته شد و پرستندگان در دفاع از آن دویست کشته دادند.

۱۸) آذر؛ یعنی آتش . ایرانیان باستان و کلدانیان و آشوریان ستاره ((مریخ )) را آذر می گفتند و بر این باور بودند که آن سیاره از آتش پدید آمده است . آنان سنگی را تراشیده و رمز مریخ قرار دادند و بزرگان خود را به احترام ، ((آذر)) می نامیدند.

این کلمه در الواح بابلی نیز آمده است .

مفسران اسلامی می گویند: ((آذر)) نام معبودی بوده است که مردم عرب آن را می پرستیده اند.

۱۹) سعد؛ این بت که به نام ((سعد)) شهرت داشت ، از سنگی دراز ساخته شده بود و در ساحل ((جده )) قرار داشت و مورد پرستش ‍ فرزندان ((کنانه )) بود. گویند عربی با شترش نزد این بت آمد، شترش از بت بترسید و فرار کرد. عرب سنگی بر بت نواخت و گفت : خداوند تو را نامبارک گرداند که شتر مرا ترساندی . او از پرستش بت سعد منصرف شد.

۲۰) ذوالکفین ؛ معبود قبیله ((اوس )) بود که پس از اسلام در هم شکسته شد.

۲۱) ذوالشری ؛ معبود قبیله ((ازد)) بوده است .

۲۲) بهیم ؛ معبود قبیله ((مزینه )) بوده است .

۲۳) عمیانس ؛ معبود قبیله ((خولان )) بوده است .

دو قوام از این قبیله به نامهای ((ادوم )) و ((اسوم )) سهمی از چهارپایان و حاصل زراعت خود را میان پروردگار و آن بت تقسیم می کردند. اگر چیزی از سهم خدا داخل سهم بت می شد، آن را به خدا بر نمی گردانند؛ ولی اگر از سهم بت داخل سهم خدا می شد، به بت بر می گرداندند. قرآن به این موضوع اشاره کرده است .

۲۴) ذوالرحل ؛ معبود مردم حجاز بوده که احترام ویژه ای داشته است .

۲۵) سعیر؛ بر وزن ((زبیر))، معبود قبیله ((عزه )) بوده است .

۲۶) شارق ؛ بر وزن ((فارغ ))، معبود مردم عرب جاهلی بوده است . آنان فرزندان خود را به این نام می خواندند.

۲۷) شمس ؛ بت معروف عرب جاهلی است که اسامی بسیاری را به خود اختصاص داده اصت : عبدالشمس .

۲۸) رئام ؛ بر وزن ((لجام ))، معبود قبیله ((حمیر)) بوده است .

۲۹) ربه ؛ نام دیگر لات است . ثقیف بتکده ای به همین نام داشتند که آن را برابر کعبه می دانستند.

۳۰) رضاء؛ بر وزن ((کلاه ))، خانه مقدس قبیله ((بنو ربیعه )) بوده است .

۳۱) سجه ؛ بر وزن ((بچه )) از بت های عصر جاهلیت بوده است .

۳۲)زون ؛ نام بت و هر چیزی که پرستیده شود.

۳۳) صدا؛ نام بت قوم عاد بوده است .

۳۴) حمودا؛ بتی از بت های قوم عاد بوده است .

۳۵) ضیزن ؛ بت عصر جاهلیت . گویند نام دو بت بوده است که در بیرون دروازه حیره نصب شده بود تا واردان بر آن دو تعظیم کنند.

۳۶) طاغوت ؛ نام لات و عزی و دیگر بتها و هر چیزی که بجای خداوند پرستیده شود. شیطان و کاهن و روساء خلال را نیز طاغوت گویند. طواغیت نام بتکده ها است .

۳۷) عائم ؛ بر وزن ظالم ، بت قبیله عزه بوده است .

۳۸) عبعب ؛ بت قبیله قضاعه و بستگان این قبیله بوده است .

۴۰) عتر؛ نام بت و بتکده و مذبحی بوده است .

۴۱) عوض ؛ بت قبیله بکربن وائل بوده است .

۴۲) عوف ؛ یکی از بت های جاهلیت بوده است .

۴۳) قلیس ؛ نام خانه مقدسی که ابرهه حاکم حبشه در صنعاء یمن از سنگ مرمر و چوبهای نفیس بنا کرد و با زر و زیور آراست تا اعراب را از کعبه منصرف کند. او در پی شکست این نیرنگ ، تصمیم به ویران کردن کعبه گرفت که داستان آن مشهور است و در قرآن آمده است .

۴۴) کثری ؛ بت قبیله جدیس و طسم بوده است .

۴۵) کسعه ؛ بت دوران جاهلیت بوده است .

۴۶) سنداد؛ خانه مقدس در بین راه کوفه و بصره بوده است .

۴۷) کعبه نجران ؛ خانه مقدس قبیله حارث بن کعب در نجران بوده است .

۴۸) محرق ؛ بتی از بکر بن وائل بوده است .

۴۹) مدان ؛ بت قبیله بنوالحرث بوده است .

۵۰)مرحب ؛ نام بتی در حضر موت در یمن بوده است .

۵۱ ) مناف ؛ ذکر آن گذشت .

۵۲)هبا؛ بت قوم عاد بوده است .

۵۳) یالیل ؛ بت عصر جاهلیت بوده است .

۵۴) یعبوب ، بت قبیله جدیله وطی بوده است .

این تعداد از بتان ، نمونه ای از هزاران بت عصر جاهلیت می باشد که فقط در میان اعراب پرستیده می شدند. بدیهی است که در بسیاری از دیگر جاها پرستش بت همزمان بوده است . ناگفته نماند که بت های کم طرفداری در قبائل عرب بودند که ما از ذکر نام آنان خودداری کرده ایم و به همین ((۵۴)) بت بسنده نموده ایم .

اکرم اکبرزاده ابراهیمی