جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
رازآلودگی یک قصه ساده
گاهی اوقات معرفی آیینها و خرده نمایشهای سنتی در یک منطقه، خود بهانهای برای شکلگیری یک درام میشود. بدین معنا که با خلق داستانی ساده میتوان از ظرفیت این آیینها برای شکل دادن به نمایشی مستقل استفاده کرد.
در مورد آیینهای نمایشی منطقه هرمزگان این تلاش سبقه ای طولانی دارد؛ به طوری که گویی هنرمندان بومی و حتی خارج از این خطه رسالتی داشتهاند نسبت به عرضه و بهره وری عناصری از فرهنگ عامه این منطقه که کارکردی دراماتیک دارد. خرده نمایشهایی که ریشه در باورها و اسطورههای مردم هرمزگان دارد و این خود به سبب زندگی این مردم در کنار دریا و تاثیر زیاد عناصر طبیعی از جمله باد و آب بر معاش، زندگی و روابط آنهاست. آیینهایی که همچون مراسم "زار" و زندگی اهل هوا چه از حیث شکل و چه از نقطه نظر مقصود اجرا، فضایی رازآلود دارند.
در کنار این، تمیز بین خرافه و آیین میتواند دغدغه درام نویس یا هنرمندی شود که با تامل به دنبال کنه و ریشه این اسطورهها یا اشکال نمایشی میگردد. سبقهای که میتواند پایه ماندگاری یک آیین شود. آیینی که خود فرهنگ ساز است و در مقابل خرافهای قرار دارد که گستراننده جهل است. نمایش "الهه خلیج" هم که این روزها به عنوان یک نمایش محیطی در کارگاه دکور مجموعه تئاتر شهر به صحنه میرود، چنین رویکردی را به صاحب این قلم دیکته میکند. زمانی که هدف این باشد چهارچوب درام را هم باید در همین این ظرف شناخت. بدین معنا که قصه ای ساده که با در نظر گرفتن خرده نمایشهای سنتی نگاشته شده قرار است تقابل بین جهل و فرهنگ (آیین) را نشان دهد. بنابراین ذات قصه نگاهی دو قطبی یا همان تقابل بین خیر وشر معروف را ایجاب میکند. قصه نمایش "الهه خلیج" هم چنین خصلتی را دارد. مردان جزیره برای یافتن اکسیری که بتواند زنانشان را بارور کند راهی جزیره دیگری (لال پری) شدهاند. شش ماه است که مرادن رفتهاند و از آنها خبری نیست. پیر گشمیرون (بزرگ جزیره یا دانای کل) به زنها گفته اگر تا سه روز دیگر از مردان خبری نشد لنجی بسازند و راهی جزیره شوند. "نازگل" و "ماهی" به هدایت "بی بی گل" دل به مردانشان دارند و برای ساختن لنج آماده میشوند. از طرف دیگر "مش کنیز" و "صفو" به دلیل اینکه مهری از مردانشان به دل ندارند و از "بی بی گل" هم کینهای کهنه دارند، تخم توطئه و نفاق را بین زنان میکارند. در نهایت هم این دو به طمع رسیدن به زندگی بهتر قصد آتش زدن لنج همراه با "بی بی گل" و "ماهی" را دارند که پیر گشمیرون وارد عمل شده و جلوی توطئه آنها را میگیرد.
همانطور که مشخص است قصه نمایش میتواند همانند بسیاری از قصههای بومی- محلی باشد که نقل میشود و نگاشته شده است. قصههایی که به دلیل تقابل دو نیروی خیر وشر موجود در آن، خاصیتی دراماتیک نیز دارند. اما برای ساختارمند کردن آن در قالب یک نمایشنامه باید ظرفیت قصه را هم در نظر گرفت. در نمایشنامه "الهه خلیج" از ابتدا نوعی تعلیق و رازگونگی وجود دارد که این بی شک در همراه کردن مخاطب با اثر کارآمد است ولی طراحی این ساختار و شکل دادن به این تعلیق هیچ ارتباط ارگانیکی با محتوا و درونمایه اثر ندارد. اگر بخواهم راحت تر بگویم صمیمیت و سرراستی موجود در قصه نمایش (به تعبیری خلاصه داستان) شبیه قصههای فولکلوریک و شفاهی است که نقل دراماتیک آنها یا نیازمند وارد ساختن جهان بینی خاص نمایشنامه نویس و در واقع بهرهوری از قصههای فلکلوریک است و یا نه باید سادگی این نوع قصهها را در روایت دراماتیک رعایت کرد و به ظرفیت آنها توجه داشت. برای توضیح بهتر میتوان مصداق درست این بهرهوری را در تجربههای محمد چرمشیر آورد که بر روی آیین زار و زندگی اهل هوا انجام داده است. به طور مشخص دو نمایشنامه "متوری" و "بوی خون معطر" بر بنیان فضای رازآلود و وهم گونه آیین زار شکل گرفته که این رازآلودگی کاملاً در ساختار روایت دو اثر نیز تجلی دارد. اما اتفاقی که در نمایشنامه یا به تعبیری در دراماتورژی نمایشنامه "الهه خلیج" رخ داده بیشتر سردرگم کردن مخاطب برای فهم یک روایت ساده و معمولی است. این سردرگمی بیشتر به فضای دلنشینی ضربه میزند که نمایش بر مبنای زندگی ساده مردمان جنوب میسازد.
نکتهای که در کارگردانی اثر هم به گونهای دیگر دیده میشود. نمایشی که با یک کار گروهی مشخص و حرکات نمایشی مختص منطقه هرمزگان شروع شده و در ادامه هم به مراسم "چهاردهمی" پیوند میخورد در ادامه نیازی به میزانسنهای مرعوب کنندهای ندارد که کارگردان سعی دارد با یک حصیر در دست زنان بسازد. در اینجا موسیقی جاندار منطقه، نواها و آواهای موجود در نمایش خود به شکلی کامل و درست به فضاسازی نمایش کمک میکند، پس بهتر این است به هر حرکتی شکل آیینی نداد. این در حالی است که باید محیط اجرا را هم در نظر گرفت. هرچند هیچ ارتباطی بازهم بین محیط واجرا وجود ندارد جز اینکه مخاطب بپذیرد که مکان یک سوله لنج سازی است، اما نگارنده این مطلب اعتقاد دارد که درایت کارگردان از بهره وری از این فضا قابل توجه است. بیشک فضا در غرابت و نزدیکی مخاطب با آیینهای نمایشی بسیار نقش دارد. همین که کارگردان به این نکته توجه داشته و فضای صحنهای را برای اجرای اثر در نظر نگرفته نشان از شناخت درستی است که از خرده نمایشهای سنتی منطقه خود دارد.
در پایان باید به بازیهای روان و درست بازیگرانی اشاره کرد که صادقانه تلاش دارند ظرفیتهای موجود در آیینهای نمایشی این منطقه از ایران را به نظاره بکشانند. همین گرمای صداقت گروه است که به راحتی سرمای کمبودهای موجود در کارگاه دکور را حداقل در طول زمان اجرا میپوشاند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست