چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

چرا اقتصاددان ها باید «کانت» را بشناسند


چرا اقتصاددان ها باید «کانت» را بشناسند

از مقدمه کتاب «اخلاق کانتی و اقتصاد خودآیینی, شان و شخصیت» اثر مارک دی وایت

چرا اقتصاددان‌ها باید برای کانت اهمیت قائل شوند و فهمیدن کانت برای آنها چه فایده‌ای دارد؟

برای اقتصاددان‌های جریان غالب، مواجهه با رویکرد کانتی دست‌کم دو فایده دارد. نخست، این کار بنیان‌های فایده‌گرایانه (۱) کاری را که انجام می‌دهند، آشکار می‌سازد. قطعا اقتصاددان‌های بسیاری نسبت به این بنیان‌های فایده‌گرایانه آگاهند؛ اما به همان اندازه نیز اقتصاددان‌های ناآگاه وجود دارد. وقتی آنها خاستگاه‌های جریان غالب اقتصاد مدرن، به‌خصوص مدل‌های اقتصادی انتخاب عقلانی و اقتصاد رفاهی را دریابند و پس از آن با بدیل آنها مواجه شوند، بهتر می‌توانند گزینه مطلوب خود را انتخاب کنند. همان طور که جان هیکس، اقتصاددان انگلیسی (۱۹۰۴ ـ۱۹۸۹) نوشته بود «اگر کسی در فلسفه یک فایده‌گرا باشد، آنگاه کاملا حق دارد که در اقتصاد نیز فایده‌گرا باشد؛ اما اگر کسی فایده‌گرا نباشد، آن وقت حق دارد تا به اقتصادی رها از فرضیات فایده‌گرایانه بیندیشد.»

اجازه دهید به یکی از خطرناک‌ترین کژفهمی‌های برخی از اقتصاددا‌ن‌ها اشاره کنم. آنها فکر می‌کنند که فایده‌گرایی از اخلاق کانتی «علمی‌تر» است. فایده‌گرایی زمانی که توسط اقتصاددان‌ها پیاده‌سازی می‌شود، به اعداد، متغیرها و توابع فروکاسته می‌شود؛ یعنی به همه آن چیزهایی که می‌توان به یکدیگر افزود، از هم کسر کرد، در هم ضرب کرد و دست آخر نمودارشان را کشید. آنها می‌گویند چه چیزی می‌تواند «عینی‌»تر از این اعداد و ارقام باشد؟ اما باید در نظر داشت که مسلما در بنیان محاسبات یادشده، داوری‌های ارزشی بسیار نیرومند و جدل‌آمیزی وجود دارند و هیچ حقی بدون تن‌دادن به توجیه فایده‌گرایانه (به‌عنوان یک داوریِ ارزشی) نمی‌تواند وجود داشته باشد، مگر حق تلویحی آن مراجع اقتداری که سیاست را به نفع فایده‌ای جمعی به اجرا می‌گذارند.

فایده‌گرایی نه علمی و نه عینی است، بلکه بنیان‌های هنجارگذارانه‌ آن زیر پوشش ریاضیات مخفی شده‌اند. پس فایده‌گرایی نوعی ارزش‌گذاری است. اگر اقتصاددان‌ها این واقعیت را بپذیرند، آنگاه خواهند توانست انتخابی حقیقی و درست بین ارزش‌هایی انجام دهند که تصدیقشان می‌کنند. اگر آنها بار دیگر فایده‌گرایی را انتخاب کنند، هیچ مشکلی ندارد (البته اگر این کار را با چشمان باز و در کمال دقت انجام دهند)، اما گمان کنم برخی از آنها این بار کانت (و اخلاق فضیلت‌بنیاد وی) را انتخاب کنند.

ثانیا، به کار بستن جنبه‌هایی از رویکرد کانتی در اقتصاد، قدرت تشریحی، پیش‌بینی‌کننده و توجیه‌گر اقتصاد را وسعت می‌بخشد و تقویت می‌کند. مدل‌های رایج انتخاب اقتصادی به زعم من ناکارآ هستند؛ زیرا «وظیفه» (یا تکلیف) یا «قدرت اراده» را در نظر نمی‌گیرند و در مدل نمی‌گنجانند. اقتصاددان‌ها با چشم‌اندازی وسیع‌تر نسبت به تصمیم‌گیری انسان می‌توانند رفتار «عادی» و «غیرعادی» را بهتر بفهمند، شرح دهند یا پیش‌بینی کنند و به این ترتیب کارآیی سیاست‌گذاری را افزایش دهند؛ اما مهم‌تر از آن، یک رویکرد کانتی ابعاد اخلاقی خود سیاست اقتصادی و تحلیل‌های فایده‌گرایانه پشتیبان آن را روشن می‌سازد. اخلاق کانتی مسائلی جدی برای استانداردهای رایج ارزیابی اقتصاد رفاه، به‌طور خاص بازده (در نظریه کالدور‌ـ‌ هیکس) و ارجحیت (در نظریه پارتو) ایجاد خواهد کرد؛ زیرا بر اساس اخلاق کانتی باید شأن و مقام اشخاص به رسمیت شناخته شود و این کار به آن دسته از حقوق شخص اشاره می‌کند که از ملاحظات رفاه اجتماعی (مطلوبیت کل) پیشی می‌گیرند.

اقتصاددان‌های جریان غالب معمولا توجهی به فرآیند بیشینه‌سازی رفاه ندارند، اما اگر این بیشینه‌سازی رفاه تنها به قیمت زیر پا گذاشتن حقوق مهم انسانی انجام شود، آنگاه توهین عظیمی به شأن انسانی خواهد بود.

اما کانت علاوه بر اقتصاددان‌های جریان اصلی، به کار اقتصاددان‌های اجتماعی نیز می‌آید؛ کسانی که دغدغه‌های اخلاقی مشابهی با من راجع به نظریه، عمل و آموزش اقتصادی دارند. طبعا اقتصاددان‌های اجتماعی نسبت به اخلاق فلسفی آگاهی بیشتری دارند و برای به پرسش ‌کشیدن فرض‌های بنیادین جریان غالب اقتصاد مشتاق‌تر هستند. آنها علاوه بر حمایت از وارد کردن اخلاق به اقتصاد، به بررسی جنبه‌های اجتماعی اقتصاد و نیز پیوندها و وابستگی‌های فی‌مابین عاملان اقتصادی علاقه‌مند هستند. به این ترتیب، آنها نسبت به فردباوری و نیز گوناگونی ذره‌ای (همان انگاره‌هایی که جریان غالب اقتصاد بدان‌ها باور دارد) مشکوک هستند. به طور خاص، آنها تصور می‌کردند که فردباوری با اجتماعی‌بودن در تضاد است و پیوندهای جامعه را سست و متزلزل می‌کند؛ پیوندهایی که اشخاص را کنار یکدیگر نگاه می‌دارد و جامعه‌ای رو به ترقی می‌آفریند. آنها با همین انگاره به نقد بازار می‌پردازند و بازار را ابزار جداسازی و منزوی‌کردن در نظر می‌گیرند؛ ابزاری که پیوندهای اجتماعی یادشده را می‌فرساید و از بین می‌برد. اینجا است که به‌کار بردن دیدگاه کانتی اقتصاددان اجتماعی را نیز نسبت به اشتباهشان آگاه خواهد کرد. به باور من، از خلال کانت می‌توان دریافت که فردباوری کاملا با اجتماعی ‌بودن و تشکیل اجتماع هم‌خوان و سازگار است. البته فرد را باید در زمینه‌ای کاملا کانتی فهمید. به باور من، عامل کانتی در ذات خویش فردی است و در جهت‌گیری خویش اجتماعی: در حالی که شخص به‌مثابه عامل یک فرد است، چون استقلال و خودآیینی دارد، اما قانون اخلاقی نیازمند دغدغه‌ای متقابل است که جامعه‌ای رو به ترقی را ایجاد می‌کند (و در آن افراد علاوه بر استقلال‌ داشتن به‌عنوان عامل، اعم از عامل اقتصادی یا سیاسی یا ...، به روابط متقابل اخلاقی با دیگر عاملان وارد می‌شوند). این ایده را می‌توان به وضوح در آنچه کانت «ملکوت غایت‌ها» (۲) می‌خواند، مشاهده کرد. یعنی همان آرمان‌شهر پایانی نظام اخلاقی کانت که اشخاص در آن در هماهنگی مطلق می‌زیند و غایت‌های خود را در کنار یکدیگر و با رعایت قانون پی می‌گیرند.

مارک دی‌مایت

مترجم: امین گنجی

پاورقی:

(۱) فایده‌گرایی نظریه‌ای اخلاقی است که کنش خیر اخلاقی را آن چیزی می‌داند که «مطلوبیت کل» را افزایش دهد؛ بنابراین طبق نظر فایده‌گرایان، ارزش اخلاقی یک کنش با نتیجه‌ حاصل از آن سنجیده می‌شود. ریشه‌های فایده‌گرایی به پدران اولیه‌ لیبرالیسم، همچون جان استوارت میل یا جرمی بنتام باز می‌گردد.

(۲) برای کانت، ملکوت غایت‌ها یک حالت مفروض از وجود است که از هستنده‌های عقلانی تشکیل می‌شود. هستنده‌ عقلانی برای کانت کسی است که می‌تواند مسوولیت اخلاقی را بر عهده بگیرد.