یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

جای خالی مدیریت هدفمند بر صندلی سینما


جای خالی مدیریت هدفمند بر صندلی سینما

بررسی کمی و کیفی فیلم سازی در ایران به مناسبت روز سینما

چندی پیش درپی اظهارات یکی از بازیگران طنز سینما و تلویزیون مبنی بر سطح پایین دانستن برخی کارهای ارائه شده به ویژه در ژانر طنز سینمایی غوغایی درگرفت و همگان موضع گیری کردند که آنچه اظهار شد در رده زشت ترین مطالبی است که تاکنون درباره سینمای ایران عنوان شده است.

اگرچه مناسب دانستن برخی سی دی فیلم ها برای زیر شانه تخم مرغ توصیف طنزگونه به شدت تلخی بود، اما بدون آن که به زحمت کارگردانان و سلیقه مخاطبین توهین کرده باشیم، باید بگوییم صداقت کلام این بازیگر یک زنگ خطر برای سینمای ماست و باید مدیران فرهنگی را به فکر بیندازد.

مطمئناً برخی فیلم سازان برای پر کردن گیشه با این تفکر که سلیقه مخاطب همین دست کارهای خنده دار و بی محتوا را می پذیرد، به شدت سطحی ساز شده اند و از سرمایه گذاری در کارهای پرمحتوا و سنگین اجتناب می کنند.

اما سینمای ایران به طور خاص پس از پیروزی انقلاب اسلامی نشان داده که سلیقه مخاطب ایرانی به کارهای سنگین، پرمحتوا و سطح بالا نیز پاسخ مناسبی خواهد داد.

شاید ما که در زمره مدیران فرهنگی سینما بوده ایم، مایی که ادعای فیلم سازی و فیلمنامه نویسی داشته ایم صرفاً برای سودها حتی به خود اجازه داده ایم سلیقه مخاطب را زیر سؤال برده و رفته رفته با ارائه کارهای این چنینی تلاش کرده ایم حتی سلیقه مخاطب را به سمت و سوی دیگری بکشانیم و تربیت کنیم والا هم مخاطب داناست و هم سینمای ایران باتوجه به اهداف عالیه ای که دنبال می کند می تواند بستر کارهای ارزشی، تأثیرگذار و خوش ساخت باشد.

البته در این میان هیچ کس منکر مشکلات و چالش های متعدد فیلم سازی نیست، اما چرا به جای زخم زدن لااقل طوری تولید نکنیم که زخم دیگری بر این پیکر رنج دیده ننشیند. هرچند که سینما به همه نوع فیلمی نیاز دارد، ولی هر فیلمی حداقل باید یک نکته ای در محتوای خود داشته باشد، وگرنه چرا باید ساخته می شد؟

● تلنگری بر مدیریت فرهنگی سینما

از آن جایی که هیچ گاه به تقویت زیرساخت های سینمای ایران توجه نشده، از آغاز راه اندازی تاکنون با وجود پشت سر گذاشتن دوره های مختلف و مدیران متنوع با سلیقه ها و دیدگاه های فرهنگی مختلف و حتی متضاد، اما سینما وضعیت بلاتکلیفی دارد.

منوچهر اکبرلو، استاد دانشگاه و منتقد سینما توضیح می دهد: «مدیران درگیر روزمر گی ها شده و در عمل نتوانسته اند آرمان های خود را در جهت اصلاح زیرساخت های سینما به کار بندند. در نتیجه در دوره های مختلف شاهد موج های سینمایی هستیم که هیچکدام برگرفته از نیازهای مخاطب و مردم نبوده است. انبوه فیلم های روشنفکرانه و شبه عرفانی، فیلم های موسوم به دختر، پسری در دهه۷۰ یا آثار شبه کمدی کنونی سینما در سالیان اخیر نتیجه موج سواری کسانی است که بیش از هرچیز به منافع شخصی خود با استفاده از رسانه سینما فکر می کنند.

مدیران با وجود در اختیار داشتن اهرم های حمایتی، نظارتی و تشویقی هرگز نتوانسته اند این مسیر را مدیریت کنند.»

وی ادامه می دهد: «تولید نسبتاً بالای سینمای ما نباید ما را دچار این غفلت کند که صنعت پررونقی به نام سینما داریم، چراکه تعداد قابل توجهی از این فیلم ها به ویژه در ردیف فیلم های کوتاه هیچگاه اکران نمی شوند، یا به انبار نهادهای دولتی سپرده می شوند و یا در صورت اکران حتی هزینه اولیه خود را سود نمی دهند.

برگزاری جشنواره های متنوع نیز متأسفانه بر کیفیت سینما نیفزوده است.» وی مهمترین دلیل این قبیل چالش ها را درگیری مدیران سینما و سرگرم شدنشان به کارهای حاشیه ای عنوان کرده و می گوید: «به نظر می رسد مدیران و متولیان سینما باید راه های مختلف نوع حضور خود را کمتر ولی بنیادی تر کنند، یعنی تمرکز خودرا به مسائل زیربنایی بگذارند. این کار در حوزه های مختلف سینما از جمله نمایش خانگی یا بازارهای جهانی مهم تر به نظر می رسد.»

● کارگردانی فقط هدایت دوربین نیست

سی دی فیلم زندگی پروین اعتصامی را در دستگاه می گذاری تا یکساعت و اندی با فراز و نشیب های زندگی و دغدغه های فکری یکی از بزرگترین شخصیت های کشورت آشنا شوی. حقیقتاً تأسف برانگیز است این سطحی سازی در کاری به این عظیمی! سی دی اول تمام شده، خوابت می برد و حتی شب های بعد هم رغبتی به دیدن سی دی دوم نداری! شاید یکی از عمده ترین مشکل سینمای ما داستان فیلم و فیلمنامه های بدون کار کارشناسی و تحقیق منسجم است.

سیدرحیم حسینی که هم در شاخه نویسندگی کار کرده و هم کارگردانی را تجربه کرده است، فیلم هایی چون نوروز، پیک نیک در میدان جنگ و... را در کارنامه کاری خود دارد. به علاوه دریا در غربت، تله فیلم چهره در غبار و به خاطر سوگند را برای تلویزیون کار کرده است. وی می گوید: «بنده در سال های

۷۰-۶۹ تحصیلات سینمایی خود را دنبال می کردم. در همین سال کار آقای اعلامی با عنوان نار و نی را دیدم. اعلامی هم هنری ساخته بود و هم طوری که مخاطب جذب شود و اثر خوب بفروشد. از همان زمان به این دید رسیدم که می شود به سینمایی رسید که هم متفکرانه باشد و هم از جذابیت های لازم برای جذب مخاطب بهره ببرد. در جاهای دیگر دنیا هم بعضا به این سینمای فرهنگی و متفکرانه رسیده اند که براساس نیازهای بومی می سازند. مثلا هفت سامورائی کوروساوا هم متفکرانه است و هم فرهنگ شرق دور را به روشنی نشان می دهد.

بعد از انقلاب نیز می توان آثاری را پیدا کرد که هر دو فاکتور را توأمان دارند، اگرچه تعدادشان کم است، اما در خاطره ها همیشگی شده اند.»

وی گله مندانه می گوید: «اخیرا متأسفانه یک وجه از سینما فقط به گیشه فکر می کند. ممکن است در کنار این قبیل فعالیت ها شعارهای قشنگی هم ردیف کنیم، ولی درنهایت چه چیز به مخاطب منتقل می شود؟ این قبیل آثار تهی از محتوا که حتی به جرأت می توان گفت جنبه سرگرمی کمی هم دارند، به سینمای ما لطمه خواهند زد. یک ضعف بزرگ ما نبود فیلمنامه های خوب است. به عنوان مثال شخصیت زن ایرانی در آثار خوب پرداخته نمی شود و بازیگر قادر نخواهد بود پختی نقش را درک کرده و بازی کند.

ضعف دیگر به مدیریت فرهنگی سینما برمی گردد. یک مدیر مجرب می تواند استعدادها را کشف کرده، هدایت و حمایت کند. بحث پختگی فیلمنامه ها و سوژه یابی قوی زمانی محقق می شود که مدیریت فرهنگی سازنده پای کار بایستد و علل را ریشه ای حل و فصل کند.»

وی در تکمیل صحبت هایش می گوید: «خیلی ها فکر می کنند کارگردانی فقط هدایت حرکت دوربین است، درحالی که کارگردانان باید به لایه های عمیق اندیشه و نیازهای جامعه دست پیدا کرده و خوب و سنجیده بسازند.»

● ریل گذاری تازه و تحول گسترده

بعضی ها معتقدند همه حرف ها گفته شده و دیگر از گفتن های مکرر خسته شده اند، به ویژه این که با این همه گفتن ها هنوز مشکلی از کوله بار مشکلات سینمای ایران برداشته نشده است. چه بسیار کارگردانانی که صراحتا در پاسخ به تقاضای ما برای مصاحبه تلفنی گفتند: هیچ نظری درباره سینما ندارند!

علیرضا سجادپور، مدیرکل ارزشیابی و نظارت سینمایی کشور ضمن این که معتقد است به دنبال مدیریت های مقطعی و سلیقه ای پیشین ضرباتی به بدنه سینما وارد شده، می گوید: «بعضی ها فکر می کنند با شروع انقلاب و آتش گرفتن سینماها، این شاخه هنری در ایران تعطیل شد، درحالی که سینمای طاغوت خیلی پیش از انقلاب متوقف شده بود. سینمای پیش از انقلاب در سال ۵۶ با آثار مبتذل فیلم فارسی ناقوس مرگش زده شد.

وی در مورد تیم جدید مدیریتی در سینمای کشور می گوید: «این تیم جدید گروهی از بچه های متخصص و متعهد هستند، اما با چالش هایی به قدمت سالیان سال روبرویند، لذا نباید انتظار داشت در کوتاه مدت همه زخم ها التیام پیدا کند. شما نگاه کنید در هر چهار سال ما فقط دو سال مفید فرصت کار داریم. در سالی که انتخابات برگزار می شود و در سالی که قرار است انتخابات جدید برگزار شود عملا همه چیز راکد می ماند. دو سال مفید برای کار فرهنگی ثمربخش خیلی مدت زمان کوتاهی است.»

سجادپور به سیاست ریل گذاری تازه و تحول گسترده معتقد بوده و می گوید: «مدیریت جدید سینمایی کشور بسیاری از دیدگاه ها را قبول ندارد و حس می کند باید طرح های تازه ای دنبال شود. اصول ما ثابت بوده و از فرمایشات مقام معظم رهبری پیروی می کنیم، اما تحول باید در شیوه های اجرایی و تاکتیک های مدیریت صورت گیرد.

در کنار اصلاح اساسی ساختار تشکیلاتی سینما باید از ورود نیروهای تازه نفس، صاحب استعداد و متعهد به این عرصه حمایت کنیم. سینما به خونی تازه در رگ هایش نیازمند است. ضمنا باید بازاریابی درستی در داخل و صحنه بین المللی داشته باشیم. متأسفانه باید صراحتا گفت که اکثر مردم ما با سینما قهرند. در سال ۸۸ کل فروش سینمای ایران ۱۴ میلیون تومان بوده که ۵/۴ میلیون آن متعلق به اخراجی هاست. این درحالی است که تنها ۱۸ میلیون بلیط سینما فروخته شده است. کف انتظار ما فروش ۵۰ میلیون بلیط در سال است. ما باید مسائل اجتماعی، آینده جوانان، سوژه های امیدبخش، توجه به هویت مذهبی و ملی و نیز تشویق جوانان به کارآفرینی را سرلوحه آثار و برنامه های سینما قرار دهیم. سینمایی باکیفیت است که به دغدغه های مردمش بپردازد.»

● مخاطب را به دیدن عادت دهیم

مسعود ده نمکی کارگردان فیلم پرفروش اخراجی ها معتقد است که سینما هم در حوزه سخت افزاری و هم در حوزه نرم افزاری نیازمند یک سری تحولات بنیادین است. وی می گوید: «در شرایط فعلی که دوران جنگ نرم نامیده شده، توجه به سینما به عنوان یکی از پرمخاطب ترین رسانه های جهان ضرورت ویژه ای دارد. در بحث مهندسی فرهنگی سینما باید جایگاه خاصی داشته باشد. در قدم اول باید در بین معدود کشورهایی که صاحب این صنعت هستند، آسیب شناسی کرده و کار کارشناسی انجام دهیم. باید ارزیابی کنیم که نقطه ایده آل مان چه بوده و الآن در کجا قرار داریم؟ متأسفانه در بحث حل چالش های سینما بیشتر به تعارفات ژورنالیستی بسنده کرده ایم. صرفا برگزاری یادبود و جشن روز سینما دردی را دوا نمی کند.»

وی ادامه می دهد: «اگر بخواهیم آثار ارزشی، پرمحتوا و متعالی را به مردم عرضه کنیم، ابتدا باید سینما رفتن را در بین خانواده ها نهادینه کرد.

فیلم ساز قادر است با زبان زیبایی شناسی مفاهیم عمیق را به مخاطب منتقل کند. این که بگوییم سلیقه مخاطب فیلم های خوب را نمی پذیرد، یعنی نتایج حاصل از سینمای ایران را نادیده گرفته ایم.

سلیقه مخاطب که به فیلم دیدن عادت کند، فیلم هایی در ژانرهای متفاوت را می بیند و تولیدات گوناگون جای خود را در سلیقه های متفاوت مخاطبین باز خواهند کرد.»

سینما را باید موجود زنده ای تصور کرد که دارای هوش و ذکاوت است و می تواند در هوای اندیشه یک ملت و دغدغه هایشان نفس بکشد، اما متاسفانه وقتی اندیشه عمیق را از سینما بگیریم چیزی جز یک اسکلت بی روح باقی نمی ماند که عنقریب بر سر صاحبان و مخاطبانش ویران خواهد شد.

سینمای ایران دوره های مختلفی از رکود و صعود را طی کرده و امروز اگرچه با چالش های بسیاری روبروست، اما اسکلتش هنوز از اندیشه متعالی و انسان ساز تهی نشده است، اما اگر غفلت ها و بی برنامگی ها ادامه پیدا کند بیم آن می رود که سینما به باجه دریافت محصولات سطح پایین تبدیل شود و مخاطبان نیز در سایه اشاعه تفکرات سطحی ادراکشان به انحراف کشیده شده و انتظارشان از حضور سازنده سینما در زندگی افراد جامعه به هیچ برسد. وقتی سینما بی محتوا شد، دیگر نمی تواند انعکاس دهنده افتخارات، عزت و هویت حقیقی ملتش باشد، در حالی که بعد از پیروزی انقلاب همواره این انتظار از سینما وجود دارد که شایستگی های ملت ایران را پیش روی جهانیان قرار دهد.

فیلم هایی موفق و ماندگارند که بتوانند سه عنصر اصلی منطق داستانی، عنصر جاذبه رمانتیکی و پیام مناسب را با خود داشته باشند. متاسفانه سینمای امروز تنها به خاطر ترس از سرمایه گذاری بر فیلم های پرمحتوا و نیز نگاه به گیشه به ورطه یک سری فیلم های خنده داری فرو رفته که حتی فاقد فاکتورهای تعریف شده برای طنز اجتماعی هستند. اکثر فیلم ها نوعی بی تفاوتی و روزمرگی را به ذهن مخاطب تزریق کرده و مخاطب را جستجوگر و مدافع اندیشه های خودی تربیت نمی کنند.

در این دوران که به جنگ نرم یاد شده محصولات سینمایی تاثیرات بسیار مستقیم و گسترده ای در اشاعه تفکر خودی دارند، حتی غرب نیز سالیان سال است که از سینما به عنوان یکی از مهم ترین حربه های جنگ فرهنگی سود می برد. بنابراین توجه ویژه مسئولان، سرمایه گذاری دوچندان و تربیت مخاطبان برای خوب دیدن فیلم همگی منجر به اشتغال زایی، بسط سرگرمی سازنده فرهنگی و نیز ارائه هویت حقیقی ایرانیان به دنیای امروز می شود.

● در سایه اندیشه سازنده از دل کار کنیم

هیچ گاه بازی قوی و فوق العاده جهانگیر الماسی را در فیلم پشت پرده مه فراموش نمی کنیم. فیلمی ساده با فیلمنامه ای جذاب که باز هم این اندیشه را احیا کرد که می توان با بازی خوب و فیلمنامه پخته آثار ارزشمندی ارائه داد و الزاما همه آثار سینمایی به واسطه عشق های مبتذل یا سرمایه گذاری های آنچنانی مخاطب پسند نمی شوند.

دشتی پر از گل، مادری که یک فرزند کر و لال دارد و معلمی که در شبانه روزی ده برای دانش آموزان پدری می کند. الماسی همیشه بازی های روان، احساسی و صادقانه ای داشته است. درست مثل کلامش که شیرین و پرمحتواست.

وی پیرامون مهمترین چالش های سینمای ایران توضیح می دهد: «متاسفانه مشکلات سینما بسیار قدیمی هستند و هنوز هم برایشان علاجی جستجو نکرده ایم. یکی از مهمترین مشکلات این است که تاکنون جایگاه حقیقی سینما برای سینماگران و مخاطبان مجهول مانده است. قدرتی که این صنعت در فرهنگ سازی دارد، بی نظیر است. سینما را همیشه موجودی زنده و صاحب ذکاوت توصیف کرده اند. در حال حاضر باید به دنبال این باشیم چه چیز باعث شده که سینما حیات خود را در یک سری فیلم های سطحی، شبه کمدی و مبتذل جستجو می کند و سعی دارد در این حال و هوا ارتزاق کند؟ در دوره های مختلف مدیران فرهنگی ادعای طراحی برنامه های مختلف را داشته اند، اما هیچ کدام ره به سوی مقصد نبرده اند. به نظر من برای برنامه ریزان کلان فرهنگی تا ماهیت سینما و هویتش مشخص نشود، شرایط همین گونه باقی خواهد ماند.»

وی ادامه می دهد: «ضرورت دارد که توانایی ها، ظرفیت ها و ماهیت سینما را به دور از جناح بازی ها برای خود روشن کنیم. سینماگر ما در سطوح مختلف می تواند یک متفکر اجتماعی باشد و نشاط، سرزندگی و انگیزه تلاش بیشتر را به مردم که مخاطبین سینما هستند، القا کند.

زمانی سینما سازنده خواهد بود که مخاطب را به فکر بیندازد و به قول معروف طرحی نو دراندازد. به جای اندیشه های روشنفکرانه و ادا و اصول های شبه روشنفکری به فکر احیای دگراندیشی منطبق با هویت ملی و مذهبی این مردم در سینما باشیم. اگر اندیشه متعالی از سینما حذف شود، به این معناست که به کارگردانان به چشم تکنسین نگاه می کنیم و آنها را صرفا توزیع کننده سرمایه های فرهنگی می دانیم. دست اندرکاران سینما نیز کارمندانی بیش نخواهند بود و این برای حیات سینما چراغ قرمز است، سینمای ایران نیاز به کارگردانانی متفکر دارد.»

این بازیگر گله مندانه می گوید: «همگان از سینمای دهه ۶۰ به عنوان دوران طلایی سینما یاد می کنند، اما کسی به دنبال آدم های باتجربه آن دوران نیست. آدم های آن دوره هنوز هم هستند، الگوهای آن زمان نیز وجود دارد، فقط باید مدیران به فکر احیا و به کارگیری آن تجربه ها باشند.»

وی در تکمیل صحبت هایش می گوید: «راه نجات سینمای ما پاکی، شرافت در سایه تعقل سازنده و کار کردن با دل است. اگر چنین باشد سینما خودبه خود اعلام حضور می کند.»

● احیای اندیشه بومی در صنعت فیلم سازی

یکی از مهمترین چالش های سینمای حال حاضر ایران از دید محمدتقی فهیم، منتقد سینما عدم توانایی در جذب مخاطب به سالن های سینماست.

وی می گوید: «اگر ما بتوانیم فیلمی بسازیم که بازتاب دهنده نیازهای مردم باشد، نیمی از مشکلات سینما خودبه خود حل می شود.

مشکلاتی چون کمبود سالن، تجهیزات و کلا زیرساخت ها همه از این ناشی می شود که سینما سودآور نیست. بخش خصوصی رغبتی به سرمایه گذاری ندارد، بخش دولتی هم باید برای سرمایه گذاری به هزار و یک سؤال مدیران جواب بدهد.

درحال حاضر که شش ماه از سال گذشته به نسبت سال قبل با ریزش قابل توجه مخاطب روبرو بوده ایم. آقایان به جای حل علت ها به دنبال تخفیف دادن معلول ها هستند.»

این منتقد سینما ادامه می دهد: «دراین بین عده ای از فیلم سازان نیز به جشنواره های خارج کشور چشم امید بستند، که نه تنها علت ها حل نشد بلکه انرژی نیروی جوان را برای جشنواره ای ساختن هرز داد. این انرژی می توانست صرف سینمای بومی شود و خانواده ها را به فیلم دیدن عادت دهد.»

فهیم به اختصاص وام های کلان برای سالن سازی سینما اشاره کرده و می گوید: «برخی افراد فرصت طلب برای ساخت سالن هایی با ۳۰۰، ۴۰۰ صندلی تقاضای وام می کنند، اما بعدا این وام صرف چیزهای دیگری می شود.درحالی که می توانیم با اختصاص وام های کوچکتر سالن هایی با ۱۰۰ تا ۱۵۰ صندلی دراقصی نقاط کشور بسازیم. این سینماها باید چند منظوره باشند تا سود بدهند. در آلمان سینماهای چند منظوره با استقبال خوبی روبرو شده اند.

سینما دار وقتی می بیند از فلان فیلم استقبال نمی شود، فیلم کوتاه نمایش می دهد و یا فیلم نیمه بلندی را جایگزین می کند. در ایران سالانه ۷۰ فیلم بلند و ۲۰۰ فیلم کوتاه ساخته می شود، که هرگز شانس نمایش پیدا نمی کنند. سینمادار وقتی می خواهد در کوتاه مدت برای گیشه شگفتی بیافریند به دست چین فیلم های خنده دار و سطحی رو می آورد.»

وی بر احیای اندیشه بومی در سینما تاکید داشته و می گوید: «تجربه نشان داده که فیلم هایی چون حضرت مریم(س)، اخراجی ها و... که عمده دغدغه های مردم جامعه به لحاظ معنوی و اجتماعی را پوشش می دهند، با استقبال خوبی نیز مواجه می شوند، وگرنه سینمایی که به لحاظ ساختار برگرفته از اروپای شرقی و محتوایش اندیشه غیربومی است، جواب نمی دهد.»

● خونی تازه در رگ های سینما

علیرضا رضایی، فیلم ساز جوانی است که به قول خودش همیشه همه جا جستجو می کند تا یاد بگیرد و سوژه یابی خوبی داشته باشد. کارگردانی را نیز با ساخت چندین فیلم کوتاه تجربه کرده و در برنامه سازی برای صدا و سیما پیرامون مباحث فرهنگی و معنوی حضوری فعال دارد.

رضایی به جلسات کارشناسی تجزیه و تحلیل سینما در نهادهای مختلف اشاره کرده و می گوید: «آقایان ساعت ها پشت درهای بسته بحث می کنند، اما نتایج این بحث ها چه زمانی عملی خواهد شد؟

برخی از فیلم سازان هم هستند که حتی یکبار در چنین جلساتی حضور پیدا نکرده اند، چنین جلساتی گویی فرمالیته و بی نتیجه برگزار می شوند.»

وی که در زمینه سینمای هالیوود و محتوایش تحقیقات وسیعی داشته صراحتا می گوید: «آنها با تمام توان خود به میدان جنگ نرم وارد شده اند، اما ما قادر نیستیم از پتانسیل های نیروی جوان سینما که اکثرا هم متعهدانه کار می کنند، بهره ببریم. بیشترین بی توجهی ها به فیلم های کوتاه می شود، درحالی که فیلم کوتاه خودش به تنهایی می تواند یکی از شاخه های پررونق صنعت سینمایی کشور باشد. در فیلم کوتاه که اکثرا با تکیه بر ذوق و سلیقه جوانان خلق می شوند، کار کارشناسی و فیلم نامه های پخته ای نیز وجود دارد که بعدها می تواند پایه کارهای بلندسینمایی قرار گیرد.

ضمنا با تربیت استعدادهای جوان می توانیم خونی تازه به رگ های سینما تزریق کنیم.»

علیرضا سجادپور، مدیرکل ارزشیابی و نظارت سینمای کشور نیز بر تربیت و هدایت استعدادهای جوان تاکید داشته و می گوید: «باید هنرمندان را طوری هدایت کرد که الگوهای بیگانه پسند از ذهنشان پاک شود. سینمایی مقبول مردم است که محتوایش برپایه اندیشه خودی باشد. ما حتی می توانیم جشنواره های خود را در بین کشورهایی که با ما اندیشه همسو دارند و کشورهای جهان اسلام برگزار کنیم. پیگیری موضوعات سازنده اجتماعی، معنوی، تاریخی به ویژه تاریخ اسلامی، سیاسی و حتی در زمینه کودکان به غنای سینمای ما می انجامد.»

سجادپور تاکید دارد که در چهارماه فعالیت گروه جدید مدیریت سینمایی کشور تنها دو اثر طنز مجوز پخش گرفته اند و از ۵۰ پروانه صادر شده ۲۰ اثر اجتماعی، ۱۹ اثر کودک، ۴ اثر دینی، ۵ اثر سیاسی و حتی یک اثر ورزشی بوده است.

● سینما بر سر دو راهی

فرج الله سلحشور، کارگردان سریال حضرت یوسف(ع) صراحتا می گوید: «سینمای دنیا که توسط کمپانی های صهیونیستی اداره می شوند دارای سه مشخصه آشکار است: دروغ و توهم، تکیه بر ماتریالیسم و تکیه بر اومانیسم.

در همه دنیا با آثار سینمایی شان آب به آسیاب کمپانی های صهیونیستی می ریزند و کمتر کشوری داریم که سینمای بومی با مبانی فرهنگی خاص خودش داشته باشد. در ایران نیز علی رغم این که ظاهر برخی آثار تغییر کرده ولی روح حاکم بر آثار همانی است که از اندیشه غربی ترجمه شده است و بر فضای فیلم سازی ما حکمرانی می کند. متأسفانه هنوز سینمای خودی با مبانی فلسفی خودی نداریم.دراین فضا هراز گاهی برخی افراد مؤمن به خلق آثار ارزشمندی دست می زنند که فطری یا اتفاقی است. این آثار معمولا نشأت گرفته از شور انقلابی کارگردان و نویسنده هستند.»

وی گله مندانه می گوید: «من سینما را درحدی نمی بینم که روزی برایش تعیین شود.

متأسفانه اکثر آثار در راستای ترویج فرهنگ بیگانه هستند. ما باید آثاری تولید کنیم که مبانی فرهنگی و مذهبی خودی را ترویج کنند. شاید بزرگترین چالش پیش روی سینما در آینده نحوه رویارویی اش با جریانات مذهبی و معنوی باشد.

غرب می خواهد نگاه انسان محور را حاکم کند، در صورتی که برای ما اندیشه معناگرا مهم است. به راستی سینما کدام مسیر را برمی گزیند؟»

گالیا توانگر



همچنین مشاهده کنید