جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
چرا راست نمی گوییم
«هیچکس دروغگو به دنیا نیامده.» این را بسیار شنیدهایم. اما دروغ هم بسیار شنیدهایم! دروغگویی در اصل یک ویژگی اکتسابی است که بنا به شرایط درونی و بیرونی فرد رخ میدهد یا تکرار میشود. در حقیقت شرایطی وجود دارد که فرد با قرار گرفتن در آنها با خطر دروغ گفتن مواجه میشود. بالطبع پیچیدگیهای زندگی امروزی شرایطی متناقض و گاهی بغرنج برای هر کسی پدید میآورد که در آن دروغ نگفتن دشوار میشود. حال اینکه فرد پس از دروغ گفتن چه تصوری نسبت به آن دارد و به چه نوع عواقب درونی دچار میشود موضوعی جداگانه است و با شاخصهای رفتاری ویژهای نظیر عادت به دروغ گفتن یا عذاب وجدان توضیح داده میشود. کمیت و کیفیت دروغهای کوچک و بزرگ و آشکار و پنهان ناشی از تناقضها و پیچیدگیهای شرایط پیرامونی به قدری است که برخی سقوط فضیلت راستگویی را معضلی دامنگیر جامعه بشری در جهان معاصر و مدرن میدانند.
در این میان باید پرسید دروغها واقعا چرا گفته و شنیده میشوند و شرایط بالا رفتن ریسک دروغگویی کدامند؟
● در جستجوی علتها
۱) خودشیفتگی روانی: علت بسیاری از دروغگوییها همین بیماری روانی است که در رفتار، گفتار و کردار فرد در موقعیتهای مختلف تجلی مییابد. چنین افرادی از دروغ برای متمایز کردن خود از دیگران، جلب توجه، فخرفروشی و آنچه به درخشیدن در جمع معروف است استفاده ابزاری میکنند. همه ما با افرادی مواجه شدهایم که همواره مسائل مرتبط با خود و کارهایشان را به شیوهای اغراقآمیز تعریف میکنند و گاهی با آنکه دروغ نمیگویند یا نمیتوان با قاطعیت گفت که سخنشان راست نیست، اما باور حرفهایشان به همان شکلی که القا میکنند نیز عاقلانه به نظر نمیرسد. این نوع دروغگویی که با اغراق و مبالغه بسیار همراه است و انگیزش روانی مخاطب را مطالبه میکند حتی در ادبیات داستانی ملل مختلف قابل بررسی است. گاهی نویسنده واقعهای حقیقی یا ذهنی را چنان با اغراق به مخاطب ارائه میکند که باورش دقیقا به همان شکل دشوار میشود.
۲) مصلحتاندیشی: دروغ گفتن از روی مصلحتاندیشی نزد عقلا پذیرفته است، اما بسیاری از افراد از آن سوءاستفاده میکنند. بسیاری از دروغها با این بهانه موجه جلوه داده میشوند در حالی که میتوان دریافت تنها چیزی که در این میان رعایت نشده مصلحت است! اجتناب از توهین به دیگران، جلوگیری از اهانت به احساسات و عقاید اطرافیان، پوشاندن و مخفی کردن اشتباهات شخصی، حفظ آبروی دیگری، خودداری از ایجاد دردسرهای بیهوده و... دلایلی هستند که برای دروغ مصلحتآمیز ذکر میشوند و البته فقط در موارد معدودی واقعا صدق میکنند. استفاده از توجیه مصلحتاندیشی برای دروغ گفتن بتدریج دروغ را به یک استراتژی برای پیشبرد امور تبدیل میکند در حالی که مصلحتاندیشی در چنین مواقعی در حقیقت استثنایی بر اصول محسوب میشود. راه شناخت نیز این است که فرد مکررا دروغ میگوید و مدام از مصلحتاندیشی دم میزند.
۳) ترس: ترسها چه واقعی باشند و چه ساختگی و بیاساس، ریسک دروغگویی را افزایش میدهند. میگویند دروغ را باید با دروغ پوشاند و هنگامی که پای ترس در میان باشد دروغها مسلسلوار تکرار میشوند. ترسها روحیه را از بین میبرند و قدرت راستگویی را از فرد میگیرند. این ترسها ممکن است فقط به صورت شخصی معنا داشته باشند و برای عموم منشأ اثر نباشند. برای مثال فردی از همسرش بترسد و درباره یک مساله بیاهمیت به وی دروغ بگوید. اغلب دروغهای که به دلیل ترس گفته میشوند، درحقیقت نشاندهنده ترس از عقوبت و نتیجه کار هستند.
۴) استیصال: «در موقعیتیگیر کردم که مجبور شدم دروغ بگویم.» این جمله آشنا نیز یکی دیگر از دلایل دروغگویی را آشکار میکند. هنگامی که در نظر فرد عاقلانهترین کار دروغ گفتن باشد استیصال ذهنی و روحی او دروغ را نزد وی یا حتی دیگران موجه جلوه میدهد. بخشی از دروغهایی که به کودکان گفته میشود نیز بر همین اساس است. کودکی بنا به سن، تجربه و ساختار ذهنیاش قدرت درک و پذیرش برخی واقعیات نظیر اتفاقات بد، مرگ، معلولیت، بیماریهایکشنده و... را ندارد و بزرگترها نیز غالبا در توضیح چنین مسائلی برای وی دروغبافی میکنند. گاهی نگفتن همه واقعیت بهتر از دگرگونه کردن اصل ماجراست.
۵) برتریجویی: هنگامی که پای تحقیر در میان باشد و برای مثال فرد با دیگری مقایسه شود، برای آن که به قول معروف کم نیاورد ممکن است دروغ بگوید. این نوع دروغگویی برای حفظ شأن فرد و احتمالا برتریجویی او نسبت به دیگران است و اغلب دیگران هستند که مقدمات آن را فراهم میآورند. نارساییهای روابط اجتماعی در محیط خانواده و میان دوستان و آشنایان دلیل اصلی این نوع دروغهای برتریجویانه هستند. بخش بزرگی از دروغهای کودکان نیز در چنین شرایطی گفته میشود.
۶) انتظارات نادرست دیگران: گاهی دروغگویی رضایت دیگران را درباره یک موضوع خاص برمیانگیزد. برای مثال فرد به دروغ میگوید از فلان شخص دلخور نیست یا با وی آشتی کرده است. مثال دیگر این که اگر در جمعی همه از کارهای نیک خود نظیر دستگیری از محرومان، صدقه دادن، کمک به نیازمندان یا نجات فردی از یک موقعیت خطرناک سخن بگویند، برای هر متکلم جوی از انتظار گروهی پدید میآید که اگر درباره کارهای خوبش چیزی هم به ذهنش نمیرسد با یک دروغ به خواست پنهان جمع پاسخ دهد.
۷) فرار از واقعیت: این اصطلاحی در روانشناسی است که درباره دروغگویی فرد به خودش به کار میرود. برای همه پیش میآید که برای فرار از یک واقعیت یا عواقب احتمالی آن خودشان را با دروغبافی درباره آن آرام میکنند. برای مثال پس از انجام عملی زشت در حق دیگران خود را با جملاتی نظیر این که حقش بود، من مقصر نبودم، او متضرر نشده است و ... خود را تسلی میدهد.
امین رحیمی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست