شنبه, ۲۹ دی, ۱۴۰۳ / 18 January, 2025
مجله ویستا

غفلت فمینیست های ایرانی


غفلت فمینیست های ایرانی

یكی از دلایل عدم توجه فمینیست ها به «خانواده مدنی» ریشه نظری آن است می توان گفت در تجزیه و تحلیل مسائل و معضلات دنیای مدرن از جمله معضلات زنان ما با دو پارادایم و سرمشق روبه رو بوده و هستیم

به اعتقاد من، توجه به ویژگی های «خانواده مدنی»، تبلیغ و تحكیم آن در جامعه ایران یكی از اقدامات راهگشا و رهایی بخش است. متاسفانه علاقه مندان به اصلاح جامعه در ایران تاكید بر ویژگی های «خانواده مدنی» را در عرصه عمومی كمتر مورد توجه قرار می دهند. در میان علاقه مندان مذكور، فمینیست های ایرانی (یا مدافعان حقوق برابر زنان و مردان) بیش از سایر نیروهای تاثیرگذار می توانند نقش مؤثری در معرفی و تحكیم «خانواده مدنی» ایفا كنند كه البته نمی كنند و همچنان غافلند. از این رو، این نوشته ابتدا سعی می كند به یكی از دلایل غفلت فمینیست ها اشاره كند، سپس با ذكر پنج دلیل از رهایی بخشی «خانواده مدنی» نسبت به «خانواده مردسالار» دفاع می كند.

• دلایل نظری غفلت

یكی از دلایل عدم توجه فمینیست ها به «خانواده مدنی» ریشه نظری آن است. می توان گفت در تجزیه و تحلیل مسائل و معضلات دنیای مدرن (از جمله معضلات زنان) ما با دو پارادایم و سرمشق روبه رو بوده و هستیم. سرمشق اول همان سرمشق علمی- تجربی است. به رغم اینكه در میان پیروان این سرمشق معرفت شناسی های گوناگونی (از تجربه گرایان سرسخت تا كانتی های نرم تر) در جریان بوده، اما همه آنها به تجربه پذیری عینیت (Objectivity)، عمومیت (Universality) و راهگشایی روش علمی در فهم و حل معضلات طبیعی و اجتماعی (از جمله معضلات زنان) اعتقاد داشتند. سرمشق دوم سرمشق انتقادی بود. به رغم تنوع پیروان این سرمشق، آنها در اعتقاد به گزاره های ذیل اشتراك داشتند: افراد در جایگاه ها و تجربه های اجتماعی گوناگون متفاوت می اندیشند؛ معیارهای روش علمی كه دعوی همه جایی و جهانی بودن دارند در اصل محصول تجربه خاص جوامع غربی است و تعمیم پذیر نیست؛ علم مدرن مجموعه ای از گزاره های قابل اتكای تجربی نیست بلكه بخشی از ابزار پیچیده نظام قدرت و سلطه در دوران مدرن است. همانطور كه دین و فرهنگ می توانند توجیه كننده نظام سلطه در جامعه باشند، پارادایم علمی- تجربی نیز چنین نقشی ایفا می كند. لذا راه رهایی از معضلات جامعه (از جمله معضلات زنان) تبعیت از سرمشق توجیه گر اول نیست بلكه افشاگری و انتقاد از موقعیت «نظام سلطه» در دوران مدرن است.

نكته ظریف این است كه موج جدید ادبیات فمینیستی كه از ۱۹۶۰ به بعد در اروپا و آمریكا اوج گرفته بیشتر بند نافش به سرمشق دوم وصل بوده است. اشكال ادبیات موج مذكور این است كه این ادبیات در نقد نظام سلطه در جامعه غربی (یعنی دولت استعمارگر، اقتصاد كاپیتالیستی، رسانه های توده گر و خانواده مردسالار) ابعاد مدنی و واقعاً موجود تجربه جوامع غربی را (مثل سازوكارهای دموكراتیك، اقتصاد رقابتی و كارآمد، عرصه عمومی نقد و بررسی، خانواده مدنی و بررسی معضلات جامعه از طریق اتخاذ روش علمی) كمتر مورد توجه قرار داده و به حاشیه برده است. از آنجا كه در ایران بیشتر ادبیات فمینیستی از متون فرنگی به فارسی ترجمه شده، لذا به طور اتوماتیكمان در ادبیات فمینیست های ایران از توجه به خانواده مدنی در رهایی از معضلات جامعه و زنان غفلت می شود. خصوصاً اینكه فمینیست ها در نقد وضعیت تبعیض آمیز زنان، خانواده مردسالار را مورد نقد قرار می دهند باعث می شود آنقدر سرگرم این موضوع شوند كه از تاكید بر خانواده بدیل مردسالار كه «خانواده مدنی» است غفلت كنند.

● دفاع از خانواده مدنی

بقا، تداوم و تغییر همه جوامع به عوامل متعددی وابسته است. یكی از عواملی كه اكثر جامعه شناسان درباره آن اتفاق نظر دارند «نقش نهاد خانواده» است. بدین معنا كه این نهاد خانواده است كه وظیفه تولید مثل، نگهداری و پرورش فرزندان و اجتماعی كردن آنها را به عهده دارد تا از این طریق افراد جامعه آماده شوند تا وظایف و مسئولیت های متنوع تر و پیچیده تری را در جامعه انجام دهند. نهاد خانواده در جوامع پیشامدرن، خانواده گسترده بوده و در جوامع مدرن خانواده هسته ای است، در جامعه كنونی ایران خانواده هسته ای، خانواده غالب است. البته فرهنگ مردسالار خانواده گسترده می تواند در عادات رفتاری خانواده های هسته ای نیز تداوم پیدا كند كه در ایران كرده است.

به نظر من اگر رفتارهای خانوادگی در خانواده های شهری ایران را مورد توجه قرار دهیم و اگر به نوع توجیهاتی كه از رفتار خانوادگی در عرصه عمومی می شود دقت كنیم می توان دو تیپ (یا دو نمونه آرمانی) خانواده مردسالار و مدنی را انتزاع كرد. در قاب انتهای این نوشته كوشش كرده ام ویژگی های این دو تیپ را مشخص كنم. همانطور كه ویژگی های خانواده مردسالار نشان می دهد این نوع خانواده یكی از عواملی است كه به طور ساختاری تبعیض را علیه زنان در جامعه نهادینه می كند. (كه به درستی مورد انتقاد فمینیست ها قرار می گیرد.) نكته دیگر این كه تیپ خانواده مردسالار با مقتضیات دوران مدرن نه سازگار و نه رهایی بخش است و در مقابل تیپ «خانواده مدنی» بیشتر می تواند ما را در مهار بحران های دوران مدرن كمك كند. (لطفاً قبل از ادامه بحث محتوای مطالب قاب شماره یك را مرور كنید.) اینك سعی می كنم با ذكر پنج دلیل از تیپ «خانواده مدنی» و رهایی بخشی آن در جامعه كنونی ایران دفاع كنم. دلیل اول به نقش در دسترس تر و مؤثر نهاد خانواده مدنی در مقایسه با سایر نهادهای مؤثر در اصلاح جامعه ایران باز می گردد. اگر سیاست زده نباشیم، اگر به نقش اراده و مسئولیت تك تك افراد جامعه اعتقاد داشته باشیم، اگر منتظر دست غیبی نباشیم كه بیرون بیاید و ناگهان همه مشكلات ما را حل كند، باید ببینیم از طریق چه نهادهایی می توان مسیر اصلاح را در جامعه پیش ببریم. یكی از نهادهای مؤثر برای پیگیری روند اصلاح، نهاد حكومت است. تجربه هشت سال اصلاحات نشان داد حركت در این مسیر حركتی سریع و بدون مانع نیست. یكی دیگر از نهادها تشكل های مدنی -NGOها- است كه در ایران از عوامل گوناگونی رنج می برد. به عنوان نمونه این NGOها هنوز از مشاركت و همراهی حتی ده درصد از اقشار طبقه متوسط و جدید ایران برخوردار نیستند یا حكومت (حكومتی كه به راحتی تن به اصلاح نمی دهد) در راه گسترش NGOها مانع تراشی می كند. لذا اگرچه همچنان باید بر تقویت NGOها تاكید كرد اما در ارزیابی نقش آنها نباید اغراق كرد. نهادهای دیگر تغییر و اصلاح مربوط به تشكل و مراكز فرهنگی- هنری- انتشاراتی است. به رغم نقش بنیادی این نهادها و تشكل ها در اصلاح امور نباید در ارزیابی نفوذشان اغراق كرد زیرا حكومت بزرگ، نفتی و ایدئولوژیك ایران معتقد است حركت تشكل های فرهنگی مذكور در خدمت تهاجم فرهنگی غرب است. از این رو در مقایسه با انواع نهادها و تشكل های ذكر شده، نهاد خانواده خصوصاً تیپ مدنی آن اولاً از دستكاری مستقیم حكومت كمی به دور است و ثانیاً وظیفه مهم تربیت «فرد مدنی» را در جمع خانواده به عهده دارد. اگرچه تكثیر فرد مدنی از طریق نهاد خانواده به سرعت آثار اصلاحی اش (در مقایسه با اقدامات نهاد دولت و NGOها) نمودار نمی شود اما می تواند نقشی بنیادی در اصلاح جامعه (از طریق تولید فرد مدنی) بازی می كند. دلیل دوم این است كه با توجه به ویژگی های موقعیت زنان در نهاد خانواده مدنی (در مقایسه با سایر نهادها) كمتر تبعیض آمیز است و زنان در آن موقعیت فرودستی قرار ندارند. لذا تا بهبود وضعیت زنان در عرصه عمومی و در سطح كلان جامعه نباید از نقش مؤثر زنان در خانواده مدنی غفلت كرد. دلیل سوم: به یاد داشته باشیم كه یكی از موانع بهبود وضع زنان این است كه جامعه ایران هنوز در مرحله پیشادموكراسی است. روشن است كه اگر جامعه ایران از مرحله تمهید دموكراسی بگذرد و گذار به دموكراسی را انجام دهد وضع برای بهبود موقعیت نابرابر زنان بهتر می شود. به عبارت دیگر در زمانی كه در ایران انتخابات آزاد و منصفانه برگزار شود، حقوق فردی افراد از ناحیه حكومت ضمانت شود، طرفداران حقوق برابر زنان و مردان بهتر می توانند در رفع تبعیض اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی علیه زنان گام های موثر بردارند. در اینجا نكته ظریف این است كه تا آن زمان زنان و مردان نباید از نقش رهایی بخش خانواده مدنی غفلت كنند.

دلیل چهارم با توجه به تجربه مدرنیته در كشورهای غربی روشن می شود. علاقه مندان به اصلاح جامعه ایران نباید چشم خود را بر ابعاد منفی این تجربه، خصوصاً در زمینه خانواده ببندند. به عنوان نمونه در دهه ۱۹۹۰ ، ۳۲ درصد موالید در انگلستان خارج از روابط زناشویی بوده است. این آمار در فرانسه ۳۵ درصد، در دانمارك ۴۷ درصد و در سوئد ۵۰ درصد بوده است. بررسی ها نشان می دهد كه ریشه خیلی از خشونت ها، سرخوردگی ها، بیگانگی ها و آسیب های اجتماعی به خانواده های فروپاشیده بازمی گردد لذا این درست كه راه مهار بحران های اجتماعی بازگشت به خانواده مردسالار نیست اما یكی از راه های رهایی در توجه دادن جامعه به تحكیم «خانواده مدنی» است. دلیل پنجم به نتایج نظرسنجی ها در ایران ربط پیدا می كند.

حمیدرضا جلائی پور


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.