دوشنبه, ۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 24 February, 2025
مجله ویستا

تجربه اول طنز


تجربه اول طنز

رضا رویگری

▪ در مورد نقشی که دارید توضیح دهید؟

ـ خب کار کلاً یک کار طنز است و فیلم طنز باید کاراکترهایش هم طناز باشند. کار طنزی که به این شکل باشد اولین بار است که بازی می‌کنم. سریالی طنز که برای تلویزیون باشد؛ من همیشه دوست داشتم کسی یک چنین نقشی را به من پیشنهاد بدهد ولی هیچ وقت این قضیه اتفاق نمی‌افتاد. گاهی اوقات برخی فکر می‌کنند اگر کسی نقش جدی بازی کرد دیگر باید تا آخر همان نقش را بازی کند ولی من اعتقادی به این قضیه ندارم. یک شخص یا بازیگر است یا بازیگر نیست. اگر بازیگر باشد باید بتواند در تمام قالب‌ها بازی کند و از عهده نقش‌های مختلف بربیاید نه اینکه فقط بتواند یک نقش را بازی کند. من تقریباً انواع ژانرها را بازی کرده بودم فقط ژانر طنز را بازی نکرده بودم. دلم می‌خواست یک تجربه طنز هم داشته باشم. آقای ده‌نمکی این ریسک را انجام داد و من هم به نوعی ریسک کردم و کار را پذیرفتم و الآن هم نگرانی‌هایی دارم. ولی خب بعضی‌ها راضی بودند مثلاً سر صحنه و زمانی که جلوی دوربین رفتم صدابردار به من گفت: «رضا تو خیلی خوب بازی می‌کنی» وقتی کسی تعریف می‌کند برای چند ساعت حالم خوب است اما خیلی زود به فکر فرو می‌روم که نکند کار ضعیف دربیاید ولی گویا کار خوب از آب درآمده باشد.

▪ فکر نمی‌کنید این حساسیت را از کار در تئاتر دارید؟

ـ بله خب این حساسیت بالا است. یعنی از حساسیت گذشته و دارد به نگرانی تبدیل می‌شود. بعضی اوقات که به خانه می‌روم فقط با ورزش، رفتن به باشگاه و یا با «تردمیل» در خانه سعی می‌کنم خودم را خسته کنم و زود بخوابم تا دیگر فکر و خیال مرا اذیت نکند. به هر حال من این نگرانی را تا روز پخش دارم.

▪ از موسیقی بگویید، چون من فکر می‌کنم شما یک استعداد نامکشوف موسیقی هم دارید. با آن آهنگ «ایران ایران» که عالم و آدم می‌شناسند. چرا از موسیقی کنار کشیدید؟

ـ من کنار نکشیدم؛ من اصلاً کارم موسیقی نیست. آن کسی که آهنگ می‌خواند و کاست و سی‌دی از آهنگش درمی‌آورد هدفش شهرت و معروفیت است. از طرفی یک شخصی این کار را انجام می‌دهد و مثلاً یک میلیون خرج می‌کند و آخر سر اصل پول هم برنمی‌گردد. بنابراین من برای چه و با چه انگیزه‌ای بخوانم!؟

▪ الآن شما که یک‌چنین استعداد ذاتی دارید نقش موسیقی در زندگی‌تان چیست؟

ـ هیچ نقشی ندارد.

▪ از لحاظ ارتباط آن با تئاتر و سینما چطور؟

ـ خب از این لحاظ بله، مثلاً در «رودکی» دو آواز داشت که خواندم.

▪ اصلاً به طور کلی تعبیر شما از موسیقی چیست؟

ـ به این معنا که شما می‌توانستید یک موسیقیدان بشوید ولی یک بازیگر تخصصی شدید.

خب دنبال چیزی که داشتم نرفتم. دنبال چیزی رفتم که به سختی به دست آوردم؛ من صدا در نهاد گلو و حنجره‌ام بود، ولی دنبالش نرفتم. مثل اینکه من کارهای سخت را دوست دارم؛ رفتم دنبال چیزی که اصلاً بلد نبودم! دنبال بازیگری رفتم و بعد از سال‌ها کم‌کم آن را به دست آوردم ولی برای خواندن مشکلی نداشتم. به محض اینکه دهان باز می‌کردم خوب می‌خواندم. فقط باید می‌رفتم یک کلاسی که دستگاه‌ها را یاد بگیرم. بیشتر از این دلم نمی‌خواهد به فکر نوار و کاست باشم یا مثلاً همان آهنگ «ایران ایران» را شاید سالیان سال ماندگار باشد.

▪ چه حسی در مورد سرود «ایران ایران» دارید؟

ـ خب آن کار، یک کار خاص بود و آن روزها هم یک روز خاص. من آن آهنگ را خواندم و فکر می‌کنم این آهنگ از آن آهنگ‌هایی است که همیشه کاربرد خودش را دارد.

▪ یک تعریف کلی از موسیقی نمی‌دهید مثلاً بگویید موسیقی از دیدگاه من این تعریف را دارد؟

ـ موسیقی به نظر من جزو لاینفک زندگی انسان‌ها است؛ بدون موسیقی یک چیزی در درون انسان‌ها کم به نظر می‌رسد. من عاشق موسیقی هستم، فقط خودم یک کمی تنبل هستم. اگر کسی باشد که شعرها را انتخاب کند و برایم بیاورد، می‌خوانم چون همه ملودی‌هایی که تا حالا خوانده‌ام متعلق به خودم بود و آن چهارده، پانزده ملودی که گفتم از خودم بوده است. نمی‌رسم دنبال شعر باشم، وقت بگذارم و شعر پیدا کنم چون کارم این نیست. هر وقت شعر آماده بوده است رفته‌ام و یک نوار عرضه کرده‌ام. حالا هم با دکتر توحیدی در فکر یک کار هستیم.

▪ گفتید؛ فقط تعزیه‌خوان‌ها را در اجرای زنده صحنه‌ای قبول دارید؛ در مورد آن یک مقدار توضیح دهید؟

ـ برای اینکه آنها کارشان همین است. آنها فوق‌العاده خوب کار می‌کنند. البته کار من فرق می‌کند. مثلاً من بازی می‌کنم و اگر یک جایی لازم باشد آواز می‌خوانم ولی در تعزیه عمل اصلی (act) آنها آواز است.

▪ یعنی فن بیان آنجا نقشی ندارد.

ـ بله بیان آنجا زیاد حرفی ندارد. برای من که فن بیان را به کار می‌برم، آواز هم در کنار آن مکمل کار من می‌شود و در کنار آن است. البته این دو کار زیاد مشابه نیست ولی خب تعزیه‌خوان‌ها کارشان فوق‌العاده است.