پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

از روی دست مترجم


از روی دست مترجم

ترجمه, تنها راهی است كه برای مخاطبان ناآشنا به زبان, فرصت این را فراهم می آورد تا با آنچه در ادبیات دنیا می گذرد, ارتباط برقرار كنند اینكه همه بتوانند یك اثر را به زبان اصلی اش بخوانند, توقع زیاد و ناممكنی است نه گستره ادبیات این اجازه را می دهد, نه توان مخاطبان و در نهایت, این ترجمه است كه دریچه ای به سوی این دنیاهای ناشناخته باز می كند و ادبیات دنیا را, برای اهالی دنیا خواندنی و فهمیدنی می كند

ترجمه، تنها راهی است كه برای مخاطبان ناآشنا به زبان، فرصت این را فراهم می آورد تا با آنچه در ادبیات دنیا می گذرد، ارتباط برقرار كنند. اینكه همه بتوانند یك اثر را به زبان اصلی اش بخوانند، توقع زیاد و ناممكنی است. نه گستره ادبیات این اجازه را می دهد، نه توان مخاطبان و در نهایت، این ترجمه است كه دریچه ای به سوی این دنیاهای ناشناخته باز می كند و ادبیات دنیا را، برای اهالی دنیا خواندنی و فهمیدنی می كند.در فاصله این فرآیند، یعنی تبدیل اثری متعلق به یك زبان، به اثری قابل خواندن در زبان دیگر، همیشه نقطه ای خالی می ماند. هنرمندترین مترجمان، آنها كه این قابلیت را دارند تا اثر را دوباره بیافریند، باز از انتقال بسیاری چیزها، ناتوان اند. ادبیات، به عنوان اتفاقی كه در زبان می افتد به جز عناصر مفهومی، اجزای زبانی خاصی نیز دارد كه انتقال آنها از یك زبان به یك زبان دیگر ممكن نیست و حتی اگر تلاشی در این زمینه صورت بگیرد، از حد بازی با كلمات فراتر نمی رود.

همه سهم ما!

در ایران، ترجمه ادبی با ترجمه آثاری كه به زبان فرانسه نوشته یا ترجمه شده بودند، آغاز شد. شرایط زمانی و تسلط مسلم زبان فرانسه بر جهان و تبلیغ و آموزش آن در سطح گسترده، باعث شد متجرمان طراز اول و برجسته ایرانی، متجرمان زبان فرانسه باشند. نسلی كه بعدها با تغییر جهت سیاست و نفوذ گسترش زبان انگلیسی، چندان فرصت تجدید حیات نیافتند. اینگونه شد كه اكنون، زبان انگلیسی، در ادبیات و تمام حوزه ها، حرف نخست را می زند و حجم زیادی از آثار ادبی جهان یا اساساً به زبان انگلیسی نوشته می شوند و یا به این زبان ترجمه می شوند. نگاهی به آمار كتاب های ترجمه شده كشور از ابتدای سال جاری تاكنون، نشان می دهد كه عمده این آثار از زبان انگلیسی ترجمه شده اند، حال چه اصل اثر به این زبان باشد، چه ترجمه انگلیسی آن مورد استفاده مترجمان قرار گرفته باشد. اما آیا این به این معناست كه ادبیات تنها در حوزه زبان انگلیسی حیات دارد؟ سهم ما از ادبیاتی كه در گوشه و كنار دنیا و به زبان های گوناگون خلق می شود چقدر است؟

انگلیسی، زبان اول مترجمان

زبان انگلیسی خود را به عنوان زبان اصلی و اول دنیا قبولانده است و براساس همین است كه اكنون این زبان در شئون مختلف اجتماعی _ سیاسی جهان چنان نفوذ كرده كه شرط برقراری ارتباط با دنیا، دانستن آن است. نتیجه این امر این است كه امروزه بیشترین مترجمان ما را، مترجمان زبان انگلیسی تشكیل می دهند. امیر مهدی حقیقت، مترجم می گوید: «صرف نظر از وجود انواع و اقسام كلاس های زبان انگلیسی و گسترش زبان انگلیسی در دنیا و استقبال مردم از آن، جاذبه هایی نظیر فیلم و ماهواره و اینترنت نیز باعث می شود كه شوق انگلیسی دانی بیشتر شود. دست كم در سال های جدید تعداد بیشتری از افراد به این زبان رو می آورند و از میان این تعداد، عده ای علاقه مند به ترجمه هستند یا خواهند شد.» این شوق، انگلیسی دانی و این تفوق زبانی، نویسندگان را نیز بی تأثیر نگذاشته است. «رضی هیرمندی» مترجم می گوید: «بیشتر مترجمان ما انگلیسی دان هستند، كما اینكه در ۵۰ سال گذشته، بیشتر فرانسه می دانستند. امروزه به دلیل برتری اقتصادی، سیاسی و فرهنگی كشورهای انگلیسی زبان، این زبان گسترش بیشتری پیدا كرده. مسأله دیگر، حجم بالای تولیدات به زبان انگلیسی است. این واقعیت انكارناپذیر است كه كتاب های قابل ترجمه به زبان انگلیسی، بسیار بیشتر از كتاب هایی است كه به زبان های دیگر تولید می شود.» امیرمهدی حقیقت هم با تأیید همین نكته می گوید: «بسیاری از نویسندگان مطرح امروز دنیا، اساساً ترجیح می دهند به زبان انگلیسی بنویسند. مثلاً برخی نویسندگان هندی و هندی تبار، از جمله افرادی هستند كه می توانند هندی بنویسند، اما مرزهای زبانی را شكسته اند و به زبان انگلیسی می نویسند و یا برخی نویسندگان آمریكای لاتین و آفریقایی و ژاپنی شاید یكی از دلایل اصلی این امر، برد بیشتر كتاب در سرزمین های دیگر و از این مخاطبانی فراتر از مخاطبان زادگاه شان است. از سوی دیگر، پویایی زبان انگلیسی هم روز به روز بیشتر می شود. این زبان تأثیر خود را از زبان های دیگر می گیرد و بر قدرت و غنای خود می افزاید.»

از روی دست مترجم!

در حالی كه اكثر ترجمه ها از زبان انگلیسی صورت می گیرد، ترجمه های موجود همه از كتاب هایی نیستند كه به زبان انگلیسی نوشته شده باشند. آنچه بسیار رواج دارد، ترجمه آثار برجسته ادبی، از روی ترجمه انگلیسی آنهاست كه به خاطر عدم دسترسی به متون اصلی و عدم تسلط به زبان اصلی آن آثار صورت می گیرد در حالی كه مترجمان قابلی برای ترجمه از زبان های غیرانگلیسی (و اگر خوشبین باشیم، فرانسه و آلمانی) نداریم، مترجمان ترجیح می دهند ترجمه های انگلیسی آثار را منبع كار خود قرار دهند. «ترجمه از روی ترجمه»، بحثی است كه دیدگاه های گوناگونی راجع به آن وجود دارد. برخی، محدودیت های موجود در پرورش مترجمان زبان های دیگر و در عین حال نیاز جامعه ادبی كشور به ترجمه این آثار را، دلیل كافی برای «ترجمه از روی ترجمه» می دانند و برخی این شیوه را تأیید نمی كنند. «فرزانه طاهری»، مترجم در این باره می گوید: «در ترجمه از زبان دوم یا سوم، اثر از اصل خود دورتر می شود. هر ترجمه به هر حال یك گام عقب تر است. مترجمان اروپایی هم، دقت و وسواسی كه مترجمان ما داشته اند، نداشته اند. در مورد مسخ كافكا، من در مقایسه متن انگلیسی و آلمانی اش، غلط های فراوان دیدم. ترجمه هدایت از این كتاب از روی متن فرانسه است و اشتباهات مهلكی دارد. ما آن را از هدایت می دیدیم، اما متوجه شدیم اشتباه از مترجم فرانسوی بوده.» هیرمندی در این مورد می گوید: «هر نوشته ادبی، یك روایت است و هر ترجمه ای كه از این نوشته صورت بگیرد، روایتی دیگر. ما اگر ترجمه را از روی ترجمه دیگر انجام دهیم، از روایت دست اول دورتر شده ایم. مسأله امانت در زمانه ما مسأله مهمی است، چه به لحاظ تئوری ترجمه و چه از نظر منظورشناسی و ارتباط شناسی و ترجیحاً باید از روی متن اصلی ترجمه كرد. در این مورد باید استثنائات را كنار گذاشت. اگر در گذشته آثاری بوده كه از زبان دوم و سوم ترجمه شده و به عنوان آثار ماندگار ادبی در گذر عصرها و نسل ها باقی مانده اند، آنها را نباید ملاك قرار داد.» وی با اشاره به كلیله و دمنه به عنوان یكی از آثار برجسته و شاخص زبان ما كه نخست از سنسكریت به پهلوی و سپس به عربی و در نهایت به فارسی ترجمه شده، می گوید: «امروزه دیگر الگوی كلیله و دمنه در ترجمه قابل قبول نیست. هیچ كس در ادبیات كلیله و دمنه شكی ندارد، اما این نمی تواند ملاك ما در ترجمه متون چند دست گشته قرار گیرد.زمانه ما زمانه این مسائل نیست.» «مهوش قویمی» درباره ترجمه از روی ترجمه می گوید: «هر وقت ترجمه صورت می گیرد، مقداری از مفاهیم متن مخدوش می شود. بعضی زبان ها معادل های مشابهی دارند و برخی نه. مثلاً در فرانسه و فارسی، «تو» و «شما» وجود دارد كه در انگلیسی فقط You، معادل آنها قرار می گیرد. در ترجمه یك متن فرانسه از نسخه انگلیسی، این تفاوت از میان می رود. بهترین روش ترجمه، ترجمه از زبان اصلی است.» امیرمهدی حقیقت هم تأكید می كند: «با این تعریف ترجمه كه ترجمه روایت مترجم از متن اصلی است، مطمئناً به این موضوع اذعان خواهیم كرد كه وقتی از یك متن، با دو واسطه روایتی بشنویم، ناگزیر كم و كاستی هایی در زبان پیش خواهد آمد.» فرزانه طاهری درباره نظر آن عده كه «ترجمه از ترجمه» را به هر حال بهتر از ترجمه نشدن اثر می دانند، می گوید: «این بحث، مشابه همان بحثی است كه درباره ممیزی وجود دارد. من جزو این دسته نیستم و فكر می كنم ما باید به احترام نویسنده اصلی، سهل انگار نباشیم.»

