جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مبارزه برای رهایی صدا و ریتم


مبارزه برای رهایی صدا و ریتم

سال پیش روی میلادی, برابر با بیستمین سالمرگ آهنگساز, فیلسوف, شاعر و نظریه پرداز مطرح آمریکایی است

سال پیش روی میلادی، برابر با بیستمین سالمرگ آهنگساز، فیلسوف، شاعر و نظریه‌پرداز مطرح آمریکایی است. جان کیج از شاگردان آرنولد شونبرگ و هنری کاول بود که او را از تاثیرگذارترین آهنگسازان پس از جنگ دوم جهانی می‌خوانند. نامدارترین اثر او شاید ۳۳: ۴ (چهار دقیقه و سی‌وسه ثانیه) باشد که در آن نوازنده یا نوازندگان بدون نواختن حتی یک نت، این زمان را روی صحنه در سکوت می‌گذرانند و حاضران در سالن را به شنیدن صداهای درون سالن دعوت می‌کنند. کیج برای موسیقیدانان درس‌های زیادی باقی گذاشت. او می‌گفت موسیقی کوبه‌ای (Percussion) یک انقلاب است. صدا و ریتم از مدت‌ها پیش مطیع و فرمانبر محدودیت‌های موسیقی قرن نوزدهم مانده‌اند و امروزه، ما در حال مبارزه‌ای هستیم برای رهاسازی آنها. آهنگسازان قرن نوزدهم به جای ارایه اصوات نوین، تنها به تنظیم دوباره اصوات کهنه پرداختند. همگی ما با روشن کردن رادیو، همواره صداهایی آشنا را می‌شنویم که با ذهن ما سازگاری یافته‌اند. مانند سمفونی‌ها که غالبا به یکدیگر شبیه هستند.

در مرحله کنونی این انقلاب، موسیقی به نوعی تخطی و طغیان نیاز دارد و تجربه نیز لزوما باید از این مرحله فراتر رود. تجربه ضربه زدن به هر چیز (از ماهیتابه حلبی گرفته تا ظروف پر از برنج و لوله‌های آهنی) و هر آنچه می‌تواند در دستمان جای گیرد و نه تنها ضربه زدن، بلکه مالیدن، شکستن؛ تولید صدا را باید به هر طریقی تجربه کرد و آنچه که خود توان انجامش را نداریم به لوازم الکترونیک و ابداعات محول می‌کنیم. البته معترضان به موسیقی نوین نیز خواهند کوشید تا همه چیز را به سمت مواجهه و تقابل با این انقلاب هدایت کنند. آنان اجازه نخواهند داد تا کار به آسانی پیش رود و خواهند گفت: «تمایلات شما در موسیقی سطحی است.» یا «این نوع اصوات چیزی نیستند جز تکرار موسیقی بدوی شرقی.» اصوات ناب و نوین برچسب «سر و صدا» خواهند خورد. اما تنها پاسخ مشترک ما به این انتقادها، ادامه کار، گوش دادن و ساخت موسیقی با مواد جدید است. این خود نوعی بی‌اعتنایی به تحریم‌هاست. البته باید دانست که این مقاومت‌ها، از بین خواهند رفت. فعالان سایر رشته‌های هنری نیز درخواهند یافت که چه چیزی در زمانه مدرن سودمند است. برای مثال، در هنرهای اجرایی طراحان خواهند فهمید که تقارن و همزمانی ساخت حرکت و موسیقی تا چه اندازه حایز اهمیت است. تا پیش از این، تنها کمکی که موسیقی می‌توانست به هنرهای اجرایی بکند، طراحی ریتم بود. در این وضعیت فقط لازم بود که پس از طراحی حرکت یا بازی، ریتم به آن اضافه شود و بعد کل ماجرا با صدا رنگ‌آمیزی شود.

هم‌اکنون نیرویی که از سمت تبادلات هنری پایدار پدید می‌آید در هنرهای اجرایی مدرن اندک و بی‌جایگاه است. گویی این هنرها (اجرایی) خواستار نوعی سازش و قبول بی‌چون و چرای مقولات سایر هنرها و روش‌ها هستند. یا کاملا به اقتباس روی می‌آورند یا خود را به برادوی می‌فروشند. تکنیک‌ها خشک و نامنعطف است و هنوز هم کمتر پیش می‌آید که ذهن یک طراح یا بازیگر به سمت تغییرات بنیادین معطوف شود. کلاس‌های آموزشی نیز صحنه بذل و بخشش جدیدی است که به‌طور مرتب و البته همراه با ابراز احترام‌های مبالغه‌آمیز بین استاد و شاگرد تشکیل می‌شود.

وقتی بازیگر مدرن از موسیقی پیروی می‌کند، تمایلاتش نه معطوف به خود بلکه به سمت موسیقی است. اگر موسیقی شفاف باشد حرکات به سمت شفافیت متمایل می‌شوند. آن گاه که عادت متداول «اول حرکت، دوم موسیقی» اعمال شود، هم حرکات و هم موسیقی فرعی یا منزوی می‌شوند. خوب یا بد، باید قبول کرد که شعر، موسیقی و هنرهای اجرایی همواره «زمان خطی» را تصرف می‌کنند. روش تصنیف و طراحی، نوعی تقسیم‌بندی است؛ «اول: تقسیمات بلند (کلی) و دوم: تقسیمات درون ـ عبارتی (جزیی). سپس تقویت و تصاعد از سمت عبارات به طرف فرم‌های احتمالی و بعدی در بخش‌های بلند. این روش در زمان خطی، پر از ابهام و بدفهمی است. در صورتی که در نمایش‌های آیینی شرقی، عبارت‌سازی‌ها، پی‌درپی بدون پیچیدگی و کاملا واضح و روشن است.

اصوات، تنها در فضایی از سکوت مطلق منعکس و بازتولید می‌شوند. از این رابطه متناسب حرکت - موسیقی، ساختاری ریتمیک متولد می‌شود که هیچ شباهتی به صدای سم اسب یا سایر ضرباهنگ‌های معمولی ندارد. اما نوعی چندلایگی و گوناگونی امر اتفاقی (Happening) را در زمان و فضا پدید می‌آورد.

پرویز براتی