جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

ضرورت رأی به هاشمی رفسنجانی


ضرورت رأی به هاشمی رفسنجانی

دیروز دموكراسی چهره دیگر خود را به ما نشان داد

نشان داد كه همه دموكراسی مشاركت و حتی رقابت نیست، ائتلاف و اتحاد هم هست. در دوم خرداد همه ما متحد بودیم: از مجاهدین انقلاب تا كارگزاران سازندگی، از دفتر تحكیم وحدت تا مجمع روحانیون مبارز و نیز روشنفكران و سیاستمداران منفرد و مستقل و اپوزیسیون ناخواسته و خواسته بر سر سیدمحمد خاتمی به ائتلاف رسیدیم. آن زمان خطر را حس كردیم و برای دفع خطر چاره جستیم. جناح ها را جمع كردیم و جبهه ساختیم و چهره ای كاریزما كه پیوند سنت و تجدد، پوزیسیون و اپوزیسیون و روحانیت و روشنفكری بود را به ریاست جمهوری رساندیم. در بیست و هفتم خرداد اما همه متفرق بودیم: مجاهدین انقلاب و جبهه مشاركت در پی مصطفی معین روان بودند، روحانیون مبارز و كارگزاران سازندگی به دنبال شیخین، مهدی كروبی و اكبر هاشمی بودند و آن یك محسن مهرعلیزاده تنها آمده بود تا یك میلیون رای اصلاح طلبان را سرگشته سازد. شگفتا كه تجربه شوراهای شهر و روستا چراغ راهمان نشد، وقتی مشاركت و كارگزاران هر دو بازنده میدان شدند، تجربه مجلس هفتم بر عبرت هایمان نیفزود وقتی دم تحریم در ریه مردم در نگرفته. رقابت خوب است اما با اغیار نه با خویشان. آنان كه ماتنها در مصادیق با ایشان اختلاف داریم نه در ارزش ها و حتی روش ها. برخی اصلاح طلبان درست در همان لحظه كه ائتلافی تازه را پیوند می زدند، ائتلاف های گذشته را می گسستند. رئیس و هیات رئیسه مجلس ششم این قطعه درخشان اصلاحات ایرانی نتوانستند با هم كنار آیند. یاران روسای دو دولت اصلاح طلب ایران در ۱۶ سال گذشته نتوانستند با هم متحد شوند. بر تخریب هم لبخند زدند و با خیالی آسوده از تشتت در جبهه رقیب در جبهه خویش تفرقه ایجاد كردند. حریفان اما چون اصلاح طلبان سال ۱۳۷۶ در ناامیدی بسی امید یافتند. در سكوت قدم برداشتند و متحد رای دادند. حریفان ما این بار محافظه كاران نبودند كه دلی در گرو علی لاریجانی و دلی رهن هاشمی رفسنجانی (مخرج مشترك اصلاح طلبان و محافظه كاران) داشتند. حریفان ما حتی كسانی نبودند كه خویش را «نه راست، نه چپ» یا «اصولگرایان اصلاح طلب» (محافظه كاران تغییر شكل یافته) می خواندند. حریفان ما اقتدارگرایانی بوده و هستند كه در این چهار سال سر از خلقت در صحنه سیاست درآوردند و تا بدین جا آمده اند. با چراغ های خاموش بدون هیاهوی اصلاح طلبانه و محافظه كارانه همه آنچه ما نهادهای انتخابی می نامیدیم را تسخیر كرده اند تا ثابت كنند میان نهادهای انتخابی و انتصابی تفاوتی نیست و هر دو به مشروعیتی استوار بنا شده اند. پس از شوراها و مجلس اكنون آنان تا ریاست جمهوری یك هفته، یك قدم فاصله دارند. ما نیز تا پایان رسمی عصر اصلاحات سیاسی (و نه اصلاحات اجتماعی) یك هفته، یك قدم فاصله داریم. این تن رنجور كه در پی نوشدارویی در بیست وهفت خرداد بود از بس به قرص و دواهای گوناگون بسته شده است در معرض مرگ است. اكنون زمان اتحاد است. ما توانستیم اهل تحریم را تا پای صندوق های رای بیاوریم، ما توانستیم تایید صلاحیت همه نامزدهای خود را از شورای نگهبان بگیریم، ما توانستیم در صدا و سیما و مطبوعات حرف های ناگفته بسیاری را اعلام كنیم، ما توانستیم مردم را قانع كنیم كه ۱۶ میلیون رای به ۴ نامزد اصلاح طلب بدهند در حالی كه رقیبان ما در مجموع بیش از ۱۱ میلیون رای به دست نیاوردند. اكنون نیز می توانیم با اتحاد و ائتلاف بازی را ببریم. اگر مهدی كروبی بتواند همه حقوق خود را در این انتخابات به دست آورد رقابت او با هاشمی برای ما یك بازی «بُرد- بُرد» است اما اگر محمود احمدی نژاد رقیب هاشمی رفسنجانی شود باید انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۱ فرانسه را به یاد آوریم. آن زمان از میان سه رقیب؛ لیونل ژوسپن سوسیالیست، ژاك شیراك میانه رو و ژان ماری لوپن رادیكال در كمال ناباوری نامزد جناح چپ از صحنه انتخابات حذف شد. (همانگونه كه مصطفی معین در كمال ناباوری از رقابت های ریاست جمهوری ایران كنار رفت) جامعه فرانسه با همه چپ گرایی در برابر دو گزینه راستگرا قرار گرفت: میانه روی به شیوه ژاك شیراك و تندروی به شیوه ژان ماری لوپن. فرانسویان بر غرور و نخوت روشنفكرانه خود غلبه كردند و یك گلیست را به ریاست جمهوری برگزیدند تا از مرگ جمهوری فرانسه جلوگیری كنند.دموكراسی همواره به سود دموكرات ها عمل نمی كند. اما حتی در چنین موقعیتی باید دموكراسی را به مثابه یك روش پذیرفت و از راه های پیچیده تری كه این نظام سیاسی برای حفظ آزادی استفاده می كند بهره جست. ما باید برای حفظ دموكراسی ائتلاف كنیم. اكنون به صراحت روشن شده است كه هاشمی تنها گزینه باقی مانده حفظ دموكراسی در ایران است. هیچ وقت به این صراحت درباره كسی یا راهی ننوشته ام اما تاكنون چنین با صراحت آزادی در آزمون قرار نگرفته است. می توان به هاشمی انتقاد داشت، می توان او را مغرور خواند، می توان بر اولویت توسعه بر دموكراسی در آرای هاشمی خرده گرفت اما نمی توان كتمان كرد كه این تنها راه و آخرین راه سیاسی است. دیگر راه ها یا به كنج انزوای روشنفكرانه منتهی می شود یا به انتحار های متوهمانی كه هنوز از تحریم سخن می گویند. آنچه درباره آن حرف می زنیم «هاشمی» نیست «موقعیت هاشمی» است. همان عامل موازنه ای كه مانع از باخت مطلق ما در مرحله اول شد، همان عامل موازنه ای كه با وجود آنكه برخی از ما او را دوست نداریم و به چوب نقد او را راندیم اكنون به تنها گزینه ما تبدیل شده است. هاشمی هنوز یك انتخاب است و این یعنی دموكراسی. یعنی ما می توانیم میان احمدی نژاد و رقیبش، رقیب او را انتخاب كنیم. انتخابی كه ممكن است دیگر پیش روی ما نباشد. امروز هر سخنی از تحریم، خیانت به آزادی است. هیچ وقت به این صراحت حكم نداده ام اما تاكنون به این صراحت در معرض آزمون قرار نگرفته ایم. همه چیز دموكراتیك بود. در مشاركتی بالاتر از حد انتظار حریفان با قاعده دموكراسی ما را بدین نقطه رسانده اند. اما می توان از نردبان دموكراسی بالا رفت و سپس آن را واژگون كرد. این كاری است كه از عهده اقتدارگرایان برمی آید. آنان آموخته اند كه در روش دموكرات و در اهداف اصولگرا باشند. ما باید تا زمانی كه این نردبان بر زمین نیفتاده از آن بالا برویم. همه چیز در گرو ایجاد یك ائتلاف ملی برای دموكراسی است. در این ائتلاف ملی بدون آنكه داد و ستدی صورت گیرد هر آن كسی كه در مرحله اول انتخابات رای داده است باید حضور داشته باشد. جبهه مشاركت و مجاهدین انقلاب كه در مرحله اول نامزد معرفی كردند این بار نمی توانند سخن از تحریم بگویند، مجمع روحانیون مبارز نیز چنین وضعیتی دارد همان گونه كه سران نهضت آزادی و ملی - مذهبی ها هم نباید از تحریم سخن بگویند. اگر كسی از دادن رای مثبت به هاشمی ابا دارد، می تواند به رقیب او رای منفی بدهد. مهم نیست كه این آرا با چه نیتی به صندوق ها ریخته می شوند مهم آن است كه ما نباید حق رای دادن خویش را در آخرین فرصت از كف دهیم. «لاتلقوا بایدیكم الی تهلكه» این دستوری دینی است. خودكشی سیاسی نیز چون خودكشی فردی گناه كبیره است. نقد هایمان بر هاشمی را می توانیم از هفته آینده شروع كنیم روزی كه مطمئن هستیم رئیس جمهور كسی نیست كه پس از انتقاد از او آینده ای را پیش روی خود نبینیم.