شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

لباس های ساده و راحت ایده یک کارآفرین موفق


لباس های ساده و راحت ایده یک کارآفرین موفق

الین فیشر یکی از معتبرترین طراحان لباس و از بنیانگذاران خرده فروشی لباس در آمریکا است او هرگز خواسته های مشتریان را فراموش نمی کند و سادگی از اصول اولیه طراحی هایش است هنگامی که الین فیشر در سال ۱۹۸۴به دنبال تاسیس اولین شرکت خود بود, تنها ۳۵۰ دلار دارایی داشت

الین فیشر یکی از معتبرترین طراحان لباس و از بنیانگذاران خرده فروشی لباس در آمریکا است. او هرگز خواسته‌های مشتریان را فراموش نمی‌کند و سادگی از اصول اولیه طراحی‌هایش است. هنگامی که الین فیشر در سال ۱۹۸۴به دنبال تاسیس اولین شرکت خود بود، تنها ۳۵۰ دلار دارایی داشت.

ایده اولیه او طراحی لباس‌هایی شیک و ساده برای زنان بود که زنان با پوشیدن آنها احساس راحتی بیشتری کنند. امروزه کسب وکار او در مقیاس بزرگی قرار گرفته است و ۵۲ فروشگاه در سرتاسر آمریکا دارد. فروش این فروشگاه‌ها در سال ۲۰۰۵ بالغ بر ۳۰۰ میلیون دلار بود. او امروز ۸۷۵ کارمند دارد و به عنوان یک مدیر خلاق شناخته می‌شود. در ادامه تجربه‌های او را از زبان خودش می‌خوانیم:

من در یک خانواده پرجمعیت بزرگ شدم. من ۴خواهر و یک برادر داشتم. پدر من به عنوان تحلیلگر سیستم در یکی از شرکت‌های بیمه کار می‌کرد و پول زیادی نداشتیم. مادر من تمام لباس‌های دوران کودکی ما را خودش می‌دوخت، تمام آنها پیراهن‌هایی بلند و قرمز رنگ بود. من به یک مدرسه کاتولیک رفتم، در آنجا مجبور بودیم یک بلوز سفید به همراه سارافون زرشکی بپوشیم، من عاشق راحتی آن یونیفرم بودم.

هنگامی که تصمیم گرفتم به کالج بروم، پدرم به من گفت که پول کافی برای فرستادن من به کالج ندارد و باید پول خود را برای فرستادن برادرم به کالج پس انداز کند. او معتقد بود که برادرم با رفتن به کالج می‌تواند در آینده حامی مالی خانواده باشد. بنابراین برای تامین هزینه کالج به‌عنوان یک پیشخدمت کار کردم و خودم تمام هزینه‌های تحصیلم را پرداخت کردم. من در این سال‌ها حتی یک پنی هم از خانواده ام نگرفتم. در ابتدا به ریاضی علاقه داشتم و آن را به عنوان درس اصلی خود انتخاب کردم. اما وقتی در درس دیفرانسیل نمره پایینی گرفتم، تصمیم گرفتم رشته ام را تغییر دهم و دیگر به مهندسی فکر نکنم. هم اتاقی من طراحی داخلی می‌خواند، از کارهای او لذت می‌بردم و از این طریق با درس‌های این رشته آشنا شدم. با خودم فکر کردم انتخاب این رشته راهی آسان برای وارد شدن به کالج است.

بعد از فارغ‌التحصیل شدن در رشته طراحی به نیویورک رفتم و در یک شرکت طراحی مشغول به کار شدم. بعد از آن در یک شرکت ژاپنی طراحی گرافیک کار کردم. ما اغلب مجبور بودیم برای کار به ژاپن برویم. من عاشق کیمونوهای ژاپنی بودم. طراحی این لباس به بیش از ۱۱۰۰ سال پیش برمی‌گردد وهنوزهم بسیار زیبا به نظر می‌رسند. من همچنین به سادگی و زیبایی‌شناسی طبیعی که در طراحی‌های ژاپنی استفاده می‌شود، بسیار علاقه مند شدم. اینها همه پایه‌های اولیه ایده من برای شروع کسب‌وکارم بود.

من آن زمان از طراحی لباس‌ها راضی نبودم و همیشه به دنبال لباس‌های راحت و ساده بودم. از فروشگاه‌ها و خرید متنفر بودم و فکر می‌کردم فقط وقت من را تلف می‌کنند. همیشه فکرمی کردم مردان بسیار راحت می‌توانند لباسی برای کار خود انتخاب کنند. هرچند این لباس‌ها خیلی راحت به نظر نمی‌رسند ولی شیک و متناسب با محیط کار طراحی می‌شوند. من به دنبال لباس‌هایی ساده مانند پیراهن‌هایی که مادرم می‌دوخت بودم، ساده، راحت و بدون زرق وبرق. تصمیم گرفتم یک ماشین دوخت بخرم و در زمان فراغت برای خود لباس بدوزم. یکی از دوستانم که طراح جواهر بود با دیدن کارها به من پیشنهاد کرد تا لباس هایم را برای فروش در یکی از نمایشگاه‌های او آماده کنم. به این ترتیب اولین خط تولید من شروع شد. تمام سرمایه ام که ۳۵۰ دلار در بانک بود را برداشتم و از یکی از دوستانم برای طراحی الگو‌ها کمک گرفتم. تمام لباس‌های ما از پارچه کتان دوخته شده بودند و تقریبا در یک طیف رنگی بودند. آنها شلوارهایی بلند و بلوزهایی ساده بودند که درطراحی آنها از مدل کیمونوهای ژاپنی الهام گرفته بودم. فروش بسیار خوبی داشتم و با ۸ فروشگاه کوچک قرارداد بستم، که هزینه سفارش‌ها چیزی نزدیک به ۳هزار دلار شد. مشتریان از طرح‌ها بسیار استقبال کردند ولی از من خواستند که در مدل‌ها تنوع بیشتری ایجاد کنم و رنگبندی‌های متفاوتی در کارها استفاده کنم. من نظرات آنها را گوش دادم و سعی کردم از آنها در نمایشگاه بعدی ام استفاده کنم. استقبال مردم از نمایشگاه دوم باورنکردنی بود، حجم سفارش‌ها بسیار زیاد بود و برای انجام آنها به ۴۰ هزاردلار احتیاج داشتم. این پول خیلی زیادی بود،برای تهیه آن سعی کردم از بانک‌ها وام بگیرم ولی هیچ بانکی قبول نکرد به ما که آن زمان اعتبار و نامی نداشتیم وام بدهد. من این پول را از دوستانم قرض گرفتم و توانستم تمام سفارش‌ها را به موقع تحویل دهم. در سال ۱۹۹۳با سرمایه‌‌ای که از برگزاری نمایشگاه‌ها به دست آوردم، شرکت خود را به طور رسمی تاسیس کردم. ما به سرعت توسعه پیدا کردیم. در این سال‌ها هیچ وقت لباس‌های فانتزی طراحی نکردیم، به نظر من لباس‌ها باید برای زندگی واقعی طراحی شوند. من همیشه برای خرید پارچه‌ها آنها را با دست لمس می‌کنم، هر پارچه‌‌ای در تاروپود خود حسی دارد که باید در طراحی از آن حس استفاده شود.ما از همان ابتدای کار تمام مدل‌ها را قبل از آماده کردن برای فروش به صورت نمونه می‌دوختیم و خود و همکارانم آنها را می‌پوشیدیم تا تمام جزئیات آن را بررسی کنیم. هنوز هم از همین روش استفاده می‌کنیم.

دیدار با سوزان شور نقطه عطفی در زندگی حرفه‌ای‌ام بود. او متخصص توسعه سازمانی است و به عنوان مشاور با شرکت ما همکاری می‌کند. او به ما کمک کرد تا سبک خود در طرح‌ها را به فرهنگ عمومی تبدیل کنیم،که مردم آن را بپذیرند و بتوانیم آن را اشاعه دهیم.

منبع: Inc

مترجم: پریسا حبیبی