یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مشارکت اجتماعی زنان در جوامع انسانی
● مقدمه
تعدادی از موانع و مشکلات بر سر راه همهی انسانها بر اساس کشورهایی که در آنها زندگی میکنند، وجود دارد به طور مثال در کشورهای جهان سوم مشکلاتی وجود دارد که در کشورهای به اصطلاح پیشرفه وجود ندارد و بالعکس، زیرا در اکثر کشورهای پیشرفته یا به اصطلاح توسعهیافته، بحث بر سر بر طرف کردن نیازهای روحی و معنوی است چراکه نیازهای مادی را تا حد بسیار زیادی برطرف کردهاند، بر این اساس، شرایط و موقعیتها، امکانات و خدمات مورد نیاز متفاوت است در مقایسه با زمانیکه بخواهیم تازه مشکلات مادی را شناسایی کرده، به فکر راهحل آنها باشیم.
از سوی دیگر در داخل خود کشورهای پیرامونی نیز بر اساس آداب، رسوم، فرهنگ، نیازهای اقتصادی و اجتماعی متفاوت و موانع و مشکلات عدیده و متنوع خواهند بود و نمیتوان قانون کلی و حکم اساسی برای همه کشورها صادر کر، با این وجود شاید بتوان اینگونه گفت که بعضی عوامل و موانع در همهی کشورها جزء ضروریات و اصول مشترک محسوب میشوند.
به طور مثال، نیاز به شرکت زنان در امور اقتصادی موضوع مشترک تمام کشورهای در حال توسعه است. در این میان، بعضی عوامل و موانع میان زن و مرد مشترک است، مانند آموزش که در امر توسعه بسیار مهم و اثرگذار است.
در این مقاله قصد بررسی موانع و مشکلات مشارکت زنان در امر توسعه در میان ملل را داریم.
۱) موانع مشارکت در توسعهی اقتصادی
۱/۱) توسعه اقتصادی
" توسعهی اقتصادی از مفاهیمی است که اغلب با مفهوم رشد اقتصادی یکی شمرده میشود، درحالیکه رشد متضمن شاخصهای کمی اقتصاد است اما توسعه اقتصادی متضمن فرایندهای پیچیدهتری است، بهگونهای که این مفهوم به مفاهیمی چون تغییر و تحولات اقتصادی نزدیکتر است تا مفهوم رشد اقتصادی... توسعه اقتصادی فرایندی است که در طی آن شالودههای اقتصادی و اجتماعی جامعه دگرگون میشود، بهطوریکه حاصل چنین دگرگونی و تحولی در درجه اول کاهش نابرابریهای اقتصادی و تغییراتی در زمینههای تولید، توزیع و الگوهای مصرف جامعه خواهد بود." (ازکیا: ۱۸)
در تعریف دیگری، اهداف توسعهی اقتصادی در دو محور اصلی ایجاد اشتغال و تولید ثروت متمرکز شدهاست. (سایت سازمان همیاری فارغالتحصیلان جهاد دانشگاهی)
و بر این اساس، اشتغال یکی از ارکان اساسی و کلیدی در توسعه اقتصادی محسوب میشود.
۲/۱) تاریخچهی مشارکت زنان در اقتصاد
زمانی که به وضعیت فعلی یک پدیده مینگریم، شاید به نکاتی دست یابیم که بسیار مهم و اساسی جلوه کنند، اما این نگاه زمانی به طور عمیق و دقیق خواهد بود که ما به گذشته و سیر تحول آن پدیده نیز نظر داشته باشیم. شرایط گذشته را با وضعیت فعلی مقایسه کرده به صدور حکم بپردازیم. در زمینهی اقتصادی نیز باید این نگرش را داشته باشیم تا بتوانیم تحلیل درستی از موقعیت انجام دهیم.
با مروری بر تاریخچهی شرکت زنان در فعالیتهای اقتصادی به این نکته پی میبریم که زنان تا پیش از انقلاب صنعتی دوشادوش مردان در این امر مشارکت داشتند و اساسا کاری خارج از منزل وجود نداشت،بعضی کارها مخصوص مردان و برخی از کارها مخصوص زنان بود، اما درآمد مستقلی این میان معنی نداشت.
با این وجود از انقلاب صنعتی به بعد، به خاطر وجود کارخانهها مردان مجبور شدند به آنجا بروند، با محدودیت جذب نیرو، دیدگاه منفیای نسبت به زنانی که تا پیش از این همراه مردان کار میکردند، ایجاد شد به این مضمون که این زنان حق کار کردن و فرصتهای شغلی مردان را تهدید میکنند. با این نگرش بود که مردان اساسا خارج از خانه رفتند و زنان شدند خانهدار و کم کم جنس اول و دوم به معنی حقیقی نمود پیدا کرد.
با این حال زنان طبقهی کارگر که به علت کمبود منابع مالی همسرانشان مجبور به کار بودند همچنان در محل کار خود ماندند، اما با شرایطی بسیار سخت و با آن دید منفی! ولی با این شرط که (دختران) به محض ازدواج از کار خارج شوند، این اصل پذیرفته شدهی تمام زنان آن دوران بود.
ولی این خانهداری بسیار بد برای زنان تمام شد، چراکه زنان دیگر نمیتوانستند در فعالیتهای اجتماعی نیز
شرکت کنند، زنجیرهای پیوسته که فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را به هم پیوند میداد، دیگر حق دخالت در دیگر امور را نیز از زنان سلب کردهبود.
با این شرایط، فشار کاری بر زنان کارگر هر روز بیشتر از روز قبل میشد، از سوی دیگر زنان روشنفکر نیز خواهان شرکت در فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی بودند(همچون گذشته)، از این رو کمکم موجهای مخالف و زمزمههای آرامی از مخالفت به گوش میرسید. این اعتراضات که اولین بار به صورت علنی در هشت مارس سال ۱۸۵۷ توسط زنان کارگر کارگاههای پارچهبافی و لباس دوزی در نیویورک آمریکا و با خواستههای بسیار ابتدایی از جمله افزایش دستمزد، کاهش ساعات کار و بهبود شرایط بسیار نامناسب کار، صورت گرفت با حمله پلیس و کتک زدن زنان به هم خورد. اما نقطهی عطفی در این اعتراضات بود، تا اینکه در قرن بیستم، فشارها بر زنان کمتر شد و کم کم زنان توانستند تا حدود زیادی، وارد عرصه کار شوند. (پاملا ابوت و کلر والاس: ۱۳۸۷)
۳/۱) موانع مشارکت زنان در توسعه اقتصادی
از جمله موانع اقتصادی که باعث کاهش سهم زنان در مشارکت اقتصادی میشود عبارتند از:
۱) "بالا بودن هزینه نیروی کار زنان برای کارفرمایان": زنان به علت نقش مادری و اینکه در نقش همسری، وظیفهی مدیریت خانه و امور عاطفی افراد خانواده را بر عهده دارند، کمتر از مردان میتوانند بر تعهدات کاری خود پایبند بمانند. و این باعث میشود تا کارفرما نتواند بر روی همکاری دائم این زن برنامهریزی کند، البته این از سوی دیگر باعث شده است که دستمزد زنان از مردان هم سطح خود پایینتر باشد، هرچند که کار هر دو در یک سطح باشد و یا حتی کار زن بهتر از کار مرد باشد.
۲)"کم تنوعی فرصتهای شغلی":
در جوامع در حال توسعه بیشتر کارهای ساده و به اصطلاح دم دستی را به زنان پیشنهاد میدهند، و به دو دلیل، یکی اینکه زنان دستمزد پایینی دارد و مردان حاضر به قبول این کار با چنین دستمزدی نیستند، شان اجتماعی کار از نظر افراد جامعه پایین است.
۳) "صاحب سرمایه نبودن زنان":
بیشتر زنان در جوامع نیازمند مردان هستند(خواه پدر، خواه همسر) و این باعث میشود نتوانند در امور اقتصادی خوب جلوه کنند، چراکه کارآفرینی و ایجاد اشتغال نیازمند سرمایه و هزینه است که اکثر زنان از آن محرومند.(سایت کانون فرهنگی اجتماعی زنان قزوین)
۴) عدم تخصصهای خاص در زنان:
با توجه به عدم حمایت از زنان در بیشتر کشورها و با حاکم بودن دید مردسالاری که همچنان وجود دارد(همانطور که بیان شد) زنان نمیتوانند به مشاغل خوب دست پیدا کنند، این در کنار عدم تجربه در این زمینه، عاملی میشود که اگر روزی بسترسازی شد تا زنان هم دوشادوش مردان کار کنند، به جهت عدم تجربه عملا از مردان عقب بمانند.
۲) موانع اجتماعی مشارکت زنان
۱/۲) تعریف توسعه اجتماعی و شاخصهای آن
"توسعه اجتماعی از مفاهیمی است که با چگونگی و شیوهی زندگی افراد یک جامعه پیوندی تنگاتنگ دارد و در ابعاد عینی بیشتر ناظر بر بالا بردن سطح زندگی عمومی از طریق ایجاد شرایط مطلوب و بهینه در زمینههای فقرزدایی، تغذیه، بهداشت، مسکن، اشتغال، آموزش و چگونگی گذران اوقات فراغت میباشد. بر این مبناست که گفته شده: «منظور از توسعه اجتماعی اشکال متفاوت کنش متقابلی است که در یک جامعهی خاص همراه با توسعهی تمدن رخ میدهد. توسعهی اجتماعی و توسعهی فرهنگی جنبههای مکمل و پیوستهی یک پدیدهاند و هر دو نوع الزاما به ایجاد وجوه تمایز فزایندهی جامعه منجر میشود.» پس توسعه اجتماعی در پی ایجاد بهبود در وضعیت اجتماعی افراد یک جامعه است که برای تحقق چنین بهبودی در پی تغییر در الگوهای دست و پاگیر و زاید رفتاری، شناختن و روی آوردن به یک نگرش، آرمان و اعتقاد مطلوب تری است که بتواند پاسخگوی مشکلات اجتماعی باشد. ملاحظه میشود که توسعه اجتماعی در قیاس با مفاهیمی مانند توسعه اقتصادی و رشد اقتصادی حوزهی وسیعتری را در بر میگیرد."(ازکیا: ۱۹)
در مجموع میتوان چند شاخص مهم را برای ارزیابی توسعه اجتماعی نام برد:
۱)"عدالت اجتماعی
۲) وحدت و انسجام اجتماعی
۳) کیفیت زندگی
۴) کیفیت افراد و ظرفیتهای انسانی" (سایت بنیاد اندیشه اسلامی)
با توجه به گسترده بودن این شاخصها نمیتوان در یک مقاله یا گزارش چندصفحهای به تمام موانع موجود در آنها پرداخت.
به طور مثال در تعریف عدالت اجتماعی سهم دولت، سرمایهداران در بخشهای خصوصی و مردان به عنوان رقیب یا همکار زنان، باید مشخص شود، تاریخچهی سرگذشت فعالیتهای زنان معلوم شود و در مقایسهی این سیر و تحول، تنگناها و راهکارها معین شود از آنمهمتر شاخص وحدت و انسجام اجتماعی است که کمی و عینی نمودن آمار و اطلاعات بسیار سخت و اساساً شیوه جمعآوری اطلاعات و آمار در کشورهای در حال توسعه(که بیشتر موضوع بحث ما است) به گونهای است که کمتر به این گونه متغیرها توجه میشود، "از این رو به ذکر شاخصهایی در ذیل متغیرهای آموزش و بهداشت"(همان) پرداخته میشود. (شاخص اشتغال زنان در ذیل توسعه اقتصادی مورد بررسی قرار گرفت.)
۲/۲) موانع و مشکلات مشارکت زنان در آموزش و بهداشت
بحث بسیار مهمی که در این مورد وجود دارد این است که ما باید دو دید در این قسمت داشته باشیم، یکی اینکه زنان به عنوان اعضای جامعه به چه میزان از آموزش و بهداشت برخوردار و بهرهمندهستند و دیگری اینکه به چه میزان در اجرا و اشاعهی آن موثر هستند و چه مشکلاتی وجود دارد که مشارکت آنها را در سطح پایینتری نسبت به مردان قرار میدهد.
۱/۲/۲) آموزش:
آموزش، یکی از زمینههای زیر بنایی تقویت و آگاهی فرد است که افقهای جدیدی را فرا روی او می گشاید و یکی از ابعاد مهم آموزش این است که دامنه فرصتها و دامنه وسیعتری از انتخاب و اختیار را فراروی انسانها قرار میدهد و بطور کلی آنان را نسبت به اندیشههای نو پذیراتر ساخته، آنان را در انتخاب توانا میسازد. اما متاسفانه در اکثر کشورهای در حال توسعه سهم زنان از آموزش بسیار پایینتر از مردان است. از سوی دیگر در بین شاخص آموزش خودنمایی میکند یکی بیسوادی و دیگری تحصیل در آموزش عالی است، بدین ترتیب که به نظر میرسد در این شاخص تعداد بیسوادان زن نسبت به کل بیسوادان و نیز زنان دارای تحصیلات دانشگاهی، نسبت به مردان مورد نظر باشد و نمیتوان از وجود رابطهی معنیدار میان شرکت در فعالیتهای اقتصادی با سطح سواد سخن به میان نیاورد. افرادی شانس دسترسی به مشاغل بالا را پیدا میکنند که دارای تحصیلات بالاتری نسبت به بقیه برخوردار باشند! اما در این بین سهم زنان مشخص است، زنی که خانهدار است و هیچ احساس نیازی نسبت به یادگرفتن سواد نمیکند، چگونه میتواند در روند تحول و توسعه گروه موفق باشد؟ از سوی دیگر جامعه نیز این احساس نیاز را نیافته است که با تحصیلات زنان می توانند همچون مردان، برای جامعه مفید واقع شوند. و سرمایهگذاریهای کلانی در جهت تشویق و بسترسازی آموزش زنان صورت نمیدهند.
از سوی دیگر زنان نمیتوانند همچون مردان، زمانی که تصمیم به انجام کاری گرفتند آن را انجام دهند، زیرا وابستگیهای عاطفی و تحمیلهای جامعه مبنی بر وفاداری بیش از حد به چارچوب خانه! باعث میشود آنها کمتر در امر اشاعهی فرهنگ آموزش شرکت کنند.
۲/۲/۲) بهداشت
" بهبود وضعیت سلامتی یکی از معیارهای مهم توسعه اجتماعی است و گسترش تسهیلات بهداشتی به ویژه مراقبتهای بهداشتی اولیه زمینه ساز رشد قابل ملاحظه امید به زندگی میگردد. به لحاظ بهداشتی زنان آسیب پذیرتر از مردان هستند و لذا بر اساس تعهدات بینالمللی افزایش دسترسی زنان به اطلاعات مراقبتها و خدمات بهداشتی و درمانی با کیفیت مناسب و متناسب با توانایی مالی آنها در طول عمرشان همواره مورد تاکید قرار گرفته است بعلاوه تقویت مراقبت پیشگیرانه بهداشتی، حمایت از ابتکارهای مربوط به آگاهی جنسیتی و تهیه و توزیع آماری تفکیک شده بر حسب جنسیت از دیگر وظایف و تعهدات دولتها بر اساس اسناد بینالمللی میباشد." (سایت بنیاد اندیشه اسلامی)
بسیار مشخص و واضح است که زنان بیش از مردان از کمبود بهداشت در عذاب هستند و به واسطهی عدم دسترسی به منابع اقتصادی و اجتماعیای که مردان در اختیار دارند، کمتر در مورد این مسائل آگاهی پیدا کرده و بهداشت خود را رعایت میکنند، نظام سلسلهواری که بین مراقبت از خود، اشتغال، شرکت در فعالیتهای اجتماعی و ... وجود دارد در اینجا نیز به چشم میخورد. و زمانی که بحث بهداشت اینگونه برای زنان رقم خورده است، چگونه میتوانند مشارکت گستردهای در اشاعهو توسعه بهداشت داشته باشند؟!.
● نتیجهگیری:
در تعریف توسعه اقتصادی تفاوت آن با رشد مشخص شد و دو شاخص اصلی آن به نامهای اشتغال و تولید ثروت مورد بررسی قرار گرفت، اینکه چرا و از چه زمانی زنان از فرایند مشارکت اقتصادی بازماندند و در توسعه اجتماعی که بسیار بحث گسترده و دامنهداری است تنها به دو بخش آموزش و بهداشت پرداخته شد. اینکه زنان اصولا در این دو بخش دچار محرومیت شده و مشارکت چندانی در ارائه آنها ندارند. و در پایان مبنا بر این قرار گرفت که رابطهی به اصطلاح دوری میان اقتصاد و به طور خاص اشتغال، آموزش و بهداشت وجود دارد، بدین معنی که هر کس دارای شغل با درآمد بالا و یا تنها دارای درآمد بالا باشد هم از آموزش و هم از بهداشت بهتری نسبت به کسی که شغل یا درآمد بالا ندارد، برخوردار است.
زهرا باقری, کارشناس مطالعات زنان
منابع:
۱. ازکیا، مصطفی. جامعهشناسی توسعه، چاپ چهارم، تهران: نشر کلمه، ۱۳۸۱.
۲. پاملا ابوت و کلر والاس، جامعهشناسی زنان، ترجمه منیژه نجم عراقی، تهران: نشر نی، ۱۳۸۷.
۳. سایت بنیاد اندیشه اسلامی: resaneh.com
۴. سایت سازمان همیاری فارغالتحصیلان جهاد دانشگاهی: jobportal.ir
۵. سایت کانون فرهنگی اجتماعی زنان قزوین: qwcs.ir
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست