سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

وجود کامل مطلق


وجود کامل مطلق

بر اساس اصل امتناع تناقض, کامل مطلق یا موجود است و یا معدوم, لکن کامل مطلق نمی تواند معدوم باشد; زیرا معدوم بودن کامل مطلق یا بالذات است یا بالغیر

● مروری بر اصل برهان:

بر اساس اصل امتناع تناقض، کامل مطلق یا موجود است و یا معدوم، لکن کامل مطلق نمی‏تواند معدوم باشد; زیرا معدوم بودن کامل مطلق یا بالذات است‏یا بالغیر. اما او وابسته بالغیر نیست; چون وابستگی نقص است و با مفهوم کامل مطلق سازگاری ندارد. پس کامل مطلق نمی‏تواند معدوم یا وابسته بالغیر باشد. از سوی دیگر، کامل مطلق معدوم بالذات هم نیست، چون معدوم بالذات آن است که در مفهومش تناقض باشد، اما در مفهوم کامل مطلق تناقضی وجود ندارد. پس کامل مطلق موجود است، وجودش هم وابسته بالغیر نیست; زیرا وابستگی بالغیر همان‏گونه که گذشت - نقص است و نقص با کامل مطلق سازگاری ندارد.

● اشکالات مطرح شده بر این برهان:

ورذیل، اشکالاتی که نسبت‏به این برهان مطرح شده یا به نظری رسیده است، مطرح گردیده و نسبت‏به آنها پاسخ داده شده است:

▪ اشکال اول:

در برهان «وجود کامل مطلق‏» اگر مفهوم «کامل مطلق‏» مورد نظر باشد استدلال بی نتیجه خواهد بود; زیرا احکامی که دراستدلال ذکر شده متعلق به مصداق کامل مطلق است و اگر منظور از عنوان «کامل مطلق‏» مصداق آن باشد در این صورت، یا مصداق موجود چنین موجودی محقق است و یا مقدر و مفروض. اگر مصداق چنین موجودی محقق باشد در این صورت، مصادره به مطلوب است; زیرا چیزی که محقق وجود است نیازی به اثبات ندارد، اما اگر مقدر و مفروض باشد مصداق فرضی کامل مطلق، کامل مطلق فرضی است; یعنی در ظرف فرض، کامل مطلق است. لذا، در ظرف فرض نیز ممتنع بالذات و ممتنع بالغیر نخواهد بود. به عبارت دیگر، در واقع، بازگشت این سخن به این قضیه شرطیه است: «اگر کامل مطلق مصداقی داشته باشد - یعنی موجود باشد - چنین مصداقی ممتنع بالذات یا ممتنع بالغیر نیست، در حالی که صدق شرطیه مستلزم صدق مقدم آن نیست; یعنی نمی‏توان از صدق شرطی صدق مقدم را نتیجه گرفت. لذا، از شرطی مزبور نمی‏توان وجود کامل مطلق را استنتاج نمود.

● پاسخ:

هر عنوان و یا مفهومی به مطلب یا مصداق خاص خود اشاره دارد و مقصود از ارائه مفهوم این نیست که آن مصداق موجود است، بلکه مقصود آن است که آن عنوان و یا مفهوم شانیت ارائه مصداق خود را; دارد و می‏تواند آن را ارائه کند. لذا، ممکن است چنان مصداقی در خارج موجود باشد و ممکن است موجود نباشد. بهترین شاهد بر این مطلب، هلیات بسیطه است. در هلیات بسیطه، محمول قضیه موجود است; در قضایای موجبه، بر محمول حمل می‏شود و در قضایای سالبه، از موضوع سلب می‏گردد. چنین نیست که در هلیات بسیطه، موجود موضوع باشد، به گونه‏ای که وجود در موضوع، ماخوذ باشد; زیرا اگر چنین باشد باید دایما در هلیات بسیطه، یا با حمل‏های تحلیلی سر و کار داشته باشیم و یا با حمل‏های متناقض با خود. بدین معنی که اگر مصداق موجود باشد و وجود را بر آن حمل نماییم قضیه تحلیلی خواهد بود و اگر مصداق معدوم باشد و وجود را از موضوع مقید به وجود، سلب نماییم قضیه متناقض خواهد بود.

به عبارت دیگر، در هلیات بسیطه، دو فرض در موضوع معقول است: یا موجود باشد و یا معدوم. دو فرض نیز در نسبت قضیه معقول است: یا موجبه باشد و یا سالبه. پس در هلیات بسیطه، چهار حالت وجود دارد:

۱) موجبه با موجود بودن موضوع.

۲) سالبه با موجود نبودن موضوع.

۳) موجبه با موجود نبودن موضوع.

۴) سالبه با موجود بودن موضوع.

حال چنانچه موضوع قضیه مقید به وجود یا عدم باشد - یعنی موضوعی مصداق وجود یا عدم خود را نشان دهد - در این صورت، در حالت اول و دوم، قضیه صادق و تحلیلی است - یعنی منطقا قضیه صادق است - و در حالت‏سوم و چهارم، قضیه کاذب و با خود متناقض است - یعنی منطقا کاذب است - در حالی که در هلیات بسیطه، تا وقتی که در موضوع، وجود را صریحا اخذ نکنند، قضیه منطقا صادق یا کاذب نخواهد بود، بلکه صرفا یا صادق است و یا کاذب.

با ذکر این مقدمه، می‏گوییم: مقصود از «کامل مطلق‏» مفهوم بما هو مفهوم نیست، بلکه مقصود، مفهومی است که مصداق خود را نشان می‏دهد. بنابراین، مقصود، مصداق موجود نیست تا مصادره به مطلوب باشد. مصداق مفروض نیز مورد نظر نیست تا فقط در ظرف فرض صادق باشد. و اساسا اگر بحث در حلیات بسیطه باشد، آن هم هلیه بسیطه‏ای که از طریق امتناع اجتماع نقیضین به اثبات رسیده است نتیجه‏اش مصداق واقعی عنوان خواهد بود. لکن فرق است‏بین اینکه مصداق موجود با قید وجود، عنوان قرار گیرد با مصداق، صرف نظر از آنکه موجود یا معدوم باشد. هرچند در انتهای برهان، به این نتیجه خواهیم رسید که عنوان «کامل مطلق‏» همان مصداق موجود است، ولی در مقام اثبات، وجود را در عنوان موجود در خارج اخذ نکرده‏ایم تا مصادره مطلوب پیش بیاید. به عبارت دیگر، صرف نظر از اصل امتناع تناقض که در برهان اخذ شده، در حکم، قضیه شرطیه است، ولی با اصل امتناع تناقض، وجود مقدم شرطی به اثبات می‏رسد.

▪ اشکال دوم:

همانند استدلال بر «وجود کامل مطلق‏»، بر شریک‏الباری نیز چنین استدلالی وجود دارد; زیرا شریک‏الباری نیز کامل مطلق است. اگر او کامل مطلق نباشد عنوان شریک‏الباری بر او ممکن نیست، زیرا شریک هر شیئی کفو آن است و کفو کامل مطلق باید کامل مطلق باشد. پس شریک‏الباری نمی‏تواند موجودی ناقص باشد.

● پاسخ:

اگر طرح چنین اشکالی درست هم باشد بر اثبات شریک‏الباری وارد نیست; زیرا - همان‏گونه که در اصل برهان نیز آمده - پس از اثبات وجود کامل مطلق، توحید او اثبات گردیده است. علت این مساله نیز آن است که عنوان کامل مطلق در ظاهر، امری مفهومی است و کلی به نظر می‏رسد. لذا، اثبات وجود چنین عنوانی عبارت از اثبات مصداق آن است. حال چنانچه این مصداق واحد باشد واحد اثبات می‏گردد و چنانچه کثیر باشد کثیر اثبات می‏شود. به همین دلیل، در اصل برهان، اثبات توحید او مورد تحلیل قرار گرفته است. در آنجا، گفته شده که عنوان «شریک‏الباری‏» عنوان متناقض است. لذا، این برهان، شریک‏الباری را اثبات نمی‏کند. بنابراین، پاسخ امکان مزبور چنین است: آنچه از برهان کامل مطلق به دست می‏آید این است که این عنوان، موجود است و اگر این عنوان دست کم، دو مصداق داشته باشد هر یک نسبت‏به دیگری شریک به حساب می‏آیند و عنوان «شراکت‏» خواهند داشت، ولی شراکت موجب نقض هر یک از آنهاست; زیرا بی‏نیازی وجود هر یک از این دو نسبت‏به دیگری نقض هر کدام از آنها را در پی خواهد داشت. لذا، هر کدام از این دو شریک نمی‏تواند کامل مطلق باشد. پس کامل مطلق با تکثر ناسازگار است و واحد می‏باشد.

▪ اشکال سوم:

«کامل مطلق‏» تنها یک عنوان است که اگر مصداقی هم داشته باشد عالم هستی را منحصر در خود می‏کند; زیرا «کامل مطلق‏» مفهومی بی‏نهایت است و بی‏نهایت جایی برای غیر خود باقی نمی‏گذارد، در حالی که کثرت در جهان مشهود است. بنابراین، با پذیرش کامل مطلق باید منکر کثرتها شویم، با توجه به اینکه وجود کثرت‏ها بدیهی است. و اگر کثرت‏ها را بپذیریم کامل مطلق، کامل مطلق نخواهد بود.

● پاسخ:

همان گونه که در اصل برهان نیز گفته شده است، با پذیرش موجود محدود مقایسه آن با کامل مطلق، اثبات خواهد شد که موجود محدود، معلول کامل مطلق است و این معلول بودن عین‏الربط به کامل مطلق می‏باشد. پاسخ اشکال مزبور نیز در همین نکته نهفته است که معلول عین‏الربط به علت‏خود می‏باشد. اگر معلول، وجودی مستقل داشت و به علت‏خود وابسته نبود در این صورت، ممکن بود بتوان ادعا کرد که بی‏نهایت جایی برای غیر باقی نمی‏گذارد، ولی در این مساله، که معلول، عین‏الربط به علت‏خود است، شکی نیست تا چیزی بخواهد در مقابل کامل مطلق وجود داشته باشد که با این قاعده منافات کند; زیرا معلول نسبت‏به علت‏خود، غیر محسوب نمی‏شود. علت این مساله نیز آن است که معلول هر چه دارد متعلق به علت است و از خود چیزی ندارد تا در مقابل کامل مطلق، اظهار وجود و استقلال نماید.

این تحلیل که معلول عین‏الربط به علت می‏باشد از گهرهای ناب حکمت متعالیه مرحوم ملاصدراست و - همان‏گونه که گذشت - تحلیل ما از کامل مطلق، ما را به این واقعیت می‏رساند که اگر در عالم وجود، وجودی محدودی هست، آن وجود عین‏الربط به کامل مطلق است. پس اشکال «کامل مطلق جایی برای غیر خود باقی نمی‏گذارد» قابل قبول است، ولی منافاتی با کثرت هایی که عین‏الربط به کامل مطلق‏اند، ندارد; نه تنها با کامل مطلق منافاتی ندارد، بلکه فقدان کثرت‏ها منافی مطلق بودن کامل مطلق است. بنابراین، کثرت‏ها عین ربط به کامل مطلق‏اند.

▪ اشکال چهارم:

این برهان مبتنی بر اصل امتناع تناقض است و به نظر می‏رسد که اصل امتناع تناقض متفرع بر اصل هوهویت‏باشد. بر اساس این برهان، چون هر چیزی خودش، خودش است، نمی‏توان خودش را از خودش سلب نمود; یعنی در هر قضیه حملیه، ابتدا موضوع قضیه فرض می‏شود و با فرض موضوع، سلب هر شی‏ء از خودش معقول نیست.

به عبارت دیگر، در ناحیه عقدالوضع، عنوان موضوع بر ذات آن وضع شده است. بنابراین، در ناحیه محمول، نمی‏توان خود موضوع را از موضوع سلب نمود. پس در این صورت، اگر اصل امتناع تناقض متفرع بر اصل هوهویت‏باشد چگونه اصل هوهویت ناظر به واقع نیست ولی اصل امتناع تناقض ناظر به واقع است؟ دلیل این مطلب نیز آن است که با تمسک به اصل هر هویت، نمی‏توان نتیجه گرفت چیزی که خودش خودش است، موجود است. اما در برهان کامل مطلق، از فروعات اصل هوهویت استفاده گردیده و نتیجه گرفته شده است که کامل مطلق، موجود است. این، زیادتی فرع بر اصل است و نمی‏توان زیادتی فرع بر اصل را پذیرفت.

● پاسخ:

اگر به مضمون اصل هوهویت توجه کنیم درخواهیم یافت که این اصل متفرع بر اصل تناقض است و لذا، هر چیزی خودش خودش است; زیرا هر چیزی نمی‏تواند خودش خودش نباشد. به تعبیر دیگر، اصل امتناع تناقض و اصل وجوب هوهویت هر دو یکی‏اند ولی چهره اثباتی را اصل هوهویت و چهره سلبی را اصل امتناع تناقض بیان می‏کند. بنابراین، اصل هوهویت نیز ناظر به واقع است; زیرا مضمون هوهویت، عینیت دو طرف موضوع و محمول است. گذشته از آن، اگر نتوانیم رابطه اصل امتناع تناقص را با اصل هوهویت اثبات نماییم این دلیل بر رد جواز التزام به اصل امتناع تناقض نیست. بدون شک، اصل امتناع تناقض، آنجا که پای وجود و عدم در میان باشد، ناظر به واقع است و بر این اساس، از این حیث‏بر برهان وجود کامل مطلق خدشه‏ای وارد نیست.

▪ اشکال پنجم:

برهان کامل مطلق در صدد اثبات وجود کامل مطلق است. در صورتی «کامل مطلق‏» بر موجودی صدق می‏کند که وجودی داشته باشد; زیرا چیزی که موجود نیست و مصداق عدم است عنوان «کامل مطلق‏» بر او صدق نمی‏نماید. بنابراین، اگر مقصود از این عنوان، معنونی باشد که کامل مطلق بر آن صادق است در این صورت، نیازی به اثبات ندارد; زیرا فرض صدق عنوان بر معنون خودش، در صورتی که معنون موجود باشد، نیازی به اثبات ندارد و اگر هم اثبات شود مصادره به مطلوب است.

● پاسخ:

درست است که عنوان «کامل مطلق‏» همراه با وجود کامل مطلق است، اما صرف عنوان دلیل بر تحقق معنون نیست و این برهان برای آن اقامه می‏گردد که گفته شود این عنوان مانند هر عنوان دیگری که معنون آن شان خود را نشان می‏دهد از دو حال خارج نیست، یا موجود است و یا معدوم و نه جمع این دو ممکن است و نه رفعشان. بنابراین، با اصل امتناع تناقض، وجود یا عدم این معنون شانی را اثبات می‏کنیم، پس اثبات کامل مطلق، مصادره به مطلوب نیست.

▪ اشکال ششم:

این برهان ممتنع بالذات را منحصر در مصادیق اجتماع نقیضین نموده ولی دلیلی بر انحصار امتناع بالذات در اجتماع نقیضین ارائه نکرده است. ممکن است چیزی دیگری نیز ممتنع بالذات باشد ولی مصداق اجتماع نقیضین نباشد; مثلا، عدم مطلق ممتنع است و به نظر نمی‏رسد در این امتناع، اجتماع نقیضین نهفته باشد. بنابراین، تا وقتی که حصر امتناع بالذات در مصادیق اجتماع نقیضین ارائه نشود، نمی‏توان نتیجه گرفت که کامل مطلق موجود است. بر این اساس، محتمل است کامل مطلق نیز با آنکه از مصادیق اجتماع نقیضین نیست از ممتنعات بالذات باشد. پس وقتی کامل مطلق اثبات می‏گردد که منطقا بتوانیم نشان دهیم که «کامل مطلق‏» نمی‏تواند مصداق ممتنع بالذات باشد، خواه عدم مصداقیت آن به دلیل این باشد که ممتنع بالذات منطقا منحصر در مصادیق اجتماع نقیضین است و خواه به این دلیل که مصادیق اجتماعی دیگری نیز ممتنع بالذات است ولی مصداق اجتماع نقیضین نیست.

● پاسخ:

قطعا «کامل مطلق‏» - صرف نظر از صدق عنوان تناقض - از عناوین ممتنع بالذات نیست; زیرا از یک سو، اگر «کامل مطلق‏» تحلیل شود از آن وجوب وجود بدست می‏آید، همان‏گونه که علم مطلق و حیات مطلق نیز از آن به دست می‏آید. از سوی دیگر، هر عنوانی بر معنون فرضی خود صادق است. بنابراین، وجوب وجود یعنی «کامل مطلق‏» بر معنون فرضی خود صادق می‏باشد; یعنی ممتنع بالذات و ممتنع بالغیر و واجب بالغیر است. تنها آنچه محتمل است اینکه کامل مطلق هم وجوب وجود و هم غیر وجوب وجود یا هم حیات مطلق و هم غیر حیات مطلق فرض شود که اگر چنین بود مصداق اجتماع نقیضین گردید و در اصل برهان به این فرض نفی شده است.

اما درباره مطلق نبودن او، به نظر می‏رسد که این نیز از مصادیق تناقض است; زیرا همیشه اگر عدم مضاف واقع شود معقول است ولی اگر آن را مطلق فرض کنیم مستلزم تناقض می‏باشد. دلیل این مساله نیز آن است که همیشه عدم مضاف معقول است و اگر عدم را مطلق فرض کنیم مستلزم تناقض می‏باشد. یکی از راههای نشان دادن تناقض عدم مطلق راهی است که مرحوم علامه طباطبائی پیموده است. (۱)