دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

بوق‌ها برای که به صدا درمی‌آیند


بوق‌ها برای که به صدا درمی‌آیند

دستش را برنمی‌دارد، آنچنان بوق می‌زند که انگار ساعت‌هاست پشت چراغ منتظر مانده.

دستش را برنمی‌دارد، آنچنان بوق می‌زند که انگار ساعت‌هاست پشت چراغ منتظر مانده. یک ثانیه بیشتر نیست که چراغ راهنمایی سبز شده، اما راننده انگار سال‌هاست منتظر این لحظه بوده و ثانیه‌ای درنگ را برنمی‌تابد. صدای ناهنجار بوق ممتد بدجوری روی اعصاب است، او اما دستش را بر نمی‌دارد تا زمانی که ماشین جلویی حرکت کند...

این فقط گوشه ای از تصویر تکراری است که همه ما هر روزه در گوشه و کنار شهر می بینیم. اکنون دیگر شنیدن صدای ناهنجار بوق های ممتد و گاه و بی گاه رانندگان، به عادت همیشگی شهرنشینان تبدیل شده، همه ما در رفت و آمدهای روزمره مان در شهر از صبح تا شب بارها و بارها این صدای آزاردهنده را می شنویم و به نوعی با آن زندگی می کنیم.

گویی راه خلاصی از آن نداریم. این روزها به نظر می رسد بوق زدن تبدیل به فرهنگ رایج ما ایرانیان شده و برای هر اقدامی در رانندگی بی درنگ به بوق زدن رو می آوریم.

خدا نکند که خودرویی وسط خیابان خراب شود یا راننده ای به دلایلی دررفتن فقط کمی مکث کند، آن وقت می بینیم که رانندگان با بوق های ممتدشان چه سر و صدایی به راه می اندازند.

اما بوق ها در قاموس رانندگی ایرانیان از فرهنگی غنی، پویا و منحصربه فردی هم برخوردارند و هیچ قانون و اخلاقی حریفش نیست.

خلاقیت برخی رانندگان در نوع خود بی نظیر است، آنها که بوق را برای سلام و احوالپرسی و خداحافظی هم استفاده می کنند، پدیده ای که شاید فقط محدود به کشور ما باشد.

این افراد ادبیات صدای بوق را هم می شناسند و معنی و مفهوم آن را بخوبی می دانند. در این فرهنگ بوق کوتاه می تواند نشانه سلام باشد و بوق طولانی و کشدار نشانه اعتراض.

به هر صورت بوق زدن عادت ناشایستی است که بین بیشتر مردم ما رواج پیدا کرده و تنها گوشه ای از فرهنگ نادرست رانندگی در جامعه محسوب می شود.

بخشی از ذهنیت افراد جامعه درباره شهرها و سکونت شهری نیز با همین صدای بوق های مزاحم پیوند خورده، گویی شهرها بدون همهمه بوق های ممتد چیزی کم دارند.

در این میان برخی روان شناسان معتقدند، بیشتر افرادی که برای هرکاری و به آسانی از بوق ماشین خود استفاده می کنند، از نظر شخصیتی افرادی پراسترس، عجول، پرانرژی، پرخاشگر، مهاجم، جاه طلب و کم حوصله هستند و تمایل شدیدی به رقابت دارند.

بر این اساس، بوق های غیرضروری و نابجا ممکن است از یک خشم درونی سرچشمه گرفته باشد؛ خشمی که ناشی از ناامیدی، ناکامی و مشکلات شغلی و اجتماعی است.

با این همه به نظر می رسد که پایانی بر صدای بوق های نابه جا و بی رویه ماشین ها نیست و مردم کلانشهرها در کنار ده ها و صدها صدای گوشخراش و انواع و اقسام آلودگی های صوتی، محکوم به شنیدن آن هستند. صداهایی که آرامش را از شهرها می گیرد و نتیجه ای جز تنش و تخریب اعصاب شنوندگان ندارد.

دستش را از روی بوق بر داشته و حرکت می کند. هنوز اما چند متری از چراغ راهنمایی پیش نرفته که ماشین های جلویی در ترافیکی شدید متوقف می شوند. راننده با اکراه پایش را روی پدال ترمز می فشارد و دستش را روی بوق.

عرفان جلالی