یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
مجله ویستا

پویایی, تكثر و تفسیرپذیری معانی را چگونه توجیه كنیم


پویایی, تكثر و تفسیرپذیری معانی را چگونه توجیه كنیم

در این جستار هدف آن است تا با نگاهی انتقادی به بحث نشانه ها و مطرح نمودن بحث تفسیرپذیری و در واقع تكثرگرایی در درك و فهم معانی نشانه ها بر اساس «مؤلف های فهم», الگویی پویا و متكثر از رابطه ی دال و مدلول در نشانه ارائه شود

در این جستار هدف آن است تا با نگاهی انتقادی به بحث نشانه‌ها و مطرح نمودن بحث تفسیرپذیری و در واقع تكثرگرایی در درك و فهم معانی نشانه‌ها بر اساس «مؤلف‌های فهم»، الگویی پویا و متكثر از رابطه‌ی دال و مدلول در نشانه ارائه شود.

● تاكنون چه گفته‌اند؟

اصطلاح نشانه و نشانه‌شناسی، اكنون پس از مطرح شدن مباحث زیادی كه راجع به نشانه‌شناسی در زمینه‌های مختلف ارائه شده است، ما را به یاد تعابیر گوناگونی می‌اندازد. فردینان دوسوسور (سوسور، ترجمه صفوی ۹۵-۱۰۲: ۱۳۷۸) طرح دو عضوی (صورت یا تصویر ذهنی) و مدلول (معنی یا مفهوم) را از نشانه به دست می‌دهد و بر قراردادی بودن نشانه‌های زبانی تأكید می‌ورزد.

چارلز ساندرز پیرس مثلث ‌صورت، معنی و مصداق را از نشانه ترسیم می‌كند و نشانه‌ها را به سه نوع شمایل، نمایه و نماد تقسیم می‌نماید. (كریسته‌وا ۱۹۸۹:۱۳). آگدن و ریچاردز مثلث او را مثلث معنایی و شامل تصور ذهنی، مصداق و نماد تعبیر می‌كنند (مهرگان ۴۴-۵‌: ۱۳۷۷). اما مدل معنایی گوتلوب فرگه چهار ضلعی و شامل معنی و گونتر كراس و تئووان لیوون (۴۰-۴۱: ۱۹۹۵)، بر اساس سه فرانقش اساسی مایكل هلیدی (۱۹۹۴) ـ فرانقش اندیشگانی، فرانقش بینافردی و فرانقش متنی ـ نشانه را ترسیم می‌كنند.

مربع یا دستگاه متناظر نشانه گریما (۱۹۸۷) نیز عبارتست از خود مدخل، نفی آن، متقابل مدخل و نفی متقابل مدخل. گفتنی است برخی از اندیشمندان بحث نشانه‌شناسی را به نوعی گسترش می‌دهند. چارلز ویلیام موریس موضوع نشانه‌شناسی را در سه سطح معناشناسی نشانه‌ها (رابطه‌ی نشانه با آن چه نمایانگر آن هستند)، نحو نشانه‌ها (روابط ساختاری بین نشانه‌ها) و كاربردشناسی نشانه‌ها (شیوه‌ی كاربرد و تفسیر نشانه‌ها) بسط می‌دهند. افراد زیادی نیز به بسط نشانه‌ی واژگانی پرداخته‌اند، كه مجال یادآوری آن‌ها نیست. به عنوان مثال، پولارد و ساگ (۱۹۹۳) نشانه‌ی واژگانی سوسور را تا حد نشانه‌ی جمله‌ای و متنی و حتی فراتر از آن گسترش می‌دهند.

هم‌چنین افراد دیگری چون لاكان و اكو، بر اساس دیدگاه پیرسی یا سوسوری، مباحثی چون فرهنگ و روان‌كاوی را وارد بحث نشانه‌شناسی می‌كنند. برای مثال، اومبرتو اكو با گسترش اصطلاح پیرس از Semiosis (تك معناشناسی) آن را بسط می‌دهد و به فرآیندی اطلاق می‌كند كه طی آن یك فرهنگ نشانه تولید می‌كند و معنایی را به آن نشانه نسبت می‌دهد.

از این‌ها گذشته، فراتر از زبان، در مورد انواع هنر ـ به‌ویژه سینما ـ به كار می‌رود. امیل بنونیست زبان را نظام تفسیرگر تمام نظام‌های دیگر، چه كلامی و چه غیر كلامی، می‌داند. كریستین متز ساختار زبان را بر ساختار فیلم تحمیل می‌كند. هدف از آن‌چه گذشت صرفاً یادآوری تلاش متفاوت در زمینه‌ی نشانه بود.

اما آن‌چه در این میان مهم است و هدف از این مقاله نیز طرح آن است، جدایی‌ناپذیری دال و مدلول در طرح نشانه، به‌خصوص نشانه‌ی سوسوری است. البته در دیدگاه پساساختارگرایی، دال از مدلول جدا می‌شود.

ژاك لاكان از سریدن پیوسته‌ی مدلول به زیر دال سخن می‌گوید. حتی كسانی مانند ژاك دریدا اصلاً به چیزی به عنوان مدلول قائل نیستند و پیوسته به بازی آزادانه‌ی دال‌ها اشاره می‌كنند: دال‌ها سخت به مدلول‌هایشان نچسبیده‌اند و در ارجاع نامتناهی دالی به دال دیگر، بی‌وقفه فراتر از خودشان، به دیگر دال‌ها اشاره می‌نمایند و لحظه‌ای سكون به معنای مدلول ندارند و در همه حال باز دلالت می‌كنند و باز به تعویق می‌افتند (دریدا ۱۹۷۸:۱۷۸).افراد دیگری نیز، به عنوان مثال دیوید لوئیس رابطه‌ی دال و مدلول را حتی در زبان، كاملاً اختیاری نمی‌دانند و به این ترتیب اجازه‌ی تأویل، تفسیر و تكثر را می‌دهند.

فیسك و هارتلی طرحی پیوستاری از رابطه‌ی دال و مدلول ارائه می‌كنند: هر چه دالی در تقید بیشتر مدلولش باشد، نشانه «انگیخته‌تر» است؛ نشانه‌های شمایلی بسیار انگیخته‌اند، و نشانه‌های نمادین ناانگیخته. اگر نشانه‌ای كمتر انگیخته باشد، لازم است قرارداد مورد توافق فرا گرفته شود.

● مسأله

آن‌چه را تاكنون گذشت، با توجه به هدف مقاله، می‌توان در دو گروه جای داد:

الف) كسانی كه معتقد به تفكیك‌ناپذیری دال از مدلول هستند، چه در سطح ویژه و چه در نشانه‌های غیر زبانی.

ب) كسانی كه معتقد به تفكیك‌پذیری دال از مدلول هستند، به خصوص در نشانه‌های زبانی. قراردادی بودن نشانه‌های زبانی از نظر سوسور و دیگران نشانه را ایستا و تغییرناپذیر معرفی می‌كند، چنان‌كه هر دالی طبق قرارداد تنها به یك مدلول یا نهایتاً به مدلول‌هایی مشخص و خاص اشاره می‌كند. به این ترتیب، مسأله تفسیرپذیری، شعریت، استعاریت، تداعی‌های فردی و خرده فرهنگی و بافتی، و مهم‌تر از همه، سوء تعبیرها قابل توجیه نیستند.

از طرف دیگر، اگر هم‌چون ژاك دریدا به چیزی به عنوان مدلول قائل نباشیم، هیچ‌گاه حتی یك لحظه هم به قطعیت و ثبات نمی‌رسیم و پیوسته در حال حركت هستیم؛ پس هیچ‌گاه نمی‌توان به فهم رسید، بلكه باید پیوسته از فهم گذشت. شاید این طرح برای شعر و ادبیات و هنر تا حدودی مناسب‌تر باشد، ولی زمانی كه ارتباطی برقرار می‌شود، به هر حال حتی برای یك لحظه هم كه شده، دال در مدلول آرام می‌گیرد.

به علاوه، چنان كه صفوی معتقد است، این بازی دال‌ها و دلالت دالی به دال دیگر نیست، بلكه در حقیقت دلالت نشانه‌ای به نشانه‌ی دیگر است.

سجودی (۱۳۷۹) این دلالت نشانه به نشانه‌ای دیگر را دلالت نشانه به «ضد نشانه» می‌نامد كه هم‌چنان این دلالت ادامه می‌یابد و متوقف نمی‌شود. اما تفاوت آن طرح دریدا در این است كه به هر حال در لحظاتی فهمی صورت می‌پذیرد و دالی به مدلولی می‌رسد، ولی در آن‌جا متوقف نمی‌شود، بلكه حركت می‌كند و به نشانه‌ای دیگر می‌رسد و همین موضوع پیوسته ادامه می‌یابد.

اما این نیز پایان كار نیست. چون اولاً این طرح بیشتر در ارتباط با ادبیات و شعر مطرح شده است. ثانیاً به نظر می‌رسد این طرح برای این ارائه شده است كه از جدایی دال و مدلول سوسوری سر باز زده شود. اما به اعتقاد نگارنده می‌توان بین دال و مدلول فاصله‌ای به اندازه‌ی صفر تا بی‌نهایت قائل شد، و دال و مدلول را به صورت یك پیوستار در نظر گرفت، چنان‌كه وقتی به شكلی آرمانی، زبان در حالت پیش نمونه (Prototypical)، ارجاعی و اطلاع‌رسانی محض و سرراست كار می‌كند، دال و مدلول دو روی یك سكه‌اند و فاصله‌ی آن‌ها صفر است؛ در حقیقت فاصله‌ای میان آن‌ها نیست. اما هر‌چه زبان از حالت ارجاعی محض دور می‌شود و به حالت غیر ارجاعی ـ چه شعری و ادبی و چه زبان غیر صریح اما غیر ادبی مثل زبان محاوره ـ نزدیك می‌شود، فاصله دال و مدلول بیشتر و بیشتر می‌شود.

ثالثاً قبل از این‌كه نشانه‌ها خود به نشانه‌های دیگر یا ضد نشانه‌ها دلالت كنند، یا به عبارتی آن‌ها را تداعی نمایند، فرآیند دلالت‌گری از دال به مدلول ممكن است راه‌های متفاوتی را بپیماید. و این همان هنگامی است كه تفسیرپذیری و تأویل‌پذیری از زبان بیشتر می‌شود؛ یك دال از شرایط یا بافت‌های زبانی و محیطی متفاوت، در اذهان گویشوران متفاوت و در روابط اجتماعی متفاوت به مدلول‌های متفاوت‌تری دلالت می‌كند. این مدلول در عین قطعیت داشتن، پویا و سیال نیز هست. رابطه‌ی دال و مدلول در نشانه‌ی زبانی قراردادی است؛ قراردادی زبانی و بالطبع تابع جامعه‌ی زبانی: سگ یعنی سگ و صندلی یعنی صندلی. اما در عین حال پویا و شناور است چون با توجه به عوامل یاد شده در بالا، مدلول‌های متفاوتی و در واقع معانی، تفسیرها و تأویل‌های متفاوتی در ذهن شكل می‌گیرد. ممكن است سگ در كنار واژه‌هایی مثل اذیت و آزار، با تصوری از یك فرد مزاحم به معنای وحشی و فحاشی باشد.

گفتنی است زبان‌شناسی چون گیون(۱۹۸۲:۱۱۲) پویایی را نه در بعد تاریخی و در زمانی، بلكه در بعد همزمانی زبان نیز در نظر می‌گیرند: «زبان ـ درون اذهان سخنگویان و نه به عنوان دستگاه انتزاعی لانگ ـ همیشه درگیر تغییر واژگان/معنی، نحو، صرف و آواهاست». از این‌رو، زبان به عنوان نقشه‌ای شناختی ـ نه تنها دستگاه رمزگذاری، دانش است، بلكه شاید در درجه‌ی نخست دستگاه باز رمزگذاری، تعدیل و بازسازی دانش موجود در افزودن دانش تازه فراگرفته باشد. به عبارت دیگر، در این جا با كلان نشانه‌ای مواجهیم كه خود از خرده‌نشانه‌های متفاوتی ساخته شده است كه در قبال هم دارای روابطی مشخص و قاعده‌مند و سازمندند.

گفتنی است این پویایی از سوی دیگر نیز ادامه می‌یابد و آن تداعی‌گری است. به عبارت دیگر وقتی دلالت‌گری در قالب نشانه‌ی زبانی صورت پذیرفت، سپس با توجه به همان عناصر متفاوت بافتی، ذهنیت خواننده و غیره، خود نشانه نیز دلالت‌گری می‌كند و نشانه‌های دیگری را تداعی می‌كند. این همان پویایی و جاودانگی و تفسیرپذیری‌ای است كه در ادبیات مشاهده می‌كنیم؛ یا به عبارت دیگر، همان دلالت نشانه به ضد نشانه.

موضوع دیگری كه اشاره به آن مهم می‌نماید رابطه‌ی بین نشانه (دال و مدلول) با مصداق و كلاً جهان بیرون از ذهن است.

این موضوع در مورد مفاهیم انتزاعی كاربرد بیشتری دارد، چون اساساً و اصالتاً این مفاهیم به صورت همان تصورات معنایی و ذهنی باقی می‌ماند. و این جاست كه مصداق بر تصور معنایی منطبق می‌شود ـ نقطه‌چینی كه به مصداق منتهی می‌شود نیز بدین معناست كه همیشه نشان به مصداق نمی‌رسد. این مسأله استقبال نسبی متن از مؤلف و كلام‌مداری دنیا را تا حدودی توجیه می‌كند.

مثلاً این طور نیست كه ما با شنیدن واژه‌ی «اسب» یا جمله‌ی «اسبی كه به طرف ما می‌تازد»، درشرایطی خاص همان اسبی را باز بشناسیم كه در نظر گوینده بوده است.

منابع

ساسانی، فرهاد / «تأثیر متن زبانی بر خوانش و تأویل»

نویسنده : فرهاد ساسانی

منبع : انتهای مقاله


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.