یکشنبه, ۲۳ دی, ۱۴۰۳ / 12 January, 2025
متفکری كه نویسنده نبود
«... و هنر نیز تجلی روحی است كه آنچه هست سیرش نمیكند و هستی را در برابر خویش اندك مییابد و سرد و زشت و حتی، به گفته سارتر، احمق! و عاری از معنی و فاقد روح و احساس.
ژاو اضطراب و تلخكامی صاحبدلی بلندپرواز و اندیشمندی بزرگ و سرمایهدار معنی و احساس و معرفت را دارد كه در انبوه مردمی بیدرد، بیروح، پست و خوش،گرفتار آمده است و خود را با دیگران، جز با خویشتن، تنها مییابد و با این زمین و آسمان و هرچه در این میان است بیگانه.»
● دكتر علی شریعتی كتاب هنر
نوشتن درباره مرحوم دكتر علی شریعتی و به دست دادن روایتی در باب جنبههای ادبی جهان فكریاش یا تاثیرگذاری بر ادبیات و نویسندگان هم عصر و بعد از مرگش آنچنان مرزهای مشخصی ندارد.
این را به این دلیل مطرح میكنم كه علی شریعتی چه به عنوان متفكر و اندیشمند یك نوع بازخوانی دینی مذهبی و چه در مقام نویسنده و نظریهپرداز در حوزه هنر، ادبیات و نقد ادبی در یك مسیر با ساختار مشخص و چارچوبمند قرار نمیگیرد. شریعتی به دلیل آشنایی نسبی با ادبیات مدرن غرب و شناخت بیشتر ادبیات كلاسیك ایران عمده نظریههای ادبیاش را در تركیب كردن ارزشهای این دو جریان بزرگ فكری بشری قرار داد.
در عین حال باید اشاره داشت كه شریعتی در مقام یك تئوریسین ادبی نویسنده و زیباییشناس به هیچ وجه آن اهمیت و جایگاهی را كه در حوزههای دیگری مانند دینشناسی، اسلامشناسی و... دارد را به دست نیاورده و ندارد.
در یك نگاه كلی باید نظریههای علی شریعتی در باب هنر را نوعی آرای متشتت، كلی و نهچندان تاثیرگذاری دانست كه او در پارهای از آثارش یا در میان انبوه كتابهایی كه از او باقیمانده مطرح كرده است. بااین حساب باید كتاب «هنر» و مقالات گردآمده در آن را اصلیترین اثر شریعتی در حوزه نظریهپردازی ادبی و هنری و آثاری مانند هبوط و كویر را اصلیترین نوشتههایش در حوزه متننویسی ادبی شاعرانه دانست.
در عین حال باید توجه داشت كه شریعتی هنر و ادبیات را مانند وجوه دیگر فكریاش عناصر و مولفههایی میدانست كه در نهایت باید به او «رستگاری»، «تعالی معنوی» یا «شناخت عمیق» از جهان مبدل میشدند. تلاشهای او در شناساندن برخی نحلههای فكری متواتر در غرب و تامل به ایرادها و محاسن آنها به دلیل دیدگاه نسبتا ایدئولوگ، برآمده از صدق و كذب و همچنین قیاسكنندهاش آنچنان بازتاب و جریانی در میان نویسندگان و شاعران دوره خود به وجود نیاورد.
حملات متعدد او به ایده «هنر برای هنر» و بررسی امر اخلاق در حیطه آفرینش ادبی هنری از یكسو و طبقهبندی نظریههای مهم رمان و شعر غربی در یك چارچوب بیروح و صرفا «ترجمهای» باعث شده كه این گفتهها و نوشتههایش بهشدت كهنه و شتابزده به نظر آیند. در عین حال میدانیم كه عمده آثار شریعتی شامل سخنرانیها و مباحثههاییاند كه او انجام داده و سپس به شكل كتاب منتشر شدهاند.
برای همین شریعتی به عنوان نثرنویس آنچنان آثاری ندارد مگر كتابهایی همچون «كویر» یا «نامهها» كه از قضا آشكاركننده تمایزهای گاه درخشان نثری و زبانیاش نسبت به همفكران دوره خوداند. با این كلیت و با توجه به این كه او یكی از سمپاتیكترین روشنفكران دوره خود و بعد از خود به حساب میآید باید حساب شخص شریعتی را به عنوان مردی قابلاحترام در میان نویسندگان همدورهاش به عنوان یك نظریهپرداز ادبی و نویسنده جریانساز كاملا جدا كرد.
