سه شنبه, ۱۸ دی, ۱۴۰۳ / 7 January, 2025
فاکتورهای معادله جهانی تغییر کرده است
روابط اروپا و امریکا، ایران و اروپا و ایران و امریکا مباحثی است که در گفت و گوی مشروح دیپلماسی ایرانی با سید علی موجانی، محقق و کارشناس حوزه روابط خارجی مورد بررسی قرار گرفت. آقای موجانی معتقد است که امروز فاکتورهای معادلههای جهانی تغییر کردهاست، پس از این رو باید معادله را نیز از نو نوشت.
● روابط اروپا و امریکا را پس از روی کار آمدن باراک اوباما چگونه ارزیابی میکنید؟
تحلیلی که از روابط اخیر اروپا و امریکا میتوان داشت این است که برخلاف تصور رایج مناسبات اروپا و امریکا پس از پیروزی باراک اوباما به عنوان رئیسجمهور امریکا بسیار عمیق سازماندهی نشده است و یک نوع بیاعتمادی بین بخشهای سیاستگذار در کشورهای اروپایی با سیستم امریکا بهوجود آمده است.
البته دلایل این بیاعتمادی متفاوت است. یکی این است که درون خود سیستم امریکا اختلاف دیدگاه بسیار حّاد است. یک مجله فرانسوی ( کنرآنشنه) اخیرا مقالهای را چاپ کرده بود و در آن نوشته بود که استوارت لوی، معاون وزرات خزانهداری امریکا در ملاقات با مقامات فرانسوی در پاریس با قید نام وزیر خارجه - از آنها خواسته درباره مسئله تحریمها علیه ایران به اوباما فشار بیاورند تا آنها (جریان نئو کان بازمانده از نظام اداری سیاسی دولت قبل) هم در داخل این فشارها را بالا ببرند.اگر این خبر که صحت آن هم تکذیب نشد درست باشد، در واقع نشان میدهد که درون سیستم امریکا یک نوع دو دستگی وجود دارد. با این وجود باید با واقع بینی تائید کرد رئیس جمهور فعلی ایالات متحده آقای اوباما هم کاریزمای بیشتری نسبت به جورج بوش دارد و هم خیلی پرتحرکتر نشان داده و کوشیده با برنامهریزی جدیتری حرکت کند، اما با این همه تقریبا تمام تحلیلگران تصدیق می کنند که در سازمان اداری کنونی دولت امریکا یکپارچگی لازم وجود ندارد.
یک بعد دیگری که در انتخابات امریکا خودش را نشان داد این است که دوره زمانی برای هر رئیسجمهور دوره مشخصی است. بهویژه در دروه اول انتخابات. یعنی اگر آقای اوباما در دو سال اول نتواند وعدههای خود را عملیاتی کند، چه بسا از بعد از سال ۲۰۱۰ یعنی از اواسط دوران ریاستجمهوریاش با موج انتقادها چه از ناحیه هم پیمانان خود در حزب دمکرات و چه ازز ناحیه رقبای خود در بین جمهوریخواهان - روبهرو خواهد شد. نباید فراموش کرد که اوباما در درون دولت خود یک نمایش از دولت ائتلاف ملی را نشان می دهد؛ پس این چنین هیبت و ترکیبی اگر ناگهان با یک چالش مواجه شود، شکننده بودن سیاستهای اوباما و عدم یکپارچگی همکاران او را برای کارهای اساسی نشان میدهد.
● در این پازلی که بهوجود آمده دنیس راس چه جایگاهی دارد؟
اتفاقا در بُعد سیاست خارجی راجر کوهن، ستوننویس روزنامه نیوزویک مقالهای نوشته بود که دنیس راس کجاست؟ او در این مقاله بحث کرده بود که راس چگونه برنامهریزی می کند. این مقاله و برخی اخبار جسته و گریخته که طی هفتههای اخیر در سایتها و نشریات اروپایی آمریکایی درز یافته این گونه تصویری را شکل میدهند که دنیس راس در درون یک سلول جداگانهای از وزارت خارجه کار میکند و تلاش دارد مستقیما تمام زیر ساختهای وزارت خارجه، خاصه در امور خاورمیانه را براساس الگوی ذهنی سیاست خارجی عملگرای خود و آقای اوباما آرایش دهد.در این وضعیت به نظر میرسد که او دیگر به هماهنگی با خانم کلینتون نمیاندیشد و میکوشد مستقیما با آقای اوباما کار کند.
اخبار پراکنده در رسانهها به این مسئله اشاره کرده بودند که دنیس راس یک شورای کوچکی از نمایندگان چند وزارات خانه، مانند وزارت خزانه داری، وزارت انرژی، وزرات خارجه، وزارت دفاع، سازمان اطلاعات و امنیت و شورای امنیت ملی را سازماندهی کرده است و اینها قرار است مسائل مربوط به خاورمیانه و از جمله ایران را مدیریت کنند. مدیریت این اتاق فکر متعلق به آقای دنیس راس و و دستیار و هماهنگ کننده او آقای ریتکیه است.
● دیدگاههای آقای ریتکیه در مورد ایران چگونه است؟
ریتکیه شخصیت شناخته شدهای است که در رابطه با ایران کتابها و مقالههای بسیاری نوشته است. نگاه ریتکیه به ایران چنین است که ژئوپلیتیک ایران بر وضعیت سیاسی این کشور مقدم است. یعنی نظام سیاسی در ایران هر چه که باشد اولویت امریکا نباید محسوب شود، بلکه ژئوپلیتیک ایران و جایگاه این کشور باید در تنظیم مناسبات امریکا با ایران مقدم شمرده شود. ما چنین نگرشی را طی دویست سال اخیر به تواتر دیده ایم. شاید نخستین مرتبه لرد کرزن در کتاب ایران و قضیه ایران است که این موضوع را درک میکند. او این نگرش را پایهگذاری کرده که مسائل ایران نباید بر اهمیت ایران تاثیر گذارد. این تفکر در عمق شناخت بیشتری را درباره ایران میدهد و نظامهای سیاسی غربی را وا میدارد تا از اعمال سیاستهای لحظهای و واکنشی در برابر تحولات ایران اجتناب جویند. اینجاست که دیگر ایران برای آنها یک تهدید نیست بلکه یک وزنه یا واقعیت قابل اتکا برای همکاری است. بنظر من این نگرش همان تفکری است که طی دهه هفتاد میلادی در سیاست خارجی امریکا وجود داشت و میگفتند ایران یک شریک و همکار منطقهای است، فلذا به مسائل حقوق بشری ایران با همه اهمیتی که در آن هنگام برای دیپلماسی امریکا داشت اعتنا نمیکردند.
با وجود این صفبندی سیاسی به نظر شما رویکرد امریکا در مقابل ایران چگونه تغییر خواهد کرد؟
من از تغییر با مفهوم عینی آن سخن نمیگویم بلکه بیشتر باور دارم ما در آینده با یک تحول از ناحیه دیپلماسی ایرانیِ ایالات متحده روبرو خواهیم شد. بدین معنا که اندک اندک فضای روابط متحول شده و شاخصهای جدیدی وارد خواهند شد با این پیش فرض آن وقت است که میتوانیم تا حدی به اخبار و مواضع رسانهها اعتماد کنیم و بگوییم سیستم سیاسی دولت امریکا با توجه به اصل عدم انسجام داخلی یا به بیانی معتدلتر تنوع آن- در تمام ارکان دولت امریکا، احزاب و ...سبب خواهد شد آن کشور سیاست پیشرو را در مقابل ایران دنبال کند. بدین ترتیب میتوان باور داشت که سیاست آقای اوباما درباره ایران، اگر در لحن اندک تغییری را در مواردی داشته در عمل تا حدی نسبت به دیگر دولتهای امریکا پیشرو بوده است. حالا سوال باید این باشد که پیشروی سیاست خارجی اوباما تا کجا ادامه یافته و پویایی آن تابع چه عواملی است؟
● این سیاست پیشرو چگونه اجرا خواهد شد؟
اینجا مسئله مهم این است که چرا امریکا برای مقولاتی مانند مسئله کانونی خاورمیانه یعنی فلسطین و افغانستان و پاکستان نماینده ویژه انتخاب کردهاست. درحالی که پیش از این فکر میکردیم که قرار است دنیس راس تمام این مسوولیتها را به تنهایی برعهده بگیرد. به نظرم میرسد درون تفکری که امریکا را هدایت میکند، تصمیم گرفته شده، مسئله ایران را از این دو منطقه جدا کند. یعنی مسائل مربوط به اعراب و اسرائیل را از آن رو که یکی از چالشهای اساسی روابط ایران و امریکا در سال گذشته بوده کاملا از پرونده ایران حذف کند و سعی کند تا جایی که میتواند این را به عنوان سوژه اول مسائل مربوط به ایران و امریکا قرار ندهد. دومین مسئلهای که اینجا مطرح میشود بحث تروریسم یا همان افغانستان و پاکستان است که با انتخاب هالبروک به عنوان نماینده ویژه این موضوع هم از حوزه دیپلماسیِ ایرانی ایالات متحده خارج شده است. بنظرم تحلیل این نکته یعنی حذف پیوستگی موضوع خاورمیانه و تروریسم از مقوله ایران بینهایت مهم است.
● تفکیک این پروندهها به روابط ایران و امریکا کمک میکند؟
در دیدگاه غربیها از سالها پیش مطرح شده بود که ایران ۴ پرونده بینالمللی دارد. تروریسم، حقوق بشر، خاورمیانه و پرونده هستهای. من اینجا به دلیل فقدان اطلاع از واقعیت درون سیستم امریکایی ناچارم تنها تحلیل داشته باشم. همچنین باید برای موفقیت تحلیل دو وجه خوشبینانه و بدبینانه را در دو کفه ترازوی داوری قرار داده، آنگاه بتوان قضاوت کرد. با این مقدمه، ارزیابی فردی ام به عنوان کسی که در تاریخ روابط ایران و امریکا از دوره قاجار مطالعه داشته اینگونه است که اگر قرار باشد تروریسم که زیر شاخه آن در افغانستان و پاکستان و مافیای مواد مخدر میگذرد از مقوله ایران جدا شود، و اگر موضوع خاورمیانه نیز از این دایره این مناسبات جدید خارج شود، باید گفت دیپلماسی پیشرو کنونی امریکا تصمیم گرفته برای کاستن از تنشها و اختلاف دیدگاههای سنتی خود با جمهوری اسلامی ایران، دو وزنه سنگین را پای خود باز کند.
در این دیدگاه نتیجه بخش بودن مذاکرات و اعتماد سازی شاید هدفگذاری اولیه است، چرا که با حذف این دو مقوله از طرف آنها شرکا و هم پیمانان سنتی ایشان در منطقه و صحنه بینالملل را هم از صحنه مناسبات دو جانبه حذف میشوند یا به بیانی سلیستر، شاید میخواهند مزاحمتهایی که از ناحیه لابی اسرائیل، اعراب و حتی اروپائیها طی این سالها عارض آنها شده است، پشت سر گذارند. نتیجه آن خواهد شد که پیشروی در دو پرونده باقی مانده راحتتر باشد. این دو پرونده یکی مربوط به مسائل ایران چون حقوق بشر و دیگری مسائل هستهای است. اگر بخواهیم به این تفکر، مبنایی نگاه کنیم، میتوان فرض کرد امریکاییها توانستهاند روی میز شلوغ گذشته را خلوت کنند و دو سوژه را روی میز بگذارند تا مستقیما با ایران گفتوگو کنند. بنابراین امریکاییها خواستهاند پیام دهند که میخواهیم وارد یک گفتوگوی مستقیم با ایران شویم و به خاطر آن مقولات منطقهای را از صحنه پاک کردهایم.
● پس با این تحلیل احتمال گفتوگوی امریکا با ایران بالا است؟
نمیتوانم مثل شما قاطع باشم چون در چنین ارزیابیای چنانکه بیان داشتم دو احتمال خوش بینانه و بدبینانه وجود دارد: احتمال اول این است که آنها در واقع میخواهند جایگاه منطقهای ایران را ضعیف کنند تا اگر توانستند وارد پروسه گفتوگو شوند هزینه کمی بپردازند، یعنی تنها آن چیزی که روی میز وجود دارد. در این رهیافت آنها زیرکانه برای شروع بازی کمترین ریسک را خواهند پذیرفت. البته باید این حق را هم داد که سی سال مناسبات خصمانه آنها برایشان یک بدبینی مفرط را هم به دنبال داشته است که عبور از آن و پذیرش نادرست انگاری درباره ج.ا.ا دشوار است. با این همه نتیجه این روش آنها نادیده انگاشتن نقش هویت گسترده و پراکنده ایران که از شمال آفریقا تا شمال شبه قاره تاثیرگذار است، خواهد شد. اینجا باید بگویم این یعنی آشیل پویایی سیاست پیشروانه آنها. همچنانکه بیان شد این بدبینانهترین فرض است که امریکاییها بخواهند نقش منطقهای ایران را نادیده بگیرند و بعد به دنبال باشند که صرفا با ایران در حول مسائلی که ساده و مستقیم گفتوگو کنند. چنین رویکردی یعنی اینکه میخواهند دائما فشار را بالا ببرد و در مورد موضوعاتی که بسیار تلخ است صحبت کنند، بدون اینکه ابزارهایی برای چانهزنی سیاسی را در نظر بگیرند..
● چه تاییدی بر این فرض بدبینانه وجود دارد؟
شاهد آن این است که امریکا رویکرد جدیدی به نام ترکیه را در نظر گرفته است. شما میبینید که بعد از سفر آقای اوباما به ترکیه، تغییرات اساسی در سیاست خارجی ترکیه به وجود میآید. آقای باباجان وزیر امور خارجهای که فردی تکنوکرات است عوض میشود و وزیر امور خارجهای میآید که کاملا برای خود چشم انداز منطقهای و جهانی از نقش ترکیه دارد. به این مفهوم که ایشان دارای افق و برنامهای تعریف شده از رویکرد ترکیه به جهان معاصر خود است. البته این بدین مفهوم نیست که ترکیه این جهانبینی را نداشت بلکه از ابراز صریح آن به دلایلی ابا داشت. داووداوغلی کتابی دارد به نام "ژئوپلیتیک ترکیه" که این کتاب شاید بیش از ۲۵ بار در ترکیه به چاپ مجدد رسیده است. او دارای یک مکتب فکری است. یک استاد دانشگاه است. دیپلمات نیست، بلکه یک نظریهپرداز است و معتقد است که دیگر ترکیه قرار نیست کار تکنیکی صرف انجام دهد. ترکیه با آمدن این وزیر امورخارجه یک پیام را طرح میکند و آن این است که من آمدهام تا یک نمایش دیگری از مظاهر ویژه خلافت عثمانی مدرن را در قالب ترکیه جدید اجرا کنم. ترکیهای که اصول اسلامی را در قالب یک دولت مسلمان مدرن دنبال میکند و اصول لائیک را هم در قالب پذیرفتن مباحث دموکراسی و همکاری با جامعه بینالمللی میپذیرد. این احتمال اگر درست باشد آن فرض بدبینانه را تقویت میکند که امریکا دارد فضای منطقهای ایران را از آن میگیرد.
استناد دیگر من انتخاب مصر برای سخنرانی وعده داده شده رئیس جمهور امریکا با دنیای اسلام است. این درست است که مصر یک کشور مهم مسلمان است، اما بزرگترین جمعیت مسلمان را ندارد و دامنه تاثیرگذاری سنتی خود را هم در دنیای اسلام نسبت به عهد ناصر از دست داده است. حتی در جهان عرب هم مصر دیگر باید با رقبایی چون قطر یا یمن دست و پنچه نرم کند، چه برسد به آفریقا که لیبی داعیه رهبری آن را دارد. در حقیقت چرا با این همه واقعیات قابل لمس؛ امریکا از دو پایه ترکیه و مصر استفاده کرده است؟ اولین بار است که رئیسجمهور امریکا اینگونه به یک کشور مسلمان سفر میکند و دو روز تمام آنجا مستقر میشود،سخنرانی میکند و با مقامات دیدار میکند. این خودش یک پیام دارد و نشان میدهد که ترکیه را انتخاب کردهاند. البته این وضعیت حساسیتهایی را هم به دنبال دارد. این مسئله به شدت اسرائیل را نگران میکند. وقتی که ترکیه بتواند نقش یک شریک قوی را بازی کند، یکی از کسانی که احساس میکند فضا از او در دیپلماسی خاورمیانهای امریکا گرفتهشده است، طبیعتا اسرائیل است.
● و فرض خوشبینانه؟
اما فرض خوشبینانه این است که امریکاییها به این نتیجه رسیدهاند که در موضوع خاورمیانه مواضع آنها و مواضع ایران غیر قابل جمع است. پس باید این پرونده و پرونده تروریسم را تا جایی که میتوانند از صحنه روابط ایران و امریکا دور کنند چرا که زمینه تروریسم هم یک نوع دوگانگی در تفکر ایرانی و امریکایی وجود دارد. در این فضا دو پرونده دیگر باقی میماند. با نگاهی به آنها درمییابیم که یکی ازاین دو داخلی است و میبینیم که امریکا از مواضع اروپاییها در این مسئله کاملا پیروی نمیکند. یعنی اینکه امریکا در واقع مثلا با اعدام که اروپاییها بسیار حساس هستند مشکلی ندارند چرا که خودشان حکم اعدام را اجرا میکنند. پس این نشان میدهد که این موضوع اولویت جدی شرکای آنها و نه خود آنها است.
موضوع دوم، موضوع هستهای است. طی سالهایی که پرونده هستهای وجود داشت همیشه تنها راه حل بینابینی که مطرح میشد یک الگوی غنیسازی در خاک ایران در قالب مشارکت جمعی و احترام به حقوق ایران و تکالیف آژانس بود. وجه بین المللی این ایده را بیشتر یک لابی اروپایی- امریکایی دنبال میکرد، نه روسی که میگفت غنیسازی باید در خاک من باشد و نه اروپایی که میگفت اصلا غنیسازی نباید انجام شود و نه دولت بوش که میگفت غنیسازی باید تعلیق شود تا خانم کاندلیزا رایس بیاید، دیدار کند. پس در ادامه ارزیابی، خوشبینی نشان میدهد که امریکا میخواهد در مورد پرونده هستهای با ایران وارد گفتوگو شود و تلاش هم میکند ضمن اینکه ابزارهای گفتوگوی خود را حفظ کند، فضا را از آنچه که هست تلختر نکند. اما این به منزله تغییر نباید تلقی شود. در مسئله بنزین شاهد هستیم که مجلسین امریکا حرکت خود را میکنند تا مسئله به کنگره میرسد، کنگره تصمیم میگیرد تا مسئله را فعلا در حالت انجماد قرار دهد و اجازه ندهد که این دیپلماسی قطع شود.
این نشان میدهد که آنها در حالیکه پنجرهای را باز میبینند و معتقد هستند که این پنجره باید بازتر و بازتر شود؛ اما ژست تیز کردن کاردهای خود را هم میگیرند تا از یک طرف افکار عمومی هم پیمانان خود را علیه پیشروی خود برنیانگیزانند و از دیگر وجه در مسیر پیشروی از دیواری که سی سال در پس آن پنهان شدند با حفظ آبرو خارج شوند. اینجاست که با همه خوشبینی و اظهاراتی که سخن از تغییر بهمیان آورده بود، ذهن نقّاد نمیتواند تعریف تغییر را از امریکا بپذیرد، چون تغییر جسارت پذیرش بیان اشتباه و تغییر مسیر را در خود نهفته دارد. و این چیزی است که هنوز دیده نمیشود. فلذا نهایت معنا برای بیان وضعیت جاری یک تحولِ پیشرو در سیاستِ ایرانی امریکا است که دامنه پویایی آن باید اندازهگیری شود.
● برای این حداقل خوشبینی مطرح شد، میتوان اشارات و استناداتی نیز برشمرد؟
تا حدی آری؛ در واقع ترس و نگرانی اسرائیل یک نشانه است. رفتار اسرائیل قابل تحلیل است به این مفهوم که اسرائیل در مرحله اول از نزدیکی امریکا و ایران ترسید. این ترس در کنار ترس دیگری که اسرائیل از همکاری امریکا و ترکیه در منطقه داشت، برای اسرائیل به یک دغدغه اساسی و تهدید فکری هویت اسرائیل در درون منطقه تبدیل شده بود. دوم اینکه اسرائیلیها خط خود را از یک مقطعی عوض کردند و گفتند که ما با امریکاییها همسو هستیم. پس از آنکه دولت در اسرائیل عوض شد و دولت افراطی سر کار آمد و همه انتظار داشتند که رفتارهای اسرائیل افراطیتر بشود، اسرائیل موضع خود را عوض کرد و به جای کوفتن بر طبل خالی برتری نظامی خود که البته در نبرد ۳۳ روزه و حماسه غزه لیاقت خود را بمنصه ظهور گذارد دوباره از دیپلماسی صحبت کرد.
● چرا اسرائیل موضع خود را تغییر داد؟
این بیشتر ناشی از این است که دولت جدید آنها نتوانست در داخل به یک اجماع دست پیدا کند. نتانیاهو نتوانست یک دولت ملی و یا یک ائتلاف فراگیر را سازماندهی کند. پس اسرائیل ضعیفترین دوره تاریخی خود را تجربه میکند که در این دوره ضعیف آنها به این نتیجه رسیدهاند که به جای فریادکشیدن از ابزار ● دیگری استفاده کنند تا بتوانند این دوره را طی کنند.
در یک نگرش عمومی شما در حال حاضر فضای کلی منطقه را در مقابل ایران چگونه میبینید؟
در یک نگاه عمومی به صحنه و منطقهای که ما در آن هستیم،این چهار ویژگی قابل توجه است:
۱) اسرائیل دیگر تهدیدی برای ایران محسوب نمیشود چراکه ایران تواناییهای دفاعی قوی دارد. فضای منطقهای بازی دارد و جامعه جهانی به دلایل متعدد از بحران مالی تا ضعف سیاسی ساختار قدرت های بزرگ و .. اجازه نمیدهد که اسرائیل خارج از استانداردها و هماهنگی ها حرکت کند.
۲) امریکا دیگر نمیتواند با ایران دشمنی کند، چراکه امریکا به ایران در رابطه با موقعیت ژئواستراتژیک ایران نیاز دارد. یا در مسئله انتقال نفت، ایران را به عنوان یک تهدید نمیبیند بلکه به عنوان کشوری میبیند که در تمام بحرانهای سی ساله اخیر مسئولانه عمل کرده و تنها بدنبال حفظ حقوق و شان خود بوده، فلذا باید با آن تفاهم داشته باشد.
۳ ) روسیه دیگر احساس نمیکند که تنها متحد ایران است، چراکه فرصتهای جدیدی برای ایران باز شدهاست و ایران توانسته است در شرایط بسیار سخت تواناییهای خود را به تنهایی جلو ببرد. مثلا در رابطه با نیروگاه بوشهر روسیه نمیتواند بگوید که من تنها سازنده نیروگاه برای ایران هستم چراکه ایران میگوید نتیجه تعلل ها و تاخیرهای شما سبب شد، من خود نیز با قدرت پایین ساخت نیروگاههای کوچک را به جلو ببرم.
۴) چهارمین تغییری که در موازنه قدرت جهانی نسبت به ایران شکل گرفته است این است که اروپا نیز دیگر نمیتواند یک فرصت برای ایران باشد. چراکه اروپا طی دهه اخیر سعی نکرد صادقانه هیچ مسیر تعامل و گفتوگو و مسیری برای برقراری ارتباط با ایران را بپیماید. این هم ناشی از بحرانهای خاص اروپایی و تا حدی حس خودبینی بیش از حّد برخی از کشورهای اروپایی بود.
در این فضا میبینیم که اسرائیل نمی تواند تهدید بکند، امریکا دشمنی را نمی تواند ادامه دهد، روسیه اتحاد را نتوانسته ایجاد کند و اروپا هم نتوانسته از فرصت ها استفاده کند. طبیعتا وقتی تمام فاکتورهای یک معادله تغییر میکند، به نظر میرسد که این معادله مجبور است که از نو نوشته شود.
نویسنده : آرزو دیلمقانی - علی موسوی خلخالی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست