یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
جوان و بحران هویت
نیاز به برخورداری از یك هویت مستقل، بیشترین تاثیر را در سرنوشت افراد و درنتیجه در سرنوشت جوامع بشری دارد.
جوان در این برهه از زندگی، به موازات احساس نیاز به داشتن یك هویت مستقل، از نظر ذهنی نیز دچار یك تحول بیسابقه مهمی میشود. ارزشهای نسبتا ثابت دوره كودكی فرو میریزد، بدون اینكه نظام فكری و ارزشی خاصی جایگزین آن شود، در نتیجه، جوان با یك بحران فكری و فرهنگی بزرگی مواجه میگردد. چون نه همچون گذشته از طریق همانندسازی رفتار و عملكردهای خود به دیگران، میتواند به اعمال خود نظام منسجمی بخشد و نه از ایده و نظام فكری و ارزشی مستقلی برخوردار است تا در هر مورد مستقلا تصمیمگیری خاصی داشته باشد. در چنین موقعیتی، اگر جوان از شرایط مناسب فكری و روحی و روانی نیز محیط فرهنگی و آموزشی شایستهای برخوردار نباشد، در گزینش مسیر درست و انتخاب هویت واقعی دچار مشكل میگردد.
بحران هویت
از عدم توانایی فرد در تحصیل هویت انسانی، با تعابیر مختلفی یاد شده است. برخی از صاحبنظران از آن با تعبیر «گم كردن خویش» یا «از خود بیگانگی» یاد میكنند. و روانشناسان از این حالت اغلب تحت عناوینی چون: «آشفتگی هویت»، «اختلال هویت» و «بحران هویت» یاد میكنند و در توصیف آن میگویند: «بحران هویت عبارت است از عدم توانایی فرد در قبول نقشی كه جامعه از او انتظار دارد.» (۱) به اعتراف همه صاحبنظران، جدیترین بحران در طول زندگی انسان در خلال شكلگیری هویت او رخ میدهد; چون شخصی كه فاقد یك هویت متشكل قابل قبولی باشد در طول زندگی با مشكلات بسیار زیادی روبهرو خواهد شد. چنین شخصی در درجه اول از حقیقت وجودی خود و استعداد و توانمندیهایی كه دارد، آگاهی لازم ندارد و در درجه دوم، از هدف خلقت و نقشی كه در نظام هستی بر عهده اوستبیاطلاع است، در نتیجه، از تشخیص شیوه درست ارتباط با دیگران و برخورد با پیشآمدها نیز پاسخ به اصلیترین پرسشهای زندگی عاجز است. مجموعه این امور در نهایت، او را دچار سردرگمی در اغلب موضعگیریها میكند. طبیعی است كه وقتی فرد خود را نشناخت و هدف از آفرینش جهان و انسان برای وی معلوم نگشت و با وظایفی كه در جامعه بر عهده دارد آشنا نشد، نمیتواند نقش مثبتی در زندگی ایفا كند. بروز چنین وضعی و تزلزل فكری اعتقادی مهمترین خطری است كه سعادت انسان را در طول حیات مورد تهدید قرار میدهد.
نشانهها و پیامدهای بحران هویت
همانگونه كه برخورداری از هویت انسانی كامل، نشانههای مشخصی چون خودباوری، احساس ارزشمندی و توانایی حل مشكلات، موضعگیری مناسب در برخورد با پیشآمدها و برخورداری از اراده و استقلال لازم و... دارد، فقدان یا اختلال هویت نیز آثار و نشانههایی دارد. روانشناس معروف «اریكسون» در اینباره میگوید: «فردی كه قادر به یافتن ارزشهای مثبت پایدار در فرهنگ، مذهب یا ایدئولوژی خود نیست، ایدهآلهایش به هم میریزد. چنین فردی كه از به هم فروپاشی هویت رنج میبرد، نه میتواند ارزشهای گذشته خود را ارزیابی كند و نه صاحب ارزشهایی میشود كه به كمك آنها بتواند آزادانه برای آینده برنامهریزی نماید. (۲)
گرچه تعبیر «اریكسون» در نوع خود بجاست اما برای روشن شدن اثرات و نشانههای بحران هویتبه برخی نتایج آن اشاره میگردد:
الف. بیبرنامگی در زندگی
انسانی كه دچار بحران هویتشده است، نمیتواند برای زندگی خود طرح و برنامه منسجمی تهیه كند. چون چنین شخصی علاوه بر اینكه از درك اهداف اصلی حیات خود ناتوان است، در ایجاد انسجام بین هدفها و وظایف عادی زندگی نیز دچار حیرت و سردرگمی است.
ب. غفلت از فرصتها
از جمله عوارض بحران هویت، بیهوده تلف كردن وقت و از دست دادن فرصتهاست. بروز اختلال در هویت موجب میشود كه فرد از تشخیص صلاح كار و عوامل سعادتآفرین و تعالیبخش ناتوان گردد. در نتیجه، چنین فردی اغلب، اوقات خود را به بطالت میگذراند. برای چنین فردی مهم نیست كه سرمایه اصلی زندگی را، كه عبارت از لحظات عمر است، چگونه از دست میدهد.
ج. مسؤولیت گریزی
از آنجا كه احساس مسؤولیتبا نوع نگرش انسان به جهان، انسان، خدا معنی پیدا میكند، فرد از خود بیگانه نمیتواند جایگاه خود را در نظام هستی به صورت شایسته تشخیص دهد. در نتیجه از پذیرش مسؤولیتها شانه خالی میكند. روشن است كه كسی كه نتوانست پاسخی برای سؤالات اساسی زندگی خود پیدا میكند، در حقیقت انگیزهای هم برای پرداختن به وظیفه خویش در قبال خود و جهان و دیگران نخواهد داشت.
د. دلمشغولیهای بیارزش
از مظاهر روشن فقدان هویت، مشغول بودن به هدفهای ناچیز و كارهای بیارزش است. فردی كه دچار خود فراموشی شده، هرگز نمیتواند در زندگی برای خود نقش مؤثری پیدا كند. به همین دلیل ضمن احساس پوچی، اغلب اوقات خود را در كارهای بیهوده صرف میكند و چون این قبیل كارها، كمكم ارزش و اعتبار خود را در نزد شخص از دست میدهد، فرد در نهایت دچار احساس بیارزشی، یاس و بیمعنایی میشود. چه بسا در چنین مواقعی حتی دستبه خودكشی نیز... خواهد زد.
ه. تقلید كوركورانه از دیگران
اغلب افرادی كه به بحران هویت دچارند، دارای شخصیتبسیار منفعلی هستند. چون از جهانبینی و نظام ارزشی ثابتی برخوردار نیستند، اعمال و رفتار و ارزشهای خود را براساس دیدگاههای دیگران تنظیم میكنند. روشن است در این حد اهمیت قائل شدن به داوریهای معقول و غیرمعقول دیگران و احساس خود كمبینی زمینهای برای نفوذ اندیشهها و ارزشهای غلط بیگانگان است و این امر گاهی آن چنان مؤثر واقع میگردد كه فرد حتی كوچكترین
واكنش در قبال دستورات و القائات غلط فرهنگی آنان را، نوعی ارتجاع تلقی كرده، پایبندی به ارزشهای خودی را خلاف اصول مدنیت و تمدن میپندارند! بدینوسیله، بستر تسلط همه جانبه فكری و اقتصادی و فرهنگی بیگانگان را بر سرنوشتخود و جامعه با دستخویش فراهم میسازد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست