چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
اهداف غیرممکن را با این توصیه ها ممکن کنید
وقتی ۱۳ ساله بودم، جلــوی تلویزیــون دربوداغان خانه دراز کشیده بودم و داشتم تکالیف مدرسه را انجام میدادم. یک دفعه حس عجیبی به من گفت سرم را بالا بگیریم و تلویزیون را نگاه کنم. تلویزیون مسابقات دو و میدانی دانشگاهی داخل سالن را پخش میکرد. همان موقع بدون اینکه اختیاری از خودم داشته باشم، صدایم درآمد که من میخواهم همینجا بروم؛ دانشگاه. چند ثانیه بعد گوینده اخبار گفت:...اینجا در دانشگاه هاروارد مسابقات قهرمانی دوومیدانی... یک دفعه حس کردم قلبم ایستاد. حتی در فانتزیترین رؤیاهایم هم نمیگنجید که زمانی بتوانم به دانشگاهی در حد هاروارد بروم. اگر فرض کنیم، این حس احمقانه نبود اما قطعا غیرعادی بود که دختری مثل من از یک شهر کوچک با سطح رفاهی و اجتماعی نهچندان مناسب بتواند به هاروارد برود. غیر از این رفتن به هاروارد به مغز، استعداد و پولی بسیار بیشتر از آنچه من داشتم، نیاز داشت. بهعبارت سادهتر من حقیقت آن جملات غیرارادی را در مغز استخوانم حس کردم: خب، من فکر مسخرهای کردم. شاید رفتن به هاروارد مطلقا غیرممکن نباشد اما باید گفت احتمال وقوع آن بسیار پایین است. همانجا جلوی تلویزیون، نخستین هدف غیرممکن خود را دریافتم.
چند دهه بعد، چند مدرک و دیپلم از هاروارد داشتم که همگی داخل کمدم هستند. درنهایت شادی و خوشحالی انتظار دارم، همین اتفاق درباره اهداف دستنیافتنی دوستان، آشنایان و بیماران من هم بیفتد؛ البته به شرطی که چنین هدفی به ذهن شما خطور کرده باشد. شاید بپرسید از کجا بدانیم اصلا چنین فکری به ذهنمان رسیده است؟ شاید یک هدف غیرممکن صرفا مثل جرقهای در ذهنتان زده و بعد خاموش شده است و شما هم اصلا به آن توجهی نکردهاید. شاید این صرفا رؤیایی بوده که به ذهنتان خطور کرده؛ اینکه بعدا چقدر بهخودتان گفتهاید این فکر احمقانه است و باید آن را کنار بگذارم هم زیاد اهمیتی ندارد؛ چون این فکر آمده و اگر دنبالش بگردید پیدایش میکنید. شاید هم آرزویی است که همین حالا به آن فکر میکنید؛ اینکه بقیه فکر میکنند شما دیوانه شدهاید و باید بستری شوید هم اهمیتی ندارد! در هر شکلی یادگرفتن اینکه یک هدف غیرممکن را به ذهن خود دعوت کنید و آنرا بپذیرید، اصلیترین مرحله است. وقتی این هدف شما را بیدار کرد، رودخانهای از رؤیا و شور شوق در ذهن شما جریان پیدا میکند که اگر بتوانید آن را به درستی مدیریت کنید، میتوانید به اهدافتان دست یابید. شاید اصلا سرنوشت شما همین باشد.
● ماشین زمان
ابتدا باید اعترافی کنم. باید بگویم من کمابیش به نوعی به پیشگویی در زمینه اهداف غیرممکن اعتقاد دارم. بهنظر من این جرقههای ذهنی گاهی تصاویری از آیندهای است که ما در حال حاضر آن را مشاهده میکنیم. برای این نظر میتوانم به گفته آلبرت اینشتین رجوع کنم. اینشتین میگوید: «فیزیکدانها میدانند فاصله بین گذشته، حال و آینده فقط یک توهم احمقانه است.» فیزیک به ما میگوید که زمان میتواند کش بیاید یا اینکه بهشدت فشرده شود. من آنقدر به قوانین فیزیک اعتقاد دارم که بگویم ما انسانها گاهی حقایقی را حس میکنیم که در حالت عادی نباید متوجهشان باشیم، زیرا قوانین و فرضیات خودمان روی آنها را پوشاندهاند.
پیشگویی یا اطلاعداشتن درباره حوادثی که تاکنون اتفاق نیفتادهاند چیزی فراتر از علوم رفتاری نیست. در مطالعهای محققان به داوطلبان تعدادی عکس نشان دادند که در آنها هم تصاویر دلپذیر و هم ناراحتکننده وجود داشت. محققان متوجه شدند، فشار خون و ضربان قلب افراد مورد تحقیق در زمان مواجهه با تصاویر ناراحتکننده بالا رفت اما نکته جالب اینجا بود که ضربان قلب و فشار خون ثانیههایی پیش از پدیدارشدن تصاویر ناخوشایند بالا میرفت. چیزی که درنهایت محققان نتوانستند توضیح علمی قانعکنندهای برای آن پیدا کنند.گاهیاوقات برخی افراد برای رسیدن به این اهداف غیرممکن بهای سنگینی پرداختهاند اما ایمان داشتهاند که سرنوشتشان، رفتن به سمت این هدف است. ژاندارک هدفی برای خود برگزیده بود که غیرممکن بود؛ آنقدر سخت و دشوار که درنهایت به قیمت جانش تمام شد. وینستون چرچیل زمانیکه مرد جوانی بود به یکی از دوستانش گفته بود: «به تو میگویم که من مسئول دفاع از خاک انگلستان خواهم شد. در بالاترین پست قرار میگیرم، این پست را به دست میآورم. سرنوشت من این است که این کشور را نجات دهم.» آیا بهنظرتان این افراد صرفا رؤیای یک غیرممکن را دیدهاند و عاشق آن شدهاند یا اینکه باور کردهاند که سرنوشتشان به انجام این کار و رسیدن به این هدف گره خورده است؟
اینکه هدف غیرممکن ما نتیجه عمل ما باشد یا علت آن خیلی فرقی ندارد. مهم این است که این هدف نیرویی در ما ایجاد میکند که ما را به جایی فراتر از محدودیتهایمان سوق میدهد.
● کمک کنید اتفاق بیفتد
زمانیکه شما شرایط پایهای مراقبت از خود را متوجه شوید، آنوقت میتوانید راهبردهای متعددی را بهکار ببرید تا اهداف بهشدت غیرممکن از سایه بیرون آمده و جذب شما شوند. در اینجا یک تمرین بسیار جالب را به شما یاد میدهم. ابتدا یک مداد در دست بگیرید و چند پرسش کلیدی را بنویسید: چه حسی دارید؟ چه نیازی دارید؟ و چه چیزی میخواهید؟ به محض اینکه سؤالی را نوشتید، مداد را به دست دیگر داده و هر چیزی که به ذهنتان میرسد بنویسید. احتمالا از نتیجه این آزمایش تعجب خواهید کرد. وقتی ذهن شما کاملا درگیر حل مسئلهای باشد، تلاش برای نوشتن با دست غیرتخصصی گاهی باعث آشکار شدن زوایای پنهان شخصیت شما میشود. افرادی را دیدهام که در نوشتههای لرزان و بدخط خود با دست دیگر، راههایی برای رسیدن به اهداف غیرممکن خود یافتهاند. اگر بیشتر از اینکه کلامی فکر کنید بصری بیندیشید، (یعنی سعی کنید چیزی که میخواهید به آن فکر کنید را تصور کنید) احتمالا میتوانید.
تمرین دیگری هم انجام دهید: سفر در زمان. چند دقیقه در جای ساکت و راحتی نشسته، چشمان خود را ببندید و تصور کنید که زمان عوض شده است. روز و ماه همان است اما بهجای سال مثلا ۲۰۱۲، فرض کنید در سال ۲۰۲۰ هستید. فکر کنید که در آن سال چقدر پیر شدهاید. دوست صمیمیتان چقدر پیر شده و چه قیافهای پیدا کرده؟ بچههایتان چطور؟ همسرتان؟ بگذارید در آن زمان فرو روید و ساکن شوید. حالا در حالی که چشمانتان کماکان بسته است، خیلی ساده اوضاع و احوال خود را توضیح دهید. کجا هستید؟ چه لباسی پوشیدهاید؟ هوا چطور است؟ حالا زندگیتان را توصیف کنید. اکنون مهمترین مسئله زندگی شما چیست؟ کجا مشغول کار هستید؟ چه کسی در کنار شماست؟ سعی کنید بهجای اینکه از خودتان داستانی بسازید، خیلی ساده آن موقعیت را تصور کنید. اگر هم هیچ تصویری به ذهنتان نیامد، نگران نباشید. اهداف غیرممکن شما هنوز پنهان هستند اما شما آنها را صدا زدهاید و آنها هم صدای شما را شنیدهاند. ممکن است آنها درست بلافاصله وقتی تمرین را تمام کردید، سر و کلهشان پیدا شود یا وقتی مسواک میزنید یا تازه به تختخواب رفتهاید.
تمرین سوم برای به دام انداختن اهداف غیرممکن هم نوعی سفر در زمان است اما برای این تمرین، نیازی نیست خودتان را به آینده پرتاب کنید. در عوض آیندهتان خودش به ملاقات شما میآید. تصور کنید که با آدم خوشحال، سرحال و باهوشی دیدار کردهاید که میتواند بهترین حالت شما در ۱۰ سال آینده باشد. از این شخص مشاوره بگیرید. اگر به مشکلی برخورد کردید از این فرد بپرسید که ۱۰ سال قبل چطور این مشکل را حل کرده است؟ بپرسید در حال حاضر مرتکب چه اشتباهاتی شدهاید و چطور باید آنها را تصحیح کنید. مثل تمرین قبلی، ممکن است ابتدا هیچ پاسخی دریافت نکنید. با این حال خود واقعی شما که فردی خردمند است و خارج از بعد زمان حضور دارد، پرسشها را تشخیص داده است. شما به زودی پاسخهای خود را دریافت خواهید کرد.
● قلمرو دستنیافتنی
اینجاست که احتمالا شما از خودتان میپرسید؛ چطور باید اهداف غیرممکن خود را تنظیم کنید؟ مشکل اینجاست که نمیتوانید. اهداف غیرممکن همانقدر منطقی و معمول هستند که بهجای یک گربه خانگی با یک ببر سیبری روبهرو شوید! ذهن منطقی شما توان یافتن آنها را ندارد. خوشبختانه اهداف غیرممکن شما را پیدا میکنند. علم سرنوشت شما، سالها شما را تعقیب خواهد کرد و جز برای لحظاتی کوتاه خود را به شما نشان نخواهد داد، به این امید که شما بتوانید این جرقههای زده شده در تاریکی را ببینید و آنها را دنبال کنید. من این افتخار را داشتم که شاهد تشخیص اهداف غیرممکن بیماران و مراجعان خود باشم. اینکه بدون هدایت و راهنمایی خاصی ببینی افراد دور و برت تصمیم میگیرند برای یک پست مدیریتی تلاش کنند، خانه بزرگی بخرند، رمان بنویسند و صاحب فرزند شوند، واقعا هیجانانگیز است. شاید این اهداف بهنظرتان خندهدار و ساده باشند اما داستان مهم اینجاست که این اهداف برای این افراد غیرممکن بودهاند اما ممکن است برای شما مسائل دیگری غیرممکن بهنظر برسند.
برنامهریزی برای داشتن فرزند دقیقا مثل فرایند دعوت اهداف غیرممکن به زندگی است. شما نمیتوانید به زور یک هدف غیرممکن برای خودتان طراحی کنید اما میتوانید شرایطی ایجاد کنید که از وقوع آن جلوگیری شود یا به ایجاد آن کمک شود. در اینجا ذکر یک نکته ضروری است: شما باید با روح و روان خود دوست باشید و از آن حفاظت کنید. یعنی اینکه به نیازهای واقعی خود توجه کنید، با خودتان نه منصفانه، بلکه مهربانانه رفتار کنید و حتی اگر افراد ناخوشایندی اطرافتان را گرفتهاند، عزتنفس خود را حفظ کنید. همانطور که یک بدن خسته و بیمار نمیتواند اساس و پایه یک زندگی سالم باشد، یک روح خسته و بیمار احوال هم نمیتواند برای شما تامینکننده رشد و تعالیای باشد که دوست دارید به آن برسید.
● وقتی پیدایش میکنید
یافتن یک هدف غیرممکن با تنظیم یک هدف عادی متفاوت است. نخست اینکه متوجه میشوید که این چیزی نیست که فکرش را کرده باشید؛ این هدف از جایی ماورای تفکر عادی میآید. دوم اینکه نوعی حسرت تکاندهنده نسبت به این هدف در شما ایجاد میشود مثل اینکه قلبتان به طرف سرنوشت نهایی کشیده میشود. سوم اینکه ذهن متحیر و مردد شما دچار یک سرگیجه تمامعیار میشود. اگر قبلا چنین حالتی را تجربه نکردهاید احتمالا احساس درهم ریختگی و سرگشتگی خواهید کرد. دقیقا همان حسی که من در ۱۳ سالگی موقع تماشای مسابقات دوومیدانی دانشجویان دانشگاه هاروارد داشتم. شما حتی نمیتوانید تصور کنید که با چه نوع کار و تلاش و شانسی میتوانید به این هدف برسید. دستیابی به این هدف یا ایده تقریبا غیرممکن بهنظر میرسد... البته تقریبا. این تقریبا ذهن شما را قلقلک میدهد، شما را وسوسه میکند، باور کنید که به طریقی، رؤیای شما وارد قلمرو اتفاقات محتمل میشود. چطور میتوانید اینقدر مطمئن باشید؟
