جمعه, ۱۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 7 March, 2025
دلایل برآمدن و برافتادن تمدن ها

در دهه ۱۹۴۰ جوزف نیدهام از دانشپژوهان بریتانیایی، شروع به برشمردن دستاوردهای چین در علم و فناوری کرد تا به فهم این نکته برسد که چرا آنها از دستاوردهای غرب پستتر بودند.
نیدهام پس از ۴۰ سال بررسی فهمید اگر چه چین در این لحظه بسیار عقبتر است، یک هزار سال پیش رهبری علمی جهان را داشته است. او نتیجه گرفت کنفسیوس و تائویسم جلوی رخداد انقلاب علمی چینی را گرفت چون که تنها به نوآوریهای آهسته و ذرهای باور داشت به جای اینکه مشوق جهشهای ناگهانی باشد. با این همه وی تشخیص داد که این تبیین ناقصی است. با اینکه نیدهام موفق به حل این راز بزرگ نشد، کاری کرد که تاریخنگاران پس از وی نتوانند این پرسش که چرا برخی جوامع به پیش تاختند و برخی دیگر عقب ماندند را نادیده بگیرند. در زمانی که بیشتر روشنفکران غربی و حتی بسیاری از روشنفکران غیرغربی به برتری ذاتی غرب باور داشتند، نیدهام نشان داد که نقاط ضعف آشکار چین و برتری مسلط غرب نیازمند تبیین تاریخی است. دستور کار وی به «قضیه نیدهام» مشهور شده است.
تمثیلهایی گستردهتر برای قضیه نیدهام در اطراف جهان وجود دارد. در سدههای میانی، خاورمیانه در مرزهای دانش نورشناسی، فلزشناسی و ریاضیات بود. بزرگترین شهرها، کتابخانهها و بازارهای اروپا در برابر آنچه که در خاورمیانه قرار داشت هیچ بودند. سپس طی پانصد سال بعد، خاورمیانه در بسیاری قلمروها از جمله علم و پزشکی، مالیه و کسبوکار و سواد و سطح زندگی از اروپا عقب ماند.
● برتریهای تصادفی
پژوهشگران توسعه تمدنی معمولا به دو شیوه به تفاوتها در توسعه مناطق نگاه میکنند. نخست آنچه که «محبوس شدن بلندمدت» نامیده میشود، تاکید دارد که برخی مزیتهای اساسی مثل مکانهای دارای منابع طبیعی فراوان، حکمرانی کارآ یا ارزشهای در خدمت نوآوری باعث میشود که یک تمدن، برتری اساسی و حتمی پیدا کند. برای نمونه برخی دانشوران در تبیین خیزش اروپا، برآمدن مسیحیت تحت «کنترل سیاسی» امپراتوری روم را دلیل تجدد و نهایتا انقلاب صنعتی میدانند که برتری اروپا را تقویت نمود.
رویکرد دوم برخی حوادث و تصادفات کوتاهمدت را علت شکاف گذرا یا بخت برگشتگی شناسایی میکند. تئوری تصادف کوتاهمدت میگوید وقتی کریستف کلمب به قصد رفتن به هند سوار کشتی شد و قارهای پیدا کرد که جلوی وی را گرفت، یک رشته رویدادها شروع شد که توسعه اقتصادی غرب را شتاب بخشید و به غرب امکان تسلط بر جهان را داد. چنین تئوریای ادعا میکند که خاورمیانه به علت خرابیهایی که طاعون سیاه در سده چهاردهم به بار آورد توسعه نیافته شد.
در کتاب آیان موریس «چرا غرب علیالحساب غلبه یافته است»، این دو رویکرد مخلوط میشود. او متوجه شد که تصادفات تاریخی بر عملکرد نسبی شرق و غرب، گاهی به مدت هزار سال تاثیر گذاشت. موریس در عین حال جغرافیا را عامل اصلی روندهای عملکرد میداند. او استدلال میکند مهار طبیعت نخستین بار در غرب شروع شد چون که گیاهان و حیوانات بیشتری مساعد اهلی شدن بودند و غربیها اکتشافات جهانی را شروع کردند که جهان شناختهشده را گسترش داد چون که برای آنها، گذشتن از اقیانوس اطلس آسانتر از گذشتن ساکنان مشرق زمین از اقیانوس آرام بود. با این حال مزایای جغرافیا دائما نتوانسته است به برتری غرب بینجامد. هر تمدن مسلطی دیر یا زود به مرز قابلیتهای خویش میرسد. موریس استدلال میکند، با کند شدن سرعت پیشرفت غرب، سایر تمدنها به آن رسیده و جلو میزنند.
موریس معنای کشدار و گستردهای به اصطلاح «غرب» میدهد. او مینویسد غرب نخست شامل جوامعی میشد که در کنارههای تپهای شکل گرفتند، منطقه هلالی شکلی که اکنون بین فلسطین، سوریه، ترکیه، عراق و ایران تقسیم شده است. جایی که اهلی کردن گیاهان و حیوانات حدود ۹۵۰۰ سال پیش از میلاد شروع شد و به حوضه مدیترانه، اروپا، آمریکا و استرالیا کشیده شد. «شرق» در ابتدا شامل جوامعی میشد که در حوضه بین رودهای زرد و یانگتسه چین زندگی میکردند جایی که فرآیند اهلیسازی حدود ۷۵۰۰ سال پیش از میلاد شروع شد و نیز شامل کشورهای بین ژاپن و هند و چین میشود. پس برای موریس آنچه اکنون خاورمیانه نامیده میشود همیشه بخشی از غرب بوده است. البته خاورمیانه سرانجام عقب ماند و بیشتر آن مستعمره اروپا شد که مسیر تمدنی آن را بسیار شبیه به شرق ساخت. اگر هدف این کتاب، شناخت «چرا غرب غلبه یافته است» باشد قطعا یک مشکل مهم پیش میآورد. مشکلی که از برخورد با آن خودداری شده است.
موریس هر چقدر که شرق و غرب را نامناسب تعریف کرده باشد، شروع به مقایسه توسعه نسبی دو تمدن طی قرنها میکند. او از شاخص خاص توسعه اجتماعی برای کمی کردن پیشرفت اجتماعی استفاده میکند. شاخص وی از اینها تشکیل شده است: میزان انرژی یا کالری که یک فرد معمولی در روز مصرف میکند؛ شهرنشینی به عنوان پراکسی برای توانمندی سازمانی که با وسعت بزرگترین شهر اندازهگیری میشود؛ توانایی جنگ کردن که با کمیت و کیفیت نظام تسلیحاتی اندازهگیری میشود و فناوری اطلاعات بر این اساس که مردم چقدر آسان قادر به ارتباط برقرار کردن بودند. بر اساس شاخص موریس، غرب از ۱۴۰۰۰ سال پیش از میلاد پیوسته در جلوی شرق حرکت میکرد تا زمانی که نخستین ظروف سفالی در حوالی ۵۴۱ بعد از میلاد تولید شد و شرق توانست جلو بزند. در سال۱۱۰۰، امتیاز شرق حدود ۴۰ درصد بالاتر از امتیاز غرب بود. از آن پس، شکاف باریکتر شد و غرب در حدود ۱۷۷۳ توانست رهبری دوباره خویش را بازیابد که تاکنون حفظ کرده است. برخی از شاخص موریس انتقاد میکنند که خیلی سادهانگارانه است و بیشتر دادههای پیش از زمان مدرن وی بر اساس حدس و گمان است. با اینحال وی موفق به درک امری واقعی درباره عملکرد نسبی شرق و غرب شد.
● روزهای خوب جدید
موریس در ابتدای کتابش اشاره دارد که فقط در آخرین بازگشت یعنی زمانی که غرب شروع به جلو زدن کرد، به یک طرف امکان داد تا طرف دیگر را مستعمره کرده و فرمانبردار خویش سازد. هنگامی که وی به تفسیر رویدادهای تاریخی میپردازد این نظر رنگ میبازد، اما این مساله کوچکی نیست. تا سال ۱۷۰۰، شرق و غرب از نظر سیاسی مستقل از هم باقی ماندند، بدون توجه به اینکه کدام طرف جلوتر بود و هیچ کدام برتری نظامی قطعی نداشتند. به علاوه آخرین بازگشت، ویژگی بیهمتای دیگری داشت: رشد خودتقویتکننده. در هر دو منطقه، سطح توسعه به مدت هزار سال به واسطه محدودیتهای زندگی کشاورزی متوقف شده بود. از ۱۷۰۰ زمانی که بازرگانی جهانی به دست اروپاییها افتاد، غرب با نرخ شتابان عجیبی توسعه یافته است. امروز توسعه غرب را اگر با معیار موریس بسنجیم ۲۰ برابر بیشتر از سطح ۱۷۰۰ است. شرق نیز با مقداری وقفه به اوج نامنتظرهای رسیده است. موریس سطح توسعه آن را حدود ۱۳ برابر سطح رکورد تاریخی آن پیش از ۱۷۰۰ حساب میکند.
رشد مدرن تکرار یا حتی نسخه سریعتر رخدادهای پیشین نیست. نوآوریهای سازمانی و فناوری که محرک رشد مدرن هستند به طور پیوسته تکامل مییابند، جوامع را حفظ کرده و نظم سیاسی و اقتصادی جهانی را دائما در اوج نگه میدارند. در عوض، جوامع باید پیوسته خود را با انتظارات، روابط و عادات اقتصادی خویش تعدیل کنند. به بیان موریس، تفاوت بین زندگی پیشامدرن و مدرن از دست در رفته است. کسی که در عصر ژولیوس سزار به دنیا میآمد زندگی روزمره در سال ۱۷۰۰ را درک میکرد. شخصی که در سال ۱۷۰۰ به دنیا آمد زندگی روزمره در سال ۲۰۱۱ با وجود آسمانخراشها، سفرهای هوایی، رایانه، بانک و خودرو را حیرتآور میبیند.
نبود نظریهای وحدتبخش که تبیین کند چرا جهش رشد کنونی اینقدر متفاوت است نقطه ضعف اصلی کتاب است. بر اساس نظر موریس، در جایی که جغرافیا فرصتها را مشخص میسازد، جامعهشناسی و انگیزههای انسانی تعیین میکند چگونه از این فرصتها بهرهمند شد، اما روایت کتاب از جنبه جامعهشناسی ضعیف است. موریس تاریخ را شکلگیری و سقوط سلسلهها، تمرکزگرایی و تمرکززدایی سیاسی، فوران خلاقیت پس از خمودگی و فرگشت باورها توصیف میکند. با این حال او این ماجراها را درون یک نظریه مسلط تاریخ قرار نمیدهد. به محض اینکه جغرافیا فرصتها را تعریف میکند، اگر بخواهیم توصیف آرنولد توینبی از عدم کفایت روایتهای تاریخی تئوری شده را به کار ببریم تاریخ صرفا «یک موضوع لعنتی پس از موضوع لعنتی دیگر است».
البته جغرافیای خوش اقبال غرب و منابعی که از طریق اکتشافات جهانی به دست آورد به تنهایی نمیتواند رشد انفجاری در زمانهای مدرن را تبیین کند. شاخص موریس تا آستانه انقلاب صنعتی، شرق را جلوتر از غرب میبیند، اما برای قرنها، اروپا نوع جدید زیرساخت اقتصادی بر اساس مبادله غیرشخصی و زندگی تجاری ایجاد کرد که تحت تسلط بنگاههای بزرگ و ماندگار و با ساختار پیچیده کسب سود بود. اینها تحولاتی هستند که اکتشافات جهانی اروپا در وهله اول را برانگیختند و زمینه را برای انقلاب صنعتی آماده کردند. آنها همچنین صحنه را برای امپراتوری استعماری غرب چیدند. در واقع ریشههای نوسازی اقتصادی غرب به آغاز هزاره دوم کشیده میشود زمانی که طبق شاخص توسعه موریس، چین تحت سلسله سونگ جهان را رهبری میکرد. آن زمانی است که خانوادههای ایتالیایی در غرب شروع به تشکیل «ابرشرکتهای» خصوصی سدههای میانه کردند یا بنگاههایی که منابع را برای دهها سرمایهگذار طی نسلها تجمیع میکردند تا امور مالی و تجاری را سامان دهند. این بنگاهها تجمیع و انباشت سرمایه خصوصی را در مقیاس نامنتظره ممکن ساختند.
به تدریج که این ابرشرکتها رشد کردند با مشکلات هماهنگی، ارتباطات و اجرای قراردادها مواجه شدند که آنها را وادار ساخت تا ساختارهای سازمانی و فنون بازرگانی پیچیدهتر را آزمون کنند. مدتها پیش از سده شانزدهم، بنگاههای اروپایی سودآور، از قالب سازمان شرکتی استفاده میکردند. بنگاههای پیچیده خصوصی در این مقیاس در هیچ جای دیگر و نه حتی در بقیه آنچه که موریس غرب تعریف میکند پیدا نمیشد؛ بنابراین در زمانی که اروپا شروع به نفع بردن از منابع مستعمرات و ذخایر زغال سنگ در دسترس کرد، مدتها پیش از آن توانسته بود زیرساخت اقتصادی لازم را برای تولید انبوه، صنعتی شدن و حملونقل همگانی فراهم کند. تنها وجود مزایای جغرافیایی برای جلو راندن اروپا کافی نبود، برای بهرهمندی از این مزایا نیاز به نهادهایی بود که در غرب اختراع شد.
● شرق بیثمر
مناطقی که در هماوردی با اروپا شکست خوردند نتوانستند به زیرساخت اقتصادی غرب برسند. مهمترین اینها، شکست در توسعه نهادهایی برای تجمیع کار و سرمایه در مقیاسی بزرگ و توسعه دادن سازمانهای پایدار بود که توانایی بازتخصیص کارآی منابع را داشته باشند. قوانین در خاورمیانه باعث شکسته شدن سرمایهها و جلوگیری از تاسیس بنگاههای خصوصی بزرگ و بادوام شد. در همین اثنا، در جنوب آسیا، هندوئیسم مانع همکاری غیرشخصی بزرگ مقیاس شد چون که خانوادهها را تشویق میکرد تا سرمایه را درون بنگاههای خانوادگی نگه دارند.
برخی معتقدند اگر غرب زودتر صنعتی نشده بود آنها سرانجام به شیوه خود صنعتی میشدند. موریس بدبین است: «اگر چه امتیازات توسعه شرقی و غربی تا ۱۸۰۰ شانه به شانه هم بودند نشانههای اندکی هست که اگر شرق را به حال خود میگذاشتیم با سرعت کافی به سمت صنعتی شدن میرفت تا جهش خود را طی قرن نوزدهم شروع کند.» این حرف درست است. موریس چون نهادهای اقتصادی را نادیده گرفته است قادر به توجیه ادعای خویش نیست که ناکفایتی مقیاس خود را به عنوان معیار توسعه در معرض دید میگذارد. اگر در ۱۸۰۰، اروپا در همه اجزای اقتصادی مدرن توسعهیافته بود و چین اینطور نبود، دو منطقه با هیچ منطق معناداری نمیتوانستند برابر باشند. مشکل در اینجا در استفاده موریس از اندازه شهر به عنوان پراکسی برای ظرفیت سازمانی است. بزرگی شهر لاگوس نیجریه اکنون به اندازه نیویورک است، اما بدیهی است که توانمندیهای نیجریه و ایالت نیویورک متفاوت است. برای مثال، نیجریه هنوز آمادگی ندارد تا انسان را به کره ماه بفرستد.
آنطور که مشخص شده است نهادهای اقتصادی مدرن به شکل یکپارچه و طبیعی در شرق پدیدار نشدند. پس از استعمارگری، رهبران شرقی سعی کردند با اقتباس نهادهای غربی بر این نواقص غلبه یابند؛ به طوری که در زمان کوتاهتری به آن برسند دگرگونی که اروپا طی هزار سال کامل به آن رسیده بود. با اینحال امروز، اصلاحات همچنان ناقص است. برای اینکه سازمانهای اقتصادی مدرن خوب کار کنند، کشور نیاز به بسط و توسعه شماری نهادهای تکمیلی مثل دادگاههای عادله، مبادله غیرشخصی و اعتماد به سازمانها دارد. اینها پیوندزدنهای سختی هستند که در بیشتر بخشهای شرق، هنوز به کندی توسعه یافته و پخش میشوند.
● علیالحساب؟
همانطور که عنوان کتاب نشان میدهد، هدف موریس نه فقط تفسیر گذشته بلکه شناسایی این نکته است که آینده شکاف توسعه غرب و شرق چه میشود. با برونیابی از روندهای کنونی، موریس پیشبینی میکند که مطابق با شاخص وی، شرق احتمالا در ۲۰۱۳ دوباره سروری خود را بر غرب به دست میآورد. اگر تولید چین، ظرفیت جنگافروزی، ظرفیت اطلاعاتی و مصرف سرانه انرژی آن همینطور سریعتر از غرب رشد کند، نمرهای که موریس به شرق میدهد در عرض چند نسل بالاتر خواهد بود.
با اینکه احتمال دارد چین، هند و خاورمیانه از نظر اقتصادی خودشان را به غرب برسانند، این نتیجهگیری از استدلالات اصلی کتاب فهمیده نمیشود. آن مناطق زمانی به غرب خواهند رسید که نهادهای اقتصادی که مسوول پیشیگرفتن اروپا بودند واقعا در آنها ریشه کرده باشند. موارد زیر دلایلی برای بدبینی هستند: تاریخ چند صد ساله بخش خصوصی که سازماندهی و تشکل ضعیفی داشته است، جوامع مدنی ضعیف و نهادهای دموکراتیک شکننده را در سرتاسر شرق باقی گذاشته است؛ در غیاب نظام دموکراتیک باثبات بر پایه شاقولها و ترازهای سیاسی، مشوقهایی که جامعه را وادار به سرمایهگذاری بلندمدت در کسبوکارهای جدید و آزادی در مسیر نوآوری میکند، محدود هستند.
تیمور کوران
مترجم: جعفر خیرخواهان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست