پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مُرده ها زنده اند
امروز دیگر همه باور دارند که سینما و ادبیات دو مقوله تفکیکناپذیرند. به اعتقاد برخی، فیلمنامه یک اثر مستقل نیست، بلکه صرفا ماده خامی برای به تصویرکشیدن توسط کارگردان است اما میتوان فیلمنامههایی را هم یافت که با آثار ادبی ناب برابری میکنند و گاهی میتوانند به اندازه یک فیلم مهم، باارزش باشند.نمونه خوب و باارزش،فیلمنامههای کارگردان فقید روسی «آندره تارکوفسکی» که هیچ شباهتی به فیلمنامههای کلاسیک نداشت و بهنوعی متون ادبی غنی،خواندنی و جذابی بهشمار میآمدند.گرچه فیلمنامه اصولا یک نوشتار بصری است و در واقع آنچه در قالب فیلمنامه روی کاغذ میآید و حتی چاپ میشود،متنی است برای کار و فیلمنامههای منتشرشده که بیش از ارزش ادبی، به لحاظ آموزشی کارکرد دارند.
با این توضیح،کتاب «اتاق سبز» شاید بیشتر مناسب حال سینمادوستان و علاقهمندان به فیلمنامهنویسی باشد ولی از آنجا که «فرانسوا تروفو» یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین فیلمسازان موج نو فرانسه بود،خواندن فیلمنامه یکی از شاهکارهایش قطعا خالی از لطف نیست و حتما نکات آموزندهای در خود دارد. «اتاق سبز» که یکی از شاخصترین فیلمهای تاریخ سینما هم هست،یک اقتباس ادبی هم بهشمار میرود.تروفو این فیلم را در سال ۱۹۷۸ ساخت و فیلمنامه آن را به همراه «ژان گروئو» بر اساس دو کتاب «محراب مردگان» و «حیوان در جنگل» از آثار «هنری جیمز» نوشت.نقش اصلی فیلم را خود تروفو بازی کرد و «ناتالی بی» و «ژان پیرمولَن» از دیگر بازیگران آن بودند. داستان این فیلمنامه اقتباسی مربوط است به «ژولین داون»(تروفو)،روزنامهنگار نشریه علمی گلوب و مسئول ستون آگهیهای ترحیم روزنامه که تلاش میکند همواره یاد مردگان را زنده نگه دارد.وی معتقد است باید بیشتر به مردگان احترام گذاشت تا زندهها.در این مسیر او با زنی آشنا و به او علاقهمند میشود.زن جوان میکوشد ژولین را از اندیشه پوچگرایانه و مخربش بازگرداند و به زندگی و ارتباط با زندهها امیدوار کند،ولی کمترین موفقیتی کسب نمیکند و در نهایت داون خود نیز به مردگان میپیوندد.تروفو درخصوص دلیل نوشتن این فیلمنامه و ساخت آن میگوید:«هر سال میبایست اسمهایی را در دفترچه یادداشتهای روزانهمان خط بزنیم و لحظهای میرسد که میبینیم تعداد مردههایی که میشناسیم بیشتر است تا زندهها.
براساس این نکته ساده،ما فیلمنامه اتاق سبز را نوشتیم». کتاب «اتاق سبز» هفت فصل را شامل میشود به این شرح: شناسنامه،فیلمنامه،فرشته مرده،آفریدن آزادی،دیدگاهها،حرفهای تروفو درباره فیلمهایش،فرانسوا تروفو. غیر از شناسنامه ابتدایی و فیلمنامه اصلی،سایر فصلها،نقدهایی از بابک احمدی،صفی یزدانیان و برخی از مشهورترین منتقدان فرانسوی درباره سینمای تروفو یا انحصارا فیلم «اتاق سبز» است.فصل پایانی،مروری کوتاه بر زندگی این فیلمساز بزرگ است.
تروفو را در کشور ما بیشتر با فیلمهایی نظیر «چهارصد ضربه»،«سرگذشت آدل.هـ» (که هر دو بارها از تلویزیون پخش شدهاند)،«ژول و ژیم» و «به پیانیست شلیک کنید» میشناسند. «اتاق سبز» اساسا درباره مرگ و در ستایش آن است.از اینرو آن را به وصیتنامه هنری و سینمایی تروفو نیز تشبیه کردهاند زیرا جزو پنج فیلم آخر او بود.خودش در مورد آن و در مصاحبه با «کایهدو سینما» در سال ۱۹۸۰ میگوید:«برای شما این چیزی بیش از یک فیلم نیست. برای من،اما،همه زندگیام است». این فیلمنامه،سیوسومین فیلمنامه از مجموعه بزرگ ۱۰۰ سال سینما،۱۰۰ فیلمنامه است که چند سالی است به تناوب توسط نشر «نی» منتشر میشود.«اتاق سبز» را «نوشین قاضیاعظمی» به فارسی برگردانده است. «اتاق سبز» فرانسوا تروفو همانند بسیاری از فیلم های مطرحش بازهم حکایت ارتباط های عاطفی است.
شخصیت اصلی فیلم که خود تروفو نقشش را بازی کرده، مردی کمحرف و مصمم است که تمام زندگی اش را وقف کسانی کرده که دراین هستی نیستند. او مردگان را برهر چیز دیگری ترجیح میدهد. عکس آنها را بر درودیوار خانه کوبیده و با آنها زندگی میکند. «اتاق سبز» اتاق خاطره هایی است که ژولین با آنها زندگی میکند و انگار بدون آن می تواند گامی به جلو بگذارد. این آدم ها از همان جنسی هستند که تروفو سالها آنها را به تصویر کشید. مردانی که در فقدانی ابدی به سر می برند و تلاش میکنند بهنوعی این فقدان را از میان بردارند.
«اتاق سبز» به اعتقاد بسیاری از منتقدان فیلمی بسیار تاثیر گذار است که پرسشهایی را درباره عشق، زندگی در برابر مرگ، خاطرات و گذشتگان مطرح میکند. فیلم تلفیقی از منطق و احساس است و بهرغم رابطه عاطفی که تروفو در اتاق سبز به تصویر میکشد این اثر به ملودرامی ساده تبدیل نمی شود. «اتاق سبز» به طرز اعجابآوری کوتاه است و پایان آن غیرمنتظره بهنظر میرسد. با این حال بهرغم آنکه برخی صحنهها طبق پیش بینی مخاطب جلو می روند اما به هیچ وجه سادهانگارانه بهنظر نمیرسند. فرانسوا تروفو در ۶ فوریه ۱۹۳۲ در پاریس متولد شد. پسرJeanine de Monferrard و پدری ناشناس.
همسر آینده مادرش او را بهعنوان فرزند خوانده قبول کرد و فامیل خودش را روی او گذاشت ولی فقط همین بود. از بدو تولد پسر به دستان پرستاری سپرده شد و پس از مدتی او از این فرد غریبه توسط مادربزرگش نجات پیدا کرد و برای ادامه زندگی به خانه مادربزرگش برده شد. دیسیپلین سخت پدر بزرگش تنها با کتابخوانی و نواختن موسیقی توسط مادر بزرگش آرام میشد و پدر بزرگش اعتقاد داشت که پسر باید به کتاب علاقه مند باشد.
احمدرضا حجارزاده
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست