سه شنبه, ۱۵ خرداد, ۱۴۰۳ / 4 June, 2024
مجله ویستا

استعداد بزرگ


استعداد بزرگ

دو مرد روستایی چینی می‌خواستند برای یافتن شغل به شهر بروند. یکی از آن‌ها می‌خواست به شانگهای برود و دیگری به پکن. اما در سالن انتظار قطار، آنها برنامه خود را تغییر دادند چون …

دو مرد روستایی چینی می‌خواستند برای یافتن شغل به شهر بروند. یکی از آن‌ها می‌خواست به شانگهای برود و دیگری به پکن. اما در سالن انتظار قطار، آنها برنامه خود را تغییر دادند چون مردم می‌گفتند که مردم شانگهای‌ خیلی زرنگ هستند و حتی از غریبه‌هایی که از آنان آدرس می‌پرسند پول می‌گیرند اما پکنی‌ها ساده لوحند و اگر کسی را گرسنه ببینند نه فقط غذا، بلکه پوشاک به او می‌دهند.

فردی که می‌خواست به شانگهای برود با خود فکر کرد: «پکن جای بهتری است، کسی در آن شهر پول نداشته باشد، باز هم گرسنه نمی‌ماند فردی که می‌خواست به پکن برود پنداشت : شانگهای برای من بهتر است، حتی راهنمایی دیگران نیز سود دارد، خوب شد سوار قطار نشدم، در غیر این صورت فرصت ثروتمند شدن را از دست می‌دادم. هر دو نفر در باجه بلیت فروشی، بلیت‌هایشان را با هم عوض کردند.

نفر اول وارد پکن شد. متوجه شد که پکن واقعا شهر خوبی است. ظرف یک ماه اول هیچ کاری نکرد. گرسنه هم نماند. در بانک‌ها آب برای نوشیدن و در فروشگاه‌های بزرگ شیرینی‌های تبلیغاتی را که مشتری‌ها می‌توانستند بدون پرداخت پول بخورند، می‌خورد.

فردی که به شانگهای رفته بود، متوجه شد که شانگهای واقعا شهر خوبی است هر کاری در این شهر حتی راهنمایی مردم و غیره سودآور است. فهمید که اگر فکر خوبی داشته باشد و با زحمت اجرا کند، پول بیشتری به دست خواهد آورد. پس از مدتی او ۱۰ کیسه حاوی شن و برگ‌های درختان را ابداع کرد و آن را «خاک گلدان» نامید و به شهروندان شانگهای که به پرورش گل علاقه داشتند فروخت.

در روز ۵۰ یوان سود برد و با ادامه این کار در مدت یک سال در شهر بزرگ شانگهای یک مغازه باز کرد.

او سپس کشف جدیدی کرد؛ تابلوی مجلل بعضی از ساختمان‌های تجاری کثیف بود. متوجه شد که شرکت‌ها فقط به دنبال شستشوی ساختمان هستند و تابلو‌ها را نمی‌شویند. از این فرصت استفاده کرد. نردبان، سطل آب و پارچه کهنه خرید و یک شرکت کوچک شستشوی تابلو را نیز افتتاح کرد.

شرکت او اکنون ۱۵۰ کارگر دارد و فعالیت آن از شانگهای به شهرهای‌هانگجو و ننجینگ توسعه یافته است.نباید از کار و تلاش هراسید.