در تاریخ ادبیات و روشنفكری ایران چند «مرگ» و «مردن» مشهور وجود دارد كه چگونگی آنها به اشخاص مذكور جلوهها و اهمیتهایی خاص بخشیده است. از مرگ تراژیك صادق هدایت كه صرفنظر كنیم سه مرگ مهم وجود دارد كه در تغییر جایگاه سه نفر در میان ذهن مخاطبان و نویسندگان ایرانی تاثیر عمیق و جدیای گذاشته است.
غرق شدن صمد بهرنگی چپگرا در رود ارس، مرگ پرحرف وحدیث جلالآل احمد در روستای دورافتاده اسالم و مرگ مشكوك و نابهنگام دكتر علی شریعتی در اروپا، سه نوع مردنی هستند كه این چهرهها را به دلیل جو خاص و پرهیجانی كه پیرامونشان وجود داشت به محل اختلاف و در نهایت نوعی قهرمان تبدیل كرد.
هر چند كه در سالهای بعد و پس از فروكش كردن این هیجانها تقریبا هر سه مرگ براساس مستندات و اسنادی كه مورد بررسی قرار گرفت طبیعی اعلام شد (حداقل در باب صمد و آلاحمد این قضیه كاملا مصداق دارد. چه در دهه هفتاد مشخص شد صمد بهرنگی بر اثر گرفتار شدن در امواج ارس به كام مرگ رفته و آلاحمد نیز شبانه و در كنار همسرش یعنی سیمین دانشور سكته قلبی كرده است.
در باب شریعتی نیز تئوریای مانند قضیه آلاحمد وجود دارد.) اما این سه مرگ و در واقع نوع مردن این چهرههای پرطرفدار و سمپاتیك ابعاد افسانهای و دیوارهای غیرقابلنفوذی در باب ایشان ساخت كه روشنفكری هیجانزده ایران و مخاطبان ادبیات و تفكر متعهد به تبلیغ آن پرداخته و از آنها به مثابه یك امر سیاسی استفاده و بهرهبرداری كردند. دكتر علی شریعتی چندی پیش از انقلابی كه خود یكی از تئوریسینهای اصلیاش به شمار میآمد و در چهارمین دهه عمرش درگذشت.
شاید مرگ شریعتی به دلیل شباهتهای فراوانی كه بامرگ یكی از پیشوایان روشنفكری در ایران یعنی آلاحمد داشت، باعث شد تا برخی از مهمترین نویسندگان و شاعران ایران آن را دستمایه خود قرار داده و او را كه به هیچ عنوان با مشی چپگرای عمده ایشان تناسبی نداشت به اردوی خود بیاورند. در عین حال باید اذعان داشت كه علی شریعتی ریشههای مشتركی هم با جریان غالب در روشنفكری ادبی ایران داشت.
وجه مبارز و مخالفاش در تقابل با رژیم پهلوی، حضورش در اروپا و درك آموزههای فكری تجدد اروپایی غربی، تلاشاش در روایت و ساختن نوعی نواندیشی دینی اسلامی و در عین حال تاثیرگذاری بیحد و حصرش بر ذهن دانشجویان سالهای دهه ۵۰ و از آن مهمتر زندان رفتنش از جمله مواردی بود كه باعث شد روشنفكران ادبی ایران بخواهند از نسبتها و ریشههای مشترك میان او با خود استفاده كرده و شریعتی را در مقام یك انقلابی و مردی كه به هر حال از واژهها و نامهایی چون تعهد، ژانپل سارتر،آلبر كامو، فرانتس فانون و... سخن میگوید به اردوی خود بیاورند.
اما باید این نكته را نیز مدنظر قرارداد كه علی شریعتی به عنوان نوعی ادامه منطقی برای جلال آلاحمد فرض شد. شریعتی كه خود نیز به آلاحمد و به خصوص آرا و نظریههای پایان عمرش علاقه و توجه نشان داده بود بر این گمان دامن زد كه از جهاتی ادامه آلاحمد نویسنده به حساب میآید.
همشكلیهای فراوان این دو نویسنده و متفكر ایرانی به یكدیگر و در یك فاصله زمانی كوتاه برای آن قسمت از روشنفكری ادبی ایران كه هنوز عزادار آلاحمد و مردن او بود به فال نیك گرفته شد. با اینكه علی شریعتی به عنوان نویسنده و نثرنویس، آنچنان توفیقی در میان این روشنفكران نداشت اما به نمادی تبدیل شده بود كه اولا توانایی این را داشت كه بدون وابستگی به اردوی ماركسیسم از «متعهد بودن» دفاع كند و ثانیا در نظریههای پیاپی و پرشمارش نسبتی میان غرب و شرق ارائه دهد.
او از سارتر میگفت و در كویرش با نثری شاعرانه، پرضرباهنگ و حسبرانگیز از تنهاییها و تالمات روحیاش. این ویژگیها در بدترین تحلیل و نگاه تاریخی این مزیت را داشتند كه روشنفكران غیرمذهبی ایران را در مقابله با او قرار نداده و حتی باعث شدند شریعتی به شكلی صنفی مورد تایید همان روشنفكران قرار بگیرد.
در واقع شخص شریعتی و پارهای از فعالیتهای ادبیاش از یك سو و همانندیهایی كه او با مراد بسیاری نویسندگان و روشنفكران آن سالها یعنی آلاحمد داشت پل ارتباطیای شد میان او و همان چهرههای مذكور. هر چند شریعتی به عنوان یك نظریهپرداز ادبی هنری هیچگاه تاثیر روشن و مشخصی بر ادبیات و شعر ایران نگذاشت اما به یكی از شخصیتهای كاریزماتیك آن مجموعه تبدیل شد.
علی شریعتی در مقاله «شعر چیست؟» در كتاب «هنر» این طور میگوید: «شعر حتما پس از سخن گفتن آغاز میشود. اگر احساسی را میتوانیم به نثر بیان كنیم، هرچند زیبا و ناب باشد هنوز به مرز شعر نرسیده است. هرگاه بیان از گفتن احساس عجز كرد، شعر پدیدار میشود...» این ایده رمانتیستی و تا حدودی حكمكننده از اصلیترین مبانی فكری شریعتی در باب هنر است.
شریعتی برای ادبیات مرزهای روحانی، ضدارسطویی و ارزشیای را قائل میشد كه نمونههای آن را در آرای برخی متفكران رمانتیت قرن نوزدهم میتوان مشاهده كرد. در واقع سیر تطور فكری شریعتی نسبت به ادبیات نسبت به اندیشههای اجتماعی و سیاسیاش از واقعبینی و اسلوبگرایی كمتری برخوردار است.
او از سویی به صفت مولانا، حافظ و سعدی ارجاع كرده و مدام از ایشان وامهای فكری و نظری میگیرد و از سویی دیگر این تلاش را دارد تا به واسطه شناختی كه از ادبیات و هنر مدرن غرب دارد به یك نگاه تركیبی و تطبیقی میان این دو دست پیدا كند.
شریعتی بر پایه همین نظریهپردازی است كه دست به روایت سبكها و ژانرهای مختلفی میزند كه در نقد ادبی و شعر و رماننویسی غرب كاربرد دارد. هرچند او به دلیل تمایلات رمانتیستی اغلب به وجوه مختلف این تفكر میپردازد و به ندرت از آرای نوتر و جدیدتر سخن میگوید.
تاخیر نیم قرنیای كه در گزارشهایش از این آرا و مكاتب دارد این تلقی را به وجود میآورد كه او آنچنان شناختی از نظریههای جدیدتر و كاربردیتر نقد ادبی دوراناش ندارد. چه گزارشهایی كه او دست میدهد عمدتا حال و هوای ترجمهای داشته و گویا مخاطبانی غیر از نویسندگان حرفهای برای آنها در نظر گرفته شده است.
شاید علی شریعتی كه از مهمترین روشنفكران جامعالاطراف دهههای ۴۰ و ۵۰ به حساب میآید در پی این بود كه با توجه به ادبیات و امر خلاقانه نوشتن بتواند چارچوبی همانند نظریههای دیگرش، برای ادب و هنر طراحی كند. او حتی در باب تئاتر موسیقی، سینما و نمایشنامهنویسی نیز تئوریهایی دارد كه كاملا به احاطه اندكاش نسبت به وضعیت این جنبههای هنری فكری صحه میگذارد.
در عین حال دكتر علی شریعتی به واسطه نواندیشی دینی و آن چیزی كه از آن به عنوان پیوند سنت و مدرنیته یاد میكرد (و میكنند) از یكسو و علاقه شخصی به ادبیات و هنر از سوی دیگر این تلاش را كرد تا مدلی از هنر مطلوب و قابلحصول این نوع نواندیشی دینی ارائه كند.
چارچوبی كه او برای ادبیات قرار میدهد تلفیق و تركیب عجیب و غریبی است از سارتر، آندره ژید، آلاحمد، خواجه حافظ، مولانا و هر كسی كه یا انگارهایی از تعهد انسانی در او باشد یا برآمده باشد از سنت اسلامی ایرانی. به همین دلیل روشن است كه او در مقام یك تئوریسین مدام از «باید» یا «نباید»، «مخالفم» یا «موافقم» ، «درست است»، «غلط است» و... استفاده میكند.
مهدی یزدانیخرم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست