جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

استاد, آریانپور, دره باغی, تامی و دیگران


استاد, آریانپور, دره باغی, تامی و دیگران

نگاهی به چند نمایشگاه برگزار شده در گالری های تهران

● نمایشگاه نقاشی های علیرضا جدی

نگارخانه آران - نگارخانه اعتماد

با فاصله یی اندک، این نقاش ۴۰ ساله، با سابقه تدریس طراحی در دانشگاه ها و آموزشگاه ها، آثار این یکی دو سال اخیرش را در ترکیبی از مواد مختلف روی کاغذ، در نگارخانه آران به طور مستقل و در اعتماد، در همراهی با کارهای پویا آریانپور (تحت عنوان «برنده »ها) به نمایش گذاشت.

دو شاخصه اصلی کارهای جïدی، آثار نقاشی او را برجسته و متفاوت می کنند؛ اول اینکه نقاشی های او بر محور طراحی بنا شده اند؛ طراحی های پرحجم، شلوغ، پر از نقوش انسانی و حیوانی و علائم و نشانه ها، از نقش های صورت و طلسم ها و اعداد و ارقام، از افسانه و اسطوره و نقوش که طلسم های قدیمی و کهنسال و دستنویس های جادویی و افسانه یی را تداعی می کنند و پر از تناسباتی که ظاهر کارها را غیرفرمالیستی و شبیه متون بازمانده از قرون گذشته نشان می دهد اما در عین حال روایت گو و ادبی نیستند.

مشخصه دوم این است که بیننده را به چالشی برای درک همه این نشانه ها و کشف ماهیت و معنا فرامی خواند؛ تلاشی که عبث و بیهوده است چرا که کمپوزیسیون و چینش این عناصر و جای گیری نقوشی از فرهنگ غربی و شرقی، از شمایل های رنسانسی گرفته تا تصویرسازی های قاجاری، گل و گیاه، بته و نوشته و خطوط هندسی، گرافیک، اصل و ماهیت کارها را تشکیل می دهند. رنگ ویژگی بیانگر ندارد. نقاشی ها و طراحی ها مات اند و رنگ های مات و خفه و پس زمینه تنها برای ایجاد حالت کهنگی و القای قدمت به کار رفته اند. قدرت و استحکام طراحی ها زیر روی هم اندازی طرح های مختلف و رنگ های چرک و مات پنهان شده اند اما نقاشی ها بسیار پرکار و پر از پیچیدگی هایی است که فهم هر یک از گوشه ها (که بیننده را ناخودآگاه به سوی درک و فهم نشانه ها فرامی خواند) محتاج دانستن اساطیر و قصه ها و افسانه ها و خواندن آثار ادبی و افسانه ها است. همان طور که در بروشور آمده، گویی نقاش در پی بازنمایی یا تجدید آثاری کهن از نقاشی ها و نقش های قدیمی و اولیه است؛ از متون قدیمی کهن پررمز و راز شرق (هند و ایران) گرفته تا جادو و جنبل و سحرها تو را به رمزگشایی بیهوده یی فرامی خواند. گویی تاریخی شخصی از نقش های کهن و قدیمی را بازمی خوانیم.

● نمایشگاه نقاشی های محسن وزیری مقدم

نگارخانه طراحان آزاد

اگر نوشته روشنگر آقای «مهدی میرمحمدی» (تحت عنوان «گسترش افقی و عمودی هیولاهایش») در صفحه آخر روزنامه «اعتماد» نبود غکه من و خیلی های احتمالی دیگر را از نوشتن آنچه در سطور پایین خواهد آمد برحذر نمی داشتف، من هم می نوشتم که نقاشی های جدید این استاد مسلم هنرهای تجسمی ایران و یکی از وزنه های نقاشی معاصر و از پیشگامان هنرنوگرای ایران (که تاریخ اکثر آثارش ۲۰۰۹ است، یعنی تازه هستند) تکرار بی چون و چرا و بی تغییر همان کارهای گذشته استادند، یعنی تکرار و رونویسی همان کارهایی که استاد طی دست کم ۵۰ سال گذشته در آنها به اوج و کمال رسیده است؛ چند تا کار از همان کلاژها - تکه چسبانی های کاغذهای رنگی - و تعدادی از کمپوزیسیون های رنگی متشکل از اشکال هندسی و گرافیکی و تعدادی هم از کارهای بسیار قدیمی تر که خود او آنها را «موسیقی رنگ» می خواند و واقعاً هم ترکیب بندی هایی زیبا و خوش نقش و آبستره اند. همه این کارهای جدید در واقع تکرار سه دوره از کارهای قدیمی تر استادند که نمونه های بهتر و کامل ترش را بارها در نمایشگاه های متعدد او دیده بودیم.

اما اینکه محسن وزیری مقدم هنوز این طراوت و سرزندگی را دارد که با وجود مشکل بینایی (که آزارش می دهد) و زندگی دوگانه اش (بخشی از سال را در رم و بخشی را در تهران) چنین با طراوت، چنین سرخوشانه کار می کند و کارهایش مکانیکی نیستند و هنوز حس و شعور هنرمندانه دارد و چنین رنگ می نشاند و ترکیب بندی هایی چنین زیبا می آفریند، خودش شایسته تحسین است. اینکه استاد کار می کند در حالی که بسیاری از شاگردانش - شاگردانی که پس از بازگشت از ایتالیا و تدریس در دانشکده هنرهای زیبا تربیت کرد و اغلب شان، اکثرشان، هنوز اذعان دارند که دریچه ها را او باز کرد و همه خودشان را به او صاحب دین می دانند- دیگر کار نمی کنند یا دست کم عرضه نمی کنند. محسن وزیری مقدم درست سال پیش، تقریباً در همین ایام، نمایشگاهی در قالب یک مرور بر آثارش در همین نگارخانه گذاشت و حالا با آثاری جدید به میدان آمده است تا ثابت کند هنوز بر جایگاه و پایگاهش ایستاده است.

● نمایشگاه نقاشی های الهه مقدمی

نگارخانه دی

خانم الهه مقدمی خودشان در بروشور نمایشگاه شان، شیوه دیدن و برخورد با آثارشان در نمایشگاه را - که یازدهمین نمایشگاه انفرادی شان نیز هست - به خوبی و تمامی توضیح داده اند و به بینندگان شان منظری را که از آن باید به این مجموعه شیطنت نگاه کنند گوشزد کرده اند. مجموعه عجیب و سه گانه ایشان (که به ظاهر متفاوت می آیند)، در واقع مجموعه یک رشته کاردستی است؛ کاردستی هایی که یک مادر برای آموزش کودکش می کشد، یا یک معلم برای بچه های کلاس اش،یا حتی برای آموزش همگانی از کار با ابزار روزمره زندگی. مجموعه متنوع و چندپاره خانم مقدمی ترکیبی است از چند تابلوی بزرگ پازل مانند از نقاشی و طراحی های به ظاهر کودکانه، از طراحی های کودکانه و حتی چند کار مشترک خودشان با کودک شان که عنصر اصلی کارها، برخورد آزاد و شاد و کودکانه ایشان با نقاشی، کمپوزیسیون، رنگ آمیزی و اساساً کنش نقاشی است.

ترکیبی که خود هم در بروشورشان ذکر کرده اند از نقاش بودن، همسر بودن، مادر و دختر بودن، معلم بودن و در نهایت خانه دار بودن، بیش از هر چیز در مجموعه کارهای ارائه شده نمود دارد. بسیاری از نقاشان زن هم در چنین منزلت هایی درگیرند اما نقاشی هایشان لزوماً این درگیری را منتقل نمی کند (یا قرار نیست که منتقل کند) اما خانم مقدمی همه این منزلت ها را در نوع نگاه، انتخاب موضوع، شکل اجرایی کارها و چینش کارها به نمایش گذاشته اند و به یک اعتبار، تصویری و عینی کرده اند. این در واقع نوعی تقویم روزانه تصویری است، نوعی کلاژ و چینش همه عناصر و مسائلی که ایشان به طور روزمره با آنها درگیرند.

البته شاید درست نباشد که این نگاه رها و شاد و شنگول و شیطنت آمیز را - که حاصلش این چینش است - در کنار آثار همسرشان (علیرضا جدی) که نمایشگاه نقاشی هایشان همزمان در تهران برپا بود تماشا کرد و نتیجه گرفت اما با شوخی (گلایه آمیزی) که خود خانم مقدمی با همسرشان در بروشور و پوستر نمایشگاه شان کرده بودند، این چیدمان معنایی مضاعف می یافت، نه از نوعی اعتراض بلکه از کوشش یک نقاش برای استفاده و بهره بردن از همه «بازی»هایی که قواعدش را به ایشان دیکته می کند.

‌● عکس های زخمی

مقدمه؛ایده دست بردن در عکس از افزودن عناصری بیانگر در متن عکس ها یا در حاشیه آنها اما همراه با حفظ ماهیت عکس و عکاسی تا تغییر ماهیت عکس و تبدیل آن به رسانه یی تازه، یا یک مدل چندرسانه یی و حذف ماهیت اولیه عکس و عکاسی و البته هر دو این رویکردها در جهت «مفهومی» ساختن رسانه عکس و عکاسی و افزودن بر بار معنایی و مفهومی و تفسیری عکس (که برای خود تاریخچه یی دارد و تکوین و تحول در تاریخ هنر نو) اکنون از ایده های محبوب، رایج و کاربردی در دست هنرمندان و عکاسان ایرانی است. تبدیل یک نمایشگاه عکاسی به یک چیدمان، همراه با دیگر رسانه ها (آن طور که قصد هدیه تهرانی مثلاً در چیدمان عظیم عکس اش در خانه هنرمندان بود) ساده ترین رویکرد است و تبدیل عکس (از طریق دستکاری های دیجیتالی) به یک اتفاق تجسمی (مثل نمایشگاه خانم اخلاقی در طراحان آزاد) رویکردی دیگر و هر دو رویکرد می کوشند تا از قالب ساده عکاسی فراتر روند و وظیفه یی تجسمی تر برای عکس قائل شوند.

امکان دسترسی آسان و وفور دوربین های عکاسی و پدیده دیجیتال و دستکاری های فتوشاپی این مقوله را بسیار سهل و آسان کرده است. عکاسی دیجیتال و بیرون رفتن تشت و شست وشو و اساساً حذف آنالوگ مساله را سهل تر کرده است. سوءتفاهم ناشی از حصول و دسترسی به این پدیده خود باعث اظهارنظرها و سوءتفاهم ها شده است. عکاسانی که از آنالوگ و فیلم نگاتیو حالا به پدیده دیجیتال رسیده اند، عکاسان جوان و عکاسی دیجیتال کار این جوانان نورسیده را محکوم می کنند اما پدیده به راه خود می رود و به این حرف ها کاری ندارد.

● نمایشگاه عکس های ایمان برادران هاشمی

با عنوان «چنگ در چهره»، نگارخانه طراحان آزاد

تک چهره های این هنرمند نقاش (متولد ۱۳۵۰) و انیماتور، در این پنجمین نمایشگاه عکاسی اش، «زخمی کردن» بیش از حد عکس های گرفته شده او از تک چهره هایی درشت (در قاب های ۸۰+۶۰ سانتی متر) و چاپ دیجیتالی یا دستکاری بیش از حد تا تبدیل عکس ها و تابلوها به نقاشی آبستره فیگوراتیو است.

چیزهایی از صورت ها مانده است تا ماهیت اصلی عکس ها روشن باشد که هنوز هست اما چیزی تازه شکل نگرفته است. بیننده در واقع به طور طبیعی می کوشد از ورای خط ها و دستکاری های روی عکس، چهره پشت این «دستکاری»ها را تمییز دهد. در واقع این ماهیت عکس است که خدشه دار شده. می دانم و می دانیم که با وسیله یی مقدس سروکار نداریم که نشود خدشه دارش کرد اما دستکاری ها کمی زیادی است. مفهوم ایجادشده از این دستکاری - چه آن را به خاطر مسائل روز، اینجایی و امروزی بگیریم چه همه جایی و فلسفی- آنچنان گل درشت و زیادی از کار درآمده است که بیننده را پس می زند. در دوره هایی از تاریخ هنر شاید لزوم شعار دادن تبدیل اثر هنری به یک «پوستر تصویری» برای آگاهی دادن و حتی غلو بر این آگاهی توجیه پذیر باشد و شاید امروز یکی از آن روزهای شعار و فریاد باشد، اما حتی ماهیت شعار در «دستکاری » های آقای برادران هاشمی اندکی زیادی است.

‌● نمایشگاه نقاشی های مرتضی دره باغی

نگارخانه اعتماد

مرتضی دره باغی به مرحله یی تازه از پختگی در زبان و بیان تجسمی خود رسیده است. دنیای تجسمی در کارهای تازه مرتضی دره باغی- در این یکی دو نمایشگاه اخیرش- حاصل برخورد، تقابل و در نهایت آشتی و همزیستی دو دنیای متضاد، دو ذهنیت نیرومند متقابل، ذهنیتی درونی و جهانی بیرونی، جهانی شخصی از قوام و استحکام و استمرار در تقابل با آشفتگی و اغتشاش است. جهانی ذهنی از جست وجو و تکاپو برای رسیدن به سکو، آرامش و پایداری و ثبات و مشحون از کمال و آراستگی و انسجام در تضاد و تقابل با جهانی از تشویش و آشفتگی و ناپایداری. برخورد این دو تقابل و رودررویی و تضاد و حد فاصل این برخورد، مضمون و درونمایه غالب آثار او را طی همه این سال ها تشکیل می دهد و کوشش برای فائق آمدن بر این ناپایداری و رسیدن به آرامش و وقار و متانت.

نقش مایه های غالب در آثار او، در نهایت سادگی و پختگی اجرا تقابل این مولفه ها است؛ نظم و قرار و استقرار هندسه در برابر انرژی توده شده، متراکم و مجتمع شده و بی شکل و عنان گسیخته یی که تنها تقارن و نظم شکل گرفته از دل سنت های کهن، فرهنگی و بصری قادر به نظم بخشیدن به آن است. در واقع دو جهان و دو ذهنیت متقابل هم که گاه به آشتی می رسند و گاه تنها در کنار هم ذهنیت پربار و آشتی جویانه هنرمند را بازتاب می دهند. هنرمند آشنا و مشتاق و پذیرنده قوام و ثبات و گهگاه دلبسته سنت ها و وابسته به نظم و قرار و ثبات، می تواند به آن انرژی توده شده و فشرده و متراکم و عنان گسیخته، نظمی زیبایی شناسانه ببخشد یا گاه تنها نمایش دهنده این تقابل و عدم پیروزی خیر بر شر و نظم بر بی نظمی است. نقاش حالا جهان ذهنی اش را با آگاهی تمام از این تقابل و برخورد یا از پی آمیختگی این دو جهان بیرونی و درونی و هم کناری آنها در ساده ترین و بی واسطه ترین شکل ترسیم می کند. دیگر چون گذشته خودش دل به موتیف های پراکنده در فضای مغشوش و درهم پرده هایش نمی سپرد که معلق و بی جایگاه کلیت پرده را می پوشاندند یا تقسیم می کردند. حالا آنها را تفکیک کرده است.

هر دو جهان در کنار هم حضور دارند و از پی درک هنرمند و اشراف او بر جهان ذهنی اش نظم و استقرار یافته اند. حد فاصلی این دو جهان را هنوز از هم جدا می کند یا گاه به آشتی می رساند. موتیف های جدا و پاره پاره و معلق در فضای کارهای قبلی هنرمند حالا به یکپارچگی رسیده اند. مینی مالیسمی در کاربرد نقش مایه ها و رنگ ها، کاربرد خط و طرح، تقسیم مهندسی و بی واسطه سطح پرده هایی که وسعت و پهناوری کیهانی جهان از تقابل نور و تاریکی، خیر و شر، نظم و بی نظمی را تجلی می بخشند. قدرت و قوت و استحکام کمپوزیسیون هایش انسجامی ذهنی را به نمایش می گذارد. در انسجام این ترکیب بندی ها، سبکی شخصی و بیانی فردی که حاصل درکی شهودی از جهان و آرامش و شناخت ذهنیت خویش است در حال شکل گیری است. حالا هنرمند جهان را نظاره می کند، با تسلط فنی بر ابزار و نقش، کمال و پختگی اجرا، در حال رشد و تعالی به سوی یک کمال است.

● نمایشگاه نقاشی های شیده تامی

نگارخانه اعتماد، عنوان «شهر بازی حیوانات»

بازیگوشی های شیده تامی خوشبختانه ادامه دارد. نمایشگاه اخیرش شامل سه مجموعه کارهای اخیر او بود. دو مجموعه جدا اما به هم پیوسته (با نام های «نگاه کردن» و «دوست داشتن») و مجموعه سومی (با عنوان «فراموش کردن») همه از ترکیب مصالح و مواد گوناگون، از رنگ اکریلیک روی بوم و آینه، مجسمه های گچی کوچک، نخ و عکس و چاپ دیجیتال روی بوم، ترکیبی از رهایی، آزادی محض در خلق و ساختن، شالوده شکنی از کارهای قبلی خود و ترکیبی از چهره های غیراکسپرسیونیستی و رسیدن به نوعی «دفتر روزنگار تصویری» آزاد و فارغ و کاملاً شهودی و وابسته به حال و هوای هر لحظه. شیده تامی پیشتر در نمایشگاهی در گالری گلستان دفترچه هایی تصویری را (در قالب دفترهایی) عرضه کرده بود که ترکیبی بودند از شعر و نوشته هایی به نثر و طراحی و همین قدر فارغ و رها اما تجربه اخیر، تصویری و در ادامه کارهای قبل ترش بودند.

مجموعه «نگاه کردن»، کارهای بزرگ تری بودند در قطع های مربع، متشکل از ۹ پاره که جای دادن آینه یی به جای یکی از پاره ها، تصویر مخاطب و بیننده را بر آن انعکاس می داد و هشت پاره دیگر هر کدام طرحی از انسان هایی اغلب زل زده به روبه رو یا حیوان هایی مجموعه را به ترکیبی از زندگی روزمره نقاش بدل می کردند. چهره هایی از اینجا و آنجا گاه از چهره هایی به خاطر آشنا از روزنامه ها و مجلات و حیواناتی از هر جنس و کارها ترکیبی از همه رنگ ها، براق و تند و درخشان و مجموعه «دوست داشتن»، کارهایی سه پاره از متن و نوشته و توده هایی از رنگ و دستکاری هایی از نخ و مجسمه های گچی کوچکی از حیوانات خانگی در روی یک پاره یا لت، همه از حال و هوای نقاش در لحظه خلق و نقاشی و شوخ و شنگ. اما جذاب ترین بخش نمایشگاه «فراموش کردن» با دو بخش دیگر متفاوت بودند. این یک «گرنیکا»ی تصویری از عکس های غیرفوکوس، محو و اغلب نامعلوم از روزنامه های مچاله شده هر کدام متشکل از ۴۸ تصویر در شش ردیف با طراحی از نقوش شابلونی، از انسان و حیوان، خشونتی را بازتاب می دادند و معناگریزی عامدانه یی در توالی عکس ها و نقش ها. شیده تامی عکس را به معنا و مفهوم و قالب عکس بلکه به عنوان پس زمینه یی تصویری برگزیده. در واقع اینها هیچ کدام عکس نیستند بلکه کارکردی چون نقاشی برای او در ترکیب بندی های فارغ و رها و شلوغش دارند. نمایشگاه حاضر در ادامه کارهای سابق شیده تامی نه گامی است به جلو و نه قدمی به عقب بلکه او همچنان در حال گسترش شکل های تصویری سابقش است.

● نمایشگاه نقاشی های آیدین خانکشی پور

گالری گلستان

رسیدن به این هیولاهای گهگاه ترسناک و مخوف و گاه خنده دار و جذاب این نقاش و طراح ۲۷ساله در اندازه های مختلف و به کلی متفاوت- طرح هایی افقی و پرده های عمودی- بعد از اولین نمایشگاه انفرادی اش در گالری گلستان (۱۳۸۶) و حضور در چندین نمایشگاه گروهی، گامی به جلو محسوب می شود و گام جلوتر وقتی با دو سه کار نقاشی و بزرگ تر او در «خانه هنر» رو به رو شدم که تقریباً همزمان به نمایش درآمده بود و کارهای روی بوم برعکس کارهای گالری گلستان بودند. جذابیت کار این نقاش جوان همچون فرهاد گاوزن و دو سه نفر دیگر از هم نسلان شان در این نکته است که پایه ارائه کارهایشان را بر طراحی استوار کرده اند. طراحی عنصر اصلی کار آیدین خانکشی پور است و افزوده های دیگر همچون رنگ نقش تعیین کننده اصلی ندارد.

در آن چند کار بزرگ روی بوم که در «خانه هنر» عرضه شده بودند رنگ در واقع حالت دهنده طرح اصلی بود یعنی یکی از همان هیولاهای درهم فشرده توده شده و ترسناک. در کارهای گالری گلستان هم با هیولاهایی طرف هستیم با زائده های بلند و توده هایی از رنگ که دور هیولاها کشیده شده و کمپوزیسیون هایی حسی که ارتباط های بین اجزای تابلو را تشکیل می دهند. آنچه بیننده علاقه مند را به این طرح ما متوجه می کند برداشت نقاش ما از این موجودات گاه موذی و گاه کارتونی است. کارتون ها شبیه هر کارتون دیگری است که از دل فرهنگ تصویری و تخیل می آیند اما موجودات هیولایی اش که اغلب توده هایی فشرده از خشم و انرژی و سبعیت اند، بیننده را وسوسه می کند که فکر کند اینها از دل واقعیت های جامعه می آیند. این جوری است که این طرح های کارتونی هاشورزده - حتی اگر گاهی موشی را تداعی می کنند - شکلی از بازتاب نگاه نقاش به جامعه می شوند.

● نمایشگاه نقاشی های فریدون آو

با عنوان «رستم در چله زمستان»، نگارخانه آران

چیزی در کارهای بسیار موفق آقای آو، هنرمند برجسته، طراح و گرافیست و هنرمند مفهومی با بیش از ۴۰ سال سابقه کار هنری - از زمان بگیر کارگاه نمایش تا به حال - هست که به رغم پذیرش موفقیت ایشان، دوست ندارم. او همان کشتی گیر همیشگی را (که فکر می کنم کشتی گیر سنگین وزن موفق سال های اواخر دهه ۱۳۶۰ و اوایل ۱۳۷۰ است) - که مدت ها است موضوع یا موتیف انسانی کارهای او (تا آنجا که به یاد دارم از سال ها قبل - در نگارخانه راه ابریشم به گمانم در سال ۱۳۸۲ - یا شاید قبل تر) است که برای هنرمندان به عنوان نماد مردانگی، ایستادگی، صلابت و قدرت و«رستم» امروزی است.

سفیدی سطح کاغذهای پس زمینه (که در یکی دو کار با شره ها و لکه های رنگ های سفید و طوسی تشدید هم شده اند) با لکه های تک رنگ و دورنگ، شابلون کشتی گیر و کرکس و کفتار و نقش کلاغ ها البته به سرعت و بی واسطه مقصود و مفهوم هنرمند را منتقل می کنند. پیشتر، در کارهای قبلی، کشتی گیر را در لابه لای گل های سرخ و هلوها در مجموعه «رستم در آخر تابستان» دیده بودیم و پیشتر از آن، در میان درختان و برگ های خزان زده زرد و نارنجی، یعنی در دوره هایی که جهان خوش تر بود و هنرمند، نماد صلابت و قدرت و استحکام و همه صفات و ارزش های انسانی را با زیبایی و اقتدار و تقارن و رنگ آمیزی و گرافیکی کلاژ می کرد، وقتی همه کارها را آویخته به دیوار و با هم و در یک چیدمان می بینم، به نظرم می رسد تنها یک فکر، یک ایده، در اندازه های گوناگون (که اندازه ها اصلاً در زیبایی شناسی و حتی کمپوزیسیون ها نقشی ندارند و تنها سلیقه حاکم بر تعیین آنهاست)، بی کم و کاست در گسترش مفهوم یا چیزی افزون بر ایده کلی، در شکل هایی ساختگی تکثیر و تکرار شده اند. حتی کمپوزیسیون ها نیز چندان تنوعی ندارند.

در یکی کرکس نیست و ده ها کلاغ است و در یکی کلاغ نیست و کفتارها حضور دارند و لکه رنگ ها مثلاً از آبی کمرنگ به زرد کمرنگ بدل شده اند. این بار ادبی و مفهومی و تفسیری است که مرتباً تکثیر شده است و نه بار تصویری و اجرایی و ترکیب بندی. این سردستی بودن را - که به جای سادگی نشسته است - دوست ندارم. این اجرای یک فکر و تکثیر سردستی یک فکر را دوست ندارم که به نظرم ساده انگارانه است و نه ساده عوام پسندانه است و نه اندیشمندانه.

● نمایشگاه نقاشی های پویا آریانپور

با عنوان «بïرنده»، نگارخانه آن / نگارخانه اعتماد

از یک مجموعه کار و یک دوران جدید، این نقاش گزیده کار، کارهای کوچک تر (با ابعاد در حدود ۶۰ + ۹۰ سانتی متر) را در نگارخانه اعتماد و کارهای با ابعاد بزرگ تر (در ابعاد حدود ۲۰۰ + ۱۶۰، گاهی حتی بزرگ تر) را در نگارخانه آران به نمایش گذاشت. شروع کارهای تازه تر پویا آریانپور و ورود او به دنیای جدید و تحول کارهای او به نمایشگاه او در نگارخانه گلستان (۱۳۸۲) برمی گردد. کارهای سال های دهه ۱۳۷۰ او (نمایشگاه های گالری برگ در سال های ۷۹ - ۷۶ - ۱۳۷۳) غکه خود آنها را در بروشورش، کارهای دوره دوم می نامدف نقاشی هایی در فرم های آبستره، شامل سطوحی اغلب تک رنگ و مجموعه یی از موتیف ها و تاش های کوچک و بزرگ رنگی و کمپوزیسیون هایی از نقش مایه های گوناگون، گاه هندسی و گاه تنها یک شره رنگ یا تاش رنگی، پراکنده در سطح تابلو بودند که خود آنها را همنشینی و حضور هارمونیک عناصر هستی - از انسان و دیگر عناصر طبیعت - در ساحت هستی می داند اما حاصل تاثیرپذیری های او از دیگر نقاشان (و به خصوص آموزگارش نصرت الله سلیمان) بود. در دوره کار مشترک در گروه ابیم (همراه با برادران دره باغی و بهار بهبهانی) تجربه های مفهومی تر و هنر نو قرار دارند.

گویی به مثابه نوعی فاصله گذاری، نوعی جست وجو در زبان و بیان و کوششی برای رسیدن به بیانی شخصی تر و خاص تر. اما در نمایشگاه سال ۱۳۸۲ در گالری گلستان او یکسره دست به تغییر در نوع نگاه، فکر و اجرا در کارش زد. این دوره، دوره «صورتی - سرخ» پایانی بود بر فرم های آبستره قبلی. سطح تابلوها، تک رنگ، تنها با یک رنگ قرمز درخشان و نقوش، گیاه واره هایی تجمع یافته در مرکز تابلو بودند، گویی روی سطح قرمز رنگی سفید بریزیم و بوم را تا کنیم و دوباره باز کنیم. رنگ حاکم صورتی و سفید و تابلوها دکوراتیوتر شدند. همین مسیر بود که در نمایشگاه فرهنگسرای نیاوران (۱۳۸۶)، به ترکیبی کامل تر رسیدند. رنگ زمینه به آبی، مشکی و سرمه یی بدل می شود و نقوش سفیدی از فرم های ارگانیک گیاهی و در مجموع، چیدمانی متوازن و گاه متقارن از گیاه و مرغ و استفاده گرافیکی از خط فارسی. تابلوها به نظر دکوراتیو می آیند اما در واقع ضد دکوراتیوند، چراکه فرم ها و کمپوزیسیون گویی در انجمادند، حرکت خزنده دارند و گهگاه حتی تهدیدکننده اند اما پویایی ندارند. حالا در دوره یی که خود او دوره پنجم کارهایش می داند، فرم ها به حرکت درآمده اند.

سطح تابلوها همچنان یک رنگ غالب زمینه دارند و سطح اثر را توالی آرام و موزون عناصری گرافیکی (مثل هاشورها یا خطوط موازی سفید یا منحنی ها و خط های رنگی) به آرام و قرار رسانده اند و موجوداتی سیال در حرکت، مثل آسیب یا اجسامی برنده در حرکت اند. گویی همه نقاشی و همه کمپوزیسیون در حرکت است. برنده ها در حال حرکت های پاندولی، افقی یا عمودی اند و اغلب در مداری ثابت. سطح تابلو مثل نگاه دقیق و میکروسکپی به طبیعت است، به زندگی و جسم و اندرون انسان ها و برنده ها، نه در حال تهدید، که در توازن و تعادل در پی تغییرند. از آن فرم های ساکن و غیرمتحرک حالا به حرکتی درونی در فرم ها رسیده ایم. گویی پیشتر نقوشی را می دیدیم که از چشمی یک میکروسکپ دیده شده بود و بر بوم نقش بسته بود و حالا حرکت و تعادل و هماهنگی آنها را در بافت ها شاهدیم. حیات زنده را شاهدیم، در توازن و تعادل و سراسر در حرکت. دوره جدید کارهای پویا آریانپور، حرکت رو به رشد و رسیدن به زبانی شخصی تر، سبکی مختص خود او را نوید می دهد.

امید روحانی