دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا

اندیشه سیاسی فارابی آرمان یا واقعیت


اندیشه سیاسی فارابی آرمان یا واقعیت

امکان پذیری تحقق مدینه فاضله بشری

فارابی اولین متفکرجهان اسلام است که بنیان نظام فکری منسجمی را درفلسفه پدید آورد، به نحوی که ازاو، به عنوان اولین فیلسوف مسلمان یاد می شود. اما فلسفه سیاسی، ازنکات بسیار برجسته کاراوست، چراکه نه پیش ازاو، و نه پس ازوی، هیچ یک ازفلاسفه واهل علم چنین نظام منسجمی درفلسفه سیاسی پدید نیاورده بودند. بنیان اندیشه و فلسفه او، ملهم ازآثارافلاطون وارسطوست، که ازطریق آثارافلوطین به او معرفی شده، اما دراین ساختارچنان ابتکارات وابداعاتی به خرج داده که نظام طراحی شده از سوی او را متفاوت از پیشینیان یونانی ساخته است. بحث دراینجا، برفهم اندیشه سیاسی فارابی و نه کل فلسفه اواستواراست، به همین جهت برای نظم دادن به بحث، بجای شرح و توصیف اندیشه او، به طرح پرسش هایی درمورد مهم ترین عنصراندیشه سیاسی او، یعنی مدینه فاضله و رئیس اول آن، به شرح ذیل می پردازیم :

غایت امرسیاسی دراندیشه فارابی چیست؟

چه محدودیت هایی برای حاکمیت سیاسی دراندیشه وی وجود دارد؟

مرجع اعمال کننده قدرت سیاسی کیست؟

آیا حق اعتراض برعلیه حاکمیت سیاسی دراندیشه او تعریف شده است؟

به چه نحوازفرد انسانی به نظام مطلوب دست می یابد؟

درادامه بحث، با توجه به مختصات اندیشه سیاسی فارابی، به شرح و پاسخ گویی این پرسش ها می پردازیم.

الف) غایت امرسیاسی

دربحث ازغایت امرسیاسی، به این موضوع پرداخته می شود که فرد انسانی به چه توجیهی در درون نظام جامعه و سازمان آن، قرارمی گیرد وچرا ازاین نظام به تبعیت می پردازد؟ فارابی، درآثارخود به دو دلیل برای این امراشاره دارد: نخست: تامین ضروریات زندگی و دوم: وصول به کمال و سعادت. وی درآرای اهل مدینه بیان می دارد :

”فرد بشری برای بقای خود و برای آنکه به برترین کمالات انسانی خود برسد، نیازمند به چیزهای بسیاری است که به تنهایی ازعهده انجام آنها برنمی آید، بلکه نیازمند به گروهی است که هریک ازنیازهای او را برمی آورد و هرفرد ازافراد را چنین حالتی است. ازین روست که آدمی به کمال فطری خود نخواهد رسید مگربه مدد جماعت، که اورا درامور مددکارباشند”

درجای دیگر- یعنی کتاب سیاست مدن این گونه به این موضوع اشاره دارد که :

”انسان گونه ای ازانواع موجودات است که به ضروریات و نیازهای خود دست نخواهد یافت و به شایستگی (و کمال) که درخوراوست نخواهد رسید، مگربه گرد هم آمدن گروه های بسیاردریک جایگاه.”

با توجه به این مطلب، می توان چنین استدلال کرد که برای فارابی ضرورت تامین نیازها موضوعیت نداشته، بلکه تنها این امرطریقیت می یابد و آنچه هدف ازنظم سیاسی درمدینه است، وصول به خیرو کمالات انسانی است. این امر، یکی از نقاط افتراق اوازفلاسفه یونانی است که تامین ضروریات یا وجود درجامعه سیاسی را جزو ضروریات زندگی بشر وهدف می دانستند.

ب) محدودیت حاکمیت سیاسی

دومین مسئله که دراندیشه سیاسی فارابی، به دنبال آن هستیم، محدودیت های حاکمیت سیاسی است، یعنی حاکمیت یا حاکم به واسطه چه عواملی محدود می گردند. آنچه ازاندیشه فارابی بر می آید چنین است که، حاکم سیاسی در نظام مطلوب مدینه فاضله او، به دلیل برتری برسایر افراد ازهیچ گونه محدودیتی تبعیت نمی کند. فارابی درسیاست مدن می نویسد :

”پس رئیس اول رها از بند (فرمانروای مطلق)کسی است که هرگزنیاز نخواهد داشت انسان دیگری براو راهنمایی و پیشوایی کند. بلکه جمله دانش ها وشناخت ها را دریافته وهمه دانش ها، به گونه ای برای او فعلیت یافته که دردانستن هیچ چیز به دیگری نیاز ندارد تا او را راهنمایی کند یا بیاموزد واوخواهد توانست کنش های جزئی را که شایسته انجام است نیکودریابد”

به این ترتیب، ازنگاه ذیل به صدر، حاکمیت سیاسی محدودیت ندارد چراکه هیچ کس به لحاظ دانش بررئیس اول برتری ندارد که درمورد اعمال او شایستگی متفاوت را داشته باشد. اما محدودیت حاکم دراندیشه سیاسی فارابی، اززاویه نگاه صدربه ذیل است که به این صورت، رئیس اول خود را درچارچوبه احکام صادره ازعقل فعال ونه برتراز آنها می بیند. این محدودیت به صورت الگویی ازارزش ها ست که هم رئیس اول مقید به آن است وهم افراد مدینه فاضله.

پ) مرجع اعمال حاکمیت سیاسی

چه کسی درنظام مطلوب فارابی مرجع اعمال قدرت سیاسی است؟ واین مرجع به چه جهت است؟ ازآنجا که نظام مطلوب طراحی شده توسط فارابی، قائم به شخص رئیس اول است، اوست که مرجع اعمال حاکمیت سیاسی و دارای حق مشروع برحکومت است واین تاکید بروجود شخص رئیس اول تا آنجاست که ازنگاه فارابی، بدون وجود اومدینه فاضله درجهت زوال و تبدیل است. که دراین صورت ازمدینه فاضله به مدینه متبدله می رسد. اما به چه جهت است که رئیس اول واجد این قدرت ومرجعیت است.

فارابی درمورد رئیس اول می گوید :

”او انسانی است که به اووحی می شود. هرچه ازجانب خدای تبارک به عقل فعال اضافه می شود، عقل فعال توسط عقل مستفاد آن را به عقل منفعل سپس به متخیله اواضافه می کند وازآن جهت که به عقل منفعل اوافاضه می شود حکیم و فیلسوف است و متعلق کامل”

به این ترتیب، مرجع اعمال حاکمیت یا رئیس اول، فیلسوفی است که به واسطه عقل مستفاد به عقل فعال مرتبط می شود. اما دراین بحث این سئوال مطرح است که: چگونه فردانسانی به این مرتبه ازعقل دست می یابد؟

فارابی دربحث خود پیرامون انسان، آن را واجد دوقوه “ناطقه” و “متخیله” می داند. که با بسط توان آنها، امکان ارتباط با عقل فعال ومستفاد شدن عقل آدمی به وجود می آید، با این تفاوت که مستفاد شدن عقل ازطریق مستفاد شدن قوه ناطقه، امری اکتسابی است که فرد فرد انسانها توان دست یابی به آن را بالقوه دارا هستند، اما مستفاد شدن عقل به واسطه قوه متخیله، امری ذاتی فرد است واشخاصی خاص به واسطه داشتن امکان ذاتی، توان بسط این قوه را دارند. به نحوی که فارابی آن را ویژگی انبیای الهی می داند که به این واسطه است که به عقل فعال مرتبط می شوند. نکته مهم این موضوع، آن است که به واسطه امکان مستفاد شدن عقل ازطریق بسط قوه ناطقه امکان رسیدن افراد، به سطحی که انبیا ازطریق قوه متخیله دارند را پدید می آورد. این از نکاتی است که بعدها به شدت ازسوی غزالی درنقد اندیشه فارابی بکارگرفته شد.

ت) حق اعتراض

با توجه به آنچه که تا کنون پیرامون خصوصیات رئیس اول گفته شده، به دلیل عدم وجود محدودیت برای حاکم سیاسی مدینه فاضله وبه دلیل برتری او درمعارف و دانش ها، که امکان قضاوت درمورد اعمال او را برای اتباع مدینه فاضله ازمیان برمی دارد، امکانی برای اعتراض علیه حاکم مدینه و به تبع آن، حق شورش برای افراد سامان مدینه وجود ندارد.

ث) پدیداری مدینه فاضله

پیش ازاین اشاره شد که، مدینه فاضله فارابی، قائم به وجود رئیس اول مدینه است و بدون وجود رئیس اول، مدینه فاضله فارابی بوجود نخواهد آمد ودربحث ازصفات رئیس اول گفتیم که عمده ترین صفتی که او را واجد این عنوان می سازد، مستفاد شدن عقل اوست. حال به این سوال می رسیم که: چگونه فارابی ازفرد انسانی به جمع مدینه فاضله کمال مطلوب خود می رسد؟ برای پاسخ گویی به این سوال، ذکر یک مقدمه درمورد تقسیم بندی های فارابی ازمداین ضروری به نظر میآید. هرچند فارابی بحث خود را ازتقسیم بندی اجتماعات بشری ازجزئی به کلی، یعنی ازقریه به امت انجام می دهد، اما مقصود نظرما، بر تقسیم بندی اوازمداین استوار است. او مدینه را به سه دسته فاسقه، جاهله و فاضله تقسیم می کند. او مدینه فاسقه را اجتماعی ازافراد می داند که برخلاف جهت کمال درحرکتند ودرحالیکه درمدینه های جاهله، هدف افراد نیل به سعادت است. اما درتعریف آن، به خطا رفته اند. ومدینه فاضله اجتماعی است که هم تعریف صحیح ازسعادت دارند وهم درجهت آن درحرکتند. فارابی درتقسیم بندی دیگری، مدینه جاهله را به شش قسمت بدل می کند: الف: مدینه ضروریه که هدف افراد درآن، تامین ضروریات است. ب: مدینه نزولیه: که هدف درآن، تامین امیال شهوانی افراد است. پ: مدینه خست: که سعادت را، تامین ثروت می داند. ت: مدینه تغلبیه: که زوروغلبه، رکن اساسی اجتماع افراد است. ث: مدینه کرامت: که شجاعت وجوانمردی مورد نظراهل مدینه است وج: مدینه احرار: که افراد آزادی را سعادت می دانند. با توجه به این تقسیم بندی فارابی ازمدینه های جاهله و با توجه به آنچه تا کنون گفته شده اکنون به بازسازی اندیشه سیاسی فارابی برای فهم این نکته که چگونه مدینه فاضله بوجود می آید می پردازیم.

دربحث ازغایت امرسیاسی گفته شد که، فارابی برای تامین نیازهای انسانی طریقیت قائل است. اما هدف اجتماع را، نیل به کمال و سعادت می داند. بنابراین می توان گفت، افراد انسانی به ضرورت طبیعت، برای تامین نیازهای حیاتی خود، گرد یکدیگر می آیند. برای این افراد، سعادت، نیل به ضروریات است. پس مدینه حاصل ازگردهم آیی آنها، مدینه جاهله ضروریه است. می توان گفت، تامین نیازهای اولیه، نیازهای ثانویه را واجد اهمیت می سازد واین امرسبب تحول مدینه ضروریه به نزولیه است که هدف درآن، تامین امیال شهوانی است. این مدینه هم، امکان بدل شدن به مدینه خست را که هدف افراد تابع ثروت است را داراست و جمع آوری ثروت به درگیری میان افراد می انجامد که این امرسبب تحول درتعریف ارزش های اساسی مدینه از ثروت، به زور وغلبه است و مدینه نیز به تبع آن، به مدینه تغلبیه مبدل می گردد. تبدیل شدن زوربه ارزش وارزش مدارشدن آن، به معنای تبدیل شدن مفهوم زوربه مفهوم کرامت وجوانمردی است و این امر، به تحول درمدینه وایجاد مدینه کرامت می انجامد. زندگی جمعی افراد جوانمرد با یکدیگر، که ازتساوی حقوق برخوردارند، سبب ایجاد مدینه احرارازمیان مدینه کرامت می شود واین مدینه یعنی مدینه احرار،به سبب وجود آزادی برای نظر، اندیشه وعمل، به افراد امکان بسط درقوه ناطقه را داده که این امکان به مدینه احراراین توان بالقوه را می دهد که، محل پرورش فردی باشد که واجد مهم ترین خصوصیت رئیس اول یعنی عقل مستفاد است.

به این ترتیب، با ظهوررئیس اول وپذیرش اقتدارومرجعیت او درامورمدینه ازسوی افراد آزاد، مدینه احرارباتغییرماهوی عمده، به مدینه فاضله تبدیل می شود که درآن، افراد مدینه ازآزادی خود برای رسیدن به سعادت و کمال انسانی گذرمی کنند.

ج) مدینه فاضله از آرمان تا واقعیت

هرچند که بسیاری از تفاسیرازاندیشه سیاسی فارابی، با توجه به نقش مدینه فاضله و چگونگی سامان آن، این اندیشه را واجد جنبه های آرمانگرایانه وحتی تخیلی می دانند، اما آنچه دراین بحث سعی شد تا نشان داده شود، تفسیری مجدد ازاین اندیشه با توجه به واقیات جوامع انسانی است. سلسله میان جوامع یا مدن نشان داد که، امکان پدیداری مدینه فاضله ازمیان جوامع بشری موجود، وجود دارد، اما ضرورتا این پدیداری با تعریف مجدد آدمی ازخود همراه است. به این ترتیب، زمانی مدینه فاضله پدید می آید، که فهم آدمی ازخود وهدف ازحیات درمسیر تحولات عقل بشری، آنچنان تحول یابد که دیگرنیازهای بشری و دنیوی، نه مبنای فهم ازبودن خود که کمالات انسانی مبنای این تعریف باشد. درچنین فضای فکری، آنچه مدنظرفارابی است(نه صددرصد ساختار مدینه)،امکان پدیداری واعتلای حیات بشری را دارد.

محمود کریمی