از اوج آرمان تا وادی واقعیت

ترجمه كتاب های انگلیسی همچنان ادامه دارد و ترجمه از روی ترجمه (آن هم عمدتاً از روی ترجمه انگلیسی) به عنوان روشی ناگزیر در ترجمه بسیاری از آثار، پذیرفته شده است. در حالی كه در سراسر دنیا، كشورهایی كه به لحاظ فرهنگی پیشرفته ترند، در زبان های مختلف مترجم تربیت می كنند، در كشور ما بر روی آثاری كه ترجمه می شوند نیز نظارتی وجود ندارد و احساس مسؤولیتی چه از بالا و چه از پایین به چشم نمی خورد. مترجمان بسیاری هستند كه با سهل انگاری از روی نسخه های ترجمه شده نه چندان معتبر ترجمه می كنند و نه می خواهند و نه می توانند ترجمه خود را با اصل اثر مقابله دهند. در حالی كه به گفته بسیاری مترجمان قابل و برجسته كشورمان، برخی حتی از ذكر نام مترجم اصلی اثر به زبان واسطه، خودداری می كنند، در میان ناشران و منتقدان و مخاطبان هم احساس مسؤولیتی وجود ندارد. فرزانه طاهری می گوید: «احساس مسؤولیت باید از پایین باشد وگرنه صرف به وجود آمدن یك سیستم نظارتی از بالا، تنها به مشكلات اضافه می كند. ذوق خوانندگان باید تربیت شود تا هر چیزی را نخوانند و اگر موارد ضعف را تشخیص دادند، اعتراض كنند. وجود ویراستارانی كه دست كم اثر را با اصل آن مقایسه كنند، ضروری است.» قویمی نیز تأكید می كند: «ما جایی نداریم كه نوعی ویراستاری علمی روی كار بكند. ما تنها از لحاظ فرهنگی درباره كارها نظر می دهیم، اما محتوای علمی بررسی نمی شود.»در شرایط امروز جامعه ما و در حالی كه ترجمه از یك سو ناگزیر و ضروری است و از سوی دیگر قابلیت های لازم در بسیاری از مترجمان وجود ندارد و در بسیاری از زبان ها اصلاً مترجم برجسته ای نداریم، چندان دور از انتظار نیست اگر اثری كه ترجمه می شود، با آنچه نویسنده می خواسته بنویسد، فاصله داشته باشد و بسیاری آثار ارزشمند و برجسته، تنها به این دلیل كه به زبان واسطه ای ترجمه نشده اند، هرگز فرصت ترجمه به زبان فارسی را پیدا نكنند. رضی هیرمندی با اشاره به اینكه در كنار این واقعیت ها نیاز به آشنایی با آثار ادبی زبان ها و فرهنگ های دیگر به شدت احساس می شود و ما نیازمند بررسی و معرفی نظام مند آثار شاخص و گمنام مانده زبان های دیگریم، به نكته تازه ای اشاره می كند: «حالا كه صحبت از ترجمه از زبان اول و دوم شد، بد نیست یادی هم از مترجمانی كنیم كه از فارسی به فارسی ترجمه می كنند! من مترجمانی می شناسم كه در كارنامه شان هیچ اثر قابل توجهی نیست، مگر اینكه پیشتر به فارسی ترجمه شده باشد.» الحق كه ترجمه در كشور ما داستان های فراوان دارد و این از روی دست هم نوشتن، یكی از آنهاست!

نعیم دوستدار