پاسخ این است که نمیتوانید! خوشبختانه نخستین قدم شما بسیار ساده است: هدف غیرممکن خود را بنویسید؛ با جزئیات. بلافاصله قبل از اینکه عقلتان دوباره به کار بیفتد و اعصابتان (بابت این فکر شاید احمقانه) بههم بریزد.محققان میگویند همین صرف نوشتن اهداف، شانس شما را برای رسیدن به آنها افزایش میدهد. شاید علت این است که عمل نوشتن، مغز شما را به کار میاندازد تا محیط اطراف را اسکن کرده و به دنبال فرصتهایی بگردد که میتوانند شما را در رسیدن به هدفتان یاری کنند. شما مسیرهای متفاوتی را امتحان خواهید کرد تا متوجه شوید که اهداف غیرممکن شما آنقدر نامحسوس و نامشخص هستند که تا به حال حتی به آنها توجه هم نکردهاید اما در طول زمان همین اهداف مسیر حرکت شما را به شکل باورنکردنی تغییر خواهند داد.وقتی اهداف غیرممکن خود را نوشتید، کار اصلی شروع میشود. بیماران زیادی داشتم که تحتتاثیر نیروی الکتریسیته عجیب اهداف خود قرار گرفتند. میشود اینطور فرض کرد که این احساس شدید و پرشور قطعا به نتایج مطلوب منتهی خواهد شد. فکر میکنم علت اینکه اهداف غیرممکن اینقدر باعث افزایش اعتمادبهنفس ما میشوند، این است که برای تشخیص و شناختن آنها به انرژی بسیار زیادی نیاز داریم. همین فوران انرژی گاهی برای خود ما تعجبآور است و حس اعتمادبهنفس را در ما افزایش میدهد. تقریبا همیشه توان و انرژی لازم برای رسیدن به یک هدف غیرممکن از آنچه انتظار داریم نهتنها کمتر نیست بلکه بیشتر هم هست. به عبارت دیگر فرایند کارکردن برای رسیدن به یک هدف غیرممکن ما را وارد منطقه عجیب و غریبی میکند. شاید این تعریف کمی به شما کمک کند. رسیدن به اهداف غیرممکن گاهی شبیه کندن میوه از یک درخت بسیار بلند است که باید آنقدر آن را تکان داد تا میوهاش به زمین بیفتد. نکته جالب اینجاست که میوهای که به زمین میافتد تقریبا هرگز از درختی که تکان دادهاید نیست بلکه از درختان اطراف است!
این نکته بارها به اثبات رسیده است. بگذارید تجربه شخصی خودم را برایتان نقل کنم: زمانیکه من ۱۵ ساله بودم، یک فهرست از اهداف غیرممکن خود تهیه کردم که شامل ۳ هدف کاملا بچگانه بود: اسکی یاد بگیرم، یک دوچرخه دندهای داشته باشم و اروپا را ببینم. وقتی این اهداف نوشته شدند، مغز من شروع کرد به بررسی فرصتهای شغلی و تخفیفهای ویژه فروشگاههای لوازم ورزشی. من کمکم آنقدر پول جمع کردم که توانستم یک دوچرخه و لوازم اسکی بخرم. در ضمن بهعنوان ویزیتور سعی کردم، آنقدر محصولات آرایشی و بهداشتی فرانسوی بفروشم که بهعنوان جایزه یک سفر اروپا برنده شوم. اواسط فروش محصولات بودم که یکی از دوستان خانوادگی ما که اهل یوگسلاوی بود، دو بلیت رفت و برگشت اروپا برایمان فرستاد چون خودش سرش شلوغ بود و نمیتوانست از آن استفاده کند. چند روز بعد من در خاک اروپا بودم، بهدلیل تغییر ساعت سرم گیج میرفت و از شدت هیجان داشتم بیهوش میشدم. الگوی درک اهداف غیرممکن، سپس مقدار زیادی کار و فعالیت و درنهایت یک معجزه بارها و بارها برای من اتفاق افتاده است به نحوی که دیگر باعث تعجبم نمیشود.
بارها دیدهام که اهداف غیرممکن بیماران من را تحتتاثیر قرار داده است آن هم درست زمانی که آنها فکر میکردند در فضایی باثبات و امن قرار گرفتهاند. همین چند آزمایش کوچک آنها را به پاسخهایی رسانده که زندگیشان را متحول کرده است. شما از همین حالا اهداف غیرممکن خود را میشناسید اما ممکن است هنوز به وضوح آنها را تشخیص نداده باشید. بخشی از وجود شما که هنوز رؤیا میبیند (نه بخشی که فقط به زمان، نداشتن قدرت و غیرممکنها فکر میکند) منتظر است تا شما کمی تامل کنید تا بتواند با خودآگاه شما صحبت کند. در برخی لحظات که شما با منطق و دو دو تا چهارتای روزمره محاصره نشدهاید قلب شما کلماتی را میگوید که غیرممکن هستند اما شما یقین دارید که همینها سرنوشت شما را خواهند ساخت.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست