جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

خشونت علیه دختر بچه ها


خشونت علیه دختر بچه ها

به نظر می رسد واژه خشونت را باید در تحلیل های خود به بدرفتاری تغییر دهیم

به نظر می‌رسد واژه خشونت را باید در تحلیل‌های خود به بدرفتاری تغییر دهیم. بدرفتاری واژه گویاتری است که همه انواع رفتارهای ناراحت کننده را درباره دختربچه‌ها شامل می‌شود. بدرفتاری در انواع مختلف جسمی, روانی, سوء استفاده‌های جنسی و در سطوح خانواده و اجتماع گسترده‌ است.

سطحی‌نگری در مسایل مربوط به خشونت ما را در اتخاذ راهبردها شتاب‌زده می‌کند. به طور مثال «آموزش جنسی» که به هدف اتخاذ یک راهبرد پیشگیرانه برای فراگیر شدن بیماری‌های مقاربتی در اسناد زنانه در نظر گرفته شد خود آثار دوگانه‌ای بخصوص بر زندگی دختران داشته است. درست است که از یک سو دنیا گرفتار انواع عفونت‌های مقاربتی است که باید برای آن فکری نمود ولی از سوی دیگر باید دانست که تفکیک هرچه بیشتر بین ازدواج متعهدانه و روابط جنسی و تفکیک هرچه بیشتر بین تولید مثل و روابط جنسی به شدت بر تغییر رفتارهای جنسی افراد اثر گذاشته است.

ما هرچه قدر هم که انتشار لوازم جلوگیری از بارداری را بین دختران جوان روا بدانیم باعث نمی‌شود که از این واقعیات صرفنظر کنیم برخی از واقعیاتی که می‌بایست در طرح‌های مربوط به آموزش جنسی مورد نظر قرار گیرند، از قرار ذیل هستند:

۱) جوامع حقوق بشری ازدواج متعهدانه زیر سن ۱۸ سال را برای نوجوانان غیرمجاز و باطل می‌دانند.

۲) در عین باطل دانستن ازدواج, روابط جنسی کودکان را چندان زیر سوال نمی‌برند.

۳) در مقابل به ایمن‌سازی این روابط کمک فراوانی می‌کند کمک‌هایی مثل آموزش جنسی و انتشار لوزام کنترل بارداری.

۴) رسانه‌ها به تحریکات جنسی به شدت دامن می‌زنند و این کار را به موازات انتشار رفتارهای خشن انجام می‌دهند که حاصل جمع آن خشونت جنسی علیه زنان و دختران خواهد شد.

۵) جامعه‌های لیبرال و فردگرا با انجام اصلاحات و تعدیل‌های فراوان قانونی و فرهنگی پدیده طلاق و تک والدی (که غالباً مادر والدند) را به یک هنجار تبدیل می‌کنند که نتیجه‌ی آن شیوع مادرانی است که در سنین پایین ناچارند از فرزندان خود به تنهایی و در شرایط مملو از فقر, بیکاری, عدم بهداشت و ... مراقبت کنند.

۶) تلاش‌های حقوقی فراوانی می‌شود که سقط جنین قانونی و عادی شود و این تلاش به اسم حمایت از حقوق فردی زنان مانند خویشتن مالکی تمام شود. در حالی که همه می‌دانند که سقط جنین چه آثار مخرب عاطفی و جسمی بر دختران جوان خواهد داشت.

در چنان شرایطی آموزش جنسی طرحی خودفریبانه خواهد بود که تا مدتی می‌تواند مردم را راضی نگهدارد. این طرح در کنار پخش لوازم کنترل بارداری, هنوز نتوانسته‌ از تعداد بارداری‌های ناخواسته و خطرناک ممانعت کند و یا پدیده مادران مجرد یا کودک مادرها را تقلیل دهد. باید دانست که بسیاری از این طرح‌ها به آزادسازی و افزایش ایمنی مردان و پسران متجاوز کمک می‌کند ولی دختران را با دهها پیامد جسمی و روانی تنها می‌گذارد.

بنابراین لازم است که ما درباره انواع مصادیق خشونت بخصوص خشونت جنسی و راهبردهای مربوط به تقلیل یا انعدام آنها جامع‌تر بیندیشیم.

ما دائماً از تاثیر رسانه و فناوری‌های مدرن بر گسترش خشونت و سکس سخن گفته‌ایم ولی هیچگاه مجامع حقوقی حتی قطعنامه‌ا‌ی علیه صنعت سکس‌محور و خشونت‌گرا صادر نکرده و دائماً با سیاست‌زدگی شورای امنیت به رهبری امریکا تمام توجه خود را صرف بازی‌های سیاسی و سرکوب کردن کشورهای اسلامی نظیر ایران نموده است.

ما همواره از اقتصاد مبتنی بر سکس که یک روز از سکس کالا می‌سازد (پورنوگرافی), یک روز آن را مبنای تولید می‌کند (تولید لوازم آرایشی, انواع مد, تولید وسایل کنترل بارداری) و روز دیگر آن را محور تبلیغات کرده و از زنان موجودات نگون‌بختی برای آگهی‌ها می‌سازد, انتقاد کرده‌ایم ولی هیچگاه این بنیاد اقتصادی و سیاست‌ها را نتوانسته‌ایم تغییر دهیم و فقط به رفع تبعیض از دختران در مدارس و کلیشه‌شکنی جنسیتی پرداخته‌ایم. معلوم است که این یک بازی ننگین برای سوء استفاده‌ از انگیزه قوی کشورها برای رفع تبعیض و خشونت است.

بنابراین برای حفاظت از دختر بچه‌هایمان از انواع خشونت لازم است که ساختارهای فراوان اقتصادی و سیاسی تغییر کنند و به جای آموزش جنسی «عفت» را گرامی بدارند.

به جای آموزش جنسی «برنامه‌های آموزش خویشتنداری و کنترل غریزه جنسی» را در فرآیندهای آموزشی خود قرار دهند.

به جای محدود کردن اراده والدین در کنترل اخلاقی فرزندان, بر حرمت خانواده و نقش ایجابی والدین در تربیت نسلی کوشا که بر مبنای احترام متقابل بین دو جنس باشد, تاکید کنیم.

اگر صنایع سودمحور به خاطر سود‌طلبی‌های خود بین والدین و فرزندان حایل نشوند و برنامه‌ریزان و مجامع حقوقی طرح‌های عجولانه خود را اجرا نکنند, والدین دلسوز خواهند توانست که فرزندان خود را در مقابل آنچه منجر به خشونت می‌شود مقاوم ساخته و یاری کنند. مهم این است که ما آموزش لازم را به خانواده‌ها بدهیم.

بسیاری از انواع خشونت‌ها در خانواده شکل می‌گیرد و بخش قابل توجهی از آن هم تحت تاثیر سیاست‌های اقتصادی و سیاسی‌است.

مناسب است دولت‌ها صرفنظر از دادن آموزش‌های کافی به والدین, کار والدین را به خود آنها بسپارند و فقط آنها را در انجام صحیح وظایفشان یاری کنند. اما خود به تصحیح سیاست‌های اقتصادی و سیاسی‌شان بپردازند.

عجیب است که ما از دختر بچه‌ها سخن می‌گوییم ولی بارها و بارها دیده‌ایم که کشورهای زیادی علیه کشور کوچکی بسیج شده و به راحتی حال و آینده تمام مردم و بخصوص کودکان آنها را با خطر جدی و بلکه نابودی مواجه می‌سازند و البته تمام این تصمیمات یا مذاکرات مربوط به آن هم در همین نهاد مدنی یعنی سازمان ملل متحد صورت می‌گیرد.

ما گمان می‌کنیم که لازم است در چند سطح برای رفع خشونت فعالیت کرد:

۱) در سطح ارتقاء توانایی‌ها و آگاهی‌فردی مدارس و مجموعه آموزش‌های رسمی و غیررسمی می‌بایست دختران را با توانایی و اعتماد به نفس بالا تربیت کنند که اصولاً خشونت‌پذیر نباشد. کما این که لازم است به آنها آموزش‌هایی داد که بتوانند به کمک آنها خود را در معرض خشونت قرار ندهند. برنامه‌ها و آموزش‌های مربوط به خویشتنداری و آموزش‌های مربوط به قرار نگرفتن در موقعیت خطرناک.

۲) در سطح ارتقاء دانش خانواده‌ها درباره نحوه والدگری و حمایت از خانواده‌ها برای آنکه در موقعیت خشونت قرار نگیرند. موقعیت‌هایی مثل فقر, بیکاری, مهاجرت, طلاق, بیماری و ... از جمله موقعیت‌های خشونت نیز هستند. خانواده‌ها بدون کمترین چشم‌داشت برای فرزندان خود هزینه می‌کنند و از مسیر این امر جامعه به شهروندانی سالم و موفق دسترسی پیدا می‌کند پس آنها حق دارند که مورد انواع حمایت دولت‌ها قرار گیرند ولی حمایت از خانواده به عنوان خانواده و برای حفاظت و استحکام خانواده نه حمایت‌های فردگرایانه.

۳) در سطح اصلاح ساختارهایی که به خشونت دامن می‌زنند و یا آن را ایجاد می‌کنند و تداوم می‌بخشند مانند سیاست‌های اقتصادی و ساختارهای مربوط به آن ـ صنعت رسانه و دنیای مجازی و ... .